به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ حجتالاسلام عبدالرسول کشمیری به قول خودش، شیخ مهندسی است که بعد از اخذ مدرک کارشناسی مهندسی برق از دانشگاه تهران و تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در گرایش مخابرات رمز، تحصیلات حوزوی خود را در مشهد آغاز میکند. از حجتالاسلام کشمیری کتابی با عنوان «صرف كاربردي: آموزش پيشرفته دانش صرف» منتشر شده است که در شانزدهمین همایش «کتاب سال حوزه» در بخش ادبيات، هنر و تکنولوژی آموزشی، رتبه شایسته تحسین را به دست آورد.
در این مجال به گفتوگو با حجتالاسلام عبدالرسول کشمیری مینشینیم تا با این کتاب جدید و ویژگیهای آن بیشتر آشنا شویم:
ــ لطفاَ در ابتدای گفتوگو، معرفی کوتاهی از کتاب «صرف كاربردي: آموزش پيشرفته دانش صرف» بفرمایید.
به طورکلی این کتاب به نیت تولید و پرورش فکر خلاق تهیه شد تا طلبه یا دانشجویی که ادبیات عرب را با این کتاب میخواند، حداقل جرأت علمی پیدا کند به این صورت که با کشف پشتصحنهها و کسب قدرت تولید تفکر و تحلیلهای زبانشناختی، جرأت و استدلال علمی بهدست آورد تا در آینده بتواند در حوزه علوم انسانی تولید کننده باشد نه مصرف کننده. این روح در کل کتاب حاکم است.
کتاب هفت بخش کلی دارد. هر بخش كه «شهر» نامیده میشود، مشتمل بر چند «حدیقه» است: شهر اول و شهر هفتم جزو سرفصلهای آموزشی نیست و تنها به بیان مطالب تکمیلی میپردازد. شهر دوم تا ششم شامل ۶۳ حدیقه است که برای تدریس در ۱۶۰ جلسه یکساعته طراحی شدهاند. هر حدیقه هم پنج بخش دارد: نمودار، پیشمطالعه، درس، مباحثه، پرسش و تمرین.
برای آشنایی اجمالی محصلین به موضوع بحث، قبل از درس و نیز مرور سریع چندین حدیقه، نموداری در ابتدای هر حدیقه قرار دادهام که اهمّ مطالب آن حدیقه را در بر دارد. بخش پیشمطالعه نیز برای پیش از ورود به کلاس درس تنظیم شده است و استاد میتواند با توجه به سطح کلاس، طلاب را به خواندن پیشمطالعه درس جلسه بعد ترغیب کند و پیش از شروع به درس دادن، از این قسمت برای طلاب پرسشهایی طرح کند. قسمت پیش مطالعه شامل نکات زبانشناسی مرتبط با درس و نیز تطبیق دستور فارسی و عربی مربوط به همان درس است. متن اصلی درس توسط استاد، در كلاس تدریس میشود و بخش مباحثه، موضوع بحث طلاب در ساعات خارج از كلاس است، در این بخش كوشیدهام تا متناسب با یک مباحثه پنجاهدقیقهای، نکات تحلیلی و تکمیلی ارائه کنم.
ــ چند سال از وقت و زمان شما، صرف نگارش این کتاب شد؟
این کتاب پس از پنج سال تلاش مستمر، به نظرگاه استادان افتاد و صاحبنظرانی همچون حجتالاسلام حاج شیخ محمدحسن وکیلی و دکتر امیر سلمانی رحیمی، به پرداخت، ویرایش و نقد آن پرداختند. سپس برای اطمینان از تناسب کتاب با مخاطبان پایه اول، این اثر در دو سطح مختلف تدریس شد که به دنبال خود تغییراتی را فراهم آورد. سرانجام پس از هفت سال تلاش، کتاب صرف کاربردی قدم به هستی نهاد. به طورکلی این کار را ازسال ۱۳۸۵ آغاز کردم و سال ۱۳۹۲ به پایان رساندم. در این هفت سال روزانه ۴ ساعت زمان صرف این کتاب میشد.
