شناسهٔ خبر: 44672 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

نگاهی به برنامه‌ی پژوهشی لاکاتوش؛

یک بازسازی عقلانی از پیشرفت علم

لاکاتوش لاکاتوش بسط و توسعه‌ی مدل و الگوی خود از رشد علم را بر مبنای مدل پوپری و تصحیح آن دنبال می‌کند. سادگی مدل لاکاتوش از سادگی مدل پوپری کمتر است، ولی در واقع نوعی پیشرفت نسبت به مدل پوپری محسوب می‌شود. پوپر مدلی برای رشد علم ارائه کرد که طی آن، علم از رهگذر رشته‌ای از حدس‌ها و کوشش‌ برای ابطال حدس‌ها پیشرفت می‌کرد و طرح لاکاتوش در حقیقت در صدد تکمیل این مدل برآمد.

فرهنگ امروز/ علیرضا محمدی:

 

لاکاتوش در ۹ نوامبر ۱۹۲۹ در دبرسن دیده به جهان گشود؛ او در دانشگاه دبرسن، ریاضیات، فیزیک و فلسفه خواند. لاکاتوش تا سال ۱۹۴۹ که به دانشگاه مسکو رفت، بیشتر کارهایش درباره‌ی ادبیات و سیاست بود. بین سال‌های ۱۹۵۴ و ۱۹۵۶ لاکاتوش روی تئوری احتمال و اندازه‌گیری تحت نظر آلفرد رنیئی (Alfred Renyi) کار کرد. یکی از اولین کارهای او ترجمه‌ای از گئورگی پولیا (Gyorgy Polya)  به نام چگونه آن را حل کنیم به مجاری بود. در تابستان سال ۱۹۵۶، لاکاتوش در خصوص مارکسیسم به تردید رسید، او در جواب انتقادهای دوستان مارکسیست خود می‌گفت: «شما درباره‌ی شناخت عینی صحبت می‌کنید یا روش علمی؟ چرا اصرار می‌کنید مارکسیسم را روشی علمی بنامید؟» در سال ۱۹۵۷ به‌وسیله‌ی بورسیه تحصیلی کمبریج رساله دکتری خود را تکمیل می‌کند که به نام اثبات‌‌ها و ابطال‌ها منتشر می‌شود و امروزه از کتاب‌های مهم و تأثیرگذار عرصه‌ی فلسفه‌ی علم محسوب می‌شود. پولیا (که لاکاتوش او را در سال ۱۹۵۸ ملاقات کرد) پیشنهاد کرد که او باید از قرینه‌ی دکارتی اویلری به‌عنوان موردی برای مطالعه و پژوهش استفاده کند. لاکاتوش با گرفتن مدرک دکتری خود به مدرسه‌ی اقتصادی لندن رفت و به پوپر ملحق شد و تا زمان مرگ زودرس خود در آنجا بود؛ او دوم فوریه ۱۹۷۴ در ۵۱ سالگی درگذشت.

لاکاتوش بسط و توسعه‌ی مدل و الگوی خود از رشد علم را بر مبنای مدل پوپری و تصحیح آن دنبال می‌کند. سادگی مدل لاکاتوش از سادگی مدل پوپری کمتر است، ولی در واقع نوعی پیشرفت نسبت به مدل پوپری محسوب می‌شود. پوپر مدلی برای رشد علم ارائه کرد که طی آن، علم از رهگذر رشته‌ای از حدس‌ها و کوشش‌ برای ابطال حدس‌ها پیشرفت می‌کرد و طرح لاکاتوش در حقیقت در صدد تکمیل این مدل برآمد. او مانند پوپر به تمایز میان علم از غیرعلم ملتزم است. اختلاف او با پوپر بر سر مسئله‌ی معیار تمییز است. پوپر در تبیین مسئله‌ی پیشرفت علم، کامیابی یا عدم کامیابی‌های تئوری‌های علمی را (آن هم به‌صورت جداگانه‌ و منفرد)‌ ملاک پیشرفت می‌دانست. لاکاتوش برخلاف او استدلال می‌کرد که واحد پیشرفت در علم، تئوری‌ها نیستند، بلکه برنامه‌های پژوهشی (Research Programms) هستند. لاکاتوش از باب نمونه تئوری گرانشی نیوتنی، تئوری نسبیت اینشتینی، مکتب مارکسیسم و مکتب فروید را برنامه‌های پژوهشی می‌داند؛ این برنامه‌های پژوهشی دارای ویژگی‌های یک‌سانی هستند که می‌توان به ترتیب زیر برشمرد:

