شناسهٔ خبر: 49026 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

طنز در جامعه ما، تخریب است/ یک گفت‌وگوی انتقادی با تقی آزادارمکی درباره سریال، نوروز و جایگاه طنز

این درست است که مشکلات وجود دارد و البته نگاه سانسوری هم هست اما این به آن معنی نیست که باید چیزی ساخت که ساختارهای سیاسی، آن را قبول ندارند. به نظر من برخی از طنزپردازان امروز لمپن هستند درحالی‌که طنزپردازی باید به سمت وجه فرهنگی پیش برود. اما درباره مهران مدیری و قهوه ‌تلخش، من مهران مدیری را متهم می‌کنم!

فرهنگ امروز/ سعید برآبادی: انتقاد به صداوسیما نه موضوع تازه‌ای است و نه نیاز به کنکاش تازه دارد؛ به‌ویژه اگر بهانه این انتقاد، بررسی وضعیت سریال‌سازی در مناسبت‌ها و خصوصا مناسبتی مانند نوروز باشد. با این همه وقتی جامعه‌شناسی با بیش از دو دهه فعالیت در حوزه دانشگاه و صداوسیما به خاطر نگرانی‌اش از موضوعات فرهنگی و اجتماعی به نحوه و ساختار سریال‌سازی در کشور می‌تازد و سازندگان سریال‌ها را با این سؤال جدی مواجه می‌کند که «طنز چیست و چه کارکردی دارد؟»، نمی‌توان دیگر پای برخی از چهره‌های همیشه ثابت در عرصه طنزپردازی کشور را به میان نکشید و به قول معروف پنبه آنها را نزد. جامعه ما بیش از دو دهه است که براساس بیانات مقام معظم رهبری، در هر مناسبتی با فوجی از سریال‌های دست‌ساز تلویزیون مواجه می‌شود که عموما محتوا و درون‌مایه‌ای یکدست و قابل تشخیص دارند، خصوصا آنکه در این میان پای طنز هم به میان کشیده شده و حالا دیگر هر نوروز، مردم منتظر یک سریال خنده‌دار جدید هستند تا تکیه‌کلام‌هایش را در میهمانی‌های نوروزی به کار بگیرند و متلک‌هایش را به جوک‌های تلگرامی خود بیفزایند. اما سؤال اینجاست که این سریال‌ها واقعا تا چه حد طنز هستند و تا چه پایه می‌توانند مردم را شاد و آگاه کنند؟ اینجاست که تقی آزادارمکی، جامعه‌شناس و استاد دانشگاه، منتقدانه، این سریال‌ها را به نقد می‌کشد و از دریچه متفاوتی به جعبه جادو نگاه می‌کند که شاید تا به حال کمتر به آن توجه شده:

