فرهنگ امروز به نقل از اعتماد؛
حسن بلورچی:
پرسشی داریم زین راه نهان
از برای درک اسرار جهان
مشی خود را از فضا آغاز کن
در جوار ماجراهای زمان
(مولوی)
پیشنهاد شده است در صورتی که به وسیله تلسکوپ فرهنگستان با نگاهی جامعنگر به مجموعه مراحل آموزش و پرورش نگاه شود، نتایج جالب توجهی به دست میآید. هم میتوان مسائل و هم راهحلهای مختلف را دید. این دیدگاه کمتر مورد توجه قرار گرفته است. نگارنده نیز پیشنهادهایی در این زمینه مطرح کرده است. بعضی از آنها آنقدر روشن است که بلافاصله میتواند مورد استفاده قرار بگیرد. همچنین پیشنهاد شده است یک گروه پژوهشی مولتی دیسیپلین زیر نظر فرهنگستان علوم با استفاده از این روش به مطالعه دقیقتر مسائل مطرح شده در سازمان تالیف کتابهای درسی بپردازد.
پیشرفت کنیم یا نکنیم؟
من همیشه علاقهمند بودهام که بدانم کشورها چگونه توانستهاند پیشرفت کنند. با کمی تامل درمییابیم غالبا از راه رجوع به علم بوده است. ابتدا ملتها سعی میکنند شرایط علمی خود را بهبود بخشند. سپس به کشورهای دیگر توجه میکنند و به آنها سفر میکنند تا هر آنچه خود ندارند از دیگر کشورها بیابند. مثلا معروف است که ژاپنیها با یک دوربین در دست به همه جا سفر میکنند و هر چه را هر جا دیدند عکس میگیرند، کپی میکنند. همچنین از آنجا که آموزش و پرورش موتور پیشرفت یک کشور است، بسیاری از کشورها در دهههای اخیر توانستهاند از این طریق راه پیشرفت را بپیمایند. از جمله گفته میشود که کشور برزیل توانسته است در ظرف سی سال از این راه و کاربرد علوم شناختی و روشهای تفکر نقادانه خود را از یک کشور جهان سوم به پنجمین قدرت صنعتی جهان برساند. من خود در کشورهای مختلف شاهد بودم که برزیلیها در این سی سال اخیر بیشترین سفرها را بین مراکز پژوهشی و دانشگاهها و صنایع و هر جا که بتوانند چیزی را بیاموزند، داشتند .
یعنی هر کشوری که بیشتر به عمق علم غور کند و روشهای آموزشی بهتری داشته باشد و بیشتر به گرد جهان بچرخد تا همه سخنان را بشنود و از میان آنها بهترین را انتخاب کند، شانس موفقیت بیشتری دارد.
در توضیح اینکه ما چگونه باید پیشرفت کنیم و چگونه صاحب صنعت و تکنولوژی شویم، هرگز نفهمیدهام استراتژی ما چیست؟ حتی از زبان مسوولان هم نشنیدهام؛ یعنی حتی آرزو و رویای پیشرفت را هم نشنیدهام؛ یعنی آن رویای کره شدن یا ژاپن شدن را.
اما در میان انواع هیاهوها، عموما دو نظریه شنیده میشود:
۱) دشمنانی وجود دارند که از پیشرفت ما جلوگیری کردهاند. اگر راه این دشمنان سد یا بهطور کلی حذف شوند، پیشرفت ما به صورت خودکار محقق خواهد شد.
۲) عدهای از روشنفکران برای رسیدن به توسعه، بازگشت به خویشتن خویش را پیشنهاد دادهاند. اما آنها نه متخصص توسعه بودند و نه ملزومات این پیشرفت را تعیین کردهاند؛ نگفتهاند برای تهیه ملزومات توسعه به کدامیک از مشخصههای خویشتن خود باید باز گردیم.
ما حتی خود نیز درصدد آن بر نیامدیم که دریابیم آیا در گذشته خود نمونههایی از پیشرفت وجود داشته است که ما بتوانیم به آن رجوع کنیم یا درصدد آن بر نیامدهایم، بدانیم که دشمنان ما چگونه ملزومات توسعه خود را فراهم کردهاند که به سبب آن توسعه بر ما فائق آمدهاند.
