فرهنگ امروز/ امیر سلطانزاده:
برخلاف چیزی که به نظر میرسد، در پایان قرن دهم میلادی، یهودیان آن قشر مرفه بیدرد و ثروتمند نیستند، اتفاقاً اکثریت آنها کشاورز و تنگدست هستند؛ اما آنان که بیش از دیگران به چشم میآیند اقلیت توانگر و متمول آنهاست. تجارت در هزارۀ جدید با مشکلات خاصی برای یهودیان همراه است. در اروپا قرونوسطی است، یهودیان منفور هستند و با حمایت کلیسا مورد تحقیر قرار میگیرند. در بلاد اسلامی شهر خاصی مرکزیت ندارد. مکه تنها مرکز مذهبی است که یهودیان را از آن بیرون کردهاند. بغداد شورونشاط سابق را ندارد. البته آنها در مصر زیر سایۀ حکومت شیعی فاطمیون روزگار خوبی دارند، اما حکومت فاطمیون نیز عمر طولانی ندارد. تنها در بیزانس تا حدی با آنان بهتر برخورد میشود. شاید مشهورترین یهودی این دوران را بتوان موسیبنمیمون [۱] دانست.
همانطور که قبلاً گفته شد، حواله قبلاً توسط یهودیان به کار گرفته شده بود. «چک» نیز از نوآوریهای این زمانه است. اگرچه بسیاری این اختراع را به ایتالیاییهای مسیحی نسبت میدهند، اما شواهدی در دست هست که یهودیان را به پیشتازی در استفاده از آن نشان میدهد. برگهای که قیمت محصول فروختهشده، نام خریدار و فروشنده، محلی که باید این پول پرداخت شود و آیهای از تورات بر روی آن نقش بسته است.
در این دوران ادویه و مخصوصاً فلفل ارزش بسیار زیادی به لحاظ تجاری دارد و تنها جایی هم که این ماده یافت میشود، شرق و بالاخص هندوستان است. یهودیان بسیاری به تجارت فلفل روی میآورند، بسیاری از آنان پارچه را با فلفل مبادله میکنند. تجار بسیاری از عمان بهعنوان مبدأ و از چین بهعنوان مقصد خود نام بردهاند. چندین یهودی پس از سفر به چین و مدتی تجارت، با ثروتی بسیار به خانۀ خود بازگشتهاند. این سفرها پیش از سفر تاریخی مارکوپولو روی داده است. آنها در دوران سکونت در چین هم به قرض دادن پول ادامه میدهند. در چین نیز شاهزادگان و حکام از یهودیان در دربار خود بهره میبرند. استفاده از اسکناس کنفی (از جنس کنف) را منتسب به دوران کار یهودیان در چین میکنند. به نظر میرسد تعداد یهودیان در چین کم نبوده، زیرا کنیسههایی قدیمی در این کشور وجود دارند که گواه بر حضور پرتعداد یهودیان در این کشور است. کمکم بازرگانان مسیحی که دست یهودیان را تا حد زیادی از اروپا کوتاه کردهاند وارد جرگۀ تجارت میشوند، آنان گندم، شراب و سایر اقلام مورد اقبال در اروپا را وارد میکنند؛ شرق برای آنها محل ثروت است و آفریقا منبع طلا. یهودیان نفوذ خود را در تجارت شرق و آفریقا حفظ کردهاند و تجار مسیحی بدون آنها نمیتوانند کاری از پیش ببرند، زیرا همچنان افراد مورد اعتماد یهودی هستند.