ــ قالب کتاب تا چه میزان این امکان را دارد که در کتابهای درسی آموزش و پرورش هم برای آموزش صرف عربی، از روش شما استفاده شود؟
برای آموزش دستور زبان عربی با توجه به حجمی که کتابهای درسی این مقاطع دارد، شاید این روش جالب نباشد و فهم آن برای دانشآموزان سنگین باشد اما نکته گرهگشا در این زمینه، معادلیابی از دستور زبان فارسی است. این مسئله میتواند به دانشآموزان کمک بزرگی کند. برای نمونه، قواعد اعلال عربی برای طلبهها و غیر طلبهها، عجیب و غریب است. ما در پیشمطالعه حدیقه نهم شهر سوم، نزدیک به ۶۰ قاعده از زبان فارسی را آوردهایم. هضم قواعد عربی با فهم قواعد فارسی بسیار راحتتر و پذیرفتنیتر است.
ــ این معادلیابی چگونه امکانپذیر است؟ اگر امکان دارد با یک مثال توضح دهید.
برای بنده از سال اول طلبگی این سؤال وجود داشت که چرا «عین الفعل افعل تعجب» با مثال «ما اَحوَجَ» اعلال نمیشود. برای من این پرسش به وجود آمده بود که «اَحوَجَ» در «ما احوج» تعجب، اعلال نمیشود اما در باب افعال به «احاج» تبدیل و اعلال میپذیرد! اگر قواعد اعلال برای سادهسازی کلمه است، این دو واژه که یکی هستند پس چرا یکی از آنها اعلال نمیشود! مدتها از این موضوع گذشت. یک روز که در صف نانوایی بودم، دو نفر با هم دعوا کردند و یکی از آنها گفت: «ای بابا! امروز با چه کمفهمی برخورد کردم.» من با خود گفتم که چرا از این لفظ استفاده کرد: «ای بابا!» منادا با حرف ندا و آهنگ خیزان. اگر ما در منزل بخواهیم پدرمان را صدا بزنیم، حرف ندا را حذف میکنیم و آهنگمان افتان است. با کمی دقت متوجه شدم که ما در زبان فارسی، هرگاه تعجب میکنیم یک کلمه را غلیظ یا ثقیل تلفظ میکنیم. به این نتیجه رسیدم که تعجب با سادهسازی لفظ سازگار نیست و میطلبد که لفظ با تأکید سنگین بیان شود. به این نتیجه رسیدم که «ما احوج» عربی نیز تعجبی است که اعلال نمیشود.
میخواهم این را بگویم همان اختصاصاتی که در زبان عربی به ما میگویند که حفظ کنیم، مشابه فارسی دارد. اگر بتوانیم مشابهها را استخراج کنیم، فهم و هضم قواعد به نوآموز بهخصوص نوآموزی که زبانش فارسی است و با زبان تحلیلی عربی آشنایی ندارد، کمک میکند.
ــ هدف شما از تألیف این کتاب با رویکردهایی که بیان کردید، چه بود؟
اجازه بدهید با بیان تاریخچهای از سیر زبان عربی، به این سؤال پاسخ بدهم. از آنجایی كه میدانیم قرآن هر چند عرشی، از قواعد و قوانین حاکم بر زبان جامعه عصر خویش پیروی کرده است لذا بایستی برای فهم دقیق پیام قرآن این قواعد و قوانین را کشف کنیم. زبانشناسان و قرآنپژوهان برای راهیابی به عمق لطایف و ظرایف این عالی پیامِ قدسی به جستوجوی اعتبارات زبانی میان عربزبانان عصر نزول قرآن پرداختهاند و بدین منظور آثار منظوم و منثور آن عهد را کاویدهاند و سرانجام قرنها تلاش خویش را در آینه بنایی رفیع، با نام ادبیات عرب به تماشا نهادهاند. درهمتنیدگی تحقیقات ادبی با علوم قرآنی در دهههای نخستین اسلامی بهترین شاهد بر این مدعاست كه شاخههای مختلف ادبیات عرب غالباَ در مسیر تلاش برای تحلیل و فهم كلام وحی تولید شدهاند.
