به گزارش خبرگزاری کتاب ایران(ایبنا)، با انتشار آرای اندیشمند بزرگ هندی مولانا ابوالکلام آزاد در سال ۱۹۵۰ میلادی مبنی بر این که کورش کبیر مصداق تاریخی ذوالقرنین است. ناگهان این نظریه جدید کانون توجه پژوهشگران بهویژه ایرانیان شد. در این میان نباید هوشیاری زندهیاد محمدابراهیم باستانیپاریزی را نادیده گرفت که به اهمیت موضوع پی برد و در سال ۱۳۳۰ در کوتاهترین زمان به ترجمه مقالات ابوالکلام اقدام کرد.
ترجمه وی با این که ترجمهای شتابزده بود و بعدا نیاز به بازبینی پیدا کرد و برخی از ایرادهای چاپ نخست برطرف شد، اما در همان زمان که از چاپ درآمد به دلیل تازگی موضوع سخت مورد اقبال جامعه ایرانی قرار گرفت، بهطوری که از آن زمان تاکنون مبنای پژوهشهای دیگری قرار گرفت که اغلب آنها در تایید و تکمیل نظریه مولانا ابوالکلام آزاد است. هرچند هیچ یک از این آثار به مرتبه پژوهش ابوالکلام نمیرسد. همچنین تعداد معدودی هم این نظریه را نپذیرفتند.
مسلما یافته مولانا ابوالکلام آزاد آنقدر اهمیت دارد که با چند ترجمه متفاوت برای علاقهمندان عرضه شود. بنابراین حتی اگر ترجمه استاد باستانیپاریزی یک ترجمه دقیق و تمامعیار هم باشد، فارسیزبانان را از ترجمههای دیگر بینیاز نمیکند. اما انگیزه مسلم زمانی و علی اصغر قهرمانی مقبل برای ترجمه مجدد «کورش یا ذوالقرنین قرآن و تورات»، علاوه بر اهمیت موضوع، وجود نارساییهایی است که در ترجمه باستانی پاریزی دیده میشود. این نارساییها البته ناشی از شتابزدگی در ترجمه بوده است.
کتاب «کورش یا ذوالقرنین قرآن و تورات» نوشته مولانا ابوالکلام آزاد که با ترجمه و تعلیقات مسلم زمانی و علیاصغر قهرمانیمقبل از سوی نشر نی منتشر شده، در شش فصل تنظیم شده است. ذوالقرنین در قرآن، تاریخ قوم یهود و باور آنها به ذوالقرنین، خاندان ایرانی هخامنشی و کورش، ذوالقرنین یاد شده در قرآن و کورش، باورهای ذوالقرنین یاد شده در قرآن و کورش، سد یاجوج و ماجوج فصلهای کتاب را تشکیل میدهد. پایانبخش کتاب نیز به تعلیقات، پیوستها (دلالتهای معنایی قرن در زبان عربی و عبری، توصیف تنگه داربال در سفرنامه ارنست اورسول)، منابع و مراجع مقدمات و تعلیقات و نمایه اختصاص دارد.
سعید نفیسی در مقدمه کتاب مینویسد: «سالها بود که چه در ایران و چه در کشورهای دیگر اسلامی ذوالقرنین را همان اسکندر مقدونی میپنداشتند و کسی درصدد نشده بود با قراین و جهات دیگر تطبیق کند و حقیقت را بجوید و عرضه دارد. این مشکل هزار و اندساله را اخیرا دانشمند نامی ابوالکلام آزاد وزیر معارف دانشور هندوستان بدین خوبی که درین رساله آشکار است حل کرده و بدین وسیله خدمت شایانی به معارف اسلامی کرده است. چیزی که بر سپاسگزاری ایرانیان میافزاید این است که با دلایل متقن و تردیدناپذیر ثابت کرده است که مراد قرآن شریف از ذوالقرنین، کورش بزرگ شاهنشاه نامی هخامنشی است. این فخر را امروز با کمال سربلندی میتوان بر مفاخر دیگر ایران افزود که قرآن شریف مداح شاهنشاه بزرگ ایران است و این نعمت علمی و ادبی را مدیون به مولانا ابوالکلام آزاد هستیم.»
