شناسهٔ خبر: 9368 - سرویس سینما و رسانه
نسخه قابل چاپ

نگاهی به فیلم «سر به مهر»؛

اتفاقی خجسته‌ در فیلم‌نامه‌نویسی سینمای ایران

سر به مهر در یک نگاه منصفانه‌تر به این حقیقت خواهیم رسید که درام این فیلم از یک وضعیت نو و کاملاً ساده است که توانایی نویسنده در پردازش فیلم‌نامه به‌خصوص در دیالوگ‌نویسی باعث شده فیلم کششی عجیب را برای تماشاگر ایجاد کند.

 

فرهنگ امروز/حسین امیری: تعریف «اتفاقی در زبان» یکی از تعاریف شعر است که بسیاری از سبک‌های شعری بر اساس این تعریف شکل گرفته است. در سال‌های گذشته با رواج شبکه‌های اجتماعی و وبلاگ‌نویسی تعریف اتفاقی در زبان در ساحت جملات حکیمانه نیز وارد شده و نوعی حکمت عامیانه را به وجود آورده است. فیلم «سر به مهر» ساخته‌ی هادی مقدم‌دوست با فیلم‌نامه‌ی مشترک هادی مقدم‌دوست و حمید نعمت‌الله، مهم‌ترین ویژگی خود را از این مسئله «یعنی اتفاق افتادن در زبان» وام گرفته است، البته کارگردان هیچ سعی نکرده تا این ویژگی را مخفی کند، بلکه حتی فرم را بر این اساس بنیان نهاده است. انتخاب نام فیلم نیز نوعی بازی زبانی است و خود نام‌گذاری فیلم نیز اساساً در ساحت زبان اتفاق افتاده است.

 

اگر بخواهیم اصرار کنیم که هر وضعیت نمایشی در یکی از 36 وضعیت نمایشی رایج و مقبول جای می‌گیرد، به روش‌های مختلف می‌توان این ادعا را ثابت کرد که فیلم اخیر نیز از این قاعده مستثنی نیست، ولی در یک نگاه منصفانه‌تر به این حقیقت خواهیم رسید که درام این فیلم از یک وضعیت نو و کاملاً ساده است که توانایی نویسنده در پردازش فیلم‌نامه به‌خصوص در دیالوگ‌نویسی باعث شده فیلم کششی عجیب را برای تماشاگر ایجاد کند. از یک طرف دیالوگ‌های برگرفته از زبان رایج شبکه‌های اجتماعی، ابداع اصطلاحات و ترکیبات جدید یا ابداع معانی و مفاهیم جدید مانند «در جریان بودن» باعث شده تا جزئیات فیلم قابلیت جذب مخاطب را داشته باشد و از طرف دیگر پیگیری قصه‌ی کم‌رویی «صبا» با بازی روان لیلا حاتمی و ناتوانی وی در عیان کردن نمازخوانی‌اش و کش دادن این قصه با ظرافت و دقت و استفاده از تنوع لوکیشن و ریزقصه‌ها باعث شده با فیلم جذاب و گرمی روبه‌رو باشیم.

ماجرا یا بهتر بگوییم موضوع فیلم چالش دختر تحصیل‌کرده و تقریباً پایبند به سنت در مقابله با مشکلات زندگی شهری امروز است، دختری که به‌واسطه‌ی مشکلات خانوادگی از خانواده‌اش جدا شده و سعی می‌کند با کار کردن روی پای خود بایستد. ماجرای فیلم قصه‌ی بی‌پناهی آدم‌های این روزگار در کلان‌شهرهاست، شهرهایی که در آن‌ها همه چیز هست، ولی برای افرادی که پشتوانه‌ی مالی ندارند هیچ چیزی وجود ندارد. شهرهایی که روابط اجتماعی را از بین برده و جای آن را با شبکه‌های اجتماعی پر کرده است و خیلی جالب است که صبا به‌عنوان کسی که در فضای مجازی فردی فعال است، در اجتماع از توانایی برقراری ارتباط صحیح با اطرافیان ناتوان است و حتی حقوق عادی و مسلم خود را نمی‌تواند استیفا کند؛ به طور مثال پس از مدتی نگه‌داری از کودک همسایه به‌واسطه‌ی کم‌رویی نمی‌تواند دستمزد خودش را بگیرد.