در اروپا فشار بر یهودیان باقیمانده بیشتر میشود، به همین دلیل به همۀ ثروتمندان یهودی توصیه میشود تا از تظاهر به ثروت و به نمایش گذاشتن داراییهایشان خودداری کنند (این منع تا قرنهای بعد نیز تداوم مییابد). خاخامها معتقدند این کار میتواند از میزان فشار اجتماعی بر آنها بکاهد. پول باید با شرافت و از راه کار به دست بیاید؛ قمار بهمانند دزدی ممنوع است. در این دوران یهودیانی که بهمانند کشاورزان خانه و محلی ثابت داشته باشند، بسیار اندک هستند. بیشتر یهودیان به تجارت و پیشهوری مشغولند و به اقتضای شغلشان همیشه در سفر هستند. خاخامها با کار کردن زنها مخالفند؛ مثلاً به زنان اجازه نمیدهند صنایع دستی بفروشند، همچنین پیشهوری نیز برای زنان ممنوع است. هیچ زنی نباید با مرد دیگری غیر از همسرش زیر یک سقف باشد. یهودیان علاوه بر شغلهای تجاری و مالی، به پزشکی نیز روی میآورند. در اکثر شهرها آنان پزشکانی خوشنام هستند تا جایی که بسیاری از حاکمان و شاهزادگان از یهودیان برای درمان استفاده میکنند.
هرقدر به پیش میرویم کار و زندگی در اروپا برای یهودیان سختتر میشود. در قرن سیزدهم در لهستان به یهودیان دستور داده میشود تا قرض دادن را بر عهده بگیرند، این شغل برای آنها اجباری است. پادشاه به شرطی به سایر یهودیان اجازۀ کار میدهد که مسئولیت قرض نیز با آنان باشد. عملاً یهودیان در موقعیت اجبار قرار میگیرند. خاخامها از نتیجۀ این کار نگران هستند. بین خاخامهای یهودی اختلافنظر ایجاد میشود، برخی میگویند تنها از سر ناچاری و اجبار و در صورت نبود هیچ حرفۀ دیگر باید این کار را پذیرفت و برخی معتقدند باید این کار را انجام داد. تجار نیز استدلالات خود را دارند، آنها از نحوۀ بازپرداخت وامها و ضمانتها نگران هستند. بارها شده بود که یک مسیحی با حمایت حاکم یا پادشاه از بازپرداخت قرض امتناع کرده بود. برخی دیگر از نواحی اروپا نیز قرض دادن را جزو معدود شغلهایی قرار میدهند که یک یهودی حق دارد با آن امرارمعاش کند. بنابراین یهودیان در اروپا به شکل ناخواسته و با اجبار حکام به این سمت گرایش پیدا میکنند. البته فئودالها از این موضوع حمایت میکنند، آنها خود مشتری اول یهودیان برای وام هستند. با توجه به نگرانیهای یهودیان بر قرض دادن، آنها کمکم حامیانی پیدا میکنند، قرضها ثبت میشود، حامیان در قبال ضمانت قرضگیرنده بخشی از سود را برمیدارند. اگرچه قرض دادن برای یک یهودی شغل اصلی حساب نمیشود، اکثراً علاوه بر شغل خود، این کار را نیز انجام میدهند؛ مثلاً پزشک است و قرض میدهد، یا کشاورز است و قرض میدهد.
یهودیان در هر کشوری به یادگیری زبان آنجا میپردازند، به تاریخ و فلسفۀ آن محل اهمیت میدهند، در مورد آن گفتوگو میکنند و سعی دارند بخشی از جامعه شوند. این موضوع باعث میشود تا اندکی در اجرای شریعت مدارا کنند؛ اما علیرغم این تلاشها همچنان مورد پذیرش جامعه نیستند. به جای آنکه به آنها بگویند فرانسوی، آلمانی، انگلیسی و ... میگویند یهودی؛ یعنی در هر شرایطی نژاد آنها بر ملیت اولویت دارد.
فقر بر اروپا سایه افکنده است، چپاول و حمله به یهودیان یکی از راههای درآمدزایی برای حاکمان است. اروپا آمادۀ جنگ صلیبی میشود، جنگی پرهزینه. هزینۀ این جنگ را از هر راهی تأمین میکنند. پاپ و کلیسا در برابر آزار یهودیان و غارت اموال آنها سکوت میکنند و گاهی نیز تأیید میکنند. بالاخره پادشاه به این نتیجه میرسد به جای چپاول یهودیان، از آنها برای جنگ قرض بگیرد. یهودیان که تنها راه فرار از غارت را مدارا با پادشاه میدانند، قرض میدهند تا بلکه بتوانند امنیت جامعۀ خود را تضمین کنند.
