فرهنگ امروز/ هدایت علوی تبار:
مقدمه
در هر کشوری آموزش ابتدایی و متوسطه برای بالا بردن سطح دانش عمومی شهروندان و آموزش عالی برای ایجاد تخصص های لازم طراحی شده است. دبستان و دبیرستان جایی است که دانش آموزان خواندن و نوشتن و کلیاتی در باره ی علوم مختلف را می آموزند اما دانشگاه به محلی گفته می شود که برای تربیت متخصصان بنیان نهاده شده و دانشجویانی که در آن تحصیل می کنند باید در نهایت در رشته ی خاصی تبحر پیدا کنند و کشور را در آن زمینه به پیش ببرند. از این رو، رشد و پیشرفت هر جامعه وابسته به توانایی فارغ التحصیلان آموزش عالی در آن جامعه است. دانشگاه ها باید استعدادها را شکوفا کنند و نخبه ها را بپرورانند و جهت به کارگیری عملی تحویل جامعه دهند. امروزه کشوری قدرتمندتر است که از لحاظ علمی پیشرفته تر باشد و کشوری قدرت علمی بیش تری دارد که از دانشگاه ها و مراکز آموزش عالی قوی تری برخوردار باشد. کشورهایی که فاقد چنین مراکزی هستند ناگزیر باید علم را از کشورهای پیشرفته وارد کنند و صرفاً مصرف-کننده ی آن باشند و این نتیجه ای جز وابستگی در پی نخواهد داشت. این وابستگی در صورتی برطرف می-شود که مراکز علمی با به کارگیری روش های مناسب و فراهم آوردن زمینه های لازم دست به تولید علم بزنند و کشور را به صادرکننده ی علم تبدیل کنند.
به منظور داشتن دانشگاه ها و مراکز آموزش عالیِ کارآمد چند عامل باید دست به دست هم دهند. از یک سو دانشجویان باید به معنای واقعی کلمه دانشجو، یعنی جوینده ی دانش، باشند و با انگیزه ی علم آموزی وارد دانشگاه شوند. از سوی دیگر اساتید نیز جدا از داشتن تخصص لازم باید به معنای واقعی کلمه معلم، یعنی علم آموز، باشند. همچنین نظام آموزشی، هم در سطح دانشگاه و هم در سطح وزارت خانه، باید با سیاست گذاری های مناسب زمینه را برای رشد علمی فراهم کنند. سرانجام، وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور نیز باید به نحوی باشد تا دانشجو بتواند به راحتی علم بیاموزد، استاد بتواند به خوبی آموزش دهد و مسئولان آموزشی نیز بتوانند با فراغ بال نظام و مقررات آموزشی را سامان دهند.
متأسفانه در کشور ما به رغم وجود مراکز آموزش عالی متعدد پیشرفت علمی در حد مطلوب صورت نگرفته و این موضوع نیازمند آسیب شناسی جدی است. دانشگاه های ما فارغ التحصیل تحویل جامعه می دهند نه متخصص و به همین دلیل گرچه هر سال انبوهی از فارغ التحصیلان وارد جامعه می شوند اما شاهد رشد علمی چندانی نیستیم. البته محصولات پیشرفته که زندگی را راحت تر می کنند هر روز بیش از پیش در اختیار مردم قرار می گیرند ولی این محصولات حاصل رشد علمی در بیرون مرزها هستند و در واقع ما فقط واردکننده ی آنها هستیم. همانطور که گفته شد، رکود علمی ریشه در ناتوانی آموزش عالی دارد و این ناتوانی نیز به یکی از چهار عاملی که ذکر شد بازمی گردد. از این رو، رشد کند علم در کشور ما از چهار جنبه قابل بررسی است: 1) آسیب های مربوط به دانشجو 2) آسیب های مربوط به استاد 3) آسیب های مربوط به نظام آموزشی و 4) آسیب های مربوط به وضعیت اقتصادی، اجتماعی، فرهنگی و سیاسی کشور. این چهار جنبه در ارتباط تنگاتنگ با یکدیگر قرار دارند و بر هم تأثیر می گذارند. به همین دلیل بحث از یکی بدون دیگری ناقص خواهد بود. اما با توجه به گستردگی هر یک از این جنبه ها، در این مقاله فقط به بخشی از جنبه ی دوم پرداخته شده است. عملکرد اساتید را در زمینه های گوناگون، مانند میزان سواد و تخصص، نحوه ی تدریس، کیفیت کار پژوهشی و غیره، می توان بررسی کرد و آسیب های آن را شناخت. از میان این زمینه ها آسیب های مربوط به عملکرد اساتید در زمینه ی پایان نامه به عنوان موضوع این مقاله انتخاب شده است.
پیش از ورود به اصل مطلب ذکر دو نکته را لازم می دانم: اول، آنچه در پی می آید حاصل سال های طولانی حضور نگارنده در مراکز آموزش عالی در زمینه ی علوم انسانی است و کوشیده ام تا از حدس و گمان بپرهیزم و فقط مواردی را ذکر کنم که خود مستقیماً دیده یا شنیده ام یا افراد مورد اعتماد نقل کرده اند. بنابراین، در بخش های مختلف مقاله نمونه هایی را بیان خواهم کرد که به جنبه ی مستند و روایی آن خواهد افزود. دوم، آسیب هایی که در این مقاله به آنها پرداخته شده است در مورد همه ی اساتید صادق نیست. در کنار اساتیدی که دچار آسیب هستند اساتیدی وجود دارند که وظیفه ی خود را به خوبی انجام می دهند. از سوی دیگر، در مورد اساتید گروه اول نیز نباید تقصیر را به طور کامل متوجه آنان دانست و نقش عوامل بیرونیِ تأثیرگذار بر عملکرد آنان را نادیده گرفت. (در این خصوص در پایان مقاله توضیح بیش تری داده خواهد شد.) بنابراین، هدف از نگارش این مقاله سیاه نمایی و کاستن از ارزش کار اساتید نیست بلکه بررسی آسیب ها در یک زمینه-ی خاص به عنوان مقدمه ای برای مقابله با آنها است.
* * *
یکی از شرط های فارغ التحصیل شدن دانشجو نوشتن پایان نامه یا رساله است. البته در گذشته در مقطع کارشناسی نیز دانشجویان پایان نامه می نوشتند اما امروزه این کار فقط در مقطع تحصیلات تکمیلی انجام می-شود. پایان نامه ی کارشناسی ارشد، یک استاد راهنما و یک استاد مشاور و پایان نامه ی دکتری یک استاد راهنما و دو استاد مشاور دارد. وظیفه ی این اساتید کمک به دانشجو برای نوشتن هر چه بهتر پایان نامه است. اما به علل گوناگون، که در ادامه به آنها خواهم پرداخت، برخی از اساتید این وظیفه را به خوبی به انجام نمی-رسانند.
