شناسهٔ خبر: 59262 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

مظفرالدین شاه: استانبول، کلاف پیچیده‌ای از عناصر دیدنی و نادیدنی‌ است

استانبول میزبان سیاحان ایرانی در دوره قاجار بوده است؛ چه آنان که در آنجا ماندگار شدند و چه آنانی که از آن مسیر به اروپا پا گذاشتند. «قهوه استانبول نیکو می‌سوزد» روایت ۱۲ مسافری است که شهر را در خاطراتشان به تصویر کشیده‌اند.

مظفرالدین شاه: استانبول، کلاف پیچیده‌ای از عناصر دیدنی و نادیدنی‌ است

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ «قهوه استانبول نیکو می‌سوزد» روایت ۱۲ مسافر ایرانی دوره قاجار است که با دبیری علی‌اکبر شیروانی و تحقیق زهرا ابراهیم‌پور کلخوران از سوی نشر اطراف منتشر شده است.

در روزگاری نه چندان کهن، سفرنامه‌ها چشم عمومی مردم برای شناخت رنگ‌ شهرها بودند. مسافر با سفرنامه‌اش، که کمی از رنگ سفرش را داشت، مردم را فرا می‌خواند که از شهری دور یا نزدیک رنگ بگیرند. تلاش مجموعه‌ «تماشای شهر» یافتن رنگ چند کلان‌شهر است، رنگ‌هایی که مسافران ایرانی دوره‌ قاجار با آن‌ها روبه‌رو شده‌اند. پیش‌تر کتاب اول این مجموعه با نام «پاریس از دور نمایان شد» منتشر شد و مورد استقبال مخاطبان قرار گرفت. «قهوه استانبول نیکو می‌سوزد» جلد دوم این مجموعه است. آنچه در این کتاب درباره استانبول می‌خوانید، همه‌ مکتوبات مسافران نیست و با معیارهای خاص و دقیقی بخش‌هایی از آن گزینش شده‌است.

شیروانی در بخشی از مقدمه این کتاب نوشته است: «شهرها رنگ دارند. رنگ هر شهری برآمده از معماری، جغرافیا، آداب و رسوم، لباس، پوشش و صدها عامل دیگر است. به‌علاوه تصورات ذهنی و کمی خیال‌پردازی کسی که به شهر فکر می‌کند... شهرهای گرمسیری قرمز، شهرهای سردسیری آبی و شهرهای معتدل سبز. شاید رنگ شهرها تا حدی از قوانین طبیعی تبعیت می‌کند... قرمزِ کاشان ملایم و آرام است و جاهایی به کرم‌قهوه‌ای نزدیک می‌شود، ولی قرمز زاهدان تند و آتشین است و کمی مایل به آلبالویی. آبیِ ارومیه نرم و فیروزه‌ای است و آبیِ اردبیل تیره و لاجوردی شبیه دریایی آرام. سبزِ رشت پخته و سیر است و سبزِ چالوس روشن و مغزپسته‌ای.»

کتاب پس از مقدمه، بخش‌هایی از سفرنامه‌های شخصیت‌های دوره قاجار را دارد که با متنی با عنوان «مشربه از سنگ مرمر» از سفرنامه عبدالحسین افشار آغاز شده که در مردادماه ۱۲۶۱ شمسی وارد استانبول شده بود. او در بخشی از این متن نوشته است: «حمام‌های استانبول دخل به هیچ ولایتی ندارد. سنگ‌های فرش گرمخانه را که هر یکی یک ذرع و دو ذرع عرض و طول دارند طوری به همدیگر جفت‌کاری کرده‌اند که مو به درزش نمی‌رود. خیلی براق و صاف نموده‌اند. در گرمخانه حوض‌های سنگی که هر کدام یک کُر آب می‌گیرد.»

متن‌های بعدی به ترتیب «از قبیل اینها» از سفرنامه میرزا حسن موسوی، «پری‌پیکر پری‌سان منش» نوشته میرزا محمودخان و «دلاک‌های اَمرد با طراوت» اثر میرزا محمد حسین است. میرزا محمدحسین نوشته است: «اهالی استانبول سفیدرو و سیاه‌مو هستند و عموم آن‌ها نظیف و پاکیزه‌اند و در نظافت هم اصراری دارند.»

ناصرالدین‌شاه از دیگر مسافران قاجاری استانبول بوده که در بهمن‌ماه ۱۲۶۷ شمسی وارد این شهر شده است. او در متنی با عنوان «از درخت عشقه به چنار» روایتی از این شهر به‌دست می‌دهد که در بخشی از آن آمده است: «ناهار را منزل خورده بعد رفتیم به شهر استانبول برای تماشای مسجد ایاصوفیه و سفارتخانه ایران. قبل از رفتن یوسف عزالدین افندی پسر بزرگ سلطان که شانزده ساله و شاهزاده خوبی است به دیدن ما آمد. در اتاق نشستیم قدری صحبت شد. نشان اقدس با حمایل آن که از اجله نشان‌های دولت ایران است به سلطان‌زاده داده شد.