برخی مسیحیان از اینکه چنان شغل پرسودی در دست یهودیان است عصبانی میشوند؛ اگرچه این شغل بر اساس استدلال دینی به اجبار به یهودیان سپرده شده بود. بااینحال، کلیسا از گرایشات فئودالیستی به سمت سرمایهداری متمایل میشود. آنها بهرۀ قرض را محدود میکنند و شهادت یک فرد مسیحی مبنی بر پرداخت قرض را از سند مکتوب یک یهودی معتبرتر اعلام میکنند.
بدرفتاریها در غرب اروپا یهودیان را وادار به مهاجرت به شرق میکند. پادشاه لهستان حقوق آنها را به رسمیت میشناسد و فعالیت در برخی شغلها را برای آنان مجاز میشمارد. بسیاری دیگر از یهودیان که نمیخواهند از شهر خود کوچ کنند، برای آمیزش با جامعه از مذهب خود دست میشویند و دین خود را تغییر میدهند، بااینحال، در بسیاری ممالک این تغییر دین نیز از آنان پذیرفته نمیشود، تفتیش عقاید آغاز میشود. یهودیان را مسبب طاعون میدانند، آنها را مقصر مرگ مسیح تلقی میکنند. اما همچنان یهودیان برای جامعۀ خود مفید هستند، آنها ستارهشناسان ماهری به شمار میروند. در این زمان کریستف کلمب با استفاده از حمایت چند یهودی مخفی و چند نوکیش مسیحی که سابقاً یهودی بودهاند و جانشان در معرض مرگ است، میتواند پروژۀ خود را عملی کند. در واقع یهودیان نقش پررنگی در کشف آمریکا بازی میکنند. شایعات بسیاری مبنی بر یهودی بودن خود کلمب نیز وجود دارد. آیا او هم یهودی مخفی بود؟
پس از کشف قارۀ آمریکا بسیاری از یهودیان بهمنظور فرار از مشکلات و یافتن فرصتهای جدید راهی این قاره میشوند. چندین تن از آنان طی این مهاجرت ثروتمند میشوند. آنها با استفاده از معادن نقره و تجارت برده به توانگری دست یافتند. اما کمکم آتش خشم مسیحیان متعصب به قارۀ آمریکا هم میرسد و یهودیان به فکر مکانی جدید برای زندگی میافتند.
برزیل از مستعمرات پرتغال است، اما این کشور به علت نبود ادویه و معادن طلا و نقره جذابیتی برای استعمارگران ندارد و به همین دلیل اکثراً محکومان جزای عمومی را به آنجا اعزام میکنند. بااینحال، برخی از یهودیان به آنجا کوچ میکنند. آنها برزیل را تبدیل به مرکز تولید نیشکر میکنند. فروش نیشکر به تجار سایر نقاط جهان به آنجا رونق میدهد. کمکم یهودیان وارد عرصۀ مالی این تبادلات میشوند و به جای نقش اولیه، از وامها و حمایتهای مالی تولیدکنندگان و خریداران سود کسب میکنند. پس از آنکه دست در صنعت نیشکر زیاد شد و از رونق سابق افتاد، یهودیان برزیل به تولید و تجارت تنباکو مشغول شدند. همچنین آنها به ساخت کارخانههای تنباکوسازی در برزیل و هلند و آمریکای مرکزی پرداختند و با این کار روند جدیدی را در تجارت شکل دادند.
با کشف قاره و مستعمرات جدید در سراسر دنیا، قدرتهای اروپایی در رقابت با هم قرار میگیرند؛ آنها به چپاول ثروتهای طبیعی نقاط دیگر دنیا مشغول هستند. کمکم به قرن هیجدهم نزدیک میشویم و دنیای اسلام دیگر برای غربیها جذابیتی ندارد، آنها منابع بهتری یافتهاند. یهودیان نیز در این میان و با توجه به اختلافات سیاسی بین اروپاییها به تجارت مشغولند. گاهی به اینسوی قاره متمایل و گاهی بهسوی دیگر روانه میشوند. بیتوجهی غربیها به جهان اسلام، یهودیان ساکن این مناطق را نیز تحت تأثیر قرار میدهد، آنها برخلاف همکیشان خود در آمریکا و اروپا زندگی سختی را سپری میکنند. البته این بدان معنا نیست که همۀ یهودیان اروپا متمول هستند، در میان آنها چهرههای نوظهور و نوکیسه بسیاری به چشم میخورد.