مولفان کتاب نیز بر این باورند که آنچه اکنون در پی یافتن پاسخی برای آن هستیم مسالهای است تاریخی و پیچیده که پژوهشگران را از قدیمالایام دچار سردرگمی و سرگشتگی کرده است. قضیه از این قرار است که قرآن کریم از یکی از پادشاهان کهن به نام ذوالقرنین سخن به میان میآورد. حال پرسش این است که این پادشاه کیست. نامش از کجا بر زبانها افتاده. برای چه چنین لقب شگفتآوری گرفته، چه فکر و اندیشهای پشت این لقب است و صاحبان این اندیشه چه کسانی هستند؟
آیا حقیقتا پادشاهی با این لقب وجود داشته است یا این که نه ماجرای او صرفا افسانهای است از افسانههای پیشینیان. در طول تاریخ پاسخهای متفاوتی به این پرسش داده شده و مصداقهای متعددی برای این لقب معرفی شده است، در سده معاصر مولانا ابوالکلام آزاد متفکر بزرگ هند با مستندات تاریخی، کورش را مصداق ذوالقرنین مذکور در قرآن و تورات میداند، و به این پرسش تاریخی پاسخی مستدل میدهد؛ نظریهای که مفسر بزرگی چون علامه طباطبایی نیز آن را پذیرفته است.
اسکندر مقدونی
با این توضیحات و دیدگاههای مختلف باید به این نکته اشاره کرد که بیشتر تاریخپژوهان و محققان بر این باورند که ترجمه واژه به واژه عبارت عربی «ذوالقرنین» همانطور که در قرآن نوشته شده است، «دارنده دوشاخ» است. اسکندر مقدونی نیز در تصویرسازیهای یونان باستان با دو شاخ به تصویر کشیده شده است؛ بنابراین به گمان برخی دیگر از پژوهشگران ذوالقرنین نمیتواند مصداق تاریخی کورش هخامنشی باشد. برخی از پژوهشگران تاریخ نیز میخواهند اثبات کنند که ذوالقرنین همان کوروش هخامنشی است تا بتوانند بین کورش و ذوالقرنین ارتباط برقرار کنند و پل مستحکمی بین فرهنگ ملی و اسلامی بزنند.
محمود جعفری دهقی، پژوهشگر تاریخ و استاد زبانهای باستانی در نوشتههایش به سوره کهف اشاره میکند و میگوید: «در قرآن، دامنه لشکرکشی ذوالقرنین از مشرق تا مغرب جهان آمده است و او را بانی سدی در برابر تجاوزها و فساد یاجوج و ماجوج معرفی کرده است. در تعبیر رویایی در کتاب دانیال نبی (باب هشتم) نماد ذوالقرنین به گونه قوچی دو شاخ معرفی میشود که با بز کوهی تک شاخی میجنگد. قوچ دوشاخ کوروش هخامنشی است و دو شاخ او نشان اتحاد ماد و پارس است. اما مراد از بز تک شاخ اسکندر مقدونی است که سلسله هخامنشی را منقرض میسازد.»
سید صادق سجادی نیز بر این باور است که مفسران و مورخان کوشیدهاند ذوالقرنین قرآنی را با اسکندر مقدونی، تعدادی اسکندرها و ذوالقرنینهای دیگر تطبیق دهند و در این راه نه تنها نتوانستهاند مصداقی روشن عرضه کنند بلکه بر پیچیدگیهای موضوع افزودهاند. آنچه مسلم است آن است که اشارات اجمالی قرآن به خصایل و رفتارهای ذوالقرنین هرگز با اسکندر مقدونی به زبانی بهتر با بعضی ملوک عرب تطبیق نمیکند. اما در عین حال باید به این نکته نیز اذعان داشت که تطبیق ذوالقرنین با کوروش بزرگ هخامنشی هم بیشتر مبتنی بر حدس و گمان است، با توجه به بعضی اطلاعات تاریخی و بهویژه نقوش کشف شده از او تطبیق ذوالقرنین بر کورش منطقیتر و درستتر است.
کتاب «کورش یا ذوالقرنین قرآن و تورات» در ۲۳۵ صفحه، شمارگان ۵۰۰ نسخه و بهای ۲۸ هزار تومان از سوی نشر نی منتشر شده است.
نظر شما