کل اخبار:6
-
۱۳۹۶-۱۰-۱۲ ۱۰:۲۰
مسائل ما با فهم فلسفی حل میشود/ دانشگاه ما تولید اندیشه نمیکند
قاسم پورحسن، استاد فلسفه دانشگاه علامه طباطبائی با بیان اینکه فهم ناسیونالیستی و نژادپرستانه مشکل ما را حل نمی کند، گفت: تا زمانی که فهم فلسفی از ایران نداشته باشیم مشکل مان حل نمی شود.
-
۱۳۹۵-۱۱-۱۰ ۰۸:۱۰
نگاهی به فلسفه تاریخ(۳)؛
امکان اندیشیدن به تاریخ
تاریخ را اندیشمندانه فهمیدن میسر نمیشود اگر ما مسئلۀ امروز خود را نشناسیم. ما برای نگریستن به هر منظرهای نیاز به یک نقطه برای ایستادن و نگاه کردن داریم، برای نگریستن به منظرۀ تاریخ هم جایگاه ایستادن ما فقط و فقط امروز و اینجاست. ما انسانهایی هستیم واقعشده در قرن بیستویک و در این محدودۀ جغرافیایی.
-
۱۳۹۵-۰۳-۰۱ ۱۱:۰۱
درآمدی بر پرسش از «شرایط امکان» مطالعات روانکاوی در ایران (۲)؛
گشودن دروازههای «دنیای جدید»
ترجمهی استریچی تا اطلاع ثانوی همچنان اصلیترین دستگیر ما در ایران در مسیر درک نظریهی فرویدی است. این به وضوح نشانمان میدهد چگونه طرح این پرسش که فروید را چگونه و با چه زبانی باید فهم/تفسیر/ترجمه کنیم به نتیجهای منجر شد که تأثیری دیرپا و شاید نازدودنی بر گسترش روانکاوی و طرز تلقی نسبت به آن در بخش عمدهای از جامعهی علمی گذارد. اهمیت همین پرسش است که تمامی این داستان را به وضعیت و مشکل امروز ما مرتبط میسازد: مشکل موضع ما نسبت به فهم/تفسیر/ترجمهی فروید!
-
۱۳۹۵-۰۲-۲۷ ۰۸:۳۸
درآمدی بر پرسش از «شرایط امکان» مطالعات روانکاوی در ایران (۱)؛
ترجمه در اتاق درمان
ما، بسته به نوع مواجههی خود با سنت فکری و افق معنایی که آثار بنیانگذار روانکاوی از دل آن برخواسته است، تفسیر/ترجمه/فهم متفاوتی از روانکاوی به دست خواهیم داد؛ از همین روست که امروزه به وضوح از فروید آلمانی، انگلیسی و فرانسوی سخن میرود و به همین جهت، در گسترهی بحث و «پژوهش» ما هر سؤالی در باب اسباب، لوازم و شرایط مطالعه و فهم روانکاوی، پیشاپیش و در اساس پرسشی پیرامون «ترجمه» است.
-
۱۳۹۴-۱۱-۲۸ ۱۴:۱۵
زیمل، فهم فرهنگی مدرنیته را ممکن می کند/ کاوشگر زندگی روزمره
عضو هیئت علمی پژوهشکده مطالعات فرهنگی اجتماعی وزارت علوم گفت: زیمل یکی از کسانی است که فهم فرهنگی مدرنیته را برای ما ممکن کرده است. برای این کار زیمل ما را به سمت مطالعه زندگی روزمره میبرد.
-
۱۳۹۴-۰۲-۰۷ ۱۰:۴۶
درآمدی بر نقد فهم روایی؛
فهم اتوبیوگرافیک
همهی فهمها در کانون و مرکزی به نام «من» [اگو] قوام و شکل مییابند. مرکزیت اگو در تشابه است با جهتگیری بدن، بدن نقطهی صفر جهتگیریهای ادراکی و غیر ادراکی ماست. اگو نیز در هر فهمی حضور تعیین کننده دارد، هر فهمی فهمِ اگو است، به عبارت دیگر، هر فهمی خودْـفهمی است. اما مرکزیت و وحدتِ من یا اگو امری پیشـداده نیست و نیازمند قوامیافتگی است: اگو خودش را برای خودش در وحدت یک سرگذشت تقویم میکند و بزرگترین خلطی که عموماً مرتکب میشویم خلط سرگذشت و روایت است.