            ۱- هسته‌ی سخت (hard core) از قضایای قطعی‌ای هستند که در معرض ابطال قرار ندارند و به این سبب از قضایای دیگر مجزا و منفک هستند؛ البته این‌گونه قضایا برحسب قرارداد، معتبر شمرده می‌شوند و آنان که برنامه‌های پژوهشی را به مرحله اجرا درمی‌آورند، این قضایا را ابطال‌ناپذیر می‌دانند. نمونه‌ی این‌گونه قضایا، قانون گرانش، تئوری ارزش افزوده در مارکسیسم و تئوری تکامل شخصیت فروید است

            ۲- کمربند ایمنی (Protectine balt) از فرضیه‌های کمکی‌ که در اطراف هسته‌ی سخت تئوری‌های قطعی و ابطال‌ناپذیر پدید می‌آیند تشکیل می‌شود؛ این کمربند ایمنی، هسته‌ی سخت را از خطر ابطال محافظت می‌کند.

برنامه‌ی پژوهشی، خود متشکل از ۲ دسته قواعد روش‌شناسانه است، این قواعد نقش راهنمایی و ارشادی دارند؛ نقش ارشادی و راهنمایی آن هم جنبه‌ی ایجابی  (positive Heuristic)دارد و هم وجه سلبی (Negative Heuristic)‌ . وجه ایجابی تعیین می‌کند که به مسائل ثمربخش بپردازیم و وجه سلبی ما را به شناسایی مسائل نامطمئن و غیرقطعی رهنمون می‌نماید و طرحی از مسائلی که می‌باید از پرداختن به آن‌ها پرهیز کنیم، برای ما فراهم می‌آورد. لاکاتوش تأکید می‌کند که یک آزمون منفی به تنهایی کل برنامه‌ی پژوهشی را ابطال نمی‌کند. او از پویر به دلیل تأکید بیش از اندازه بر اهمیت نتایج آزمون منفی انتقاد می‌کند.

هنگامی که نتیجه‌ی آزمونی منفی از کار درمی‌آید، استراتژی مثمرثمر عبارت است از ایجاد تغییرات در کمربند ایمنی فرضیه‌های کمکی، به منظور رفع مشکل در برخی موارد، بهترین پاسخ محصل ممکن است بایگانی کردن امر خلاف قاعده و موکول نمودن آن به تحقیقات آتی باشد. اما در این صورت چگونه باید برنامه‌ای پژوهشی را ارزیابی کرد؟ لاکاتوش در پاسخ به این پرسش ابطال ‌‌شدن باریک‌بینانه‌ (Sophisticated Folsification)  را در تقابل با ابطال ساده‌لوحانه‌ (Naive falsification) قرار می‌‌دهد. مراد از ابطال شدن ساده‌لوحانه، ابطال شدن مختار پوپر است. مراد از ابطال شدن پیچیده و باریک‌بینانه، ابطال شدن مختار لاکاتوش است. لاکاتوش در آثار خود، در مواضع متعدد تصریح کرده است که ما هرگز در موقعیتی نیستیم که بتوانیم گزاره‌ی منفردی را به وجهی پیشنهاد کنیم که: طبیعت بتواند در برابر آن فریاد برآورد نه!‌ بل شبکه‌های تودرتو معماگونه از تئوری‌ها را طرح می‌کنیم که طبیعت ممکن است به بانگ بلند بگوید ناسازگار!

پس حداکثر چیزی که دانشمندان می‌توانند بدان نایل شوند، سطح بالایی از سازگاری میان اجزای مختلف شبکه‌ی تئوری‌های آنان است.

لاکاتوش متذکر می‌شود برنامه‌ای پژوهشی که در مرحله‌ی خاصی از پیشرفت خود همچون برنامه‌ای انحطاط‌یابنده تلقی می‌شود، ممکن است در سال‌های بعد دوباره به صحنه‌ی فعالیت‌های علمی بازگردد و پیشرونده محسوب شود.