به‌عنوان سؤال آغازین، می‌خواهم بدانم چه تحقیقات و مطالعاتی در زمینه سریال‌های تلویزیونی که عموما به صورت مناسبتی در ایام مختلف سال پخش می‌شوند، انجام شده است و آیا اصولا می‌توان این سریال‌ها را به‌عنوان یک پدیده فرهنگی بررسی کرد؟
از آنجا که تلویزیون در ایران یک پدیده صرفا «فرهنگی» و «اطلاع‌رسانی» نیست و جنبه‌های سیاسی هم دارد، عناصر و اجزای آن هم نمی‌توانند صرفا فرهنگی باشند. سریال‌های تلویزیونی چندان فرقی با دیگر ساختارها و ساخته‌های تلویزیونی ندارند، بنابراین می‌توان گفت انتظارات از یک بیننده سریال تلویزیونی، خیلی متفاوت از یک بیننده برنامه خبری نیست! ببینید، مدیریت در تلویزیون از بالا به پایین است؛ یک مجموعه از نبایدها و بایدهای بسیار زیاد که بر خروجی تلویزیون نظارت می‌کنند. از طرفی «کل» در سریال‌های تلویزیون ایران وجود ندارد این در حالی است که در سریال‌های تلویزیونی کشورهای دیگر مثلا آمریکا، برنامه‌ها متکثر است، هر برنامه مدیریت مستقل دارد و رقابت‌ها بر سر دستیابی به منافع بیشتر برای مدیران، باعث شده که رنگارنگی خاصی در رسانه‌های این کشور به وجود بیاید، اما ما در اینجا این رنگارنگی را نداریم چون مدیریت واحد است.
با این‌ همه وقتی به روند بودجه‌گیری صداوسیما و نحوه تبلیغ این رسانه توجه می‌کنیم، درمی‌یابیم که صداوسیما خصوصا در بخش سریال‌سازی خود را به شدت پایبند به مسائل خانوادگی می‌داند. چطور چنین رویه‌ای می‌تواند غیرفرهنگی باشد؟
نگاهی به سریال‌هایی که در تلویزیون ساخته و پخش می‌شوند، نشان می‌دهد که این تولیدات تصویری هر کدام به شکلی می‌خواهند به قول معروف «خانوادگی» باشند اما چون تعریف خاص و دید روشنی درباره این مسئله وجود ندارد، تلاش آنها بی‌نتیجه می‌ماند. تصور این است که تلویزیون دارد برنامه‌های خانوادگی پخش می‌کند اما در واقعیت چنین نیست چون جای آن «کل» خالی است. تاریخ سه‌دهه‌ای تلویزیون کشور و سریال‌های ایرانی را نگاه کنید؛ از ساخته‌های مرحوم رسام و بیرنگ که شروع کنیم، در بسیاری از سریال‌های ساخته‌شده در این دوره، شاهد یک ساحت انبوه از مسئله خانواده نیستیم. در سال‌های اخیر هم به جای پیشرفت، افت کرده‌ایم و به این معنا دچار یک نوع سرگشتگی شده‌ایم و درنهایت اینکه سریال‌هایمان اکثرا سفارشی هستند و به نظرم تلویزیون از طریق پخش این سریال‌ها به جای شفاف‌سازی، مشکلات جامعه را تعین می‌بخشد.
چرا؟
از آنجا که تلویزیون مشکلات جامعه را به صورت استراتژیک بررسی نمی‌کند و این حس را به وجود می‌آورد که جامعه در حال آسیب است و به دنبال همین انتقال حس است که مخاطب دچار نوعی سرخوشی می‌شود.
اما نمونه‌های خوب هم در حوزه سریال‌سازی داریم. شما به ساخته‌های رسام و بیرنگ اشاره کردید و من دیگر از «خانه سبز» یا «همسران» اسم نمی‌برم. اما در میان مردم نمونه‌های خوب و خاطره‌ساز سریالی کم نیستند.
البته تلویزیون هم نمونه‌های خوبی در حوزه سریال‌سازی دارد که الان به نوعی به شکل خاطره جمعی درآمده؛ مثل سریال «پدرسالار» که یک نمونه موفق پردازش موضوعی به نام «پدرسالاری» در دوره فروپاشی جامعه و حرکت به سمت جامعه مدرن بود! اما نمونه‌های موردی بیشتر، نشان می‌دهند که در تلویزیون به صورت نقطه‌ای عمل می‌شود و به جای داشتن یک ساحت استراتژیک، موضوعات را به صورت بی‌ارتباط با یکدیگر مطرح می‌کند. در این میان یک نکته دیگر هم وجود دارد و آن این است که معروف‌شدن یک هنرمند در تلویزیون به نوعی پایان کار آن هنرمند هم هست چراکه تلویزیون ما از مطرح‌شدن هنرمندانش می‌ترسد!
هم‌زمان با نوروز، پخش سریال‌های مناسبتی با محتوای طنز در صداوسیما شروع می‌شود، جنس این سریال‌ها چیست؟