جستوجوی عناصر پیشرفت در گذشته
من میخواهم در اینجا به چند نمونه از عناصر پییشرفت در قرون طلایی تمدن اسلامی که به کار آموزش و پرورش ما هم میآید، اشاره کنم:
۱- استفاده از خودآموزی در آموزش
۲- امکان قدردانی از دانشوران؛ تعزز علم و عالم
۳- امکان تبادل آزاد ایده
۴- امکان استفاده از فرصتهای یادگیری بینالمللی
۵- امکان دستیابی به کتابها و مدارک علمی بینالمللی
من در یک دایرهالمعارف به زبان انگلیسی دیدم که پورسینا را بزرگترین دانشمند تاریخ خواندهاند. چون توانسته بیشترین حجم اطلاعات را در زمان محدودی مرتب کند. باید توجه داشته باشیم پورسینا از همه این ملزومات مورد نیاز توسعه علم در زمان خود بهره برده است. بهطور مثال اگر میشنیده دانشمندی در بغداد ایده یا نظریه جدیدی مطرح کرده است از سمرقند راه میافتاده، دو ماه هم در راه بوده تا به بغداد برسد. حالا باید سوال کنیم آیا دانشوران کنونی ما، امکانات مشابه را دارند؟ مثلا یک استاد دانشگاه فنی میتواند از لابراتوار تحقیقاتی مشابه کار خود در آلمان یا در هندوستان بازدید کند؟ در ضمن شاید بتوانیم نتیجهگیری کنیم که اگر در یک زمان ما توانستهایم به قله علم جهانی صعود کنیم هم اسلام و هم ایران ظرفیت رشد علم را تا بالاترین سطح دارد. اگر تا به حال به این سمت حرکت نداشتهایم، این اشکال نه از اسلام است نه از ایران.
دو بال ابنسینا
پورسینا پرندهای بوده است دارای دو بال؛ یکی علم و دیگری دین و با هر دو بال تا بالاترین اوج تاریخ پرواز کرده است. او توانایی عجیبی در گریختن از تصلب فکری دینی و رویآوری به دینداری اصیل داشته است. در سفرهای علمی همیشه مغرضان در تعقیب او بودهاند و او به چابکی از آنها میگریخته است. او تعصبی در انتخاب منابع خود نداشته و از همه منابع موجود از هندی گرفته تا یونانی و غیر آن بهره میبرده و در سفرهای علمی خود به دامنه دانستههای خود میافزوده است. هنر اصلی او توانایی نبوغآمیز در دستهبندی اطلاعات بوده و هنر محیط پرورشی او از دربار سامانی تا خاندان دانش پرورش، حفاظت از خلاقیتهای متنوع او بوده است. او هرگاه محیط را مناسب نمیدیده به جای دیگر میرفته و چندین بار محل زندگی خود را عوض کرده است. استراتژی غالب او این بوده است که همه چیز را همگان دانند و همگان هنوز به دنیا نیامدهاند. اکتشافات او پس از جمعآوری اطلاعات از منابع متنوع و دستهبندی آن صورت میگرفته است. او نه خود افکارش را غالبسازی میکرده و نه اجازه میداده محیط اطرافش این کار را بکند. او از دینداری متصلبانه گریزان و به دینداری اصیل روی آورده است. باید ببینیم پور سینا برای محافظت از خلاقیتش از چه میگریخته است؟ اکنون هم علت گریز مغزها از همان قسم است.
من واژه الگو را در آموزش و پرورش نمیپسندم، چون الگو بیشتر در خیاطی کاربرد دارد. اما پورسینا میتواند برای توسعه علم و دین مورد توجه قرار گیرد. علم و دین وقتی کاربرد حداکثری دارند که به صورت مستقل از هم عمل کنند. وقتی سعی میکنیم دو بال پرنده را به هم بچسبانیم، پرنده ابتدا ضعیف میشود و در نهایت میمیرد.
عناصر پیشرفت در دارالفنون و تدبیر امیرکبیر
آنچه از مشارکت در باب آموزش و پژوهش در مدرسه و آموزش فعال صحبت میشود، در اولین مدرسه یا دانشگاه ایران، دارالفنون وجود داشته است.