از نکات برجسته‌ی دیگر می‌توان به این اشاره کرد که لاکاتوش تاریخ درونی علم (Internal History of science) را از تاریخ بیرونی علم (External History of science) تفکیک نمود. تاریخ درونی علم مشتمل است بر آن دسته از تحولات که می‌توان آن‌ها را با استفاده از موازین و معیارهای عقلانیت علمی بازسازی کرد؛ به تعبیر دیگر، لاکاتوش بازسازی عقلانی تاریخ علم را تاریخ درونی علم می‌نامد.

لاکاتوش معتقد بود که واحد پیشرفت در علم، تئوری‌ها نیستند بلکه برنامه‌های پژوهشی هستند. او از باب نمونه، تئوری گرانشی نیوتنی و تئوری نسبیت اینشتینی را برنامه‌های پژوهشی می‌داند.

در مقابل تاریخ بیرونی علم است که مشتمل بر دوره‌هایی است که تابع بازسازی عقلانی نیستند. لاکاتوش با این تفکیک  که مشعر بر روش‌شناسی علم است،‌ بر روش‌شناسی علم پوپرخرده می‌گیرد و خود روش‌شناسی‌ای برای علم توصیه می‌کند که با واقعیات تاریخ علم سازگارتر است.

به طور خلاصه رأی لاکاتوش در خصوص ارزیابی روش‌شناسی‌های رقیب به‌صورت زیر است:

۱- فلسفه‌های علم بر بازسازی عقلانی پیشرفت علم دلالت دارند. ۲- هر نوع مدل بازسازی عقلانی با مجزا کردن برهه‌هایی از تاریخ علم  که با ایدئال آن مدل وفق می‌دهد؛ از برهه‌هایی که چنین نیستند تاریخ درونی علم را از تاریخ بیرونی علم جدا می‌سازد. ۳- تاریخ علوم می‌تواند همچون معیار ارزیابی روش‌شناسی رقیب مورد استفاده قرار گیرد؛ مثلاً اگر با تفسیر Hn بخش بزرگ‌تری از تاریخ علم، در مقایسه با تفسیر ۱ - Hn  عقلانی می‌شود، در آن صورت Hn از ۱ - Hn برتر خواهد بود.

لاکاتوش، هرچه بیشتر از فلسفه‌ی علم فاصله می‌گیرد و به تاریخ علم نزدیک‌تر می‌شود، در واقع از فلسفه‌ی علم دستوری بیشتر روی برمی‌تابد و به فلسفه‌ی علم توصیفی بیشتر روی می‌آورد. خود او هیچ فلسفه‌ی علمی را قبول ندارد که به وجهی تام و تمام بتواند تاریخ علم را تفسیر عقلانی کند.

او این ناتوانی را به نقصان ذاتی فکر بشر منسوب می‌‌دارد؛ برای تبیین سرعت‌های گونه‌گون رشد و تکامل برنامه‌های پژوهش مختلف ما ممکن است نیاز داشته باشیم به تاریخ بیرونی استناد کنیم. بازسازی عقلانی علم نمی‌‌تواند جامع و مانع باشد،‌ زیرا آدمیان حیوان‌های ناطق کاملی نیستند، حتی هم‌گامی که آنان به وجه عقلانی عمل می‌کنند، ممکن است در خصوص اعمال عقلانی خودشان، تئوری‌های نادرستی داشته باشند.

و اما نکته‌ی مهم دیگر که می‌توان به آن اشاره کرد وابستگی فکری لاکاتوش به هگل است. لاکاتوش در آثارش به وضوح به این مسئله اشاره می‌کند. لاکاتوش آرزوی تأسیس مکتب دیالکتیکی در ریاضیات را دارد. منطق غیردیالکتیکی به روابطی از استنباط بین گزاره‌ها توجه می‌کند که از راه‌ قیاس بین مقدمات و به‌کارگیری قواعد منطقی به نتیجه می‌رسیم، درحالی‌که منطق دیالکتیک رشد و توسعه‌ی مفاهیم را بررسی و مطالعه می‌کند؛ مثلاً همان‌طور که در تعریف عدالت از شروع بسیار ساده‌ای، یک قالب پایانی غنی و پیچیده‌ای می‌رسد در دیالکتیک ریاضی نیز مفاهیم از معنای ساده تعریف می‌شوند و پس از بحث طولانی به مفاهیم پیچیده می‌رسند.

