فرهنگ امروز/ امین آریان راد:
فریدون آدمیت، بی شک بزرگ ترین تاریخ نگار دوره ی معاصر است. وی صاحب آثار تاریخ نگارانه ی بسیاری است. مهم ترین کتاب ها و مقالات او عبارت اند از: امیرکبیر و ایران؛ فکر آزادی و مقدمه ی نهضت مشروطیت؛ اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی؛ اندیشه های میرزا طالبوف تبریزی؛ انحطاط تاریخ نگاری در ایران؛ اندیشه های میرزا فتحعلی آخوندزاده؛ اندیشه ی ترقی و حکومت قانون : عصر سپهسالار؛ فکر دموکراسی اجتماعی در نهضت مشروطیت ایران؛ ایدئولوژی نهضت مشروطیت ایران؛ افکار اجتماعی و سیاسی و اقتصادی در آثار منتشر نشده ی دوران قاجار (همراه با دکتر هما ناطق)؛ عقاید و آراء شیخ فضل الله نوری؛ آشفتگی در فکر تاریخی؛ شورش بر امتیازنامه ی رژی؛ مجلس اول و بحران آزادی و تاریخ فکر از سومر تا یونان و روم . آثار فریدون آدمیت در موضوعاتی که نگارش یافته اند، مرجع محسوب می شوند. احمد کسروی درباره ی امیرکبیر و ایران می گوید: «میزا تقی خان را ما نشناخته بودیم و از اندیشه ها و کارهایش چندان که می بایست آگاهی نداشتیم تا پارسال یکی از جوانان کتابی درباره ی او به چاپ رسانید که آن مرد ارجمند را به ما بشناسانید.»
با نگاهی به آثار یادشده در می یابیم که موضوعات مورد علاقه ی آدمیت بررسی جنبش مشروطیت و روشنفکران آن دوره است. علاقه ی او به نظام مشروطه چنان است که سخنان احمد فردید که مشروطیت را «دفع فاسد به افسد» دانسته بود «افاضات معلم کور ذهن فلسفه» می داند «که خود را متخصص فلسفه ی آلمانی می دانست.» این که آدمیت از تمام رویدادهای تاریخ ایران، پیشروان فکری نهضت مشروطه را برگزیده می تواند نشان دهنده ی نوعی همگرایی وی با بینش غیر دینی، آزادی خواهی و عدالت طلبی و خردگرایی متفکران آن دوره باشد. زیرا هر تاریخ نویسی در انتخاب مطالب مورد مطالعه ی خود تحت تاثیر علایق، معتقدات و ارزش های خود قرار می گیرد و این ها بر نظر او در مورد اهمیت مطالب اثر می گذارد . فریدون آدمیت در بیش تر آثار خود تاریخ فکر و نخبگان فکری مشروطه را مورد بررسی قرار می دهد. پس آدمیت برای بستر ذهنی جامعه، اهمیت درجه اول قائل است و عملاً فعالیت های عینی انسان، مناسبات تولیدی و روابط طبقاتی را در حاشیه می گذارد .
یکی دیگر زمینه های مورد علاقه ی آدمیت «تاریخ فکر» است که به زعم وی پیش از اندیشه های میرزا آقاخان کرمانی «هیچ تحقیق علمی در این مقوله انتشار نیافته بود» .
فریدون آدمیت سه تعریف از تاریخ ارائه می دهد: «از نظرگاه تفکر تاریخی، مفهوم تاریخ بیان وقایع تاریخی است بدان گونه که وقوع یافته اند یعنی نه کم و نه بیش با همه ی زیر و بم و سایه و روشن آن ها؛ شناخت وقایع و حوادث است به طریق تحلیل علل و عوامل آن ها یعنی عللی که خصلت فاعلی دارند و عواملی که به درجات تاثیر فعلی داشته اند یا تعیین کننده بوده اند؛ و بالاخره تحلیل مجموع واقعیات و علل و عوامل است در تعقل جریان تاریخی و همه ی این ها به راه یک مقصد است که گذشته قابل فهم و درک باشد. در این نگرش تاریخی، مانوسات ذهنی کنار نهاده می شوند، همه جا شک دستوری به کار گرفته می شود که سره از ناسره بازشناخته گردد، افسانه راه نمی یابد و جلوه ای ندارد. لاجرم، واقعیات می مانند و نتیجه گیری های تاریخ. حال اگر ذات حقیقت، با مزاج افسانه پسند نساخت یا باب طبع افسانه پرداز نیفتاد، چه اعتنا. همچنین اگر نتیجه گیری ها، واقعیات عینی، مفروضات ذهنی و معادلات تاریخی را بر هم زد، چه باک.»
