به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ فرهنگ عاطفی- مدرس فلسفه هنر- بیان کرد: فلسفه هنر میتواند برای هنرمندان "نگاه" و "دیدگاه" به وجود آورد و از طرف دیگر مباحث تئوریک میتواند به عمق نگاه علاقه مندان بیافزاید.
وی درباره تفاوت رشته فلسفه هنر با پژوهش هنر، اظهار کرد: فلسفه هنر و پژوهش هنر دارای یک فرق کلی هستند. فلسفه هنر به دنبال معنا و مفهوم زیبایی در آراء فیلسوفان مختلف است و بر اساس این به نقد هنر میپردازد. اما در پژوهش هنر، تاریخ هنر و تحقیقات و پژوهشهایی که درباره تاریخ هنر انجام میشود به صورت بنیادی مورد توجه قرار میگیرد.
او ادامه داد: پژوهش هنر حوزه وسیعی در اختیار دارد از جمله هنر ایران، غرب، شرق ولی هنوز چهارچوب مشخصی به دلیل گستردگی منابع و همچنین موضوعات برای آن در نظر گرفته نشده است. فلسفه هنر، رشتهای آکادمیک است و چندصد سال قدمت دارد. بحث درباره زیبایی به هزاران سال پیش بر میگردد. یکی از دغدغههایی که فیلسوفان به آن میپرداختند در کنار اخلاق و سیاست و حقیقت، زیبایی و هنر بوده است. نظم، تداوم وسلسلهوار بودن بحث در فلسفه هنر وجود دارد اما در رشته پژوهش هنر بحث بسیار گسترده و پراکنده است.
واحدهای مربوط به فلسفه اسلامی و ایرانی ضعیف اداره میشود
این مدرس فلسفه هنر دانشگاه آزاد با انتقاد به نحوه تدریس فلسفه هنر اسلامی و افزود: میتوانیم بحث زیبایی را در آراء ملاصدرا و هگل و ایدهآلیستهای آلمانی با هم مقایسه کنیم. چیزی که لازم داریم همین بحثها و تلفیقها است که باید در بستر دانشگاهی انجام شود که متاسفانه نمیشود. من نمیدانم چرا واحدهای مربوط به فلسفه اسلامی و ایرانی ضعیف اداره میشود. هم دانشجویان از این مباحث گریزان هستند و هم اساتید رغبتی نشان نمیدهند و هم اینکه منابعی به روز در این زمینه نداریم . مجبوریم یک متن قدیمی را مرور کنیم و دانشجو هم احساس میکند که فلسفه غربی به روزتر است.
عاطفی معتقد است: فلسفه هنر با وجود اینکه تعریفی دقیق از هنر و زیبایی ارائه نمیدهد اما حوزهای پویا و باز است و همچنان در این حوزه تولید تفکر و اندیشه وجود دارد. فلسفه هنر، بافتی مانند زبان دارد و در طول زمان تکمیل و بازآفرینی میشود.
او درباره رشته فلسفه هنر در دانشگاه آزاد و سراسری، اظهار کرد: رشته فلسفه هنر در دانشگاه آزاد چند سالی هست که در مقطع دکترا تدریس میشود و تعدادی فارغ التحصیل در این رشته در مقطع دکترا وجود دارد. اگر بخواهیم مقداری عمقیتر به بحث فلسفه هنر بپردازیم، هنوز فسلفه هنر در کشور ما خیلی تخصصی نیست. حتی در دانشگاهی که من حضور دارم با اینکه استادان خوبی هستند اما غالبا در حوزه فلسفه متخصص هستند و اکثرا در مورد هنر خیلی تخصصی ندارند؛ چرا که دغدغه این اساتید هنر نبوده البته تا جایی که مربوط به آراء فیلسوفان درباره زیبایی و خود فلسفه است میتوانند ورود کنند اما وقتی بحث سر تطبیق فلسفه و هنر می رسد معمولا خیلی به آن ورود نمیکنند.