مهمترین مباحث صرفی، نحوی، لغوی و بلاغی در سایه علومی چون قرائت، تفسیر، آیاتالأحكام و... به وجود آمدهاند و البته نباید سهم نزاعهای كلامی را در گسترش و تقویت مباحثی مانند حقیقت و مجاز نادیده گرفت. در دورههای بعد نیز كه كتابهایی مستقل در ادبیات عرب تألیف شد، مؤلفان، بیشتر، مفسران و محققان حوزه قرآن بودهاند كه در تحقیقات ادبی خویش، این اهداف را دنبال میكردهاند: تحلیل و فهم كلام وحی، اثبات اعجاز قرآن كریم در فصاحت و بلاغت، مقایسه قراءات مختلف با هم و برگزیدن اصحّ آنها، اثبات برتری دیدگاههای كلامی خاص، اثبات برتری دیدگاههای فقهی خاص و ... .
با این وجود در این دوره هدف مهم دیگری برای محققان این حوزه مطرح شد كه از آن به «حفظ اللسان عن الخطأ» تعبیر میكنند بدین معنا كه ارتباط گسترده بین عرب حجاز به عنوان عرب فصیح با سایر تیرههای عرب، از یک سو و ارتباط بین عرب اصیل با اقوام غیر عرب از سویی دیگر، سبب گردید تا جامعه علمی نسبت به تدوین قواعد «زبان معیار» احساس نیاز كند. حال ایشان میبایست هم به ارائه قواعد صحیح سخن گفتن میپرداختند و هم چگونگی استخراج معنا را از پوسته الفاظ آنان كه صحیح سخن گفتهاند (قرآن و حدیث)، به ما میآموختند.
بعدها كه ادبیات عرب به صورت تخصصی دنبال شد و از علوم قرآنی استقلال یافت، از این دو بایسته مهم، اولی نقش پررنگتری به خود گرفت تا آنجا كه ادیبان جملگی هدف از صرف و نحو را حفظ لسان از خطا دانستند و كتبی كه متن درسی سالهای بعد حوزههای علمیه شدند را بر اساس آن تألیف كردند. حفظ لسان از خطا گرچه هدفی والاست اما با اهداف حوزههای علمیه ناسازگار است. درست سخن گفتن امری است و فهم و تحلیل سخنانِ درست امری دیگر. امروزه اولی، وظیفه فرهنگستانهای زبان است و دومی بر دوش عالمان دین.
میتوانید این تفاوتها را با مثالهایی مطرح کنید تا بحث، انتزاعی نشود؟
با توجه به این كه موضوع سخن ما علم صرف است به چند نمونه كه بهنیكی از تفاوت در هدفگذاری میان ادیبان عرب و طلاب علوم دینی پرده برمیدارد، اشاره میکنیم:
۱. كتابهای نحویان پر است از قواعد نادر و شاذّ یا غیر فصیح. مثلاً این كه فاءالفعل در مثال واوی در لهجه برخی مناطق قلب به الف میشود (یَوْجَلُ ← یاجَلُ)، در بیشتر کتابهای مرجع بیان شده است اما ارتباط چندانی با نیاز طلّاب ندارد.
۲. در كتب ادبی، بهتفصیل از چگونگی ساخت جمع مکسر، اسم منسوب و مصغّر سخن گفتهاند به گونهای که حجم قابل توجهی از این كتب به این مسائل مربوط است، در حالی كه طلاب نیازی به ساختن کلمات مصغّر ندارند بلکه تنها باید بدانند که اگر در قرآن و یا حدیث به کلمه مصغری برخورد کردند، این تصغیر چه بار معنایی دارد؛ تحقیر؟ تقلیل در عدد؟ تقلیل در کیفیت؟ یا از باب کنایه و مجاز بر تعظیم دلالت دارد؟
نیز اوزان گوناگون جمع مکسّر، هر یک بار معنایی خاص خود را دارد و با جمع سالم، در صورت وجود، تفاوت دارد. به عنوان نمونه در قرآن کریم، اسم فاعل «کافِر» هم با جمع سالم «کافرون» به کار رفته است و هم جمع مکسّر «کُفّار» که بهیقین هر وزن بار معنایی خاص خود را دارد، اما در کتابهای نحویان مغفول مانده است.