بنابر دومین تعریفش: «مفهوم تاریخ بیان وقایع تاریخی است بدان گونه که وقوع یافته اند یعنی نه کم و نه بیش؛ شناخت وقایع و حوادث است به طریق تحلیل علل و عوامل آن ها یعنی عللی که خصلت فاعلی دارند و عواملی که به درجات تاثیر داشته یا تعیین کننده بوده اند؛ بالاخره تحلیل واقعیات و علل و عوامل است در تعقل تاریخی. و همه ی این ها به یک قصد است که گذشته قابل فهم و درک باشد.»
در جای دیگر می گوید: «در تعقل تاریخی، تاریخ جریانی است در توالی حوادث، حوادثی که نه در خلاء وقوع می یابند و نه اسرارآمیزند بلکه قانون منطقی ترتب معلول حاکم بر سلسله ی حوادث است. هر حادثه ی تاریخی حادثه ی دیگری را به دنبال می آورد.تنها از این نظرگاه است که قضیه و واقعه ای می تواند محتوم و پرهیزناپذیر باشد، ورنه هیچ واقعه ای اجتناب ناپذیر نیست. چه بسا ممکن است معلول خود علت شود و به صورت فاعلی وقایع درآید، گرچه تشخیص دقیق علت فاعلی حوادث گاه مساله ی پیچیده ی تاریخ است.»
آدمیت بر آن است که عنصر اصلی تاریخنگاری جدید، اندیشه تاریخی است، اما این اندیشه تاریخی باید با شواهد، فاکتها، مستندات، مدارک و ابژههای انکارناپذیر و مسلم همراه شود و به اثبات و تایید یا ابطال و تکذیب آنها بپردازد. بنابراین مورخ گردآورنده وقایع و تاریخ انبان کهنه و پوسیده وقایع و حوادث یا پشتهای از فاکتها و واقعیات صِرف تلمبار شده بر روی هم نیست. کار مورخ تجزیه و تحلیل پدیدهها و وقایع، ارزیابی صحت و سقم نشانهها و شواهد، و تلاش برای کشف علتها و نتایج مترتب بر آنهاست.به تعبیر خود آدمیت «تفکر تاریخی عنصر اصلی تاریخ نویسی جدید است. کار مورخ گرد آوردن واقعیات از هر قبیل و تلمبار کردن آن ها به صورت خشکه استخوان نیست. تاریخ نگارانی بوده اند که جزئیات وقایع را به صورت مواد خام تاریخ ثبت می کردند بدون این که به کشف علل و نتیجه ی آن ها برآیند، یا بتوانند از مجموع آن ها فکر عمیقی عرضه بدارند. این خصلت گروهی از مورخان سده ی نوزدهم بود که به حد انتقاد عقل تاریخی نرسیدند. به دیگر عبارت، آنچه به تاریخ روح و معنا می دهد گنجاندن کل ریزه وقایع در متن تاریخ نیست، بلکه دست یافتن به گذشته ی زنده و شناخت جریان تاریخ است. مورخ با بصیرت تاریخی از انبوه واقعیات مهمترین و با معنی ترین شان را مشخص می کند؛ چگونگی وقوع هر حادثه را به درستی و علت یا علل آن را به دست می دهد؛ رابطه ی منطقی توالی وقایع را می سنجد؛ و با تحلیل و تفسیر وقایع تصویری هرچه دقیق تر و روشن تر از جریان تاریخ ارائه می دهد.» به هر حال «واقعیات ماده ی تاریخ است و هرآینه رابطه ی آن ها را به دست ندهیم، و از مجموع آن ها نتیجه گیری نکنیم، و بر اساس آن سیر تاریخ را مشخص ننمائیم، از خرمن مواد تاریخ حاصلی نگرفته ایم. مورخی که کارش به ثبت وقایع و واقعه یابی محدود گردد اثر مرده ای می سازد که هیچ نتیجه ای بر آن مترتب نیست. مورخ متفکر با شمّ تاریخی خود می تواند به واقعه ها جان بخشد و تاریخ با معنی به وجود آورد.»