در آغاز قرن هیجدهم امپراتوری آلمان بزرگترین و پرجمعیتترین کشور در حوزۀ اروپاست، بااینحال، آنها ارتشی قدرتمند ندارند. یهودیان این مشکل را برای آنها حل میکنند، آنها مدیریت مالی دولت را در دست میگیرند و تأمین مواد و ابزار مورد نیاز نظامیان و ارتش را نیز بر عهده میگیرند، همچنین به دولتها قرض میدهند یا دستکم برای آنها امکان قرض گرفتن را فراهم میکنند. در نیمۀ قرن همچنان سفارادیها از اشکنازیها ثروتمندتر هستند. شغلها و تجارتهای سابق دیگر رونق ندارند، تنها کسانی که امکان تغییر شغل را دارند، شانس بقا مییابند. آنها به خریدوفروش سهام روی میآورند، طی این مدت یکی از بانکهای مسیحی ورشکست میشود و پس از اندکی بانکی یهودی نیز به همان سرنوشت دچار میشود. دومینوی ورشکست شدن بانکهای یهودی ادامه مییابد. برای جلوگیری از شرایط بهوجودآمده، ۴۱ بانکدار که ۳۶ نفر آنها یهودی هستند به بازنگری در قوانین سهام میپردازند. یهودیان به شکل دستهجمعی از اروپای قارهای بهسوی انگلستان سرازیر میشوند، زیرا دولت انگلستان حمایت از بانکداران را بر عهده میگیرد. از این زمان به بعد، صفحۀ تاریخ ورق میخورد.
در سال ۱۷۰۰ نخستین کنیسه در لندن ساخته میشود. لایحۀ حقوق برابر یهودیان متولد خارج از کشور و داخل در مجلس انگلستان تصویب میشود. با توجه به آشنایی یهودیان در تبدیل ارز خارجی و داخلی، کمکم رشتۀ کارهای اقتصادی را در دست میگیرند، اما همچنان مورد توجه نیستند. در این زمان دولت انگلستان درخواست وامی به مقدار ۳ میلیون لیره استرلینگ میکند و در قبال این درخواست با پیشنهاد سخاوتمندانۀ ۵ میلیون لیره مواجه میشود. اعتماد میان دولتمردان و بانکداران یهودی افزایش مییابد. انگلستان با توسل به نگاه اقتصادی یهودیان که معتقدند پول باید در گردش باشد نه در پستوی خانه، اقتصادش رونق میگیرد و به مرکز مالی دنیا تبدیل میشود.
با توجه به اینکه نرخ ارز به شکل روزانه تغییر میکند، یهودیانی که صرافی دارند تبدیل ارز را بر عهده میگیرند و کار انتقال پول در خارج برای بازرگانان را نیز انجام میدهند. آمریکای شمالی و انگلستان به کمک یهودیان به هم متصل میشوند. درگیریهای مذهبی و سیاسی در میان آمریکاییها و کشورهای اروپایی در جریان است. یهودیان همچنان در سیاست دخالتی ندارند، جنگ برای بازار مالی آنها مناسب نیست. بسیاری معتقدند که یهودیان در انقلاب صنعتی نقشی نداشتهاند. البته تا حدی حرف ایشان صحیح است، اما دلیل اصلی این است که اکثر دول بزرگ اروپایی اجازۀ مشارکت یهودیان در صنعت و تولید را نمیدادند؛ بنابراین آنها وارد بخش مالی شدند. دلایل این ممانعت نیز مشخص است، بسیاری از کارگران مسیحی حاضر به حرفشنوی از رئیس یهودی نبودند؛ اما بهوضوح میتوان رشد حضور یهودیان در سایر شغلها مانند پزشکی، وکالت، بانکداری، معدن و حملونقل را مشاهده کرد.