آنگونه که اساتید ما نقل می کردند در سال های دور اعضای هیئت علمی دانشگاه جزء قشر مرفه جامعه محسوب می شدند و حقوق آنان برای گذراندن زندگی ای در شأن استاد دانشگاه کافی بود، اما سال ها است که این حقوق ارزش گذشته را ندارد و به همین دلیل برخی از اساتید کسری آن را به شیوه های گوناگون جبران می کنند که یکی از آنها پذیرفتن پایان نامه به تعداد زیاد است. این پایان نامه ها منحصر به گروه آموزشی که استاد در آن تدریس می کند نیست بلکه مراکز آموزشی دیگر را که وی به آنها رفت و آمد دارد دربرمی گیرد و گاهی تعداد پایان نامه ها به رقمی عجیب و غریب می رسد. از آنجا که تعداد دانشجویان، به ویژه در مقطع دکتری، محدود است ناگزیر رقابتی میان اساتید مذکور روی می دهد و در این رقابت، مانند هر رقابت دیگری، گاهی میان رقیبان درگیری نیز پیش می آید. برخی از این درگیری های لفظی را خود شاهد بوده ام و شنیده ام که در برخی گروه ها کار به فحاشی نیز کشیده شده است.
به هر حال در هر رقابتی فردی پیروز از میدان خارج می شود که از شیوه های کارآمدتر استفاده کرده باشد. برخی از اساتید، گروه آموزشی را به دکانی تبدیل کرده اند که در آن هر روز باید روش های جدیدتری را برای جلب مشتری، که در اینجا دانشجو است، ابداع کرد. این موضوع در خصوص دانشجویان دکتری بیش تر مصداق دارد زیرا بر اساس مقررات آموزشی پایان نامه کارشناسی ارشد سه ساعت حق التدریس برای استاد راهنما محسوب می شود اما این میزان برای پایان نامه دکتری هجده ساعت است. به عبارت دیگر راهنمایی یک پایان نامه دکتری معادل با راهنمایی شش پایان نامه ی ارشد است. اگر فرض کنیم که راهنمای پایان نامه استادتمام پایه ی بیست و پنج باشد با یک حساب ساده می توان گفت که پایان نامه ی دکتری برای او حدود سیزده میلیون تومان عایدی به همراه دارد. این رقم برای یک پایان نامه وسوسه کننده است به ویژه از این جهت که اساتیدی که انگیزه شان برای راهنمایی پایان نامه صرفاً مالی است معمولاً وقت چندانی را به آن اختصاص نمی دهند تا فرصت کافی برای گرفتن پایان نامه های متعدد را داشته باشند. بدین ترتیب وجهی که از این طریق نصیب آنان می شود پول بادآورده است. در فیلم «جویندگان طلا»، ساخته ی چارلی چاپلین، یکی از شخصیت های فیلم که گرسنه است شخصیت دیگر را به شکل مرغ می بیند و می خواهد آن را به چنگ آورد. بر همین قیاس می توان گفت که برخی از اساتید، دانشجو را به شکل کیسه ی پول می بینند که باید به نحوی آن را به دست آورند. این اساتید دانشجو را شکاری در نظر می گیرند که باید به دامش اندازند.
دام ها یا شگردهایی که به این منظور به کار گرفته می شوند از استادی به استاد دیگر متفاوت هستند. اساتید ساده مستقیماً از دانشجو می خواهند که با آنان پایان نامه بگیرد. برخی دیگر کمی غیرمستقیم عمل می-کنند و موضوعات مختلفی را برای پایان نامه به دانشجو پیشنهاد می دهند و هر گاه او را می بینند بحث پایان-نامه را پیش می کشند. استادی که به دانشجو موضوع می دهد منظورش این نیست که دانشجو در باره ی آن موضوع با استاد دیگری پایان نامه بگیرد. دانشجویی می گفت وقتی فلان استاد را از دور می بیند راه خود را کج می کند تا با او مواجه نشود و مجبور نباشد در باره ی موضوع پایان نامه اش توضیح دهد. برخی دیگر از اساتید روش های پیچیده تر و مطمئن تر را ترجیح می دهند. آنان صبر و حوصله ی بیش تری به خرج می دهند و محکم کاری می کنند تا تیرشان حتماً به هدف بخورد.
یکی از این روش ها در رودربایستی قرار دادن دانشجو است که به شیوه های گوناگونی انجام می شود. برای مثال استاد از همان روز اول طرح دوستی با دانشجو می ریزد: او را به بهانه ای به اتاقش می کشاند، از وضعیت زندگی ، مشکلات خانوادگی و برنامه هایش برای آینده می پرسد، حتی ممکن است او را به نام کوچک صدا بزند. سپس هنگامی که خود را به قدر کافی به دانشجو نزدیک کرد موضوع پایان نامه را پیش می کشد. شیوه ی دیگر این است که استاد می کوشد تا به نحوی کاری برای دانشجو انجام دهد. برای مثال مقاله ی او را چاپ می کند یا به او کار دانشجویی می دهد یا در طرح پژوهشیِ خود او را سهیم می کند یا داوری مقاله ای را به او می سپارد یا او را به عنوان ویراستار یا مانند آن به جایی معرفی می کند، حتی به او پول قرض می دهد. سپس هنگامی که دانشجو را از این طریق مدیون خود کرد بحث پایان نامه را مطرح می کند. مشخص است که در وضعیت های مذکور دانشجو راه بازگشت ندارد و ناگزیر تسلیم خواسته ی استاد می شود.
روش دیگر وعده دادن به دانشجو است. دانشجوی دکتری مایل است پس از فراغت از تحصیل شغلی در شأن مدرک خود داشته باشد. برخی از اساتید، به ویژه کسانی که سمت های اجرایی مانند مدیریت دارند، به دانشجو در باغ سبز نشان می دهند و وانمود می کنند که در آینده برای به دست آوردن شغل مناسب حامی-اش خواهند بود. دانشجو نیز به امید حمایت استاد با او پایان نامه می گیرد تا از یک سو از حمایت او مطمئن باشد و از سوی دیگر پیشاپیش لطفش را جبران کرده باشد. این وعده ها به دانشجویان کارشناسی ارشد هم داده می شود. آنان می دانند که با مدرک کارشناسی ارشد نمی توانند عضو هیئت علمی شوند اما در جامعه ای که فارغ التحصیلان، به ویژه در رشته های علوم انسانی، نمی توانند به سادگی شغلی پیدا کنند حمایت استادی که مسئولیت اجرایی دارد می تواند کمک بزرگی برای به دست آوردن شغلی اداری باشد.
