توماس پیکتی / ترجمه امیرحسین میرابوطالبی:
اشاره: آنتونی بی. اتکینسن، اقتصاددان برجستۀ انگلیسی سالهاست در زمینۀ نابرابری پژوهشهای گستردهای انجام داده است. توجه همزمان به مسائل تاریخی و تجربی و موضوعات نظری، در کنار دقت او در فرآیند پژوهش اهمیت خاصی به نوشتههای او بخشیده است. او در کتاب اخیر خود «نابرابری: چه میتوان کرد؟» اصلاحطلبی رادیکال جدید را بررسی میکند. اتکینسن با مروری تاریخی به نظام مالیاتی انگلستان، راهکارهایی برای کاهش نابرابری از طریق اصلاح نظام مالیاتی مطرح کرده است. توماس پیکتی «نابرابری: چه میتوان کرد؟» را نقد و بررسی میکند.
به سوی اصلاحطلبی رادیکال جدید
مرور کتاب نیویورک — آنتونی اتکینسن۱ در بین اقتصاددانان جایگاهی منحصر به فرد دارد. او در نیم قرن گذشته در اعتراض به روند غالب علم اقتصاد تلاش کرده است تا مسئلهٔ نابرابری را در صدر کارهایش قرار دهد. او همچنین تلاش کرده است که نشان دهد اقتصاد بیش از هر چیز علمی اخلاقی و اجتماعی است. اتکینسن در کتاب جدیدش، نابرابری: چه میتوان کرد؟۲ به تفصیل به «اصلاحطلبی رادیکال جدید» میپردازد.
برای درک کامل این کتاب باید آن را در روند کاری اتکینسن بررسی کنیم. بین سالهای ۱۹۶۶ تا ۲۰۱۵ او تقریباً پنجاه کتاب و ۳۵۰ مقاله چاپ کرده است. این آثار تحولی عمیق در مطالعاتِ توزیع ثروت، نابرابری و فقر ایجاد کرده است. در این میان شاید بتوان گفت مهمترین و عمیقترین کار اتکینسن مطالعهٔ تاریخی و تجربی نابرابری بوده است. رویکرد متمایز او در پرداخت همزمان تاریخی، تجربی و نظری به موضوعات؛ دقت، سختگیری زیاد و صداقت کاری؛ تلفیق موفق نقش پژوهشگر علوم اجتماعی از یک سو و شهروند انگلستان، اروپا و جهان از سوی دیگر، همه و همه باعث شده که اتکینسن الگویی کامل برای نسلهای متمادی از دانشجویان و دانشپژوهان باشد.
شاید بتوان گفت اتکینسن و سایمن کوزنتس، به تنهایی شاخهای جدید در علوم اجتماعی و اقتصاد سیاسی به وجود آوردند؛ مطالعهٔ روندهای تاریخی در توزیع درآمد و مالکیت. مسئلهٔ توزیع و روندهای بلندمدّت قبل از آنها هم در اقتصاد سیاسی قرن نوزدهم وجود داشته است؛ به طور خاص در کارهای توماس مالتوس، دیوید ریکاردو و کارل مارکس، اما آنچه این نوسیندگان آوردهاند بیشتر به دادههایی محدود مربوط بوده و کمتر توانستهاند از دیدگاه نظری به این موضوع بپردازند.
اتکینسن در کتاب توزیع ثروت شخصی در بریتانیا۳ که در سال ۱۹۷۸ به همراه آلن هریسن آن را نوشت به نوعی از کوزنتس سبقت گرفت و با بررسی دادههای سالهای ۱۹۱۰ تا ۱۹۷۰ نیروهایی اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را معرفی کرد که میتواند در شناخت ما از توسعهٔ حاصل از توزیع درآمد مفید باشد.
تمام کارهای بعدی انجام شده در زمینهٔ روندهای تاریخی و نابرابری داراییها تا حد زیادی از مطالعات خطشکنانهٔ کوزنتس و اتکینسن پیروی کرده است؛ اما بغیر از نوشتههای پیشگامانه و تاریخی، اتکینسن دهههاست که به عنوان یکی از متخصصین پیشرو در پژوهشهای تطبیقی در زمینهٔ اندازهگیری نابرابری و فقر در جامعهٔ معاصر مطرح است.
کتابی درگیرکننده و طعنهآمیز
در کتاب «نابرابری: چه میتوان کرد؟» او مجددا به بخش عمومی توجه میکند. البته این توجه در مسیر کاری او هیچوقت کنار گذاشته نشده است. قبل از کار تاریخیاش در ۱۹۷۸ بر «توزیع ثروت در بریتانیا»، او چندین کتاب نوشته بود که به نحوی به دخالت عمومی و دولتی مربوط بودند. در کارهای اتکینسن خطوط مرزی و جداکنندهٔ تاریخ، اقتصاد و سیاست به طور جدی قابل مشاهده نیست. علاوه بر این او همواره به دنبال آشتی دادن افراد عادی با کارهای پژوهشی و دانشگاهی بوده است.
