شناسهٔ خبر: 41478 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مرگ پلنگ سیاه/ خواهر دوقلوی محمدرضا پهلوي درگذشت

برخلاف سال‌هایی که ایران بود؛ از اشرف پهلوی در روزگار تبعید، تصاویر و اخبار زیادی منتشر نشده است. با توجه به اینکه در سال‌های کهن‌سالی به سر می‌برده؛ احتمالا فعالیت خاصی نداشته است. دو، سه عکسی هم که از او منتشر شده، یکی در کنار اردشیر زاهدی و دیگری در حال زاری در مراسم درگذشت ثریا اسفندیاری در سال ٢٠٠١ و آخرین عکس هم او را روی ویلچر در کنار سفره هفت‌سین نشان می‌دهد.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از روزنامه شرق؛

 

«آخرین‌باری که ایران را دیدم، اوت ١٩٧٨ بود. از کنفراس سازمان بهداشت جهانی در روسیه برگشته بودم و کشور را در اوج بی‌نظمی فزاینده دیدم. برادرم اصرار کرد که کشور را ترک کنم و من چنین کردم. ژانویه ١٩٧٩ وقتی برادرم ایران را ترک گفت، در نومیدی او که در تبعید او را فراگرفته بود شریک شدم؛ در نومیدی مردی که زندگی‌اش ناگزیر با زندگی من هم درآمیخته بود و به‌ناچار در جست‌وجوی خانه و کاشانه جدیدی بود...»، اگرچه در یک روز متولد شدند و ظاهرا بنا بود سرنوشت دوقلوهای رضا‌خان به هم گره بخورد، اما برخلاف پیش‌بینی، اشرف ٣٥ سالی بیشتر از برادرش عمر کرد. منابع خبری محل مرگ او را مونته‌کارلو در موناکو اعلام کردند. 
خواهر دوقلوی شاه پس از رفتن به آمریکا، در منزل خود در شماره ۲۹ بیکمن‌پلیس در منهتن، نیویورک‌سیتی و ویلایی در ژوان‌لوپن در نیس فرانسه اقامت داشت. این خانه را در سال ۲۰۱۴، با قیمتی بالغ بر ۴۹‌ میلیون دلار خریده بود که گفته می‌شود رکورددار گران‌ترینِ خانه‌ها در نیویورک، در منطقه جنوب پارک مرکزی بوده‌ است. 
برخلاف سال‌هایی که ایران بود؛ از اشرف پهلوی در روزگار تبعید، تصاویر و اخبار زیادی منتشر نشده است. با توجه به اینکه در سال‌های کهن‌سالی به سر می‌برده؛ احتمالا فعالیت خاصی نداشته است. دو، سه عکسی هم که از او منتشر شده، یکی در کنار اردشیر زاهدی و دیگری در حال زاری در مراسم درگذشت ثریا اسفندیاری در سال ٢٠٠١ و آخرین عکس هم او را روی ویلچر در کنار سفره هفت‌سین نشان می‌دهد. 
در کتاب‌های مختلفی که با موضوع خانواده یا دوران پهلوی نوشته شده، از اشرف پهلوی هم زیاد صحبت شده است، در خاطرات متفرقه چهره‌های سیاسی دربار پهلوی هم می‌توان نوشته‌هایی درباره او پیدا کرد، اما به‌طور مشخص سه کتاب به روایت زندگی او پرداخته‌اند؛ «این سه زن» نوشته مسعود بهنود، «چهره‌هایی در آینه» ترجمه هرمز عبداللهی که خاطرات دست‌نوشت خود اشرف پهلوی است و «اشرف پهلوی در حسرت آرزوهای برباد رفته» نوشته دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان. 
پلنگ سیاه
بیش از خواهرش در سیاست فعال بود و سمت‌های اجرائی مختلفی داشت. احتمالا این به خصلتی در او باز می‌گشت که خودش تعبیر «دختر پسرنما» را درباره آن به کار برده بود: «از آنجا که به‌شدت به برادرم وابسته بودم و خود را با او یکی می‌دانستم، تصور می‌کنم به‌تدریج به چیزی تبدیل شدم که آمریکایی‌ها آن را دختر پسرنما می‌نامد».
