به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سفرنامهها منابع باارزشی محسوب میشوند که در روشن کردن جنبههای مختلف تاریخ اجتماعی ایران بهویژه آنجا که از دید مورخان ایرانی پنهان مانده است، به کار میآیند با کمک همین سفرنامههاست که بازسازی فضای فرهنگی و اجتماعی و... گذشته امکانپذیر میشود و بر همین اساس میتوان ادعا کرد که سفرنامهها از نظر تاریخنگاری دربردارنده مطالبی هستند که در تاریخنگاری فرهنگی حائز اهمیت بسیاری هستند. یکی از مهمترین مسائلی که در این سفرنامهها به آن پرداخته شده، مراسم ماه محرم درمیان ایرانیان است. آداب و تشریفات این ماه دربردارنده نکات فرهنگی باارزشی است که جهانگردان اروپایی با دقت در آنها تصویر جالبی از آن ارائه میدهند.
سفرنامه پیترو دلاواله یکی از مهمترین این سفرنامههاست که مطالب ارزشمند و قابل تاملی درباره آداب ایرانیان در عزاداری محرم بیان میکند. در این گزارش نگاهی به توصیفات دلاواله از مراسم عزاداری محرم داریم.
عزاداری ایرانیان برای پایان غمانگیز زندگی امام حسین (ع)
دلاواله در آغاز بخش مربوط به ماه محرم و آداب و رسوم ویژه آن مینویسد: «شب سیام دسامبر سال گذشته، موقعی که هنوز در اصفهان بودم، مسلمانان ماه نو را رؤیت کردند؛ چون به اعتقاد آنان، بعد از غروب خورشید، روز بعد آغاز میشود. به این ترتیب اولین روز ماه محرم و سال جدید قمری آنان که ۱۰۲۷ هجری است، شروع شد. هجرت یعنی روزی که پیغمبر اسلام، مکه را به قصد مدینه ترک گفت؛ زیرا به مناسبت دین نوی، که وی عرضه داشته بود، دیگر امکان اقامتش در مکه وجود نداشت و از طرف دشمنانش عرصه بر او تنگ شده بود. با این روز، دهه اول محرم که عاشورا نامیده میشود، آغاز میگردد.»
این جهانگرد مینویسد: «ایرانیان، تمام این مدت را به طور مداوم عزاداری میکنند و ضمن تظاهرات عمومی عظیم، از پایان غمانگیز زندگی حسین (ع)، فرزند علی (ع) و فاطمه (س)، یگانه دختر پیغمبر اسلام که در نظر همه مسلمانان مقدس؛ ولی در نظر ایرانیان، امام بر حق نیز هست، و شاه فعلی از اعقاب او است، یاد و به این مناسبت سوگواری میکنند.»
در محرم همه مغموم و سیاه پوشند
او در توصیف واقعه کربلا چنین میگوید: «امام حسین موقعی که در مسافرت بود، مورد حمله دشمنانش که ایرانیان آنها را خارج از مذهب میدانند، قرار گرفت و به اتفاق هفتاد الی هشتاد نفر از یاران خود، در کربلا به قتل رسید و اکنون نیز در همانجا مدفون و مرقدش زیارتگاه مسلمانان است، که بعضی از آنها حتی از نقاط دوردست به این شهر میآیند.»
دلاواله در ادامه آداب و رسوم ماه محرم را این چنین توصیف میکند: «تشریفات و مراسم عزاداری عاشورا به این قرار است که، همه غمگین و مغموم به نظر میرسند و لباس عزاداری به رنگ سیاه، یعنی رنگی که در مواقع دیگر، هیچوقت مورد استعمال قرار نمیگیرد، بر تن میکنند. هیچکس سر و ریش خود را نمیتراشد و به حمام نمیرود و بهعلاوه نه تنها از ارتکاب هرگونه گناه پرهیز میکند، بلکه خود را از هر گونه خوشی و تفریح محروم میسازد. بسیاری از گدایان، در کوچههای پرآمد و رفت شهر، تمام بدن خود تا گلو، و حتی قسمتی از سر را در خمرههایی از گل پخته که در داخل زمین پنهان شده، فرو میکنند؛ بهطوری که انسان تصور میکند واقعا مدفون شدهاند و از طلوع تا غروب خورشید، و حتی تا پاسی از شب گذشته، به همین نحو باقی میمانند و فقیر دیگری نیز در نزدیکی آنها است، که با عجز و الحاح، از عابران طلب صدقه میکند.»
او ادامه میدهد: «جمعی دیگر، در میدانها و کوچههای مختلف و جلوی خانههای مردم، برهنه و عریان، در حالی که فقط با پارچه سیاه یا کیسه تیره رنگی، ستر عورت کرده و سر تا پای خود را با مادهای سیاه و براق، شبیه آنچه ما برای رنگ زدن جلد شمشیر یا فلزات دیگر استعمال میکنیم رنگ زدهاند، حرکت میکنند و تمام این تظاهرات برای نشان دادن مراتب سوگواری و غم و اندوه آنان در عزای حسین است. به همراه این اشخاص، عدهای برهنه نیز راه میروند، که تمام بدن خود را به رنگ قرمز درآوردهاند، تا نشانی از خونهایی که به زمین ریخته و اعمال زشتی که آن روز نسبت به حسین انجام گرفته است، باشد و همه با هم، آهنگهای غمانگیز در وصف حسین و مصایبی که بر او وارد شده، میخوانند و دو قطعه چوب یا استخوانی را که در دست دارند، به یکدیگر میکوبند و از آن صدای حزنانگیزی به وجود میآورند و بهعلاوه حرکتی به سر و تن خود میدهند، که علامتی از اندوه بیپایان آنهاست و بیشتر به رقص، شباهت دارد و در همین حال ظرفهایی را که در دست دارند جلو اشخاصی که در میدان حلقهوار دور آنها جمع شدهاند، میبرند و مردم بهعنوان صدقه در آن پول میاندازند.»