او در کتاب جدیدش بیش از تمام کارهای قبلیاش در این مسیر گام برداشته است. در این کتاب شیوهٔ نگارش منحصر به فرد؛ نگاه عادلانه به همهٔ دیدگاهها و نویسندگان و ارایهٔ آنها به بهترین و روانترین شکل ممکن واضح است. اما او این بار بر خلاف شیوهٔ محتاطانهاش، از نوشتاری تند و تیزتر بهره برده است. با اینکه کتاب برای سرگرمی نوشته نشده است اما در آن با طعنهها و کنایههایی روبروییم که همکاران و دانشجویانش به خوبی با آن آشنا هستند. طعنه و طنزهایی که کمتر به این وضوح در آثار دانشگاهی او دیده میشود.
نبرد برای ترقی مالی و بیمهٔ ملّی
ایدهٔ ساختاری مترقیتر برای اخذ مالیات نقش مهمی در برنامهٔ عملی اتکینسن دارد. این اقتصاددان بریتانیایی به صراحت میگوید: کاهش نرخ مالیات درآمدهای بالا، نقشی اساسی در افزایش نابرابری از دههٔ ۱۹۸۰ تا به حال داشته و منافع قابل توجهی نیز برای جامعه در بر نداشته است. به همین دلیل باید بیدرنگ تابوی بالاتر نرفتن نرخ مالیات از ۵۰ درصد را بشکنیم. اتکینسن اصلاح جامعی برای نظام مالیات بر درآمد انگلستان پیشنهاد میدهد. که در آن نرخ مالیات بر درآمدهای سالیانه بالای ۱۰۰.۰۰۰ پوند به ۵۵ درصد و نرخ مالیات بر درآمدهای بالای ۲۰۰.۰۰۰ پوند به ۶۵ درصد افزایش یابد.
این کار باعث میشود افزایش عظیمی برای منابع تأمین اجتماعی و نظام توزیع درآمد حاصل شود. چنین چیزی باعث افزایش شدید منافع خانوادهها و همچنین افزایش مزایای بیکاری و بازنشستگی برای افراد کم بضاعتتر خواهد شد. اگر چنین پیشنهادات مشخصی که کاملاً از دریچهٔ مالیات تأمین مالی شدهاند اجرایی میشد، کاهش شدیدی در سطح نابرابری و فقر در بریتانیا شاهد میبودیم. طبق مدلسازیهای اتکینسن و ساترلند این کار میتوانست مقدار نابرابری و فقر را از سطح فعلی و همانندِ آمریکا به سطح میانگین اروپا و سازمان توسعه و همکاریهای اقتصادی برساند. این موضوع هدفِ اصلیِ دستهٔ اولِ پیشنهاداتِ اتکینسن است: نمیتوان از بازتوزیع مالی، انتظار همهکار داشت. امّا با این همه اینجا همان جایی است که باید کار را از آن شروع کرد.
اصلاحطلبی رادیکال: فلسفهای جدید از حقوق
برنامهٔ عملی اتکینسن به همینجا ختم نمیشود. در هستهٔ برنامهٔ او پیشنهاداتی هست که مستقیماً تغییر کارکرد بازار برای کار و سرمایه را هدف قرار داده است و حقوقی جدید را برای آنهایی که از کمترین حقوق برخوردارند در نظر میگیرد. پیشنهادات او شامل مشاغل عمومی با حداقل دستمزد تضمینی برای بیکاران، حقوق جدید برای نیروی کار سازمانیافته، نظارت عمومی بر تغییرات فناوری و دموکراتیزه کردن دسترسی به سرمایه میشود.
به جای اینکه به این پیشنهادات بپردازم، مایلم به طور خاص به مسئلهٔ دسترسی گستردهتر به سرمایه و مالکیت بپردازم. اتکینسن در اینجا دو پیشنهاد خاص و نوآورانه مطرح میکند. از یک سو پیشنهاد تأسیس برنامهٔ پساندازی را میدهد که به هر سپردهگذاری بازدهی تضمین شدهٔ مشخصی بدهد. از سوی دیگر و در کنار این برنامهٔ تضمینشدهٔ پسانداز او برنامهٔ دیگری به نام «ارثیهای برای همگان»۴ را پیشنهاد میدهد که در آن به هر جوانی که به سن ۱۸ سالگی میرسد سرمایهای اختصاص میدهد. چنین تخصیصهایی از طریق ساختار مترقیتر مالیاتی تأمین مالی خواهد شد.
شخصاً همیشه به بحث تخصیص مالی به دیدهٔ تردید نگاه کردهام. من تمرکز روی دسترسی تضمین شده به یکسری کالاهای اساسی را ترجیح میدهم که از میان آنها میتوان تحصیل، بهداشت و فرهنگ را نام برد. با این حال هر رویکردی را که مبنا قرار دهید، ایدهٔ ارتباط مستقیم مالیات بر داراییها به تخصیص حقوق به نظرم ایدهای شایستهٔ توجه است.