یکی از عمده‌ترین اقدماتی که اشرف بدان دست زد، سلسله فعالیت‌های اجتماعی بود که در قالب آن به امور سیاسی، کسب درآمد و... برای خود می‌پرداخت. اشرف پس از ازدواج با احمد شفیق در ۱۳۲۲، بنیاد خدمات اجتماعی را راه‌اندازی کرد. در اواخر ۱۳۲۶ سازمان شاهنشاهی خدمات اجتماعی، با ریاست محمدرضا و نیابت اشرف احداث شد. شورای‌عالی جمعیت زنان ایران نیز در اسفند ۱۳۲۷ به ریاست اشرف تشکیل شد. او همچنین ریاست جمعیت زنان صلح‌جو، سازمان زنان، کمیسیون مقام زن وابسته به سازمان ‌ملل متحد، نیابت ریاست کمیسیون مبارزه با بی‌سوادی در ۱۳۴۲ و نیز ریاست کمیته ایرانی حقوق‌ بشر و ریاست هیأت نمایندگی سیاسی ایران در مجمع عمومی سازمان ‌ملل متحد از ۱۳۴۵ به بعد را بر عهده داشت و در پی دستیابی به مقام دبیر کلی سازمان ‌ملل نیز بود که بدان نائل نشد. او یکی از سه زنی است که از سال ۱۹۴۸ تاکنون، ریاست کمیسیون سالانه حقوق‌ بشر سازمان ملل متحد را بر عهده داشته است. وی از دانشگاه برندایس در سال ۱۹۷۰ دکترای افتخاری حقوق دریافت کرد. 
اشرف سومین دختر رضاخان بود. اولین دختر «همدم‌السلطنه» نام داشت و حاصل ازدواج رضاخان با زنی به نام «صفیه» بود. دومین دختر رضاخان، «شمس» از همسر دومش «تاج‌الملوک» بود که دو سال بزرگ‌تر از «اشرف» بود. اشرف در روز چهارم آبان ١٢٩٨ ه- ش چند ساعت پس از تولد محمدرضا پهلوی در خانه‌ای واقع در کوچه ضلع شمال شرقی میدان حسن‌آباد تهران به دنیا آمد. عکسی از دوران کودکی او، محمدرضا و شمس در کنار پدرشان هست درحالی‌که محمدرضا روی زانوی پدر نشسته و شمس چسبیده به پدر ایستاده، اما اشرف با فاصله‌ای مشخص از خواهر و برادر و پدر، در گوشه‌ای از عکس ایستاده است. خیلی‌ها این عکس را منطبق با شخصیت دوقلوهای رضاخان می‌دانند؛ محمدرضا در حمایت پدر رشد کرد، چون قرار بود جانشین او شود، اما اشرف نادیده گرفته می‌شد. شاید همین تفاوت‌ها بود که بعدها از محمدرضا شخصیتی متزلزل ساخت و اشرف را به زنی یاغی بدل کرد. حواشی و شایعات زندگی‌اش هم این را تأیید می‌کند. خودش در خاطراتش به این اشاره کرده که روزنامه‌نگاران فرانسوی به او لقب پلنگ سیاه داده بودند. «باید اعتراف کنم که تا اندازه‌ای از آن لقب خوشم می‌آید و از بعضی جهات اسم بامسمایی است. طبیعت من هم مانند پلنگ سرکش و یاغی و آکنده از اعتمادبه‌نفس است» در مدرسه زرتشتی‌ها تحصیل کرد. در دوران نوجوانی و بلوغ با مهرپور تیمورتاش، فرزند وزیر دربار رضاخان، روابطی داشت، اما پس از آنکه تیمور‌تاش به اتهام جاسوسی برای شوروی مطرود رضاخان شد، این رابطه پایان یافت. 
از قاچاق تا قمار
اشرف پهلوی برخلاف خواهرش، شمس، شخصیت جنجالی خانواده پهلوی بود که همان زمان هم شایعات زیادی درباره‌اش وجود داشت. از اتهام قاچاق مواد مخدر، فساد مالی و قماربازی تا کلاهبرداری‌های هنگفت. در خاطرات اسدالله علم، وزیر دربار شاه آمده که ارتشبد فتح‌الله مین‌باشیان، در جلسه‌ای با وزیر دارایی پیشنهاد داده بوده که کمک مالی که به افسران ارتش می‌شده تا برای مداواهای خاص به خارج بروند، افزایش یابد و در بحث بر سر این قضیه گفته بود: «این کار اگر با هزینه‌های فسق‌وفجور والاحضرت اشرف (خواهرشاه) مقایسه شود مثل قطره‌ای در اقیانوس است». در سال ۱۹۶۰ اشرف پهلوی به اتهام قاچاق هروئین به ارزش دو ‌میلیون دلار در فرودگاه ژنو بازداشت شد. وی تا هنگام انقلاب که از ایران گریخت در داخل نیز به‌عنوان فروشنده مواد مخدر شهره بود.  اردشیر زاهدی گفته بود هویدا ۳۵۰‌ هزار دلار برای مخارج شخصی اشرف به او پرداخته است. زاهدی می‌گفت اشرف می‌خواست یکی از معشوقان خود را به جلسات سازمان ‌ملل ببرد. به گفته زاهدی، این معشوق گفته بود برای چنین سفری ٣٠٠ ‌هزار دلار لازم دارد که هیأت دولت، با پرداخت آن موافقت کرد. شوکراس به نقل از پرویز راجی، آورده است در هنگام انقلاب، شاه از خواهرش، اشرف، خواسته بود که کشور را ترک کند؛ چراکه او به نماد فساد و زیاده‌خواهی‌های خاندان پهلوی مبدل شده بود. دیوارها و کف اتاق‌های کاخ او که اخیرا نوسازی و تزئین شده بودند، کاملا جمع‌آوری و برده شد. قالی‌ها و تابلوها بسته‌بندی شده و به یکی از خانه‌های اشرف (شاید در ژوان له پن، شاید به خانه پسرش، شهرام در لندن، شاید به جزیره متعلق به او در سیشلز) منتقل شده بود. 