آدمیت نگرش انتقادی به آثار پیشینیان را از جمله ارکان مهم تاریخنویسی مدرن میداند و معتقد است از آنجا که «تاریخ همواره آغشته به افسانه و مغالطه بوده، و این اختصاص به تاریخ قدیم و جدید ندارد» لذا «تاریخنویسی جدید با ممیزی و انتقاد آثار پیشینیان آغاز گردید، امتداد و گسترش یافت». آدمیت بر آن است که «تاریخ همواره آغشته به افسانه و مغالطه بوده، و این اختصاص به تاریخ قدیم و جدید ندارد.» در مقابل این «حقیقت جویی» است که انگیزه ی مورخ برای نقد آثار پیشینیان است .
آدمیت درباره ی فایده ی تاریخ می گوید: «... هم مشرب آن مورخان نیستیم که شعارشان «تاریخ برای خاطر تاریخ» است. تاریخ نویسانی که این کلام را از هنرمندان به عاریه گرفته اند نخواستند بپذیرند که هنر برای هنر می تواند با معنی و ارزنده باشد، اما در قلمرو تاریخ، تقویم ثبت وقایع چون درختان بی بر است. در تاریخ از این جهت غور و تامل می کنیم که بر دید و شمّ تاریخی خود بیفزائیم و هوشیاری تاریخی به دست آوریم. و نیز باید بیاموزیم که به قول «کروچه» مورخ فیلسوف ایتالیائی و شاگرد مکتب هگل، «هر تاریخ حقیقی تاریخ معاصر است» و تاریخ معاصر جز انفعالی از گذشته نیست.»
اهداف آدمیت از تحقیقاتش بنابر تصریح او سه هدف ذیل بوده است: «نخست این که مقام حقیقی اندیشه گران ایران را تا زمان مشروطیت باز نمایم و تاثیر هر کدام را در تحول فکری جدید و تکوین ایدئولوژی نهضت ملی مشروطیت بدست دهم. دوم این که اگر از دستم برآید در ترقی دادن تفکر تاریخی و «تکنیک» تاریخ نگاری جدید در ایران کاری کنم. و سوم این که نوآموزان بدانند در این مرز وبوم همیشه مردمی هوشمند و آزاده بوده اند که صاحب اندیشه ی بلند بودند و به پستی تن در نداده اند، از حطام دنیوی دست شستند و روحشان را به ارباب خودسر و نادان و ناپرهیزگار نفروختند.»
آدمیت درباره ی روش تاریخ نگاری اش می گوید:«روش من تحلیلی و انتقادی است. در واقعه یابی نهایت تقید را دارم که هر قضیه ی تاریخی را تا اندازه ای که مقدور بوده است همه جانبه عرضه بدارم؛ حقیقتی را پوشیده نداشتم از آن که کتمان حقیقت تاریخ عین تحریف تاریخ است و مورخی که حقیقتی را دانسته باشد و نگوید یا ناتمام بگوید، راست گفتار نیست؛ مسئولیت او چندان کم تر از آن نیست که دورغزنی پیشه کرده باشد... در تحلیل تاریخ مختارم و استقلال رای دارم، آن جهتی از تفکر تاریخی مرا می نماید. معیار داوری های تاریخی ارزش هایی است که اعتقاد دارم و با آن ها خو گرفته ام؛ ارزش هایی که مبنای عقلی دارند نه عاطفی. اما هیچ اصرار ندارم که مورد پذیرش همگان باشند.»
