به گزارش فرهنگ امروز به نقل از تسنیم؛ رومن کاسو که بعدها اسم مستعار رومن گاری را بر خود نهاد، در ماه مه ۱۹۱۴ در شهر موسکو از مادری اهل لیتوانی و پدری روسی به دنیا آمد. وی از روی عمد بعدها سه سال ابتدای زندگی و محل تولدش را فراموش کرده و زمانی که میخواست تابعیت فرانسه را بپذیرد در سند مربوط نوشته شد: رومن کاسو دانشجوی اهل لهستان، مقیم نیست به تابعیت فرانسه درآمد.
گری از همان سالهای ابتدایی زندگیاش خلاقیت و استعدادش را در زمینههای مختلف هنری و ادبی نشان داد و همین امر انگیزهای شد تا مادرش به پرورش بیشتر او بپردازد. به هر روی، هرچند گری در رشتههای مختلف ورزشی و هنری توانمند بود و حتی در جنگ جهانی دوم مدال شجاعت را ژنرال دو گل بر سینهاش چسباند، اما شهرت گاری بیشتر برای آثاری است که در طول زندگیاش نوشت؛ هرچند بسیاری از آثار را با نامهای مستعار به چاپ رساند.
«مردی با کبوتر» از جمله آثار به نسبت مشهور اوست که در انتقاد از رویه کاری سازمان ملل نوشته شده است. داستان خیلی ساده با واژههای تمسخرآمیز راجع به سازمان ملل آغاز میشود. مخاطب از همان صفحات نخست بدون رودربایستی و شگردهای داستاننویسی مدرن به سر اصل مطلب میرود:
«یکروز زیبای سپتامبر ...۱۹۵، حدود ساعت یازده صبح قفس بزرگ شیشهای سازمان ملل متحد در آفتاب پاییزی میدرخشید و مأموریت صلحجویانهاش را که همان "بزرگترین مرکز جلب سیاح آمریکا" شدن بود، ادا میکرد.»
«مردی با کبوتر» داستان نویسندهای است که اگر عمیقتر به آثار او بنگریم، تأیید خواهیم کرد که بیش از آنکه نویسندهای طنزپرداز باشد، چنان که در بیوگرافی او ذکر شده، نویسندهای است جدی که برخی از موضوعات جدی پیرامونش را به سخره میگیرد و تلاش دارد تا از این راه تلنگری به جهان پیرامونش بزند، به مردمانی که خیلی آرام در خیابانهای شهر راه میروند، بیآنکه به برخی از حوادث توجهی داشته باشند. گاری نویسندهای است که با کلماتش تصویر خلق میکند و اینبار با کمک همین واژگان، تصویری کنایهآمیز از سازمان ملل نشان میدهد و پلشتیهای آن را از پس دیوارهای شیشیهای درخشان سازمان یک به یک برمیشمارد.
«مردی با کبوتر» داستان آرمانهایی است که در دالانهای تاریک سازمان ملل مدفون شده و کسی نمیداند که باید آن را در کجا جست. در یک اتاق سه متری که هیچیک از اعضای عریض و طویل سازمان ملل نمیداند که در کجا باید آن را بیابد. آثار گاری عموماً در جریان موازی سیاست و اجتماع حرکت میکند، گاه به سمت سیاست متمایل میشود و گاه رنگ اجتماعی آن برتری دارد. «مردی با کبوتر» بیش از آنکه رنگ اجتماعی داشته باشد، داستانی سیاسی است که البته دغدغه جامعهشناختی نویسنده در آن احساس میشود.
داستان هر چند ساده، اما با استفاده از نمادهای گاه مشهور و گاه غیر آشنا برای مخاطب ایرانی نوشته شده است. به نظر میرسد یکی از موفقیتهای نویسنده در این کتاب، جدای از نثر هزلگونه خود، استفاده از نماد و مهمتر از آن خلق نمادهای جدید در داستان است. نویسنده تلاش دارد تا با استفاده از این طریق آنچه را که در پس ذهنش میگذرد، بدون کمترین تحمیلی به مخاطب خود منتقل کند.