سیا هم در گزارشی درباره فساد خاندان پهلوی می‌نویسد: «اخیرا رئیس یکی از بزرگ‌ترین بانک‌های ایران به یکی از مقامات سفارت گفته که چندی پیش، توجه شاه را به یکی از معاملات اشرف جلب کرده‌بود. گفته بود اگر جزئیات این معامله علنی شود، بازتاب منفی خواهد داشت». شاه به این گزارش توجهی نکرد. رئیس بانک می‌گفت اگر کسی دیگر جز اشرف این کار را کرده بود، ١٠ سال حبس می‌کشید. پس از بازگشت اشرف پهلوی از سفر به آمریکا زنده‌یاد مرتضی احمدی ترانه‌ای در ذم او می‌خواند که باعث توقیف ترانه و بازداشت او و ترانه‌سرای کار می‌شود. مرحوم مرتضی احمدی هم خاطره جالبی از اشرف پهلوی دارد. او گفته: «زمانی که اشرف پهلوی، دردانه دربار شاهنشاهی، از سفر امریکا به ایران بازگشت، در فرودگاه مهرآباد درحالی‌که پالتو پوست گران‌قیمتی به تن داشت و یک سگ را در آغوش گرفته بود پیاده شد و خبرنگاران عکاس «تمثال بی‌مثالش» را با‌‌ همان شکل و قیافه زینت‌بخش روزنامه‌ها کردند. به‌خصوص روزنامه «مرد امروز» آن را با نیش قلم و با عنوان «ملکه پاكي وارد شد» منتشر کرد و خشم ملت را درباره این زن‌ دارودسته‌چی برانگیخت. پرویز خطیبی که از مخالفان شدید دربار و حاکمیت وقت بود در همین زمینه با استفاده از ملودی ترانه «دست ننم درد نکنه با این عروس آوردنش» (استاد جواد بدیع‌زاده) ترانه «آی خانوم» را در لفافه سرود و من آن را خواندم که‌‌ همان شب توقیف شد، من و پرویز دستگیر و به شهربانی کل کشور اعزام شدیم؛ پس از ضرب‌وشتم و نثار کلماتی توهین‌آمیز و یک شب بی‌خوابی و دریافت تعهد از ما دو نفر، ساعت ١٠ صبح روز بعد آزاد شدیم که متأسفانه اصل ترانه مورد بحث به دست نیامد و در آثار ترانه‌سرا هم مشاهده نشد. فقط پایان هر بند در خاطرم به‌جا مانده: چادرتو بنداز رو سرت/ آهای خانوم خاک تو سرت».
اشرف و محمد مصدق
به‌دنبال تخلفات پرشمار مالی و دخالت‌های اشرف پهلوی، دکتر محمد مصدق در دوران قدرت‌گرفتن خود، اشرف را به اروپا تبعید و ارز مورد نیاز وی را قطع کرد که این موضوع، لطمه بزرگی برای وی بود. اشرف برای اولین‌بار مجبور شد تا برای تأمین مخارج روزمره، بخشی از دارایی‌هایش را بفروشد. او تنها از محل فروش لباس‌ها و عتیقه‌جات همراه خود ٣٠‌ میلیون فرانک به دست آورد. علاوه‌براین، مبالغ هنگفتی نیز ارز از تجار ایرانی مقیم فرانسه قرض گرفت، اما هرگز به آنان بازنگردانید. توصیفی که اشرف از دکتر«مصدق» در خاطراتش دارد عمق کینه خانواده پهلوی را از مصدق نشان می‌دهد: «یک نابغه ماکیاولی‌مشرب، عوام‌فریب، سخنرانی دارای جاذبه جادویی، هنرپیشه‌ای تمام‌عیار و زبردست.».