وی بر آن است که «کار مورخ گرد آوردن واقعیات از هر قبیل و تلمبار کردن آن ها به صورت خشکه استخوان در موزه ی آثار باستانی نیست. تاریخ نگارانی بوده اند که جزئیات وقایع را به صورت مواد خام تاریخ ثبت می کردند بدون این که به کشف علل و نتیجه ی آن ها برآیند، یا بتوانند از مجموع آن ها فکر عمیقی عرضه بدارند. این خصلت گروهی از مورخان سده ی نوزدهم بود که به حد انتقاد عقل تاریخی نرسیدند. به دیگر عبارت، آنچه به تاریخ روح و معنا می دهد گنجاندن کل ریزه وقایع در متن تاریخ نیست، بلکه دست یافتن به گذشته زنده و شناخت جریان تاریخ است. مورخ با بصیرت تاریخی از انبوه واقعیات مهم ترین و با معنی ترین شان را مشخص می کند؛ چگونگی وقوع هر حادثه را به درستی و علت یا علل آن را به دست می دهد؛ رابطه ی منطقی توالی وقایع را می سنجد؛ و با تحلیل و تفسیر وقایع تصویری هرچه دقیق تر و روشن تر از جریان تاریخ ارائه می دهد. بدیهی است تاریخی که بر پایه ی اسناد و مدارک اصلی و دقت در معانی آن ها بنا نشده باشد، تاریخ نیست. مهارت فنی در بهره برداری از منابع گوناگون، نسبت تالیفی واقعیات گردآورده شده، و ترکیب معانی در نظم عقلی از شرایط اساسی هر تحقیق تاریخی جدی است.» بنابراین تحلیل تاریخ از مجرای تفکر تاریخی، اصلی ترین و بنیادی ترین ویژگی روش تحقیق آدمیت است.
آدمیت درباره ی تاثیر ارزش ها بر نگارش تاریخ می گوید: «... مورخ [بر خلاف علوم طبیعی] درباره ی ماده مطالعه نمی کند، سروکارش با سرگذشت آدمیان است، سرگذشتی که پر است از زشتی ها و اندک زیبایی یعنی حقایق و واقعیات متباین و مغایر. نفی ارزش ها و اعتبارات در تاریخ ما را به «نیهیلیسم تاریخی» می کشاند که از آن سخت گریزانم. تاریخ نویسی که آن معیارها را نفی کند اثر بی جانی بار می آورد که نه به درد دنیا می خورد و نه آخرت. اساسا چطور ممکن است تفاوت تجربه های زشت و زیبای آدمی و نامرادی ها و کامیابی های او را یکسره نادیده بگیریم حال آن که هدف آدمی کاستن رنج های اوست و کوشش در تحقیق ارزش های انسانی؛ و همه ی آه فغان آدمیزاد زاده ی رنجی است که از همان حقایق مغایر و تفاوت های معلوم می برد.» وی در نگارش تاریخ برخی رفتارها را خوب و برخی را بد می داند؛ برای نمونه با وجود علاقه و احترام غیرقابل انکار نسبت به قائم مقام درباره ی وی می گوید: «اکثر شاهزادگان با قائم مقام سر دشمنی داشتند. سه تن از آنان را که از مدعیان سلطنت بودند، کور کرده بود که کار زشتی بود.»