دارالفنون در سال ۱۲۲۸ به دستور امیرکبیر تاسیس شد. شش نفر استادان خارجی از اتریش به خواست امیرکبیر استخدام شدند. امیرکبیر استادان بیطرف اتریشی را به انگلیسی و فرانسوی ترجیح داد تا مبادا مطامع استعماری آنها بر وجدان انسانی و علمیشان تاثیر بگذارد. این استادان که هر یک در زمره دانشمندان عصر خود بودند، دانش اروپایی را که برای توسعه صنعتی آماده شده بود به ایران آوردند. آنها استراتژی توسعه صنعتی اروپا را میدانستند. هم علم را میشناختند و هم روش توسعه آن را. هم روح علم را میشناختند و هم روح انسان را. این استادان به کمک مدیر دانشمند مدرسه و استادان ایرانی و مشارکت مستقیم شاگردان، این مدرسه را به یک مرکز مهم انتقال دانش و تکنولوژی تبدیل کردند. آموزش دریافتی بلافاصله مورد بهرهبرداری عملی قرار میگرفته است. بعضی نتایج به دست آمده به صورت ذیل بوده است:
الف) دانشآموزان دارالفنون به راهنمایی معلم علاقهمند خود کرشیش اتریشی، اولین فرستنده و گیرنده تلگراف را در سال ۱۲۳۶ ساختند و با سیمکشی آزمایشی بین دو کلاس خود آزمایش کردند.
ب) نخستین نقشهای که به دست ایرانی تهیه شده، نقشهای است که شاگردان مدرسه به راهنمایی کرشیش اتریشی از تهران و اطراف آن تهیه کردهاند.
پ) دو بالون از دارالفنون به هوا صعود کرد.
ت) عکاسی و نگارگری از درسهای دارالفنون بود. شاگردان مدرسه که نزد مسیو کارلیان عکاسی میآموختند، توانسته بودند از خطوط «مسیر عماد» چنان عکسهایی تهیه کنند که هیچ فرقی با اصل آن نداشت.
د) در این مدرسه یک چاپخانه برای چاپ کتابهای درسی و غیر درسی وجود داشته است.
ذ) در آزمایشگاه مدرسه اولین اسیدها و مواد مورد لزوم برای کشف معادن ساخته میشده است.
ج) نخستین مایهکوبی آبله در دارالفنون و نخستین عمل جراحی سنگ مثانه و چشم و بعضی سرطانها در بیمارستان وابسته به این مدرسه انجام میشده است.
ح) در دارالفنون کتابخانهای برای نگهداری کتابهای خطی و چاپی وجود داشته و کتابخانه به روش باز اداره میشده است.
در واقع، مثل آن بود که همه چیز در این مدرسه به سوی ساختن کشوری بزرگ نشانه رفته بود. پیشرفت دارالفنون چنان چشمگیر بود که گفته میشود، ماموران ژاپنی با دیدن آن، بیست سال بعد از گشایش دارالفنون به فکر تاسیس سازمان مشابهی در ژاپن افتادند.
دکتر رضا منصوری مینویسد: «تقی ارانی در دانشگاهی که در طبقه دوم دارالفنون بوده، مشغول پیاده کردن علم مدرن به جای نقل علمی که مرسوم آن روز بوده و تاکنون ادامه دارد، بوده است.» او مینویسد: «سخت است این باور که او در سال ۱۳۱۱ کتابی در زمینه فیزیک نوشته که در آن بخشهایی به مکانیک کوانتوم و نسبیت خاص و عام پرداخته است (جلد سوم فیزیک، رساله در فیزیک مدرن با مفاهیم و ریاضیات نسبیت و مکانیک کوانتوم، یونسی، ص ۱۸۳)؛ موضوعهایی که حدود ۴۰ سال بعد از تاسیس دانشگاه تهران تازه در دانشگاههای تهران یا شریف یا شیراز به تدریس آنها پرداخته شد و به هنگام تاسیس دانشگاه تهران در سال ۱۳۱۳ هیچ خبری از آن نبود! او درست در زمانی که پلانک و اینشتین و بسیاری دیگر از فیزیکدانان و شیمیدانان مهم قرن بیست در آلمان و در برلن بودند در کلاس آنها نشسته بوده، گرچه رشته او شیمی بوده و رسالهاش هم همینطور و چه خوب اصالت این علوم را درک کرده بوده که برای من بسیار شگفتانگیز است. او را مقایسه کنید با هر ایرانی دیگر که در تاسیس دانشگاه تهران یا رشتههای آن موثر بوده است. ارانی به وضوح علم را از دانش مکتوب آن زمان جدا میکند. بینش او در مورد علم همان چیزی است که امروزه فقدان آن را به شدت حس میکنیم. اگر بینش ارانی در علم بر ایران آن زمان حاکم میشد بهطور قطع ایران الان وضع دیگری داشت و پیشرفت و توسعه آن شکل دیگری به خود میگرفت. اینکه بینش ارانی حاکم نشد و اینکه تصور غالب چیز دیگری بود، لابد ناشی از عقبافتادگی عمیق تاریخی ما بوده است؛ از جنس تصور عصر بهت و حیرت (ر.ک. به: کتاب معماری علم) و تازه الان پس از ۹۰ سال به مرور داریم متوجه میشویم که علم مدرن دینامیکی دارد که در دانش نیست و نقل علم هم به آن بیتوجه».