حذف رشته فلسفه هنر در مقطع دکترا
این مدرس دانشگاه اضافه کرد: اساتید بسیار کمی داریم که واقعا فلسفه هنر کار کنند، متاسفانه از سال گذشته رشته فلسفه هنر در مقطع دکترا برای فارغ التحصیلان کارشناسی ارشد هنر در دانشگاه سراسری برداشته شد و اکثرا فارغ التحصیلان به رشته پژوهش هنر وارد میشوند. هنوز در دانشگاهها به صورت ریز به فلسفههای موسیقی، نقاشی وسایر هنرها وارد نشدهاند. البته افرادی که علاقه دارند به صورت شخصی وارد این حوزهها می شوند؛ مثلا برای عکس تمرین تفکر می کنند. ما می توانیم برای هنرهای مختلف هم تمرین تفکر داشته باشیم. اما در دانشگاهها تخصصی وارد این حوزه نمیشوند. البته به نقدهایی که حتی فلاسفه به آثار هنری دارند به نقاشی، موسیقی و ... وارد میشوند اما به صورت تخصصی به این شکل مثلا فلسفه در نقاشی، سینما و ... باشد نیست. به نظر من جای این مسئله بسیار خالی است.
عاطفی به بحث معنا و مفهوم زیبایی در فلسفه نیز اشاره کرد و گفت: در فلسفه هنر به زیبایی میپردازیم. زیبایی به دو شاخه اصلی تقسیم میشود. اول زیبایی به عنوان یک امر کلی چیزی فراتر از همه هنرها مثل طبیعت، انسان، حیوان، زیباست. زیبایی تحت عنوان کلی شامل تمام این موارد مشترک و مفهومی کلی است که در فلسفه به آن پرداخته شده؛ اما یک شاخه دیگر هم در زیبایی وجود دارد که ما به دنبال مصادیق زیبایی میگردیم که در اینجا هنر به عنوان یکی از مصادیق زیبایی مورد بررسی قرار میگیرد. زیر شاخههای هنر مثل نقاشی، معماری، موسیقی به عنوان مصادیق زیبایی هستند. بنابراین دو شاخه مهم زیبایی وجود دارد یکی زیبایی به عنوان یک امر کلی که فیلسوفان به آن خیلی میپردازند و یکی به دنبال مصادیق زیبایی، اینجاست که میتوانیم وارد بحث هنر شویم.
بستر مناسبی برای تلفیق اندیشههای غربی و شرقی در ایران وجود دارد
او درباره تلفیق اندیشههای غرب و شرق در حوزه هنر، اظهار کرد: در کشور ما سعی شده از آراء فلاسفه اسلامی ایرانی نیز مانند سهرودی، ملاصدار،فارابی و... استفاده شود. در دانشگاهها سعی بر این است که تلفیقی بین اندیشههای غربی و شرقی به وجود بیاورند. بسیاری از افرادی که در حوزه فلسفه هنر وارد میشوند، علاقه مند به ورود به فلسفه اسلامی و بررسی زیبایی از مجرای تفکر ایرانی اسلامی هستند؛ معمولا این افراد وارد بحث خیال و عشق در آراء افرادی مانند ابن عربی و سهروردی می شوند. اما در کنار این مسئله فلسفه غرب هم کار می شود. به نظرم در ایران بستر مناسبی برای تلفیق اندیشههای غربی و شرقی با توجه به پیشینه فلسفی اسلام و ایران و همچنین علاقهای که به فلسفه غرب هست، وجود دارد .تلفیق اینها باعث اتفاقات بسیار بکر و خوبی در فلسفه هنر میشود و در ایران قطعا چنین پتانسیلی وجود دارد.
این مدرس دانشگاه آزاد در ادامه به نحوه شکل گیری تلفیق اندیشههای غربی و شرقی پرداخت و بیان کرد: شکل گیری هنرها در همه کشورهای دنیا بر مبنای تفکر فلسفی است. حتی هنر غرب بر اساس تفکر فلسفی مسیحی شکل گرفت. مثلا در هنر غرب تجسد و تجسم امر مذمومی نیست به همین دلیل ما مجسمه سازی، نقاشی و ... داریم که پیکر انسان در آن تقدیس میشود به همین خاطر نقاشی فیگوراتیو در غرب رشد می کند، برعکس در اسلام بخاطر تفکر فلسفی ما تجسد و تجسم در واقع، امر پسندیدهای نیست بنابراین هنرهای ما به سمت انتزاعی و آبستره حرکت کرده است اگر هم بعضا خواستیم وارد بحث فیگوراتیو شویم بسیار با احتیاط وارد شدیم مثلا به سمت نگار گری رفتیم. در هنر اسلامی همیشه از واقع گرایی پرهیز شده است. بنابراین فلسفه مبنایی بر ایجاد هنر است. حالا این فلسفه در جایی با دین تلفیق میشود و یکسری بنیادها و اصول ساخته میشود.در اسلام هم همین اتفاق افتاده است.