روش دیگر این است که برخی از اساتید به شیوه های گوناگون، مانند آسان گیری در درس هایی که تدریس آن را بر عهده دارند و دادن نمره ی بالا، به دانشجویان اطمینان می دهند که در مورد پایان نامه نیز سخت گیری نخواهند کرد و اگر راهنما باشند پایان نامه با هر کیفیتی با نمره ی بالا دفاع خواهد شد. به همین دلیل است که در جلسه ی دفاع، برخی از اساتید راهنما و گاهی مشاور به آب و آتش می زنند تا نمره را تا آنجا که امکان دارد بالاتر ببرند، گویی از این طریق می خواهند پیامی را به سایر دانشجویان برسانند. این اساتید در برابر انتقادهای استاد داور هیچ پاسخی ندارند ولی با این حال به پایان نامه نمره ی عالی می دهند. باید پرسید: «شما که نتوانسته ای از پایان نامه دفاع کنی به چه دلیل این نمره را می دهی؟» البته بسیاری از دانشجویان که هدفشان صرفاً فارغ التحصیل شدن است و کیفیت پایان نامه برایشان مهم نیست این قبیل اساتید را ترجیح می دهند. این گروه از دانشجویان و اساتید به سادگی همدیگر را پیدا می کنند و با هم هماهنگ می-شوند. یک گروه پول می خواهد، گروه دیگر مدرک. هر یک به آنچه می خواهد می رسد و هر دو از این معامله راضی هستند.
یکی از حربه هایی که این اساتید برای بالا بردن نمره از آن استفاده می کنند این است که در مورد پا یان-نامه ای که اشکال های متعدد دارد می گویند دانشجو بعداً اشکال ها را برطرف خواهد کرد و پایان نامه ی اصلاح شده را تحویل خواهد داد. آنان توقع دارند سایر اساتید پایان نامه ای را که در جلسه ی دفاع روی میز است نادیده بگیرند و به پایان نامه ای خیالی و اصلا ح شده نمره دهند! این در حالی است که طبق مقررات فقط استاد راهنما نمونه ی نهایی پایان نامه را امضا خواهد کرد و اساتید مشاور و داور پس از جلسه ی دفاع هیچ نقشی ندارند. تجربه نشان داده است که در اکثر موارد دانشجو اصلاحات خواسته شده را، دست کم به طور کامل، اِعمال نمی کند و پایان نامه را، تقریباً به همان شکلی که در جلسه ی دفاع بوده است، به کتابخانه تحویل می-دهد. دلیل این مطلب آن است که اصلاحات را معمولاً داور پیشنهاد می دهد نه راهنما. از این رو راهنما حساسیت چندانی در خصوص انجام اصلاحات نشان نمی دهد. ترفند دیگری که اساتید مذکور برای بالا بردن نمره به کار می گیرند این است که هنگام نمره دادن به پایان نامه ابتدا از داور می خواهند که نمره اش را اعلام کند و سپس با توجه به نمره ی او نمره ای را اعلام می کنند که معدلش با نمره ی داور نمره ی مورد نظر آنان باشد.
بدین ترتیب به نظر می رسد که برخی از اساتید منتظر نمی مانند تا دانشجو برای گرفتن پایان نامه در اتاق آنان را بزند بلکه فعال برخورد می کنند و دانشجو را به نحوی وامی دارند که در اتاق را بزند. به قول یکی از اینگونه اساتید «کسی که پایان نامه ی دکتری می خواهد باید روی مخ دانشجو کار کند.»
مطالبی که گفته شد در مورد راهنمایی پایان نامه بود زیرا راهنما را دانشجو انتخاب می کند. اما برخی از اساتید جدا از راهنمایی به دنبال مشاوره و داوری های متعدد هم هستند. از آنجا که مشاور را راهنما و داور را مدیر گروه تعیین می کند این اساتید گاهی خودشان را برای مشاوره به راهنما و برای داوری به مدیر گروه پیشنهاد می دهند! در اینجا این پرسش مهم مطرح می شود که «اگر قانون تغییر کند و قرار شود به راهنما، مشاور و داور هیچ حق الزحمه ای داده نشود چند تن از اساتید حاضرند در پایان نامه مشارکت کنند؟»
اساتیدی که به پایان نامه صرفاً به عنوان منبع درآمد نگاه می کنند برای رسیدن به مقصود باید راهنما یا مشاور پایان نامه های متعدد باشند. از آنجا که هر استادی در چند زمینه ی خاص تدریس و تحقیق می کند اگر بخواهد فقط در آن زمینه ها پایان نامه بپذیرد تعداد زیادی نصیبش نخواهد شد. در اینجا اساتید مذکور یکی از دو راه را انتخاب می کنند: یا دانشجو را مجبور می کنند که علایق خود را کنار بگذارد و در زمینه ی علایق استاد پایان نامه بگیرد و یا دامنه ی فعالیت خود را افزایش می دهند و در موضوع های گوناگون، که تبحری در آن ندارند، پایان نامه می پذیرند. در مورد اخیر کافی است به فهرست پایان نامه ها در گروه های آموزشی و اساتید راهنما، مشاور و داور آنها نگاهی بیندازید تا عمق فاجعه را دریابید. برای مثال، زمانی یکی از اساتید، راهنمایی پایان نامه ای را در باره ی فوکو بر عهده گرفت در حالی که بدون تردید حتی نمی توانست نام این فیلسوف فرانسوی را با حروف لاتینی بنویسد. جالب اینجا است که در اینگونه موارد سایر اساتید معمولاً اعتراض نمی کنند زیرا نمی خواهند استاد مذکور در آینده همین اعتراض را در مورد پایان نامه ی آنان مطرح کند. متأسفانه در گروه های آموزشی میان برخی از اعضا قانون نانوشته ای وجود دارد: «من به پایان نامه ی تو اعتراض نمی کنم تو هم به پایان نامه ی من اعتراض نکن.» البته اگر عضوی قانون «سکوت متقابل» را نقض کند عضو دیگر تلافی خواهد کرد. بارها پیش آمده است که استادی در خصوص پایان نامه یا موضوعی دیگر به همکار خود اعتراض کرده اما همین اعتراض را در مورد مشابه به همکار دیگر نکرده است.