نخستین نماد از دل عنوان کتاب بر میآید: «کبوتر». کبوتر از نمادهای کهن در ادبیات ایران و جهان است که میتوان از آن به عنوان یک کهن الگو یاد کرد که البته در آثار مختلف بروز و ظهور متفاوت و گوناگونی داشته است؛ از نازل شدن روح بر عیسی مسیح گرفته تا خوشبختی. اما با وجود تفاسیر مختلف از این پرنده، همه بر یک قول از آن اتفاق نظر دارند: صلح و بازجست خوشبختی. نویسنده از همان ابتدا از عنوان کتاب استفاده میکند تا با ارائه نخستین پاراگرافهای داستان، منظور مورد نظر خود را به مخاطب بازنماید. گاری در ادامه با افزودن نمادهای دیگری به داستان سعی در غنا بخشیدن و نگاهی جهانی به دغدغهاش دارد. از جمله این نمادها میتوان به کابوی پیر اشاره کرد. مردی سرخپوست که نماد انسانی است که در چرخدندههای جنگها و آتش و عصیان پرچم به دستان صلح، کاشانهاش را از دست داده و باید برای گذران زندگیاش در سازمان ملل واکس بزند:
میخواهید بدانید چرا واکسی شدهام؟ خیلی ساده است. خواستم کاری بکنم تا به مردم بفهمانم که بیش از آنکه صاحب افکار زیبا باشند، صاحب پا هستند! بسیاری از این آدمها در این آسمانخراش این را از یاد بردهاند. اگر مثل من روزی صد تا کفش واکس بزنند، شاید به یاد بیاورند که پای آدمی روی زمین است و نه در ابرها ... .
و در نهایت، مردی که با کبوتر، در آن اتاق اسرارآمیز سازمان ملل نشسته و تلاش دارد تا با یافتن راهی، مشکل لاینحل سازمان ملل را رفع کند.
خلاقیت گاری در این اثر برگرفته از تجربیاتی است که او در ایامی که در هیئت نمایندگان سازمان ملل حضور داشت، کسب کرده است. از این رو ذهن نویسنده با استفاده از راوی سوم شخص به دالانهای مختلف سازمان ملل سرک میکشد و آدمهای داستان را انتخاب میکند و در نهایت آنها را خیلی دقیق با رفتار و گفتارشان در صفحه داستان مینشاند.
از این منظر تیغ تیز انتقاد گاری از سازمان ملل و آدمهای آن، تنها محدود به پاراکنارها و نمایندگان کشورهای مختلف نمیشود، او حتی به سراغ خبرنگارانی میرود که همانند نمایندگان سازمان، اوضاع را میبینند و تنها راه حل مشکلات جهان را گذر زمان میدانند. بیتفاوت به آنچه که در کنارشان میگذرد، سخنرانیها را بیکم و کاست مینویسند و بدون اینکه تغییری در وضعیت جهانی احساس کنند، به رشوههایی که نمایندگان کشورهای مختلف به آنها میدهند گوش میسپارند و ... . انتقادهای گاری، انتقادی کلی است که دامن همه کشورهای تأثیرگذار را میگیرد و گاه چنان چهره این سیاستبازان را ترسیم میکند که لبخند تلخی در گوشه لب خواننده نقش میبندد. او در شخصیت داستانش غور کرده و سعی دارد تا با استفاده از ابزار دقیق طنزپردازی، به خوبی از پس شناساندن آنها برآید. برای هر یک نیز راههای مختلفی را امتحان میکند؛ از نشان دادن بیسوادی نمایندگان تا توهم توطئه بودن آنها و یا ابن الوقت بودن و ... .
گاری بر نمایندگان کشورهای مختلف از اروپا و آسیا گرفته تا آفریقا میتازد، اما تیغ طنز او بیش از هر چیز سیاستهای آمریکا را میخلد؛ از سیاستهای او در سازمان ملل گرفته تا نقش آمریکا در بیراهه رفتن سازمان ملل. با وجود همه این موارد، او نویسندهای دردمند است که دردی از دغدغههای انسان گرفتار در چنگال اهریمن قدرت را به تصویر میکشد؛ هر چند که از رگههای روس بودن او را میتوان دید. انتقادهای او صریح است؛ هر چند کم و کیف این منظور تا حدودی در سایهای از ابهام است و این سؤال باقی است که نویسندهای که روسی الاصل است و در فرانسه رشد کرده، چگونه به سیاستهای جاری در سازمان ملل مینگرد؛ اما گری از همان ابتدا آب پاکی را بر دست مخاطب میریزد.
«مردی با کبوتر» یکی از آثار مشهور نویسنده است که با استفاده از ابزارهای مختلف مانند طنز، شخصیتپردازی دقیق، استفاده از نماد و ... تلاش دارد تا آرزوهای برباد رفته انسانها را به آنها یادآوری کند و بگوید بیش از آنکه این ساختمان با آن طول و عرضش جایی برای آدمیت باشد، جایی برای عرض اندام است. گاری تأکید میکند و با داستانش تلنگر میزند که آی آدمها! زیاد به آرزوهایتان نیندیشید، سهم آرزوهای شما از سازمان ملل و آرمانهایتان تنها چند متر مکعب پنهان شده در ستونها و دیوارهای سرد سازمان ملل مدفون است، بوی بهبود از وضعیت این جهان نمیآید.
نظر شما