ازدواج‌های اشرف
او در سال ١٣١٧ به اصرار پدر و برخلاف میل باطنی‌اش با علی ‌قوام، پسر ابراهیم قوام -قوام‌الملک- ازدواج کرد. قرار بود با فریدون جم ازدواج کند و شمس با علی قوام. اما چون شمس، قوام را نپسندیده بود به‌ناچار، نامزدها را تعویض کردند. او در خاطرات خود به این نکته اشاره می‌کند و می‌نویسد: «شوهرم از این بی‌علاقگی و یا از اینکه بین ما هیچ‌گونه محبتی وجود نداشت، به‌هیچ‌وجه ناراحت نبود. چنین می‌نمود که او به همین راضی است که رسما شوهر دختر شاه باشد. او کمترین توجهی به این نداشت که ما باید با هم زندگی زناشویی واقعی داشته باشیم...». با حمله متفقین به ایران و تبعیدرضاشاه، شمس پهلوی و شوهرش فریدون جم (خواهر و شوهر خواهر اشرف) به همراه فاطمه پهلوی و برادرهایش در معیت رضاخان به جزیره موریس در اقیانوس هند رفتند، ولی اشرف به همراه شوهر اولش (علی قوام) در تهران ماند. خودش دراین‌باره می‌نویسد: 
«در اولین سال‌های پس از رفتن پدرم به تبعید، تغییرات مهمی در زندگی من ایجاد شد. با وجود آنکه ما در دوره‌ای پر از اضطراب زندگی می‌کردیم، حضور این‌همه خارجی در تهران سبب شده بود که این سال‌ها برای من به‌صورت دوره‌ای برای کشف و شناخت چیزهای تازه درآمد. با وجود آنکه من آدم محتاطی هستم و در آن زمان با عده معدودی روابط خصوصی داشتم، بی‌اندازه کنجکاو بودم بدانم دیگران چگونه زندگی می‌کنند و افکار و احساسات آنان چیست؟ با ازبین‌رفتن کنترل شدیدی که پدرم نسبت به ما اعمال می‌کرد و در شرایط حاد و پرفرازونشیب دوران جنگ، من آزاد بودم که برنامه روزانه‌ام را آن طوری‌که خودم می‌خواستم تنظیم کنم... با درنظرگرفتن شیفتگی خاصی که به فرهنگ غربی پیدا کرده بودم، هنگامی که شنیدم... سربازان آمریکایی به پایگاه امیرآباد خواهند آمد، نتوانستم جلوی خودم را بگیرم... دلم می‌خواست یک شب را بدون دردسر و دور از تشریفات رسمی در چنین مجلسی بگذرانم. ازاین‌رو... به‌صورت ناشناس به امیرآباد می‌رفتم... رابطه سربازان آمریکایی نسبتا گرم و دوستانه بود...».
در بهمن ١٣٢٠ که فوزیه همسر اول شاه به حالت قهر عازم مصر شد، اشرف به درخواست برادرش (محمدرضا شاه) با فوزیه همسفر شد. اشرف در سفر به مصر عاشق یک کارمند اداره بیمه به نام احمد شفیق شد و او را به تهران آورد و در اسفند ١٣٢٢ رسما با وی ازدواج کرد. به دنبال این ازدواج، شفیق به اصرار اشرف از ملیت مصری خود دست کشید و ملیت ایرانی پذیرفت. 