۳. در بحث ادغام، مواردی را بیان کردهاند که ادغام و عدم ادغام هر دو جائز است. اما فرق ظریف معنایی این دو را نگفتهاند. در حالی که موارد این چنینی، مانند «یَتَضَرَّعُون / یَضَّرَّعُون»، «تثاقَلتُم / اِثّاقَلتُم»، «یَتَذَکَّرُ / یَذَّکَّرُ» و یا شبیه آن همچون «استطاعوا / اسطاعوا» در قرآن بسیار بوده و فهم عمیق قرآن وابسته به فهم این ظرافتها است.
نمونههای فراوان دیگری نیز وجود دارد که موجب معتقد شدن به ترادف میشود که ناشی از هدف نحویان است. تلقین ترادف در سطح گسترده و عدم توجه به لطافتهای معنایی، علاوه بر فهم ناقص کلام، موجب نوعی تنبلی ذهنی میشود و تأثیر خود را در زمینههای گوناگون، از نحو و بلاغت و اصول و فقه و کلام، تا سالهای متمادی در روحیه و ذهن طلبه باقی میگذارد. به عنوان نمونه، صفت مشبهه را تعریف کردهاند و پس از آن به ذکر چندین قالب همچون: فَیْعِل، فَعِیل، فَعْل، فُعال و فَعْلان برای صفت مشبهه پرداختهاند، که این امر موجب القای این نکته میشود که همه این اوزان بار معنایی یکسانی دارند. حال آن که قالبهای گوناگون، بار معنایی خاص خود را دارند و با مراجعه به قرآن کریم در مییابیم که موارد استعمال «غَضِب»، «عَطِش» و «فَرِح» با موارد استعمال «غَضبان»، «عَطشان» و «فَرحان» متفاوت است.
در دوره طلایی ادبیات عرب (نیمه دوم قرن هفتم تا نیمه اول قرن دهم) كتب فراوانی در صرف تألیف شد كه برخی تا به امروز محور درس و بحث حوزههای علمیه بودهاند اما به دلیل آن چه گذشت از كارآمدی كاملی برخوردار نیستند.
کتاب صرف کاربردی با مبنای «مبنا و مرجع بودن لسان وحی به عنوان مهمترین مرجع دلالتیابی کلمات قرآنی» که منجر به اعتقاد به «عدم ترادف در تعبیرات قرآنی» میشود، تحقیق و تدوین شده است. بنابراین تناسب با نیاز حوزههای علمیه مهمترین هدفی است که در تألیف آن دنبال شده است.
ــ آیا پیشبینی میکردید که این کتاب در همایش «کتاب سال حوزه» رتبه بیاورد؟
با توجه به میزان نوآوری در روش و فکری که در این کتاب وجود داشت، احساس میکردم که کتاب در بخش برگزیدهها رتبه اول را کسب کند. بنده کتابی به این اندازه که هم در سبک با نظامهای پیشرفته آموزشی چندتألیفی همخوانی دارد و هم در محتوا، کتاب نو و جدیدی است، سراغ ندارم. این کتاب را دو سال پیش از چاپ به مرکز تدوین حوزه علمیه قم نزد دکتر حبیبی بردم تا نظرشان را جلب کنم. ایشان به من گفتند که ما ۱۴۰ عنوان کتاب صرفی داریم؛ با توجه به این همه گزینه که پیش روی ماست، شما فکر میکنید کتابتان چه جایگاهی دارد؟ من پاسخ دادم که به نظرم این کتاب از همه کتابها بهتر و قویتر است. آن بزرگوار نگاهی به آقای مهاجر کرد و خندید. به من گفت که ما منتظر بودیم که تو این حرف را بزنی تا ببینیم که تا چه اندازه به کتابت ایمان داری. سپس از بنده دعوت کردند که کتاب را به عنوان کتاب درسی صرف ۲ و صرف ۳، مختصرتر کنم.
ــ نگاه چندتألیفی شما در این کتاب به چه صورت است؟
یکی از ویژگیهای مثبت نظامهای آموزشی اروپا، نگاه چندتألیفی است به این معنا که مثلا برای درس ریاضی اول دبیرستان، یک کتاب معرفی نمیکنند بلکه ۱۰ کتاب با ۱۰ نوع مدل ارائه میشود. این معلم است که با توجه به کشش دانشآموزان، کتابی را برای تدریس انتخاب میکند. بنده این کتاب را با بخشهای کاملاً تفکیکشده نوشتهام. بحثهای تحلیلی و عمیقی که در مباحثهها آمده است، شاگردان را درگیر میکند.