در حدود بیست‌واندی سال پیش، رهبری بحثی درباره طنز در صداوسیما مطرح کردند و فضایی باز شد که رسید به موضوع خنداندن مردم، اما متأسفانه تلویزیون ما «تبسم» تولید نکرد بلکه با مسخره‌کردن آدم‌ها، مخاطب را به «قهقهه» انداخت! وقتی شما مخاطب «مستربین» هستید، طنز برنامه، شما را اذیت نمی‌کند، بلکه قلقلک می‌دهد، چرا؟ چون «بین»، نظام مدرن را به سخره می‌گیرد. می‌خواهد نظم را نشان دهد اما شلختگی از آن بیرون می‌آید چراکه متناسب با انضباط جامعه مدرن تربیت نشده و این موضوعی مشترک بین مخاطب و رسانه ایجاد می‌کند. اما طنز در جامعه ما از این دست نیست، بلکه تخریب است؛ تخریب سنت‌های اجتماعی و ویرانی داشته‌های ما. مفروض بسیاری از طنزپردازان ما این است که همه چیز را می‌شود مسخره کرد و نادیده گرفت. این البته مربوط به تولیدات تلویزیونی پس از انقلاب نمی‌شود، پایه آن در سریال‌های قبل از انقلاب هم قابل رؤیت است؛ مثلا سریال‌های «صمد» و «مراد برقی» هم این‌طور بودند، سنت‌ها و تاریخ اجتماعی ایران را ویران می‌کردند.
اما طنزپردازان معتقدند پرداختن به موضوعات جدی‌تر باعث سانسور کارهای آنها می‌شود. مثلا مدیری که نهایتا نتوانست قهوه تلخ را به تلویزیون بسپارد، حالا هم در طنزهایش به موضوع سانسور اشاره می‌کند البته به شکل مرسوم خودش: طفره‌رفتن از موضوع و خیره‌شدن به دوربین.
این درست است که مشکلات وجود دارد و البته نگاه سانسوری هم هست اما این به آن معنی نیست که باید چیزی ساخت که ساختارهای سیاسی، آن را قبول ندارند. به نظر من برخی از طنزپردازان امروز لمپن هستند درحالی‌که طنزپردازی باید به سمت وجه فرهنگی پیش برود. اما درباره مهران مدیری و قهوه ‌تلخش، من مهران مدیری را متهم می‌کنم!
برخلاف حرف‌های شما مردم مدیری را دوست دارند و منتظر برنامه‌های او هستند؛ همان‌طور که دیروز منتظر قهوه ‌تلخش بودند امروز هم منتظر دورهمی‌اش هستند.
می‌دانید، بگذارید از این زاویه به ماجرا نگاه کنیم؛ جامعه برای اعتراض به صداوسیما چندین راه دارد، دیدن رسانه‌های دیگر یکی از این راه‌هاست. در تهران که نمی‌دانم ماهواره کجا پیدا نمی‌شود، پس دیدن ماهواره نوعی اعتراض به صداوسیما به حساب می‌آید. یکی دیگر از این راه‌ها، جایگزین‌کردن برنامه‌های شبکه خانگی به جای تولیدات تلویزیون است. وقتی موضوع عدم پخش قهوه تلخ از تلویزیون مطرح شد، مدیری هیچ وقت نگفت که من را از صداوسیما بیرون کرده‌اند اما جامعه این را به‌عنوان یک ارجاع دید. جامعه هزینه می‌کند تا انتظاراتش را در ساخته‌های مدیری ببیند، بنابراین مدیری برای جامعه یک وسیله است، جامعه دارد با مدیری بازی می‌کند.
چطور جامعه‌ای که این قدر از طنزپردازان ما تقلید می‌کند و الگو می‌گیرد، جامعه‌ای که هر نوروز آغشته به تکیه‌کلام طنزپردازان سریال‌های نوروزی می‌شود، می‌تواند از طنزپرداز به معنای عام کلمه یک ابزار بسازد؟
به برنامه‌های مهران مدیری نگاه کنید؛ من قبول ندارم که جامعه براساس مدیری، رفتارهایش را می‌سازد، مدیری یک بهانه است برای نقد ساحت فرهنگی جامعه.
آیا با این حساب، چنین جامعه‌ای می‌تواند همچنان که به قول شما در حال ساختن رفتارهایش براساس رفتار طنزپردازان است، بخندد؟ آیا نباید پیش از هر چیز یک سریال نوروزی مفرح و شاداب‌کننده باشد؟
در جامعه شیب صعودی توجه به سریال کم شده، ارجاعات اجتماعی به این مجموعه‌های طنز کمتر از قبل شده و کمتر از این هم خواهد شد. اگر پدیده‌ای به نام مدیری را در نظر بگیریم، در مرحله اول موضوع پیدایش آن مطرح است؛ کارگردانی، نویسندگی، خوانندگی و حالا هم تا مرحله‌ای پیش رفته که به یک کمپانی بدل شده و بنابراین می‌توانیم بگوییم پدیده‌ای به نام «مدیری» داریم. اینکه چطور چنین پدیده‌ای ساخته می‌شود، به فقدان موضوع رقابت درون سازمان در صداوسیما برمی‌گردد. اگر رقابت وجود داشت، این‌طور نمی‌شد. پدیده مدیری هم شبیه تلویزیون ساخته شده، چون درون همان فضا به وجود آمده. علاوه بر اینها، مدیری دیگر حتما یک پدیده است چراکه اقتصاد دارد و از این زاویه می‌تواند رابطه‌اش را با حوزه سیاست تنظیم کند. از این زاویه پدیده مدیری فرق می‌کند با روشنفکری که فقط ایده دارد، حتی شاید تشکیلات مدیری قوی‌تر از رئیس‌جمهور باشد، پس توقع نداشته باشید که خیلی راحت مصاحبه کند، به سؤالات مخاطبانش پاسخ دهد و... .

روزنامه شرق

نظر شما