اشرف وقتی در رستورانی در پاریس با جوانی به نام مهدی بوشهری آشنا شد، بلافاصله از احمد شفیق جدا شد و به عقد بوشهری درآمد. این در حالی بود که از شفیق دو فرزند و از علی قوام یک فرزند داشت. سومین شوهر اشرف پهلوی، مهدی بوشهری است. پدرش جواد بوشهری از خانواده‌های با‌نفوذ بوشهر به‌شمار می‌آمد و معین‌التجار بوشهری پدربزرگش بود. اشرف پهلوی و مهدی بوشهری در سال ١٣٣١ در یکی از رستوران‌های پاریس آشنا شدند و تا سال ١٣٣٥ که اشرف رسما طلاق گرفت و با او ازدواج کرد، آنها با یکدیگر ارتباط داشتند. در تمام این سال‌ها مهدی بوشهری در متن زندگی اشرف حضور داشت. اشرف به هنگام ازدواج با مهدی بوشهری ٤٢‌ساله بود. حسین فرودست، رئیس دفتر بازرسي شاهنشاهي محمدرضاشاه پهلوی و یکی از بانفوذترین نیروهای اطلاعات پهلوی، درباره راز ماندگاری سومین ازدواج اشرف با بوشهری می‌نویسد: «بدبختی شوهران اشرف این بود که پس از ازدواج، اشرف از قیافه‌شان بیزار می‌شد و تحمل دیدنشان را نداشت. او مدتی زن احمد شفیق بود و سپس از او جدا شد و در همان‌زمان در مسافرتی به پاریس عاشق فردی به نام مهدی بوشهری گردید. مهدی بوشهری از خانواده بزرگ و ثروتمند بوشهری است. اشرف عاشق این پسر شد و با اصرار به محمدرضا (برادرش) گفت که حتما باید با او ازدواج کنم. محمدرضا موافقت کرد؛ ولی پس از یک سال از بوشهری بیزار شد و به او گفت که دیگر تحمل ریختت را ندارم و اینجاها نباش! بوشهری زرنگ بود و هرچند اسما شوهر اشرف بود؛ ولی کاری به کار او نداشت و رهایش کرد و اشرف این وضع را پسندید. مهدی بوشهری به پاریس رفت و در آنجا در «ایران‌ایر» شغل مهمی گرفت و چلوکبابی و عکاسی به راه انداخت و سر خود را گرم کرد. او به بهانه‌های مختلف پول زیادی هزینه می‌کرد و از محمدرضا می‌گرفت. او در ماه دو، سه روز به تهران می‌آمد و مستقیما به طبقه بالای کاخ اشرف می‌رفت که مبادا خانم او را ببیند و حالش به‌هم بخورد! بوشهری با این برنامه‌ریزی تا زمان انقلاب شوهر اشرف ماند و تصور می‌کنم هنوز نیز شوهر اسمی‌اش باشد. اشرف از بوشهری فرزندی ندارد».

------------------

همه فرزندان رضاشاه
١. شمس پهلوی: زاده شش آبان ۱۲۹۶ – مرگ در ۱۰ اسفند ۱۳۷۴ در شهر سنتا باربارا، کالیفرنیا
٢. محمدرضا پهلوی: زاده چهار آبان ۱۲۹۸ در تهران - مرگ پنج مرداد ۱۳۵۹ در قاهره
٣. علیرضا پهلوی: زاده ١٢ فروردین ۱۳۰۱. مرگ شش آبان١٣٣٣. درست در زمانی که شایعه ولیعهدی او (به دلیل بچه‌دارنشدن شاه و ثریا اسفندیاری) بر سر زبان‌ها بود، در یک سانحه هوایی کشته شد. 
٤. غلامرضا پهلوی: زاده ۲۵ اردیبهشت ۱۳۰۲ در تهران.
٥. عبدالرضا پهلوی: زاده ۱۳۰۳ تهران – مرگ در سال ۱۳۸۳ در فلوریدا
٦. احمدرضا پهلوی: زاده ۱۳۰۴- مرگ ١٣٦٠
٧. محمودرضا پهلوی: زاده ۱۳۰۵ تهران - مرگ ۱۳۸۰ لس‌آنجلس
٨. فاطمه پهلوی: زاده هشت آبان ۱۳۰۷ تهران- مرگ ۱۳۶۶ پاریس
٩. حمیدرضا پهلوی: زاده ۱۳۱۱ تهران - مرگ ۱۳۷۱ تهران

-------------

سرنوشت فرزندان اشرف پهلوی
 شهرام پهلوی‌نیا (فرزند حاصل از ازدواج نخست اشرف با قوام) که تحصیلات خود را در آمریکا به پایان برد و به تجارت پرداخت، با نیلوفر افشار ازدواج کرد. شهریار پهلوی‌نیا (حاصل ازدواج دوم اشرف با شفیق) بعد از گذراندن تحصیلات نظامی در آمریکا فرمانده یگان هاورگراف در بندرعباس شد و در اواخر بهمن ۵۷ با یک قایق موتوری خود را به امارات رسانید و عازم پاریس شد و در دی ۱۳۵۸ درحالی‌که رو به سوی خانه بود توسط دو موتورسوار مسلح ترور و کشته شد. آزاده دختر اشرف هم زمانی که مادرش قصد تغییر دکوراسیون کاخش را داشت، عاشق یک کارگر نقاش آذربایجانی فقیر و بی‌سواد شد و با وجود مخالفت مادرش و شاه، با او ازدواج کرد و پس از چند سال درحالی‌که فرزندی از وی داشت، کارشان به طلاق کشید. 

نظر شما