باید پذیرفت که برخی از اعتراضات در گروه های آموزشی فقط نوعی تلافی یا تسویه حساب است. این پدیده در جلسه های دفاع نیز دیده می شود. گاهی برخی از اساتید راهنما، به علت مشکل شخصی که با داور دارند، هیچ پاسخی به اشکال هایی که او مطرح کرده است نمی دهند و در واقع از این طریق می خواهند اشکال های او را بی اهمیت جلوه دهند و تحقیرش کنند. این اساتید گاهی از دانشجو هم به عنوان مهره ی بازی خود استفاده می کنند. دانشجویی پس از یکی از جلسات دفاع به من گفت: «راهنما از من خواسته بود که به اشکال های داور بی اعتنایی کنم و به آنها پاسخ ندهم.» گاهی دیده شده است که دود اختلافات شخصی میان اساتید به چشم دانشجو رفته است. چند بار در جلسات دفاع شاهد بوده ام که داور استادی بوده که با استاد راهنما خرده حساب داشته است. او به جای اینکه مسایل علمی و غیرعلمی را از هم جدا کند جلسه ی دفاع را محل خوبی برای گرفتن انتقام تشخیص داده و با انتقاد از پایان نامه و کم ارزش دانستن آن کوشیده است تا به راهنما ضربه بزند. معلوم نیست در این میان دانشجوی نگون بخت چه گناهی کرده است که حاصل تحقیق-اش از داوری علمی محروم می ماند و نمره ای را که سزاوار آن است نمی گیرد. گاهی این مشکل اخلاقی به مدیران نیز سرایت می کند. برخی از مدیران گروه ها در تعیین داوران مسایل غیرعلمی را در نظر می گیرند و حب و بغض های شخصی یا جناحی را دخالت می دهند. برای مثال استادی را می شناسم که در زمان مدیریتِ یکی از مدیران گروه ها حتی یک داوری هم به او داده نشد، در حالی که در آن مدت پایان نامه های متعددی در گروه دفاع شد که وی در زمینه ی آنها تخصص داشت. همچنین مدیری را می شناسم که وقتی با راهنمای پایان نامه مشکل داشت استادی سخت گیر را برای داوری آن تعیین می کرد.
برخی از اساتید برای اینکه پایان نامه دچار مشکل نشود و به سادگی به جلسه ی دفاع برسد مشاوری را پیشنهاد می دهند که آسان گیر باشد و به اصطلاح مته به خشخاش نگذارد. اینگونه اساتید که حرف همدیگر را می فهمند به تدریج یکدیگر را پیدا می کنند و حلقه ای تشکیل می دهند و در آن به بده بستان مشغول می شوند، به طوری که وقتی یکی راهنما است دیگری مشاور است و برعکس. یکی از اساتید می گفت در طول سال-هایی که در گروه آموزشی خود عضو بوده حتی یک بار هم مشاور پایان نامه نبوده است زیرا قواعد بازی را بلد نبوده و به همین دلیل سایر اعضای گروه او را در حلقه ی خود راه نداده اند. این مطلب در خصوص داور پایان نامه نیز صادق است. بسیاری از اساتید راهنما و مشاور مایل نیستند داور، استاد سخت گیری باشد زیرا در این صورت اشکال های پایان نامه و در نتیجه کم کاری آنان برملا می شود و حتی ممکن است اجازه ی دفاع نیز داده نشود. آنان اگر بتوانند داور را نیز از حلقه ی خود تعیین می کنند و به راحتی به پایان نامه ای که کیفیت خوبی ندارد نمره ی عالی می دهند. مشاور و داور می دانند که اگر در مورد این پایان نامه نمره ی راهنما را تأیید کنند راهنما نیز به عنوان داور یا مشاورِ پایان نامه هایی که آنان راهنمایش هستند جبران خواهد کرد. چند سال پیش در دو هفته دو جلسه ی دفاع برگزار شد که در اولی من راهنما و یکی از همکاران مشاور بود و در دیگری آن همکار راهنما و من مشاور بودم. در جلسه ی اول من نمره ای را پیشنهاد کردم و مشاور هم بی-درنگ پذیرفت. در جلسه ی دوم او نمره ای را پیشنهاد کرد ولی من قبول نکردم و آن را نمره ی بالایی دانستم. در عین ناباوری به من رو کرد و گفت: «هفته ی پیش من نمره ی شما را پذیرفتم!»
جالب است که در برخی از گروه ها مدیر گروه داور را با نظر راهنما تعیین می کند! معلوم است که راهنما استادی را پیشنهاد می دهد که دردسر ایجاد نکند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام شود. البته این داور هم چندی بعد آن راهنما را به عنوان داور پایان نامه ی خود پیشنهاد خواهد داد. داور اگر زیاد اشکال نگیرد این امکان را می یابد که نوبت بعد هم پیشنهاد شود، در غیر این صورت از ورود در حلقه منع می شود. استادی را می شناسم که فقط به جرم جدیت در داوری سال ها است که حتی یک داوری هم به او داده نشده است. اینها نمونه هایی از نان قرض دادن به یکدیگر است که منافع برخی را تأمین می کند ولی سر علم و دانش بی کلاه می ماند.
همانطور که اشاره شد تعیین داور پایان نامه بر عهده ی مدیر گروه است. بدون تردید مهم ترین ویژگی در تعیین داور باید تسلط او به موضوع پایان نامه باشد. این تسلط از کارهای آموزشی یا پژوهشی داور در زمینه ی موضوع پایان نامه روشن می شود. در صورتی که این تسلط وجود نداشته باشد مدیر گروه حق ندارد چنین فردی را به داوری بگمارد اما اگر تشخیص داد که داور از صلاحیت لازم برخوردار است و، در نتیجه، پایان نامه را به وی سپرد باید به نظر او احترام بگذارد. یکی از آسیب هایی که گاهی در اینجا روی داده این است که وقتی داور، پایان نامه را غیرقابل قبول تشخیص می دهد و آن را رد می کند مدیر گروه پایان نامه را به استادی دیگر می سپارد و با تأیید این استاد جلسه ی دفاع برگزار می شود، گویی نظر داور اول هیچ اهمیتی نداشته و، در واقع، برای خودش نظر داده است. چند سال پیش پایان نامه ای را داوری کردم و آن را به دلایلی غیرقابل دفاع تشخیص دادم. هفته ی بعد متوجه شدم که مدیر گروه پایان نامه را به یکی از همکاران داده و او هم آن را تأیید کرده و در جلسه ی دفاع نمره هجده به آن داده شده است! باید از مدیر گروه پرسید که اگر یک داور پایان نامه ای را رد و داوری دیگر تأیید کرده است چرا باید نظر داور دوم ترجیح داده شود؟ این نوعی بی احترامی به استاد است. در این موارد به جای سپردن پایان نامه به داوری دیگر باید از دانشجو خواسته شود تا اشکال های پایان نامه را برطرف و نظر داور را تأمین کند. راه دیگر این است که راهنما، مشاور و داور جلسه ی مشترکی بگذارند و در آن اشکال های داور را بررسی کنند. این حداقل احترامی است می توان برای نظر داور قایل شد. حتی اگر پایان نامه به داور دوم داده شده و او آن را تأیید کرده است باید از داور سوم به عنوان داور نهایی استفاده شود. اساتید زمانی می توانند توقع احترام از دانشجویان را داشته باشند که خود به یکدیگر احترام بگذارند.