عاطفی با بیان اینکه فلاسفه ایرانی و اسلامی همه در یک مجموعه نمیگنجند، اعلام کرد: مثلا تفکر فلسفه اسلامی را نمیتوانیم با تفکر حوزههای علمیه یکی بدانیم. بحث روحانیت و احکام اسلامی با بحث فلسفه اسلامی متفاوت است. چه بسا بسیاری از فیلسوفان اسلامی بخاطر فعالیت در حوزه جغرافیایی دنیای اسلامی را فلاسفه اسلامی میگویند. در بسیاری از موارد آنها در دوران خودشان مورد تکفیر قرار گرفتند مانند سهروردی که تبعید و به شکل فجیعی کشته شد. ابنسینا مدام در حال فرار و تعقیب بود. بنابراین وقتی میگوییم فلاسفه اسلامی نمیتوانیم دقیقا تعابیری دینی درباره آن داشته باشیم. ما در اینجا در یک حوزه جغرافیایی به آن میاندیشیم. مثلا همین سهروردی فلسفه اسلامی را با فلسفه زرتشتی و فلسفه یونانی گره میزند.
میتوانیم ملاصدرا را با هگل مقایسه کنیم
او افزود: یادم می آید در درس ملاصدرا یک کتاب نخ نما شده قدیمی که حتی روخوانی آن مشکل و پر از اصطلاحات عربی بود با یک استادی که اصلا انرژی کافی برای تدریس این درس نداشت، گذاشته بودند. در صورتی که ملاصدرا می تواند بسیار به روز بحث شود مثلا میتوانیم ملاصدرا را با هگل مقایسه کنیم.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه میتوانیم بحث زیبایی را در آراء ملاصدرا و هگل و ایده آلیست های آلمانی با هم مقایسه کنیم، گفت: چیزی که لازم داریم همین بحثها و تلفیق هاست که باید در بستر دانشگاهی انجام شود که متاسفانه نمیشود. من نمیدانم چرا واحد های مربوط به فلسفه اسلامی و ایرانی اینقدر ضعیف اداره میشود. هم دانشجویان از این مباحث گریزان هستند و هم اساتید رغبتی نشان نمیدهند و هم اینکه منابعی به روز در این زمینه نداریم . مجبوریم یک متن قدیمی را مرور کنیم و دانشجو هم احساس میکند که فلسفه غربی به روزتر است.
ادبیات ما در دنیا شاخص است
عاطفی درباره جایگاه و اهمیت هنر در فلسفه اسلامی، اظهار کرد: در حوزه تفکر ایرانی و اسلامی به دلیل پیشینه بسیار غنی مخصوصا در بحث عرفان، قالبا تفکر فلسفی وارد مباحثی مانند عرفان و عشق میشوند. البته در فلسفه غرب هم به همین شکل است مثلا در بسیاری از رسالههای افلاطون ما زیبایی و عشق را با هم میبینیم. حتی مثلا در رساله ضیافت افلاطون حقیقت، زیبایی و نیکی را در واقع ملازم هم و حتی یکی میدانیم. در تفکر ایرانی و اسلامی هم بخاطر پیشینه غنی که داریم مخصوصا بحث شعر و ادبیات غالبا بحث زیبایی با عشق و عرفان پیوند داده میشود و زیبایی در کلام و شعر به اوج خودش میرسد. ادبیات ما در دنیا شاخص است. حتی خیلی از فلاسفه غرب مثل نیچه ، هگل، گوته علاقه مند به حافظ، سعدی و عرفان و ادبیات ایرانی هستند. بنابراین زیبایی در حوزه تفکر ایرانی اسلامی خیلی با ادبیات تبلور پیدا میکند و خیلی با عشق و عرفان و معرفت پیوند داده میشود. مواردی مانند عشق، حب یا دوست داشتن، عالم خیال مانند آراء سهرودی و ملاصدرا؛ در فلسفه اسلامی به آن پرداخته میشود.