یکی از نکات مثبت فیلم نگاه درست به نماز است. نماز فریضه‌ای اعتقادی و البته اجتماعی است، فیلم به طور غیرمستقیم این القا را می‌کند که نماز را نمی‌توان و نباید در نهان خواند و امری است که باید آشکار شود، تمام قصه‌ی فیلم در پی این آشکارگی نماز حرکت می‌کند. صبا کم‌رو است دچار شکست‌های اجتماعی و ناامید شده است، از سر ناامیدی به خدا پناه می‌برد و مانند کسی که چاره‌ی دیگری ندارد، نه از روی باور بلکه از روی ناچاری، نماز خواندن را امتحان می‌کند. حرکت به سمت خالق او را به مخلوق نیز نزدیک می‌کند، او پس از برقراری ارتباط با خداوند متعال و خواندن اولین نماز گشایش‌هایی را در زندگی‌اش احساس می‌کند، انگار خودش نیز با اطرافیانش آشتی می‌کند؛ اما مادامی‌که این نماز خواندن به تکامل نرسیده، روابطش با دیگران و حتی خواستگارش نیز متزلزل است. قنوت فارسی اولین نماز صبا هرچند قدری طنز می‌شود؛ اما نکات مثبتی دارد، اول اینکه تأکید بر قنوت فارسی مانند سریال وضعیت سفید نشان از نگاه عاشقانه و عارفانه‌ی نویسندگان به نماز و شناخت درستشان از احکام اسلامی دارد. دوم اینکه یکی از توصیه‌های اخلاقی عرفای بزرگ این است که از خداوند متعال به اندازه‌ی عظمت و کرامتش طلب کنید، نه به اندازه‌ی قدر و مرتبت خودتان. صبا در قنوت نمازش همه‌ی آنچه در زندگی کم دارد را از خدا مطالبه می‌کند، اتفاقاً در فیلم هم می‌بینیم که همه‌ی دعاهایش مستجاب شده است؛ اما این استجابات مانند سریال‌های شعاری تلویزیون به طور دفعی و با فرم شعاری رخ نمی‌دهد، بلکه در بطن فیلم و روند زندگی عادی صبا همه‌ی اتفاقات مثبت رخ می‌دهد.

در نقد زندگی شهری هرچند فیلم سعی دارد به گونه‌ای بر اماکن متعلق به شهرداری تهران مانند پردیس ملت و برج میلاد تأکید کند و نوعی تبلیغات برای شهرداری انجام دهد؛ اما در جاهایی از فیلم زندگی شهری مدرن را در نسبت با دین‌داری نقد می‌کند. صبا بار اول برای خواندن نماز صبح به فرودگاه می‌رود، گویی که در شهر مسجدی نیست تا او نماز صبحش را آنجا بخواند، در نوبت بعد هم آژانس می‌گیرد و بی‌هدف در شهر می‌چرخد تا جایی برای نماز خواندن پیدا کند، هرچند این بخش واقع‌بینانه نیست و هنوز در تهران مساجدی هستند که اگر نماز صبح هم باز نباشند نوبت‌های دیگر باز هستند و نماز جماعت را اقامه می‌کنند؛ اما شاید نوعی آینده‌نگری باشد که ممکن است در آینده‌ای نه چندان نزدیک کمبود مساجد در شهرهای بزرگ این مسئله را به وجود بیاورد. در جایی از فیلم به شیوه‌ی مونولوگ این را می‌شنویم که «شما این‌جور مواقع برای نماز خواندن کجا می‌روید؟» آیا در شهری که به‌عنوان ام‌القرای جهان اسلام مطرح است، می‌بایست کسی برای خواندن نماز به فرودگاه برود؟ این سؤالی است که فیلم به طور جدی مطرح می‌کند.

پرداختن به ازدواج‌گریزی جوانان یا عدم توانایی آنان در ازدواج نیز هرچند قدری گزنده و طنزآلود است؛ اما به‌درستی در فیلم مطرح شده است. صبا فوق‌لیسانس دارد و به دنبال ثبت‌نام در آزمون دکتری است و تقریباً سن بالایی ندارد، او تا این سن ازدواج نکرده است و حالا که با مشکلات مالی و روانی مواجه شده است، تعارف را با خودش کنار گذاشته و اذعان می‌کند که نیاز به ازدواج دارد و حتی در دعای قنوتش از خدا همسر خوب می‌خواهد. در سینمای امروز جهان به‌هیچ‌وجه این چهره از مجرد ماندن دختران ارائه نمی‌شود، در سینمای ایران هم اگر چنین چهره‌ای از دختری مجرد ارائه شود، معمولاً با دختران تحصیل‌کرده مواجه نیستیم، بلکه با دختران خانواده‌های سنتی و بی‌سواد مواجه هستیم، ولی در این فیلم دختری تحصیل‌کرده علی‌رغم تلاشش برای مستقل شدن، دچار بحران عاطفی شده و دوست دارد ازدواج کند و علی‌رغم اینکه با خواستگارش ساز مخالف می‌زند، ولی می‌ترسد او را از دست بدهد. این مشکل نیز در جامعه‌ی امروزی ایران بسیار دامن‌گیر جوانان است، لکن همواره سینمای ما از نشان دادن واقعیت‌های جامعه سر باز زده است. سینمای ما به تقلید از سینمای چند دهه‌ی پیش جهان در پی تبلیغ ازدواج‌گریزی است، ولی سر به مهر با رویکردی ایرانی، اسلامی ازدواج را به‌عنوان مایه‌ی آرامش و تعالی انسان می‌داند. در پایان فیلم نیز وقتی صبا بر ضعف‌های خودش غلبه می‌کند، زنگ تلفن همراهش به نشانه‌ی اینکه خواستگارش در ازدواج با او مصمم است به صدا در می‌آید.