اساتیدی که برای رسیدن به منافع پایان نامه عجله دارند ترجیح می دهند پایان نامه ی دانشجویان نیمسال آخر را بپذیرند تا فاصله ی میان تصویب موضوع پایان نامه و دفاع از آن تا حد امکان کوتاه باشد. از سوی دیگر به دانشجو فشار می آورند که هر چه زودتر دفاع کند زیرا در این صورت هم زودتر به پول آن می رسند و هم ظرفیت شان برای گرفتن پایان نامه ی جدید خالی می شود. حتی برخی از آنان لیست انتظار دارند و دانشجویان را در این لیست نگه می دارند تا دانشجویی دفاع کند و ظرفیت خالی شود.
اساتیدی که پایان نامه های متعدد می گیرند معمولاً ساعت های زیادی نیز تدریس می کنند و این دو کار را گاهی نه تنها در دانشگاه محل استخدام خود بلکه در دانشگاه های گوناگون انجام می دهند. علاوه بر این، برخی از آنان مسئولیت اجرایی هم دارند. این اساتید وقت کافی برای راهنمایی، مشاوره و داوری پایان نامه ندارند و به همین دلیل وقت چندانی را به آن اختصاص نمی دهند و گاهی اصلاً پایان نامه را نمی خوانند. آنان به علت کمبود وقت می کوشند تا در هر کلاسی دانشجویان نخبه را، با روش هایی که پیش تر گفته شد، به سوی خود جذب کنند. این کار از دو جهت سودمند است: یکی اینکه اینگونه دانشجویان معمولاً زیاد وقت استاد را نمی گیرند و دیگر اینکه استاد اطمینان دارد که دانشجو کارش را به درستی انجام می دهد و پایان نامه مشکلی برای دفاع نخواهد داشت. بارها در جلسات دفاع شاهد بوده ام که راهنما بخش های زیادی از پایان-نامه را نخوانده است. برای مثال در یکی از جلسات دفاع استاد به دانشجو گفت خوب بود این موضوع را با فلان موضوع مقایسه می کردی. دانشجو پاسخ داد که فصل هفتم پایان نامه به طور کامل مقایسه ی این دو موضوع است! برخی از اساتید راهنما نیز حاضر نیستند پایان نامه را فصل به فصل ببینند و از دانشجو می-خواهند که کل پایان نامه را یکجا بیاورد، در حالی که وظیفه ی راهنما این است که پایان نامه را به تدریج بخواند و اشکالات را به دانشجو بگوید. این اساتید گاهی در جلسه ی دفاع با خلط مباحث علمی و غیرعلمی به جای آنکه محاسن علمی پایان نامه را برشمارند و از آن دفاع کنند به شخصیت دانشجو می پردازند و از محاسن اخلاقی او ستایش می کنند. البته از نظر اینگونه اساتید مهم ترین حسن اخلاقی دانشجو این بوده که آنان را به عنوان راهنما انتخاب کرده است و شاید تعریفی که از او می کنند جبران این انتخاب باشد.
در مورد مشاوران وضعیت از این هم بدتر است. به ندرت دیده ام که مشاوری همه ی پایان نامه را خوانده باشد. در مقابل، در مواردی متوجه شده ام که مشاور اصلاً پایان نامه را نخوانده یا وقت کمی برای آن گذاشته است. شبی خانه ی یکی از اساتید مهمان بودم. گفت مشاور پایان نامه ای است و قرار است فردا برای دفاع به قم برود. وقتی از کیفیت پایان نامه پرسیدم گفت: «هنوز نخوانده ام. فردا در راه می خوانم!» گاهی نیز مشاور در جلسه ی دفاع هنگام گزارش دادن دانشجو پایان نامه را ورق می زند و یکی دو سؤال یا اشکال یادداشت می کند تا برای خالی نبودن عریضه مطرح کند. در مواردی نیز مشاور چند دقیقه ای در باره ی موضوع پایان نامه، و نه خود پایان نامه، صحبت می کند. کار دیگری که برخی از مشاوران انجام می دهند این است که پایان نامه را بدون خواندن و به صرف تأیید راهنما تأیید می کنند در حالی که هر استادی باید وظیفه ی خودش را انجام دهد.
برخی از دانشجویان حتی زمانی که راهنما یا مشاور یا هر دو کمکی به پایان نامه ی آنان نکرده اند، از بیم غضب اساتید یا به امید گرفتن نمره ی خوب، در ابتدای پایان نامه از آنان تشکر می کنند! در حالی که تشکر زمانی معنا دارد که استاد وظیفه ی خود را انجام داده باشد. دانشجویان معمولاً جرأت ندارند به اساتیدی که کارشان را به درستی انجام نداده اند اعتراض کنند. یکی از دانشجویان کارشناسی ارشد می گفت اگر پیش از جلسه ی دفاع به استاد اعتراض کنیم ممکن است او لج کند و نمره ی پایین دهد، اگر پس از جلسه اعتراض کنیم امکان دارد او در مصاحبه ی دکتری تلافی کند، اگر پس از گرفتن دکتری اعتراض کنیم ممکن است نگذارد عضو هیئت علمی شویم. بنابراین دانشجو ترجیح می دهد در ظاهر تشکر کند تا در آینده دچار مشکل نشود. البته این در مورد دانشجویانی صادق است که کارشان را درست انجام داده باشند. برخی از دانشجویان که وقت یا سواد نوشتن پایان نامه ی خوب را ندارند آرزو می کنند که اساتید نیز کارشان را درست انجام ندهند و پایان نامه را یا اصلاً نخوانند و یا دست کم دقیق نخوانند.