یکی از ویژگیهای این کتاب پاسخگویی به هر سطح علمی و با هر استعداد و سِنّی است. بخش اصلی درس، در حد کتابهای آموزشی رایج و برای همه سطوح لازم است؛ در حالی که طرحها و مندرجات پیشمطالعه و مباحثه، نکات تکمیلی است و استاد با توجه به سنّ و توانمندی مخاطبان میتواند درس را در سطوح مختلف ارائه کند. در واقع این کتاب حتی برای طلاب بسیار بااستعداد نیز خستهکننده و یکنواخت نخواهد بود.
ــ آیا صرف عربی، موضوع مورد علاقه خودتان بود؟
در حقیقت خیر. با توجه به اینکه تحصیلات دانشگاهی بنده فوق لیسانس رشته برق و رتبه دو رقمی کنکور هستم، طبیعتاً علاقهام بیشتر به موضوعهای اصلی و تحلیلهای ریاضی بود و علم صرف را با این نگاه نوشتم و آن را تحلیل کردم. این کتاب به برکت استادم نوشته شد. زمانی که به حوزه رفتم، ملاحظه کردم که استاد بزرگواری سر کلاس، متن را میخوانند و تمرینها را حل میکنند. کلاس برایم اعصابخردکن بود. پیش مدیر مدرسه رفتم و گفتم که من اینگونه نمیتوانم سر کلاس بنشینم. میخواهم خودم درس بخوانم. بعد از موافقت ایشان، یک استاد خصوصی با نام شیخ حسین رضایی را پیدا کردم. خدمت ایشان رسیدم و گفتم که من میخواهم درس بخوانم. استاد رضایی به من گفتند که من کاری که برایم سود نداشته باشد انجام نمیدهم، به این شرط به شما صرف یاد میدهم که شما هم به من ریاضی بیاموزید. صرف باید برای من سود داشته باشد و نکتههای جدید یاد بگیرم.
به برکت تدریس صرف توسط ایشان، در کنار یادگیری صرف، گویی ۱۰ کتاب زبانشناسی، تحلیلی و ... نیز آموختم. در آخر سال، استاد رضایی من را تشویق کرد تا تحقیقهای انجامشده را به صورت جزوهای مدون درآورم. در حقیقت تشویقهای ایشان باعث شد که بنده در وادی ادبیات این کار را انجام دهم. علاقه شخصی بنده بیشتر بازنویسی گزارههای دینی با معادلات ریاضی است.
ــ علاوه بر این کتاب، اثر دیگری هم از شما منتشر شده است؟
یک کتاب نوشتهام که دست دوستان بسیار چرخیده است. نام این کتاب را «سیاه و سفید، آشی هزار نخود از زندگی یک شیخ مهندس» گذاشتهام. این کتاب زبانی طنز دارد در ۷۰ صفحه. نخست، خاطرهای از دوران کودکی، دبیرستان و دانشگاه من است. بعد از آن ورق کتاب کاملاَ بر میگردد و سیزده مسئله کاملاً بنیادی را در مسائل اعتقادی که شاکله ذهن یک جوان را تشکیل میدهد با تحلیلی مهندسی نوشتهام. برای مثال، مسئله ولایت فقیه، بصیرت دینی، فمینیسم، حجاب، نظام اقتصادی اسلام و ... را با ادبیات مهندسی تحلیل کردهام.
بنده امسال توفیق نصیبم شد که در دبیرستان استعدادهای درخشان مشهد، هم کلاس پرورشی داشته باشم و هم فیزیک. در کلاس پرورشی، همین مسائل ــ برای مثال مسئله ولایت فقیه ــ را با معادلات ریاضی مطرح کردم که به نظرم بسیار اثرگذار بود. فعلاَ قصد چاپ این کتاب را ندارم اما فایل پی دی اف آن را در اختیار دوستانم قرار دادهام.
نظر شما