کل اخبار:6
-
۱۳۹۸/۰۲/۰۸
سید علی آلداود از ظرافتهای فهم امیرکبیر از لابهلای منابع تاریخی میگوید (۱)؛
امیر در خامۀ مورخان
انتقادی که میتوان به دکتر آدمیت وارد کرد این است که او از نقد شخصیت امیرکبیر پرهیز داشته و همان خصلت قهرمانپروری ایرانیان در او هم وجود داشت. او آنقدر با روش درست و علمی کار کرده که این حس قهرمانپروری در طول کتاب پنهان و مخفی است؛ اما واقعیت این است که اگر کسی با دید محققانه به این کتاب بنگرد، انگیزۀ جانبداری از امیرکبیر در آن دیده میشود؛ او کوشش میکند تا نقطهضعفهای امیرکبیر را بپوشاند.
-
۱۳۹۸-۰۱-۲۱ ۱۳:۳۰
نگاهی به تاریخ نگاری دکتر فریدون آدمیت
آدمیت نگرش انتقادی به آثار پیشینیان را از جمله ارکان مهم تاریخنویسی مدرن میداند و معتقد است از آنجا که «تاریخ همواره آغشته به افسانه و مغالطه بوده، و این اختصاص به تاریخ قدیم و جدید ندارد» لذا «تاریخنویسی جدید با ممیزی و انتقاد آثار پیشینیان آغاز گردید، امتداد و گسترش یافت». آدمیت بر آن است که «تاریخ همواره آغشته به افسانه و مغالطه بوده، و این اختصاص به تاریخ قدیم و جدید ندارد.» در مقابل این «حقیقت جویی» است که انگیزه ی مورخ برای نقد آثار پیشینیان است .
-
۱۳۹۶-۰۹-۱۱ ۰۹:۴۵
«ساختار نظام دانشگاه ایرانی» چه تأثیری در ناکام ماندن ظهور «پرسشگری تاریخی» در آموزش رشتۀ تاریخ داشته است؟
پرسشگری تاریخی و دانشکدۀ ایرانی تاریخ
دانشگاه از دل حکومتی که در حال مدرن شدن بود بیرون آمد و در این میان، تاریخ که پیش از آن «پیوند ناگسستنی» با دربار و حکومت داشت، همچنان درون نهاد دانشگاه این ارتباط و پیوند را در دنیای «در حال مدرن شدن ایرانی» نیز حفظ کرد و تا امروز که دانشگاه و دولت بهعنوان ابربوروکراسی درهم تنیده شدهاند، این ارتباط میان حکومت و رشتۀ تاریخ برقرار و باقی است.
-
۱۳۹۴-۰۸-۱۰ ۱۰:۵۰
آدمیت، تاریخ پژوهی در دیپلماسی
«تاریخپژوهی» و «دیپلماسی» دو ویژگی از هویت اجتماعی فریدون آدمیت است که از عنفوان جوانی زمینهسازی ساختار راه آینده علمی و کاربردی او را بنیان نهاد.
-
۱۳۹۳-۰۶-۰۴ ۱۲:۲۲
مجموعه شخصی فریدون آدمیت به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی اهدا شد
چند مجموعه ارزشمند شخصی ارزشمند از جمله مجموعهای از آثار فریدون آدمیت به مرکز دایرهالمعارف بزرگ اسلامی اهدا شد.
-
۱۳۹۲-۱۱-۱۳ ۰۷:۳۵
نگاهی به چگونگی برآمدن تاریخنگاری آکادمیک (1)
سایه سنگین سیاست بر تاریخ نگاری ایران
تاریخ نویسی سنتی که یک هزاره پارادایمی مسلط در تاریخنگاری خوانده می شد، بعد از ضربه های مهلکی که از جانب تجدد طی یک قرن متحمل شد، چون جسمی بیجان، رمقی برای تداوم سلطه خود نداشت، اما به همان نسبت رقیبی براي عرض اندام در عرصه تاریخ نگاری وجود نداشت. چنین پیچیدگی هایی در تاریخنگاری متاخر عصر قاجار حاکی از آن است که تاریخنگاری در مرحله بی هنجاری پس از فراگیر شدن بحران در پارادایمی مسلط به سر می برد.