وضعیت داوران معمولاً بهتر از مشاوران است زیرا جلسه ی دفاع بیش تر به آنان اختصاص دارد. آنان هستند که باید اشکال های پایان نامه را بیابند و بیان کنند. بنابراین لازم است دست کم نگاهی به بخشی از آن انداخته باشند. اما در اینجا نیز گاهی موارد مضحکی دیده شده است. یکی از دانشجویان می گفت: «به استادی که به عنوان داور تعیین شده بود تلفن کردم و گفتم هفته ی آینده جلسه ی دفاع است. استاد گفت دو ساعت پیش از جلسه، پایان نامه را به اتاقش ببرم!» در موردی دیگر، به عنوان مشاور در جلسه ی دفاع بودم اما پس از گذشت نیم ساعت از شروع جلسه از داور خبری نشد. وقتی به او زنگ زده شد گفت فکر می کرده جلسه روز دیگری است و پایان نامه را نیز نخوانده است. با این حال گفت خودش را می رساند. سر جلسه فقط چند سؤال از دانشجو پرسید و نمره ی راهنما و مرا تأیید کرد! خواندن پایان نامه در جلسه ی دفاع که در مورد مشاور گفته شد گاهی در مورد داور نیز روی می دهد. در برخی از جلسات دفاع شاهد بوده ام که داور فقط دو یا سه دقیقه صحبت کرده است، در حالی که حجم پایان نامه بیش از دویست صفحه بوده است. واقعاً از کجا می توان فهمید که این داور پایان نامه را خوانده است؟ گاهی نیز دیده ام که داور فرم تأیید پایان نامه را به محض دریافت پایان نامه و حتی پیش از آن، یعنی بدون آنکه کلمه ای از آن را خوانده باشد، امضا کرده است. در برخی موارد هم داور فرم داوری پایان نامه را امضا کرده و در جلسه ی دفاع نیز با نمره ی بالایی که راهنما و مشاور به آن داده اند مخالفت نکرده است اما پس از جلسه هر جا نشسته پایان نامه را به باد انتقاد گرفته و آن را حتی قابل دفاع ندانسته است!
چند سالی است که در جلسات دفاع از پایان نامه ی دکتری استادی به عنوان «ناظر» از طرف معاونت پژوهشی دانشگاه شرکت می کند اما از یک سو معلوم نیست شرح وظایف این ناظر چیست و تا چه اندازه می تواند در روند جلسات دخالت کند و از سوی دیگر به علت اینکه ظاهراً هزینه ای به وی پرداخت نمی شود در عمل دیده شده که یا اواخر جلسه وارد می شود یا اول جلسه می آید سپس می رود و اواخر جلسه بازمی-گردد. من تاکنون ندیده و نشنیده ام که ناظر در جلسه ی دفاع نقشی ایفا کرده باشد و یا پس از جلسه در گزارشی که می فرستد ایرادی گرفته باشد. به نظر می رسد که حضور او صرفاً تشریفاتی است.
برخی از اساتید راهنما، مشاور یا داور از این هنر برخوردارند که وقتی پایان نامه را نخوانده اند می توانند در جلسه ی دفاع به نحوی سخن بگویند که تصور شود آن را خوانده اند. اگر از این اساتید پرسیده شود که چرا پایان نامه ای را که نخوانده و اشکالاتش را برطرف نکرده اید تأیید کرده اید می گویند برای اینکه کار دانشجو راه بیفتد. به نظر می رسد برخی از اساتید گمان کرده اند که وظیفه ی اصلی شان راه انداختن کار دانشجو به هر قیمتی است و به همین دلیل به اساتیدی که جدیت به خرج می دهند و مقررات آموزشی را به دقت رعایت می کنند ایراد می گیرند. وقتی اکثر افراد وظیفه شان را به درستی انجام ندهند فردی که درست عمل می کند بدنام می شود. یکی از اساتید وظیفه شناس می گفت میان دانشجویان، و حتی اساتید، مشهور است که او کار دانشجو را راه نمی اندازد. زیرا بارها پیش آمده است که راهنما پایان نامه را تأیید کرده ولی او که مشاور بوده به علت آنکه پایان نامه اشکالات زیادی داشته آن را تأیید نکرده و از دانشجو خواسته تا آنها را برطرف کند. در مواردی هم او راهنما بوده و با وجود تأیید مشاور، پایان نامه را تأیید نکرده است. اساتید باید بدانند که وظیفه ی اصلی استاد ارتقای سطح علمی کشور است و برای رسیدن به این هدف گاهی لازم است که کار دانشجو راه نیفتد. البته راه انداختن کار دانشجو بدون طمع هم نیست. برخی از اساتید کار دانشجو را راه می-اندازند تا دانشجو پشت سر آنان بدگویی نکند و یا شکایت آنان را به مدیر گروه یا آموزش نبرد یا به نحو دیگری در صدد انتقام برنیاید. برخی دیگر نیز کار دانشجو را راه می اندازند تا دانشجو در آینده جبران کند. یکی از اساتید می گفت بیش تر دانشجویان جذب خبرگزاری ها یا روزنامه ها می شوند. بنابراین اگر ما امروز کار آنان را راه بیندازیم آنان هم فردا با ما مصاحبه می کنند یا مقاله ما را چاپ می کنند. در واقع این قبیل اساتید با رشوه دادن به دانشجویان برای خود مرید جمع می کنند و از آنان به عنوان نردبان شهرت سود می-برند. آنان وانمود می کنند که هدفشان خدمت به دانشجو است، در حالی که هیچ مقصودی جز خدمت به خود ندارند. این نوع رویکرد به پایان نامه باعث شده است تا بسیاری از جلسات دفاع شکلی کلیشه ای به خود بگیرد و تبدیل به نمایشنامه ای شود که متن هر یک از شخصیت ها از قبل نوشته شده است: ابتدا دانشجو گزارشی کلی می دهد و از راهنما و مشاور تشکر می کند، سپس راهنما و مشاور از دانشجو تعریف و تمجید می کنند و در نهایت داور حرف هایی کلی می زند و چند اشکال جزیی می گیرد. تکلیف نمره نیز مشخص و معمولاً کف آن هجده است. پرده ی آخر نمایش هم پذیرایی و گرفتن عکس یادگاری است. حال اگر استادی بخواهد این کلیشه را بشکند با مقاومت، از سوی دانشجو و استاد، روبرو می شود و در نهایت یا ترجیح می-دهد کناره بگیرد و اصلاً وارد این نمایش نشود و یا به تدریج او را از صحنه حذف می کنند.