روضهخوانی در روزگار صفویه به روایت دلاواله
او مینویسد: «هنگام ظهر، در وسط میدان در بین جماعتی که گرد آمدهاند، یک ملّا که غالبا از نسل محمد است، و در ایران به او سید، یعنی آقا «شریف» و در مصر به آنان «امیر» میگویند و علامت ممیزهاش عمامه سبز است، بالای منبر میرود.»
دلاواله روضهخوانی محرم را چنین توصیف میکند: «منبر مشرف بر همه زنان و مردانی است که بعضی بر روی زمین، و بعضی بر روی چهارپایههای کوتاه نشستهاند و ملّا بر روی آن شروع به روضهخوانی و توصیف حسین (ع) میکند و به شرح وقایعی که منجر به قتل او شد، میپردازد و گاهی نیز شمایلی چند نشان میدهد و رویهمرفته تمام سعی و کوشش خود را به کار میبندد، تا هرچه ممکن است بیشتر حاضران را وادار به ریختن اشک کند.»
«همین مراسم روزها در مساجد، و شبها در جاهای عمومی و بعضی خانهها که با چراغهای فراوان و علامات عزاداری و پرچمهای سیاه مشخص شدهاند، تکرار میشود و روضهخوانی با شدت هرچه تمامتر ادامه دارد و مستمعان با صدای بلند، گریه و زاری میکنند. بهخصوص زنان به سینه خود میکوبند و با نهایت حزن و اندوه و همه با هم آخرین بند مرثیهای را که خوانده میشود تکرار میکنند و میگویند: آه حسین ... شاه حسین ...»
دستههای عزاداری عاشورا در محلههای اصفهان
این جهانگرد در ادامه به مراسم روز عاشورا میپردازد: «پس از اینکه روز دهم ماه محرم، یعنی روز قتل فرا رسید- این روز امسال مصادف با هشتم ژانویه شد- از تمام اطراف و محلات اصفهان دستههای بزرگی به راه میافتد که به همان نحو بیرق و علم، با خود حمل میکنند و بر روی اسبهای آنان، سلاحهای مختلف و عمامههای متعدد قرار دارد و بهعلاوه چندین شتر نیز همراه دستهها هستند که بر روی آنها جعبههایی حمل میشود که درون هر یک سه- چهار بچه، به علامت بچههای اسیر حسین شهید (ع) قرار دارند. علاوه بر آن، دستهها هر یک به حمل تابوتهایی میپردازند که دور تا دور آنها مخمل سیاه رنگی پیچیده شده و در روی آنها یک عمامه که احیانا به رنگ سبز است و همچنین یک شمشیر جای دادهاند و دور تا دور تابوت، سلاحهای گوناگونی که قبلا شرح آن را دادهام، چیده شده است و تمام این اشیاء روی طبقهای متعدد، بر سر عدهای قرار دارد که به آهنگ سنج و نای، جست و خیز میکنند و دور خود چرخ میزنند. تمام طبق نیز به این نحو میچرخد و منظره جالبی پیدا میکند.»
اعتقاد ایرانیان درباره پاداش عزاداری برای سالار شهیدان
او مینویسد: «دور تا دور حاملان طبق را عدهای چوبدار گرفتهاند، که هر آن، آماده هستند با دستههای دیگر نه فقط به خاطر تقدم و تأخر، بلکه به قصد مبارزهجویی وارد جنگ و نزاع شوند تا به نحوی در عزای حسین شرکت کرده باشند؛ زیرا معتقدند اگر کسی در این روز ضمن دعوایی کشته شود، یکسر به بهشت خواهد رفت و حتی از این هم پا فراتر میگذارند و میگویند، در تمام مدت عاشورا اگر مسلمانی بمیرد، بلافاصله با کفش و کلاه رهسپار فردوس برین خواهد شد.»
دلاواله این بخش را چنین به پایان میرساند: «روی همرفته مراسم عزاداری حسین، همان است که در مورد علی (ع) تعریف کردم. منتهی تشریفات مفصلتر و تعداد دستهها زیادتر و عشق به نزاع و جنگ و جدال بیشتر است و منظره عدهای که با لباس مشکی براق و آراسته به پر و تزئینات دیگر، چوب و چماق به دست دارند، واقعا تماشایی است. مانند روز شهادت علی (ع)، این روز در میدان و محلهای اصلی، تقاطع تعداد زیادی از سواران وزیر و بزرگان دیگر آمادهاند که نگذارند دستهها درگیر شوند و آنها را از یکدیگر دور نگه میدارند. با این حال روزی که خود من سوار بر اسب ناظر بودم، دیدم این اقدامات سودمند نشد و جلو قصر شاهی عدهای با یکدیگر به نزاع برخاستند و به همین قیاس در خیابانهای دیگر نیز زد و خوردهایی درگرفت، که در نتیجه، جماعتی با سر و دست شکسته به خانههای خود رفتند. در نزاعی که من ناظر آن بودم، ملاحظه کردم عدهای که به خانه شاه نزدیکتر بودند، موقعی که مورد حمله قرار میگرفتند، طبقها و علمها و سایر وسایل خود را به داخل قصر میبرند تا از شر دستبرد در امان باشند؛ زیرا در موقع نزاع رسم است که این گونه اشیاء از طرف حریف به یغما میرود و برای دستهای که آنها را از دست بدهد، موجبات ننگ و خجلت عظیمی فراهم شده است.»
نظر شما