در این دوران بانکهای اروپایی شروع به شکلگیری میکنند. یهودیان وامدهندۀ سابق تبدیل به بانکداران مدرن میشوند. بانکداران یهودی با افتتاح شعب مختلف در سراسر اروپا به نفوذ زیادی دست پیدا میکنند، آنان تأمین سرمایه برای زیرساختهای انگلستان را بر عهده میگیرند. ازدواجهای اقتصادی در میان بانکداران یهودی شکل میگیرد؛ بنابراین بهنحوی میتوان بانکداری را نوعی تجارت خانوادگی دانست. البته در گذر زمان وجهۀ خانوادگی بانکها از میان میرود؛ بیش از پیش ارزش سهام است که مالک را مشخص میکند.
میزان وام دادن بانکداران به دولتها افزایش مییابد. مجدداً همان شایعاتی که سالهای طولانی در مورد یهودیان وجود داشت، گسترش مییابد. شایعهسازان فراموش کردهاند که دولتها با دست خود یهودیان را به این سمت هدایت کردهاند. در بسیاری موارد سود حاصل از وام و قرض بهمراتب کمتر از صنعت است. یهودیان در جامعه دارای احترام هستند، آنها بهشدت بر روی تربیت فرزندان خود حساس بوده و هزینۀ زیادی بابت آن پرداخت میکنند. گرایش به جمعآوری آثار هنری و لوازم فرهنگی در میان ثروتمندان رایج است، هیچیک از آنان عملاً در سیاست دارای نفوذ نیستند. در این زمان و درحالیکه اکثریت یهودیان در سراسر جهان از نیویورک یا خاورمیانه و کشورهای مسلمان در فقر دستوپا میزنند، برخی از آنها در اروپا با سوار شدن بر روی انقلاب صنعتی و مالی، جایگاه بالایی به دست میآورند.
در ۱۸۸۴ نخستین صندوق بازنشستگی تأسیس میشود و با دستور امپراتور، بانکهای یهودی از آن حمایت مالی میکنند. با ادغام یهودیان در پول و قدرت کمکم آغاز پیوستگی آنها با سرمایهداری نیز آغاز میشود. در همین دوران کارل مارکس از خانوادهای یهودی متولد میشود. مارکس در کودکی پروتستان میشود تا با جامعه ادغام شود. او کتاب مسئلۀ یهود را مینویسد. مارکس معتقد است یهودیت ساختار اصلی سرمایهداری است، وی تداوم یهودیت را در محو سرمایهداری میداند. پس از مدتی مارکس اعلام میکند رهایی و آزادی مردم در جامعۀ یهودیت رهایی از دین یهود است. مارکس توضیح میدهد که یهودیت و پول تفکیکناپذیرند، بنابراین باید دین یهود را به کناری نهاد تا بتوان از قید سرمایهداری رها شد. مدتی پس از این سخنان مارکس، انگلس دوست دیرین او نگران میشود که این سخنان مارکس منتج به یهودستیزی شود. او از اینکه سخنان مارکس بهعنوان حیله و ابزار به دست طبقۀ بورژوا افتاده تا طبقۀ کارگر را فریب بدهند بسیار ناراحت است.
ناسیونالیستهای آلمانی، فرانسوی و روسی، یهودیان را به چشم دشمن میبینند و آنها را هموطن نمیدانند. جهان به سمتی میرود که سرمایهداری و یهودیت را دو لبۀ یک تیغ میپندارد. تمام شکستهای اجتماعی و سیاسی از نظر عامۀ مردم نتیجۀ اعمال یهودیان است. عملاً بورس در دست یهودیان است. بااینحال، یهودیان تمام تلاش خود را میکنند تا در جامعه همچنان پذیرفته شوند. آنها بهجز زبان آلمانی به هیچ زبانی سخن نمیگویند، به ارتش میپیوندند و فرهنگ آلمانی را بر فرهنگ یهودی مقدم میدانند؛ بااینحال، از نگاه عامۀ مردم حتی در فرانسه، یهود و سرمایهداری بههمپیوسته هستند. نگاه معتقدان به سرمایهداری نیز چنین است که یهود یک فرهنگ است.