بعد از دقیقه که رفت ما سوار قایق شده، رفتیم عمارت چراغان به بازدید یوسف عزالدین افندی. از آنجا برخواسته،‌باز سوار قایق شده، رفتیم به اسکله شهر. جمعیت زیادی از اهالی استانبول و تبعه ایران و فرنگی در کشتی‌ها و خشکی بودند. بیگلربیگی شهر که اسمش اسماعیل پاشاست و شهرامینی می‌گویند با اجزا حکومت و سوارنظام و غواص زیاد برای تنظیم مردم حاضر بودند. سوار کالسکه روبازی شدیم. کوچه‌ها اگر چه بلند و پست است اما باز همه جا کالسکه می‌رود. راندیم تا رسیدیم به مسجد ایاصوفیه.»

«ابنیه نفیسه قدیمه» از یادداشت‌های عمادالسلطنه از دیگر منابع این کتاب است. میرزا فتاح‌خان هم سفرنامه‌ای که نوشته در بخش «کلا سروستان و کاجستان» به استانبول پرداخته و نوشته است: «روی زن‌ها عموما بی‌حفاظ است مگر دهن‌شان را با گوشه معجر سفیدی که در سر دارند می‌گیرند. زن‌های عظما و اغنیا با کالسکه و عورات مساکین و ضعفا پیاده سیاحت می‌نمایند.»

«نه به قدر مشهد» از سفرنامه میرزا داوود، «به اشارت بشارت» ار یادداشت‌های فرهاد میرزا، «از وحشی‌گری بیرون» از خاطرات حاج سیاح، «اسب لنگ و کور زخمی منحنی» از نوشته‌های ابوطالب‌خان بخش‌های دیگری از سفرنامه‌هایی است که در این کتاب آمده است.


مسجد ایاصوفیه

مظفرالدین‌شاه، دیگر شاه قاجار هم که در مهرماه ۱۲۷۸ وارد استانبول شده بود در بخشی با عنوان «با زورق بخاری سلطانی» درباره این شهر نوشته است: «کم‌کم دورنمای شهر استانبول مرئی می‌شود که عمارات چند مرتبه دارد و گلدسته‌ها و مناره‌های مساجد و گنبدهای بلند جامع ایاصوفیه و مسجد سلطان و غیره نمایان است.»
 
در واقع استانبول،‌ «کلاف پیچیده‌ای از عناصر دیدنی و نادیدنی‌ است و در شکل‌گیری این روح، روایت مسافران سهم انکارناپذیری دارد. تصویر خیالی که از استانبول در ذهن همه ما نقش بسته از غافلگیری‌ها و توصیفاتی پدید آمده که ایرانی‌های پیشین سوغات آورده‌اند. گزارش اولین مواجهه با شهر، موضوع این کتاب است؛ استانبول مسافران قاجاری.»

در بخش دیگری از این کتاب آمده است: «اما طعام عثمانی یک دو قسم کباب و دلمه و شوربای برنج‌دار و قلیه‌های میوه‌دار و غیره ـ طعام‌های مسخ‌شده ایرانی ـ است. از لذت بهره چندانی ندارد و پلوی ایشان بی‌گوشت، خشکه‎ای است که در حین دم روغن را گرم کرده بر آن می‌ریزند. این پلو را به قاشق‌های چوبی می‌خورند و قاشق‌های ایشان اعم از شربت یا فرنی و طعام‌خوار هیچ کدام ظرفیت ندارد و به جای برآمدگی پیش، مدور است. لهذا از استعمال آن چیزی به جز خجالت به دست انسان نمی‌افتد و از حلویات، ماقوت و ترحلوا و چند قسم از نان‌های شکرین در روغن پخته و از میوه، انگور و خربزه و تربوز قاش کرده بر سفره آرند، مجموع اینها درهم برهم خورند.»

بازچاپ چهارم کتاب «قهوه استانبول نیکو می‌سوزد» دومین جلد از مجموعه «تماشای شهر» است که در هر جلد از خلال گزیده سفرنامه‌ها، نگاه ایرانی به هویت یکی از شهرهای دور را ترسیم می‌کند. این کتاب با دبیری علی‌اکبر شیروانی و تحقیق زهرا ابراهیم‌پور کلخوران در ۲۱۶ صفحه، شمارگان یک‌صد نسخه و به بهای ۱۸ هزار تومان از سوی نشر اطراف در اختیار علاقه‌مندان قرار گرفته است.

نظر شما