دکتر رضا منصوری ادامه میدهد: «او شخصیت علمی پر رنگ و شخصیت سیاسی کم رنگ داشته است. ارانی ایرانی در سالهای ۱۳۱۰ تا ۱۳۱۶ هم علم و هم درد جامعه را درک کرد و صابون داروگر را برای صنعت تولید کرد (یونسی، ص ۱۸۳)».
مطلب ظریفی که در اینجا وجود دارد اینکه امیرکبیر میتوانست انتخابهای زیر را داشته باشد:
۱) محصولات را از خارج وارد کند.
۲) تکنولوژیها را از خارج وارد کند.
۳) مهندسانی را استخدام کند تا تکنولوژیهای نوین را وارد کنند.
۴) استادان خارجی را استخدام کند تا ملزومات ایجاد تکنولوژی را تهیه کنند.
اما امیرکبیر راه چهارم را انتخاب کرد که از همه ارزانتر و مطمئنتر بود. او برای انتقال تکنولوژی راه دست یافتن به سرچشمه علم را انتخاب کرد؛ آنگاه که سرچشمه علم بجوشد، همه چیز را به دنبال خود میآورد.
خلاصه اینکه در این مدرسه هم نظام علم مدرن و هم نظام آموزش و پرورش مدرن در حال شکلگیری بوده است. به نظر من بهترین انتخاب ما برای توسعه، پیگیری روش کار این مدرسه یا دانشگاه است، زیرا همه انتخابهای آن درست بوده است.
عناصر پیشرفت در حوزههای علمیه
شما وارد هر حوزه علمیهای که بشوید، میبینید چند نفر طلبه دایرهوار دور هم نشستهاند و مشغول یادگیری دروس و مباحثه هستند، این همان شیوه آموزش مشارکتی است که ما الان میخواهیم پیاده کنیم.
سابقا من نزد یک روحانی عالیقدر برای آموزش میرفتم و میدیدم روشی که او در آموزش به کار میبرد همان روش دانشجومحوری است که هم اکنون در بهترین دانشگاههای امریکا بهکار میرود. آیتالهش سوژههایی به طلاب داده بود و آنها رفته بودند مطالب خود را آماده کرده بودند و ارایه میدادند و او در موارد کمی دخالت میکرد و تذکراتی میداد و در نهایت خضوع گوش میداد. عجیب است که من عین این صحنه را در دانشگاه برکلی دیدم؛ نزد یک استاد هفتاد ساله که او را پدر مهندسی شیمی میخواندند.
او یک دانشجوی ۲۲ ساله را مامور کرده بود که مطلبی را تحقیق کند. دانشجو گزارش میداد. استاد گفت یک مطلب را نمیفهمد. دانشجو دوباره تکرار کرد. باز گفت نمیفهمد. بار سوم دختر دانشجو عصبانی شد و نام کوچک او را صدا زد و گفت این بار آخر است که توضیح میدهم خوب گوش کن بفهمی!
من یقین دارم اگر تحقیقی صورت گیرد، ما نمونههای زیادی را مییابیم که میتوانیم از آن استفاده کنیم و در حوزه قرنهاست انجام میشود. اما کنجکاو نشدهایم. البته این یک فرضیه است؛ از این نظر که اگر مطالعاتی شده بود ما زودتر از اینها باید به فکر آموزش مشارکتی و دانشجومحور میافتادیم.