در این زمان ماکس وبر نیز نظریات مختلفی در مورد یهودیان بیان میکند. او آوارگی یهودیان را دلیل اصلی این میداند که آنها دست به ایجاد یک صنعت یا اقتصاد ثابت نمیزنند. به نظر او بهترین نوع کار و درآمد برای آنان کارهای مالی است. این سخنان وبر در طول زمان کمکم به سامیستیزی تبدیل میشود و وی بدون مدارا به یهودیان میتازد. وبر معتقد است کاتولیک نیز بهتر از یهودیت نیست، زیرا آنها هم ثروت و مصرف را محکوم میکنند. او میگوید برخلاف اخلاق کاتولیکی، انباشت سرمایه به صورت اخلاقی و استفادۀ اخلاقی از آن باعث رشد و توسعه است. در نتیجه میتوان پذیرفت که بورژوازی ریشه در مذهب پروتستانتیسم دارد.
در ابتدای قرن نوزدهم یهودیان ثروتمند در اروپا باقی ماندند و به تحصیل میپردازند. آنها ترجیح میدهند در جامعۀ اروپایی ادغام شوند؛ اما هزاران یهودی فقیر به آمریکا مهاجرت میکنند. اکثر مهاجران به آمریکا هیچ سرمایهای ندارند. در میان این یهودیان فقیر و بیچیز، چند نفری سرمایۀ اندکی دارند. آنها به همان شغل وام دادن میپردازند. در این شرایط برای بانکدار بودن نیاز به تشکیلات زیادی نیست، تنها همین که شبیه بانکدارها باشید کافی است! در اواسط قرن نوزدهم اکثر یهودیان ساکن آمریکا به کارگری، تجارت خرد و خردهفروشی مشغولند. جمعیت یهودیان در برابر سیل مهاجران قابل چشمپوشی است.
با توجه به عدم حضور بانکهای یهودی در آمریکا، رقبای غیریهودی از فرصت استفاده کرده و بانکهای متعددی را تأسیس میکنند. در این میان چند بانکدار یهودی با استفاده از تجربۀ اروپایی خود به تأسیس بانک در آمریکا میپردازند. بانکهای یهودی اروپا برای تأسیس راهآهن آمریکا به دولت وام میدهند. به نظر میرسد با کمک آنها اقتصاد آمریکا مجدداً در مسیر رونق قرار گرفته است و دیگر مهاجران تنها به دنبال طلا به غرب آمریکا نمیروند، کارخانههای فولاد با حداکثر توان در حال کار هستند، کشتیها بین اروپا و آمریکا تردد میکنند و صنعت حملونقل شکوفاست، کاشت پنبه و کشاورزی در برخی ایالتها وسعت مییابد. چند یهودی نیز به شغل حقالعملکاری مشغول میشوند و برخی از آنان به وکالت و پزشکی میپردازند. درحالیکه به نظر میرسد جو یهودستیزی در آمریکا جریان ندارد، مجدداً کارهایی علیه آنها صورت میگیرد: چند هتل از ورود یهودیان ممانعت میکنند، مغازههای یهودیان در برخی مناطق تحریم میشود ... در این میان یهودیان ثروتمند به مهاجران فقیر کمک میکنند. بهطورکلی، یهودیان از سایر اقوام ساکن آمریکا شرایط بهتری ندارند و به لحاظ اقتصادی در یک سطح هستند.
بانکداران یهودی زیر نظر پدر خانواده زندگی میکنند. شرایط زندگی خصوصی بر اساس فرهنگ مردسالار یهودی است. انجام فرایض دینی و رفتارهای اجتماعی دینی به موقع انجام میشود.
آمریکا که زمانی به لطف وامهای فرانسویها و بانکداران انگلیسی چرخ اقتصادش میچرخید، حال به یکی از بزرگترین اقتصادهای جهان تبدیل شده است و کالاهای بسیاری در این کشور تولید میشود و روانۀ سراسر دنیا میشوند. آمریکایی که خود وامگیرندهای بزرگ بود، حال تبدیل به وامدهنده شده است. اکنون دیگر بریتانیا قدرت اصلی دنیا نیست، این آمریکاست که قدرت مالی و نظامی برتر را در اختیار دارد.