بازگشت مالیات سرانه و مسئلهٔ مالیات بر ثروت
یکی از جالبترین بخشهای کتاب موضوع مالیات سرانه در بریتانیا است. این مالیات که اقتصاددانان آن را مالیات یکجا مینامند به مالیاتی گفته میشود که همه چه ثروتمند باشند و چه فقیر باید مقدار مشابهی را پرداخت کنند. این نوع مالیات در سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۰ توسط مارگارت تاچر و به جای نرخهای مالیات قدیمی وضع شد. مالیات قدیمی به نسبت افزایش ارزش مسکن فرد افزایش مییافت. به این ترتیب مالیات برای فقیرترینها به شدت افزایش و برای ثروتمندترینها به شدت کاهش یافت. اینکه بگوییم این سیاست فقط محبوب نبود تفسیر بسیار مهربانانهای است: شهرها شاهد اغتشاشات و شورشهای فراوانی بود. اعتراض و درگیری در پارلمان بالا گرفته بود و با همهٔ اینها بانوی آهنین پایش را در یک کفش کرده بود و تا زمانی که از قدرت کنار گذاشته شد نیز از این سیاست کوتاه نیامد.
آنچه افراد کمتر در جریانش هستند این است که روش جدید «مالیات شورایی»۵ که در ۱۹۹۳ جایگزین مالیات سرانه شد و هنوز هم در حال اجراست به همان اندازهٔ مالیات سرانه واپسگرایانه است. دادههای اتکینسن در این زمینه جالب توجه و اعجابآور است. افرادی که داراییهای مِلکیشان تقریباً ۱۰۰.۰۰۰ پوند میارزد به طور متوسط مالیات شورایی ۱۰۰۰ پوند را میپردازند در حالی که افرادی با داراییهای مِلکی با ارزش ۱.۰۰۰.۰۰۰ پوند، تقریباً ۲۰۰۰ تا ۲۵۰۰ پوند مالیات شورایی پرداخت میکنند. اگرچه این روش کمتر از روش تاچر ناعادلانه است، اما همچنان روشی به شدت عقبمانده و واپسگرایانه است. در حقیقت مقدار مالیات از ۱ درصد برای فقیرترینها به ۰.۲ تا ۰.۲۵ درصد برای ثروتمندترینها کاهش مییابد. نرخ مالیات متوسط انگلستان در سال ۲۰۱۴ تقریباً ۰.۵۴ درصد بوده است. در بیشتر کشورهای اروپایی و ایالات متحده، مالیات محلی به نسبت ارزش داراییهای ملکیِ فرد تعیین میشود.
اتکینسن به همین ترتیب چنین رویکردی را برای استفاده در انگلستان پیشنهاد میکند. اجرای چنین اصلاحی میتواند گام اول برای بنا نهادن مالیاتی مترقی بر مسکن و مستغلات و حتی در نهایت وضع مالیاتی مترقی بر ثروت خالص از جمله داراییهای و بدهیهای مالی باشد.
انگلستان، اروپا، جهان
تنها انتقاد به برنامهٔ عمل اتکینسن تمرکز بیش از حدش بر بریتانیای کبیر است. تمام پیشنهادات اجتماعی، مالی و بودجهای مربوط به دولت انگلستان است و مطالبی که به موضوعات بینالمللی اختصاص یافته باشد نسبتاً محدود است.
البته همین نقد، نقطهٔ قوت اصلی کتاب نیز هست. اتکینسن میگوید دولتهای ترسو هیچ بهانهای برای بیحرکتی ندارند و کاملاً میتوانند بر مبنای منافع ملّی دست به کار شوند. اصل برنامهٔ عملی که اتکینسن برای انگلستان پیشنهاد میکند قابلیت دارد که بدون هیچگونه کمک بینالمللی در این کشور به اجرا در بیاید. به همین دلیل، این پیشنهادات میتوانند در اقتصادهای دیگر نیز به کار گرفته شود.
این کتابی است که توسط دانشمند خوشبین و شهروند انگلستان، اروپا و جهان نوشته شده است. مفهومی که او از عدالت و برابری ارایه میدهد یکی از بهترینها در نوع خودش است. بدون توجه به سیاستها و احزاب پیروز انتخاباتی، روشها و برنامهٔ عمل او میتواند به عنوان مدلی مفید استفاده شوند.
- این متن توسط آنتونی شوگار از فرانسوی به انگلیسی ترجمه شده است.
پینوشتها:
[1] Anthony Atkinson
[2] Atkinson, Anthony B. Inequality: What Can Be Done?. Harvard University Press, 2015
[3] Atkinson, Anthony Barnes, and Allan James Harrison. Distribution of personal wealth in Britain. CUP Archive, 1978
[4] Inheritance For All
[5] Council Tax
منبع: ترجمان
نظر شما