فرم فیلم با مونولوگ و تصاویر وبلاگی آمیخته شده است، تیتراژ فیلم با تأکید بر تایپ به‌عنوان عنصر اساسی فضای مجازی، تبلیغات مجازی و بقیه‌ی عناصر شبکه‌های مجازی و وبلاگ‌نویسی شروع می‌شود و فیلم تا پایان بر این فرم پایبند می‌ماند. یکی از نقاط مثبت فیلم آمیختگی و همسانی فرم و محتواست، ما با فیلم‌های ایرانی زیادی که موضوع اینترنت، دوستی‌های مجازی و ... داشته‌اند، آشنا هستیم و می‌دانیم که در این گونه فیلم‌ها، فضای مجازی فقط به‌عنوان موضوع حضور دارد؛ اما در این فیلم موضوع با فرم درهم‌آمیخته و فرم را شکل داده است. زبان فیلم نیز متأثر از فضای شبکه‌های اجتماعیست، به نظر می‌رسد قرار دادن وبلاگ‌نویسی به جای شبکه‌های اجتماعی از ممنوعیت این گونه شبکه‌های اجتماعی در ایران نشئت گرفته است؛ زیرا برخی وقایع مانند قرار وبلاگی تقریباً تصنعی و بیشتر شبیه قرار فیس‌بوکی است؛ اما این محدودیت و خودسانسوری، آسیب چندانی به فیلم نزده و کارگردان توانسته به‌خوبی وبلاگ را جایگزین فیس‌بوک کند.

رجوع صبا به روان‌شناس نیز نوعی رجوع ایرانیست، او به روان‌شناس رجوع می‌کند آن هم نه از روی باور کامل بلکه از سر ناچاری، جامعه‌ی ایرانی هم این‌چنین است و به روان‌شناسی نگاه «جهنم و ضرر» دارد. صبا با عجله و داخل تاکسی به مشاور گویا زنگ می‌زند و به خاطر داشتن پشت خطی تلفن آن را قطع می‌کند، هرچند فیلم می‌توانست بهتر به این مسئله بپردازد و فیلم درحالی‌که نقد زندگی شهرنشینی است، از کنار روان‌شناسی به‌عنوان یکی از عناصر اصلی این زندگی به سرعت می‌گذرد، شاید این عبور سریع، نقدی بر عدم توانایی روان‌شناسی در کمک به انسان‌های امروزین باشد؛ اما هرچه باشد زبان فیلم در این بخش الکن است و حرفش را به طور گویا بیان نمی‌کند.

در نهایت فیلم سر به مهر را می‌شود فیلمی اجتماعی با بن‌مایه‌ی قدرتمند دینی، عرفانی دانست و تلاشی دیگر از تیم موفق نعمت‌الله و مقدم‌دوست در رسیدن به فرمی ایرانی در سینما، فرمی که مطابق با معیارهای سینمای مطلوب انقلاب اسلامی و علی‌رغم سادگی بسیار جذاب و دوست داشتنی است. واکنش مخاطبین به‌خصوص جوانان به این فیلم بدون شک مثبت خواهد بود؛ زیرا آن‌ها واقعیت زندگی خودشان را در فیلم می‌بینند و هرچند فیلم نه روایت عشق‌های دوره‌ی جوانی است و نه چندان به دنبال برانگیختن احساسات دوره‌ی جوانی و اصولاً فیلم احساس‌گرایی نیست و می‌تواند با تبلیغات درست و اکران خوب، مخاطبین جوان را به سینماها بکشاند و با آن‌ها به زبان خودشان حرف بزند.

 

نظر شما