از آن جا که فریدون آدمیت در پی آوردن مطالب درست و نتیجه گیری درست است، در آثار خود، به نقد منابع اهمیت بسیار داده است . او که «طبقه بندی منابع تاریخ» را «از جهت روش تحقیق و کیفیت بهره برداری از مدارک تاریخی حائز اهمیت اولی» می داند، منابع مورد استفاده اش را به چندین دسته تقسیم و درباره ی ارزش هر یک جداگانه بحث می کند. او بر آن است که :«یک مدرک تاریخی می تواند برای بررسی قضیه یا مطلبی معتبر باشد، و همان نوشته در مقوله ی دیگر بکلی نامعتبر. به مثل، مقالات روزنامه ها منبع عمده ی بررسی وجهه ی نظر مطبوعات و حتی برخی رویدادهاست، اما تحلیل سیاست خارجی به ماخذ نوشته های جراید عاری از ارزش و اعتبار علمی است... خبرگی در شناخت منابع تاریخ، سلسله مراتب آن ها، و آشنایی با روش تحقیق رشته های مختلف تاریخ می خواهد که اسناد و مدارک را در هر مقوله ای درست به کار گیریم.» «بدیهی است تاریخی که بر پایه ی اسناد و مدارک اصلی و دقت در معانی آن ها بنا نشده باشد، تاریخ نیست. مهارت فنی در بهره برداری از منابع گوناگون، نسبت تالیفی واقعیات گردآوری شده، و ترکیب معانی در نظم عقلی – از شرایط اساسی هر تحقیق تاریخی جدی است.»
آدمیت قضاوت های تاریخی را لایتغیر نمی داند و بر آن است که : «تحقیقات تاریخی هم راکد نیست، بلکه همچون خود تاریخ در حرکت و جریان است. با دست یافتن به اسناد و مدارک تازه، به ضرورت باید در آثار گذشتگان تجدید نظر به عمل آورد. به علاوه، تحول تاریخی وجهه ی نظر و نگرش ما را نسبت به گذشته تغییر می دهد و مسائل تاریخی نوی به میان کشیده می شوند. آثاری که به روزگاری گران بها و فایده مند بودند، کهنه می نمایند و اعتبارشان کاهش می گیرد.»
آدمیت بر آن است که هر نکته ی جزئی یا همه ی جزئیات به کار تاریخ نمی خورد. «تاریخ نویسی غیر از فن نقالی است. ریزه وقایع در دل حوادث عمده جای دارند؛ نیازی هم به درازنفسی و انباشتن انبوه یادداشت های مربوط و نامربوط بر روی هم نیست.» از نظر آدمیت، معیار سنجش هر کار پژوهشی «این است که تا چه اندازه دانش و معرفت ما را ترقی داده و اثری بکر و معتبر به شمار می رود.» وی در انتقاد از آثار مورخان ایرانی می گوید: «راستش این است که آثار تاریخ نگاران خودمان از همه ی مآخذ دیگر کم مایه ترند. آن کتاب ها نه فقط از نظر واقعه یابی و حقیقت جویی خیلی معیوبند، در واقع مورخان ما با مفاهیم تاریخ نویسی جدید بیگانه اند.» آدمیت در مقاله ی انحطاط تاریخ نگاری در ایران، به نقد تاریخ نگاری ایران می پردازد.
آخرین نکته درباره ی تاریخ نگاری آدیمت، نثر اوست. آدمیت را می توان ابداع گر یک نثر جدید و موثر دانست، نثری که هم به قدر کافی فصیح است و هم از قید تکلف، خاطرات شخصی و مستندات شعری که در نوشته های برخی از همقطاران سنتی وی مشهود است، آزاد. به علاوه لحن آدمیت، سخت گزنده و بی تعارف است. او در بیان آنچه حقیقت می داند، از هیچ ملاحظه ای تبعیت نمی کند و تمام تلاش خود را به کار می گیرد تا دروغ ها را به نافذترین شکل ممکن در ذهن خواننده خوار و بی مقدار سازد . نمونه ی برجسته ی این لحن را در رساله ی عمیق و مهم او با عنوان آشفتگی در فکر تاریخی – در نقد سخنان تاریخی جلال آل احمد و مهدی بازرگان - می توان یافت. ادامه نثر و لحن آدمیت در برخورد با آن افکار غیر تاریخی و ضد تاریخی می توانست از دخالت هر نا اهلی که جاهلانه تاریخ را مستمسک مقاصد خود کند، جلوگیری نماید .
منبع: مورخان
نظر شما