از مطالب مذکور راز رقابتی دیگر، یعنی رقابت برای تدریس در مقطع دکتری، آشکار می شود. البته ممکن است اساتید برای تدریس در این مقطع انگیزه های متفاوتی داشته باشند. امکان دارد استادی تدریس در کلاس دکتری را نشان دهنده ی سواد بداند و از این طریق بخواهد وانمود کند که باسواد است. استاد دیگری ممکن است حوصله ی تدریس نداشته باشد و کلاس دکتری را از این جهت ترجیح دهد که بیش تر وقت کلاس معمولاً به گزارش دانشجویان اختصاص داده می شود. اما باید پذیرفت که دلیل اصلی تمایل برخی از اساتید به تدریس در مقطع دکتری فراهم شدن امکان گرفتن پایان نامه دکتری است که، همانطور که پیش تر گفته شد، از لحاظ مالی قابل مقایسه با پایان نامه ی کارشناسی ارشد نیست. چند سال پیش یکی از همکاران به من پیشنهاد کرد که در دانشگاهی که او در آن تدریس می کرد یک درس دکتری بدهم و وقتی با عدم تمایل من مواجه شد برای تشویقم گفت این فرصت خوبی برای گرفتن پایان نامه های دکتری است. به همین دلیل است که گاهی در گروه های آموزشی برای تدریس در این مقطع میان اساتید یا میان استاد و مدیر گروه درگیری پیش می آید و حتی کار به قهر و تهدید کشیده می شود. برخی از گروه ها برای رفع مشکل و به منظور آنکه درس دکتری به میزان کافی برای متقاضیان تدریس وجود داشته باشد و به اصطلاح به همه برسد اقدام به گرفتن دانشجوی دکتری در گرایش های مختلف کرده اند، بدون آنکه در میان اعضای گروه در زمینه ی این گرایش ها به تعداد لازم استاد متخصص وجود داشته باشد. در نتیجه، در سال های اخیر شاهد بوده ایم که اساتیدی که سابقه و سواد کافی را برای تدریس در مقطع دکتری نداشته اند مشغول تدریس در این مقطع شده اند.
آنچه گفته شد ما را به پاسخ این پرسش می رساند که «چرا گروه ها معمولاً اساتید راهنما، مشاور و داور را از میان اعضای خود تعیین می کنند و اجازه نمی دهند تا استادی خارج از گروه در پایان نامه مشارکت کند؟» این موضوع در مورد راهنما تقریباً قطعی است و اکثر قریب به اتفاق گروه ها به هیچ وجه اجازه نمی دهند که راهنمای پایان نامه از خارج از گروه باشد. بارها دیده شده است که پایان نامه ای در یکی از گروه ها دفاع شده در حالی که اساتیدی که در آن مشارکت کرده اند هیچ تخصصی در زمینه ی موضوع آن نداشته اند اما استاد یا اساتیدی خارج از آن گروه بوده اند که به طور خاص در باره ی آن موضوع کار کرده اند اما از آنان حتی به عنوان داور نیز دعوت نشده است. دلیل این اقدام روشن است و برخی از اساتید آشکارا آن را بیان می کنند. یکی از اساتید در این باره می گفت: «چراغی که به خانه رواست به مسجد حرام است.» به این معنا که پول پایان نامه بهتر است میان اعضای گروه توزیع شود نه خارج از آن. البته اساتید برای پذیرفتن پایان نامه انگیزه -های دیگری نیز دارند زیرا پایان نامه در گرنت و ارتقا نیز تأثیر دارد. گرنت مبلغی است که سالیانه به اساتید برای فعالیت های آموزشی و پژوهشی، از جمله مشارکت در پایان نامه، اختصاص می یابد. ممکن است گفته شود که ارتقای رتبه جنبه ی علمی دارد و اساتید برای گرفتن آن انگیزه ی مالی ندارند اما حقیقت این است که ارتقا معنایی جز افزایش حقوق ندارد. همه می دانند که رتبه های علمی مانند استادیار، دانشیار و استادتمام فقط نشان دهنده ی سابقه و کمیت کارهای علمی استاد است نه کیفیت آنها و، در نتیجه، ربطی به سواد او ندارد. البته این احتمال وجود دارد که استادی دچار توهم شود و تصور کند که چون استادتمام است پس باسواد است. انگیزه ی دیگر اساتید برای پذیرفتن پایان نامه این است که چاپ مقاله ی علمی-پژوهشی از پایان نامه برای دانشجوی دکتری لازم و شرط دفاع است و برای دانشجوی کارشناسی ارشد باعث افزایش نمره ی پایان نامه می شود. این مقاله ها به صورت مشترک با نام استاد و دانشجو چاپ می شوند و برای استاد امتیاز و در نتیجه پول به همراه دارند. به همین دلیل برخی از اساتید به دانشجوی کارشناسی ارشد برای تبدیل فصلی از پایان نامه به مقاله، حتی پس از جلسه ی دفاع، فشار می آورند و از روابط و نفوذ خود برای چاپ آن استفاده می کنند. بدین ترتیب محبوس کردن پایان نامه ها در گروه آموزشی یا مستقیماً با انگیزه ی مالی صورت می گیرد و یا غیرمستقیم و از طریق نقش آنها در گرنت و ارتقای اعضا.
برخی از اساتید از نام و شهرت خود برای کسب درآمد استفاده می کنند. زیرا بعضی از دانشجویان در گرفتن پایان نامه بیش از آنکه به سواد یا جدیت استاد اهمیت دهند به شهرت او اهمیت می دهند. این دانشجویان مایلند نام استاد مشهوری روی پایان نامه شان باشد و گمان می کنند این نام می تواند به پایان نامه ی آنان اعتبار دهد. انتخاب استاد مشهور این حسن را نیز دارد که استاد می تواند از اعتبار خود استفاده کند و دانشجو را برای چاپ مقاله یا کتاب به مجله یا ناشر و برای تدریس به مراکز آموزشی معرفی کند. این در حالی است که اکثر اساتید مشهور وقت یا حوصله ی خواندن پایان نامه را ندارند و برخی هم اصولاً سواد چندانی ندارند و شهرتشان کاذب است. بعضی از دانشجویان نیز ترجیح می دهند استاد راهنمایی انتخاب کنند که بعداً بتواند شغلی برایشان فراهم سازد. از این رو، به سمت اساتیدی می روند که مسئولیت های اجرایی دارند. گاهی نیز داشتن سمت هایی مرتبط با پایان نامه می تواند بر دانشجو تأثیرگذار باشد. برای مثال عضویت استاد در هیئت داوران انتخاب پایان نامه ی برتر ممکن است دانشجو را به امید برگزیده شدن پایان نامه اش به سوی او سوق دهد.