سر کلاس فلسفه اسلامی همه خواب بودیم
او ادامه داد: انرژی که ما سر کلاسهای هایدگر و نیچه داشتیم سر کلاسهای فلسفه هنر اسلامی که به صورت واحدهایی جزئی ارائه میشد نداشتیم، دلیل هم فقدان منابع خوب و به روز و اساتیدی با انرژی که این مباحث را تدریس کنند، بود. سر کلاس فلسفه اسلامی همه خواب بودیم دوست داشتیم کلاس تمام شود. انرژی به ما داده نمیشد متونی که داشتیم چنین انرژی به ما نمیداد در صورتی که بحثها، بسیار عمیق است. این یک فقدان بزرگ است. اگر همچنین واحدهایی خیلی به روز تعریف شود، مثلا فلسفه سهرودی را در هنر بررسی کنیم چرا که سهروردی کلی آثار دارد که داستانهای رمز آمیز هستند که حوزه زیبایی آن اثر معانی زیادی دارد، میتوانیم واحدهای فلسفه و هنر اسلامی را موثر داشته باشیم. غربیها نگاه ویژهای به این سمت دارند.
این مدرس دانشگاه با برشمردن شبهاتی که درباره تعریف زیباشناسی وجود دارد، اظهار کرد: در عالم حوزه تفکر فلسفی غرب هنوز زیبایی و هنر تعریف دقیقی که همه بپذیرند، ندارد. به دلیل اینکه امر زیبا و هنر در واقع مسئلهای بسیار گستردهای است که حتی فیلسوفان نتوانستند به جواب قطعی برسند و پایان بازی برای آن قائل شدند. اما درباره آن اندیشه شده و شاخصهایی برای آن برشمردند. البته در حوزه اسلامی هنوز متاسفانه کاری انجام نشده و بلاتکلیف هستیم. هنوز تعریف هنر در حوزه اسلامی مشخص نیست و معلوم نیست که هنرمند و اثر هنری چیست.
عاطفی با بیان اینکه هنوز در این زمینه خیلی مشکل داریم و اصلا معلوم نیست که ما به هنرمندان احتیاج داریم یا نداریم، افزود: تفکر افلاطونی و ارسطویی در فلسفه اسلامی خیلی تاثیر گذار هستند و دو شاخه مهم را شکل میدهند. اول افلاطونی درست است که هنر در نظر و دیدگاه افلاطون در رسالات و کتابهایش مورد انتقاد شدید قرار میگیرد اما خیلیها هم اعتقاد دارند که افلاطون هنرمند بود چون که رسالات آن بر مبنای زیبایی و ادبیات هنری نوشته شده و بر مبنای دیالوگ کار شده انگارکه ما یک صحنه تئاتر در رسالات افلاطون داریم.
افلاطون با هنر بیگانه است
او ادامه داد: در کل افلاطون با هنر بیگانه نیست. او در رساله جمهور، شاعران را از مدینه فاضله خود اخراج میکند به دلیل اینکه میگوید آنها ذهن جوانها را منحرف میکنند. اما در قسمتهایی در فلسفه افلاطون به بحث زیبایی وعشق بسیار با احترام پرداخته شده است،از جمله رساله مهمانی یا فضیلت که واقعا زیبایی و عشق به حقیقت ملازم همدیگر هستند. اینها مسائلی است که در فلسفه افلاطون وجود دارد ما نمیتوانیم بگوییم افلاطون یکسره هنر را کوبیده است. افلاطون در بعضی مواقع زیبایی را تصدیق کرده است. اما در بحث هنر به دلیل آنکه هنر را تقلیدی میداند از یک امری که خود آن امر تقلیدی است از عالم مثال از این باب افلاطون هنر را مورد انتقاد قرار میدهد.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه اما ارسطو برعکس و جزء شاخه دوم است، اعلام کرد: او یکی از مهم ترین نقدهای هنری که ما در تاریخ بشریت داریم را نگارش کرده است. نقدی که درباره تراژدی نوشته شده به اسم نقد شعر یا بوطیقا در واقع یکی از مهمترین کتابهای نقد هنری است و هنوز که هنوزه فیلمهای سینمایی و تئاترهای ما بر اساس اصول و قواعدی که ارسطو برشمرده، هست. ارسطو بسیار با احترام به هنر میپردازد اما در عین حال ارسطو برای هنر کارکردی اخلاقی قائل و معتقد است که هنر باید در راستای پیشبرد اهداف اخلاقی در اجتماعی بکار برده و پالایش شود، بنابراین هنر را محترم می داند. اما در حوزه تفکر اسلامی ما فیلسوفانی داریم که به سمت افلاطون و برخی دیگر به سمت ارسطو گرایش دارند و حتی کتاب شعر ارسطو توسط همین فیلسوفان ایرانی و اسلامی ترجمه شده به اسم بوطیقا در اختیار و مورد بحث قرار گرفته است.