لاکاتوش بیان می‌کند که روش قیاس‌گرایی در ریاضیات نوعی فساد تدریجی را ایجاد می‌کند، زیرا به مؤلفان اجازه می‌دهد ریاضیات را اتمیک کنند. ادعای هگل آن است که در استدلال دیالکتیکی، هر مرحله از مرحله‌ی قبلی بیرون می‌آید؛ این نگرش احتیاجی به برگرفتن تعاریف ندارد.

منطق دیالکتیک هگلی کوششی است برای نشان دادن ظهور مفاهیم جدید به‌مثابه یک روند عقلانی که دقیقاً همان چیزی است که لاکاتوش می‌خواست درباره‌ی ریاضیات انجام دهد و از مفاهیم ابتدایی ریاضیات مراحل و مفاهیم پیچیده دست یابد. به طور خلاصه به نظر می‌رسد لاکاتوش در میان دو سوی نسبی‌گرایی و مطلق‌انگاری قرار گرفته است و سهم هر دو را ادا می‌کند؛ او به طور مشخص وام‌دار دوئم و پوپر است و به طور آشکار روی فلاسفه‌ای مثل کوهن، فایرابند و کواین تأثیر می‌گذارد.

هریک از این فلاسفه به وجهی از فلسفه‌ی علم یا تاریخ علم اهمیت می‌دهند و آن را برجسته و پررنگ می‌کنند، ولی لاکاتوش به‌عنوان فیلسوفی که سهم تاریخ و فلسفه علم را در برنامه‌ی پژوهشی علمی در نظر می‌گیرد، فیلسوفی قابل تأمل است.

 

 

نظرات مخاطبان 1 4

  • ۱۳۹۵-۰۴-۲۴ ۰۰:۵۷mehdi 1 0

    چرا این مقاله هیچ ارجاعی ندارد؟ چنانچه از قلم نویسنده بر می آید، به نظر، این مقاله .ترجمه" است. (ر.ک. ترجمۀ نادرست "مدرسۀ اقتصاد لندن" !!!!). 
                                
  • ۱۳۹۵-۰۴-۲۶ ۲۳:۱۰علیرضا محمدی 0 1

    با سلام
    درپاسخ به دوستی که نکاتی راگفته بودند
    الف.مدرسه اقتصاد لندن یکی ازمراکز مهم فکری فلسفی انگلستان است که با مخفف LSEhشناخته میشود وافرادبزرگی درآن به تدرس وتحقیق وهمچنین نظریه پردازی مشغول بوده اند.ازجمله کارل پوپر.لاکاتوش .فون عایک وغیره.ترجمه آن نادرست نیستو
    ب. متنهای فلسفی با متنهای عادی تفاوتهایی دارند که مستلزم نوعی امادگی قبلی میباشد.
    ج.فهرست منابع در دفترسایت موجود است.درصورت صلاحدید تقدیم میکنم.
    د.ممنون ازتوجه جنابعالی وبیان نکات.
    باتشکر وامتنان
                                
  • ۱۳۹۵-۰۵-۰۱ ۱۹:۱۷علی 0 0

    در پاسخ به پاسخ آقای محمدی:
    
    الف. با مطلب نخست شما موافقم. مکتب اقصاد لندن یا مکتب اقتصاد لندن. هر دو مرسوم است. بنا به سیاق متن باید ترجمه مناسب را برگزید. و آن را با مخفف LSE نشان می دهند.
    ب. فون هایک یا فون عایک؟ عجیب است! یعنی اشتباه تایپی است؟
    ج. هیچ فهمی از این جملۀ شما برایم حاصل نشد:
    "متنهای فلسفی با متنهای عادی تفاوتهایی دارند که مستلزم نوعی امادگی قبلی میباشد."
    د. آیا مرسوم است که فهرست منابع را در دفتر سایت بگذارند یا ذیل هر مقاله ذکر گردد؟
    تشکر از آقای محمدی
                                
  • ۱۳۹۵-۰۵-۰۳ ۱۱:۴۷علی 0 0

    مدرسه اقتصاد لندن یا مکتب اقتصاد لندن. اشتباه درج شده است. عذرمیخواهم
                                

نظر شما