چند سالی است که موضوع خرید و فروش پایان نامه به عنوان یک آسیب جدی در مقاطع تحصیلات تکمیلی مطرح شده است. دو پرسش اساسی در اینجا مطرح است: نخست اینکه چرا برخی پایان نامه می-خرند؟ دوم اینکه چرا برخی پایان نامه می فروشند؟ در خصوص پرسش اول باید گفت گرچه پایان نامه ابزار مهمی است که دانشجو از طریق آن می تواند به رشد علمی دست یابد اما افزایش سرسام آور پذیرش دانشجو در این مقاطع باعث شده است تا بسیاری از دانشجویان در حد و اندازه ی تحصیلات تکمیلی نباشند و، در نتیجه، سواد یا انگیزه ی نوشتن پایان نامه را نداشته باشند. پاسخ پرسش دوم نیز به نوعی به همین نکته بازمی-گردد. افزایش پذیرش دانشجو و نبود بازار کار باعث شده است تا برخی از فارغ التحصیلان به پایان نامه-نویسی برای دانشجویان روی آورند. آنچه از این بحث به موضوع این مقاله مربوط می شود نقش اساتید در جلوگیری از این پدیده ی زشت است. اساتید اگر کار راهنمایی و مشاوره را به درستی انجام دهند بدون تردید پی خواهند برد که دانشجو خود پایان نامه را نوشته یا فرد دیگری این کار را انجام داده است. اساتید باید دانشجو را ملزم سازند که در فواصل معین به آنان مراجعه کند و گزارش کار دهد. آنان در این مواقع باید با دانشجو در خصوص موضوع پایان نامه وارد بحث شوند و از جوانب کار بپرسند و میزان علاقه ی او را بسنجند. دانشجویی که برای رفع اشکال و گرفتن راهنمایی و مشاوره به اساتید مراجعه نمی کند و پایان نامه را فصل به فصل تحویل نمی دهد بلکه آن را یکجا می آورد احتمال زیادی دارد که خودش آن را ننوشته باشد. زمانی دانشجویی با من ترجمه ی کتابی را به عنوان پایان نامه گرفته بود. او پس از تصویب موضوع ناپدید شد و پس از یک سال با پایان نامه آمد و وقت دفاع می خواست. من عبارت هایی از متن اصلی را که در پایان نامه درست ترجمه شده بود جلویش گذاشتم و از او خواستم تا ترجمه کند. از عهده برنیامد و معلوم شد که خودش ترجمه نکرده است. بنابراین، بخشی از رواج پایان نامه فروشی ناشی از بی مسئولیتی برخی از اساتید است. دانشجو وقتی می بیند استاد اهمیت لازم را به پایان نامه نمی دهد و آن را به درستی نمی خواند و مایل است پایان نامه هر چه زودتر دفاع شود تا به منافع حاصل از آن برسد راه را برای خرید پایان نامه هموار می-بیند و اگر روحیه و انگیزه ی علمی نداشته باشد به آن مبادرت می کند. یکی از دانشجویان که ترجمه ی کتابی را با یکی از اساتید دانشگاه آزاد به عنوان پایان نامه گرفته بود می گفت برای رفع اشکال به استاد مراجعه کرده و استاد گفته بود: «من وقت ندارم. برو بده کسی ترجمه کند!» برای اینگونه اساتید اهمیتی ندارد که دانشجو پایان نامه را نوشته است یا فردی دیگر. مهم این است که پایان نامه نوشته شده و آماده ی دفاع است. برخی از دانشجویان نیز به جای خرید پایان نامه دست به سرقت علمی می زنند و پایان نامه را بر اساس یک یا چند منبع معدود می نویسند. در این مورد نیز وظیفه شناسی اساتید می تواند مانع عمل نادرست آنان شود.
نتیجه
مطالب مذکور نشان می دهد که وضعیت پایان نامه ها از هر جهت یعنی انتخاب موضوع، تصویب، نگارش و دفاع دچار آسیب های اساسی است. با توجه به حجم عظیم پذیرش دانشجو در دانشگاه ها در مقاطع تحصیلات تکمیلی هر روز بر تعداد پایان نامه ها افزوده می شود ولی این افزایش به معنای پیشرفت علمی کشور نیست. حاصل پایان نامه ها این است که استاد به پول می رسد و دانشجو به مدرک. در واقع اگر پایان نامه برای ارتقای علم و دانش آب ندارد برای بهبود زندگی استاد و دانشجو نان دارد. به دلیل سطح نازل علمی پایان نامه ها اکثر آنها به چاپ نمی رسند و در کتابخانه ی دانشگاه ها خاک می خورند. برخی از آنها حتی ارزش کاغذی را که مصرف کرده اند ندارند. البته در کنار اینها پایان نامه هایی هم وجود دارند که از ارزش علمی برخوردارند ولی تعداد آنها اندک است.
عملکرد نادرست برخی از اساتید در زمینه ی پایان نامه یکی از آسیب هایی است که آموزش عالی دچار آن است و در این مقاله به آن پرداخته شد، اما در اینجا نباید قضاوتی یک سویه داشت و نقش عوامل دیگر را در این عملکرد نادیده گرفت. اگر به جنبه هایی بازگردیم که در مقدمه به آنها اشاره شد باید گفت که، برای مثال، در جنبه ی دانشجویی، ضعف و بی انگیزگی بسیاری از دانشجویان حتی در مقاطع تحصیلات تکمیلی؛ در جنبه ی نظام آموزش عالی، اولویت کمیت بر کیفیت و فشار بر دانشجویان به منظور اتمام هر چه سریع تر تحصیل از یک سو و فشار بر اساتید با هدف بالا بردن تعداد آثار مکتوب از سوی دیگر؛ در جنبه ی وضعیت کلی کشور، مشکلات اقتصادی، اجتماعی و غیره، در عملکرد اساتید در این زمینه مؤثر بوده است. این عوامل در کنار زیاده خواهی برخی از اساتید باعث شده است تا عملکرد اساتید در زمینه ی پایان نامه چندان مطلوب نباشد. گرچه بررسی عوامل و ریشه های این آسیب ها در جای خود لازم است اما هدف از نگارش این مقاله فقط بیان مشکل و آشکار ساختن آسیب های موجود در این زمینه است. بدون تردید شناخت آسیب و پذیرش وجود آن نخستین مرحله برای برطرف کردن آن است.
*دانشیار دانشگاه علامه طباطبایی
منبع: نشریه روایت، شماره پنجم
نظرات مخاطبان 0 5
۱۳۹۴-۰۹-۱۶ ۱۶:۳۶ 1 8
۱۳۹۴-۰۹-۱۷ ۰۱:۵۹ن د 1 7
۱۳۹۴-۰۹-۱۷ ۱۳:۲۱حسن 1 4
۱۳۹۴-۰۹-۱۹ ۱۴:۱۰علی 0 1
۱۳۹۴-۱۱-۱۹ ۱۴:۳۱سعید 0 0