تعریف صد در صدی از هنر وجود ندارد
عاطفی با بیان اینکه تعریف صد درصدی از هنر وجود ندارد اما مجموعهای از نظریات و تفکرات قابل اهمیتی وجود دارد، گفت: ما میتوانیم در چهارچوب نظریاتی که به هنر پرداختند به چیستی هنر پاسخ دهیم. ما میتوانیم زیبایی را بر مبنای تفکر افلاطون، کانت، نیچه، هگل، هایدگر توضیح دهیم. وقتی ما چنین نظریاتی محکمی از لحاظ پیشینه و بار تفکری از سوی افرادی که درمورد این قضیه اندیشیدن، داریم، به عنوان مثال نیچه بزرگترین فیلسوف دوران مدرن یا هگل بزرگترین فیلسوف سیستم ساز؛ می توانیم در چهارچوب آنها به امر زیبا و هنری بپردازیم و در واقع به دنبال آن دیدگاه خاص خودمان بگردیم و بر مبنای آن پاسخی برای هنر داشته باشیم.
او بیان کرد: این قضیه اتفاقا به درد هنرمندان ما بسیار میخورد. هنرمندان ما در تمام عرصههای هنری به یک چیز بسیار مهم نیاز دارند و آن دیدگاه است. فلسفه هنر میتواند این دیدگاه را به آنها بدهد. به دلیل این عظمتی که از آراء فیلسوفان غربی و شرقی وجود دارد. هنرمند در این مقطع میتواند دیدگاه پیدا کند و دست به انتخاب بزند. میتواند بگوید من زیبایی را از مجرای هایدگر تفسیر میکنم و میبینم.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه حوزه فلسفه هنر، حوزه ای باز و فعال است، اضافه کرد: همچنان متفکرانی درحال اندیشیدن در فلسفه هنر هستند. متفکرانی مدرن و پست مدرنی مثل کروچه، فوکو، رولان بارت و... این حوزه همچنان باز و در حال اندیشیدن هستند و این نقطهای مثبت است که که حوزه پویایی در اختیار داریم، شاید اگر قرار بود ما به یک نتیجه قطعی برسیم، قضیه نخ نما میشد. زیبایی مانند ساختار زبان، پویا و ارگانیک است. در طول زمان مدام در حال بازسازی و آفرینش است و ویران میشود و دوباره زایش اتفاق میافتد، بنابراین من فکر میکنم که همچنان این حوزه ادامه دارد. همین باعث میشود که ما هنرهای متفاوتی به وجود بیاوریم و تفسیرهای جالبی داشته باشیم.
تفکر کانت هنوز در جریان است
عاطفی ادامه داد: مثلا هنر انتزاعی در نقاشی یکی از سرمنشاهای فلسفه کانت است. کانت میگوید «زیبا آن است که لذتی بیافریند همه گانی فارغ از سود و منفعت و رها از هر گونه غایتی» بنابراین نقاشی انتزاعی هم همین کار را انجام میدهد. در نقاشی انتزاعی هدف و سود در هنر معنا ندارد. نظریه هنر برای هنر برداشتی از نظریه کانت است. کانت هنوز تمام نشده، تفکر او هنوز در جریان است. این تفکر در موسیقی و نقاشی بروز پیدا میکند و این ذات پویای هنر است که در جریان است. وقتی این ذات با فلسفه میآمیزد خیلی غنی ترو بالنده میشود.
این مدرس دانشگاه پیشنهاد داد: بحث فلسفه هنر یکسری پیش نیاز لازم دارد که در علوم انسانی پیدا میشود. ما باید با گفتمان و نظام واژگانی این بحثها آشنا باشیم و بعد ورود پیدا کنیم. مثلا خیلی از هنرمندان ما بودند که ورود میکردند اما این بحثها را دوست نداشتند به دلیل اینکه گوش آنها با این ساختار آشنا نبود و از بحث زده می شدند. پیشینهی علوم انسانی و یکسری مطالعات پیش فرض برای ورود به این رشته لازم است. مثلا مقدمات فلسفه ،خود فلسفه و بعد از آن فلسفه هنر. اگر ما نظام فلسفی هگل را بشناسیم متوجه می شویم که زیباشناسی او هم کاملا ماکتی از فلسفه خود اوست.
نظر شما