عناصر پیشرفت در عرفان فعال
به نظر من نوعی عرفان فعال در آثار عارفان ما از فردوسی تا حافظ و به خصوص مولوی وجود دارد که با صوفیگری منفعل و منزوی کاملا تفاوت دارد. حتما ما آثار بسیاری داریم که این را توضیح دهد. من یک کتاب در زمینه آموزش تفکر نقادانه در زمینه آموزش مهندسی ترجمه کردهام. این کتاب به صورت خلاصه و با کدهایی در جملههای کوتاه آموزههای خود را ارایه میدهد که به سرعت میتواند تبادل ایده صورت گیرد. اما حیرتانگیز است. به نظر من میرسد که تقریبا برای هر یک از این کدها میتوان یکی از شعرهای مولوی را آورد. چون امروزه سادهسازی و تلخیص را میپسندند. البته نباید آثار بزرگان ادب خود را جایگزین آموزشهای مدرن کنیم. اما میخواهیم نشان دهیم که آموزشهای مدرن در فرهنگ گذشته ما وجود داشته است هرچند ما نتوانستهایم آنها را فرمولبندی کنیم.
دکترای مهندسی شیمی از فرانسه، فوق دکترای علوم مواد و نانو کوتینک از کانادا
عضو پیوسته انجمن آموزش مهندسی
آموزش و پرورش موتور پیشرفت یک کشور است، بسیاری از کشورها در دهههای اخیر توانستهاند از این طریق راه پیشرفت را بپیمایند. از جمله گفته میشود که کشور برزیل توانسته در ظرف سی سال از این راه و کاربرد علوم شناختی و روشهای تفکر نقادانه خود را از یک کشور جهان سوم به پنجمین قدرت صنعتی جهان برساند. من خود در کشورهای مختلف شاهد بودم که برزیلیها در این سی سال اخیر بیشترین سفرها را بین مراکز پژوهشی و دانشگاهها و صنایع و هر جا که بتوانند چیزی را بیاموزند، داشتند .
در خصوص اینکه ما چگونه باید پیشرفت کنیم و چگونه صاحب صنعت و تکنولوژی شویم، هرگز نفهمیدهام استراتژی ما چیست؟ حتی از زبان مسوولان هم نشنیدهام؛ یعنی حتی آرزو و رویای پیشرفت را هم نشنیدهام؛ یعنی آن رویای کره شدن یا ژاپن شدن را.
عدهای از روشنفکران برای رسیدن به توسعه، بازگشت به خویشتن خویش را پیشنهاد دادهاند. اما آنها نه متخصص توسعه بودند و نه ملزومات این پیشرفت را تعیین کردهاند؛ نگفتهاند برای تهیه ملزومات توسعه به کدام یک از مشخصههای خویشتن خود باید باز گردیم.
دارالفنون در سال ۱۲۲۸ به دستور امیرکبیر تاسیس شد. شش نفر استادان خارجی از اتریش به خواست امیرکبیر استخدام شدند. امیرکبیر استادان بیطرف اتریشی را به انگلیسی و فرانسوی ترجیح داد تا مبادا مطامع استعماری آنها بر وجدان انسانی و علمیشان تاثیر بگذارد. این استادان که هر یک در زمره دانشمندان عصر خود بودند، دانش اروپایی را که برای توسعه صنعتی آماده شده بود به ایران آوردند. آنها استراتژی توسعه صنعتی اروپا را میدانستند؛ هم علم را میشناختند و هم روش توسعه آن را.
هنر اصلی ابنسینا توانایی نبوغآمیز در دستهبندی اطلاعات بوده و هنر محیط پرورشی او از دربار سامانی تا خاندان دانش پرورش، حفاظت از خلاقیتهای متنوع او بوده است. او هرگاه محیط را مناسب نمیدیده به جای دیگر میرفته و چندین بار محل زندگی خود را عوض کرده است.
پورسینا پرندهای بوده است دارای دو بال؛ یکی علم و دیگری دین و با هر دو بال تا بالاترین اوج تاریخ پرواز کرده است. او توانایی عجیبی در گریختن از تصلب فکری دینی و رویآوری به دینداری اصیل داشته است. در سفرهای علمی همیشه مغرضان در تعقیب او بودهاند و او به چابکی از آنها میگریخته است. او تعصبی در انتخاب منابع خود نداشته و از همه منابع موجود از هندی گرفته تا یونانی و غیر آن بهره میبرده و در سفرهای علمی خود به دامنه دانستههای خود میافزوده است. هنر اصلی او توانایی نبوغآمیز در دستهبندی اطلاعات بوده و هنر محیط پرورشی او از دربار سامانی تا خاندان دانش پرورش، حفاظت از خلاقیتهای متنوع او بوده است. او هرگاه محیط را مناسب نمیدیده به جای دیگر میرفته و چندین بار محل زندگی خود را عوض کرده است.
روزنامه اعتماد
نظر شما