جنگ جهانی اول درمیگیرد. مانند همیشه یهودیان متهم اصلی جاسوسی هستند. فرانسویها، بریتانیاییها، آلمانیها و روسها آنها را بیقید و وطن میدانند که حاضرند به همه اسلحه بفروشند تا سود کنند. این در حالی است که بسیاری از یهودیان نسبت به کشور خود تعلق خاطر دارند. برخی از آنها اوراق قرضۀ کشور مطبوع خود را میخرند و بهعنوان پشتوانۀ مالی دولت خود در جنگ عمل میکنند. با روی کار آمدن بلشویکها، روسیه از جنگ کنارهگیری میکند. مذاکرهکنندۀ روسها، لئون تروتسکی یهودیزاده است. این کار به آلمان کمک بسیاری میکند، اما در هر صورت آنها نمیتوانند پشتوانۀ مالی لازم برای ادامۀ جنگ را تأمین کنند. اما بریتانیا به چاههای نفت باکو و عربستان دسترسی دارد. نفت در این دوران نقش مهمی پیدا کرده و ارزش اقتصادی بالایی دارد و آلمانها از آن محروم هستند. جنگ جهانی اول به پایان میرسد. بنیانگذار خط دریایی نیویورک، هامبورگ و یکی از ثروتمندان آلمانی که نقش پررنگی در حمایت دولت آلمان در جنگ دارد، خودکشی میکند.
هیئت نمایندگی آلمان و هیئت آمریکایی بر سر غرامت جنگ با هم مذاکره میکنند. هیئت آمریکایی متشکل از بانکداران یهودی است. آلمان به علت شکست مجبور میشود تعهدات سنگین مالی و اقتصادی را بپذیرد. آلمانها مستعمرات خود را از دست میدهند، مجبور میشوند سرمایهگذاریهای خارج از کشور را رها کنند، تعداد زیادی از کشتیهای خود را ببخشند و ۳۲ میلیارد مارک، طلا به دول پیروز بپردازند. علیرغم تمام ناملایمات، بانکداران یهودی مجدداً به کمک دولت آلمان میشتابند: یکی از آنها با وامی سنگین صنعت کشتیرانی آلمان را نجات میدهد، دیگری به آلمان کمک میکند تا معاهدۀ ورسای را دور بزند، چند حقوقدان یهودی نیز در بازنگری قانون وایمار همکاری میکنند. علیرغم این خدمات، مجدداً یهودستیزی گسترش مییابد.
کارل مارکس پیشبینی کرده بود با محو سرمایهداری، یهودستیزی نیز به پایان میرسد، اما با تشکیل شوروی این پیشبینی به حقیقت نپیوست. اگرچه تعداد یهودیان در میان بلشویکها زیاد نیستند، اما دو تن از رهبران آنها یهودیزاده هستند: زینوویف و لئون تروتسکی. به عقیدۀ بلشویکها با محو سرمایهداری مذهب نیز از میان میرود. یهودیانی که به حمایت از کانونهای مذهبی میپردازند بهشدت سرکوب میشوند. مقررات تحمیلشده بر کلیساها بر کنیسهها نیز تحمیل میشود. دولت سوسیالیستی مغازههای یهودیان را ملی اعلام میکند و هر عملی که در راستای اقتصاد آزاد باشد را محکوم میکند. در این میان برخی از یهودیان روسیه را به سمت غرب و آلمان ترک میکنند. کمکم رهبران یهودی حزب از تشکیلات پاکسازی میشوند. استالین با پروندهسازی تلاش میکند تا آنها را از سر راه بردارد؛ این بار آنها نه به اتهام سرمایهداری، بلکه با اتهام ناسیونالیستی مواجه میشوند.
در همین حال، آمریکا به علت بحران اقتصادی و بیکاری شدید، ورود مهاجران اروپای شرقی را که اکثراً هم یهودی هستند، متوقف میکند. همچنان اکثر یهودیان ساکن آمریکا کارگر هستند و اقلیت ثروتمندی که از آلمان بهسوی آمریکا روانه شدهاند، از کارهای نساجی و صنعتی به سمت بانکداری تغییر شغل میدهند؛ اما همچنان به شکل سنتی تجارت نوشیدنیهای الکلی دست آنهاست. البته پس از ممنوعیت مصرف نوشیدنیهای الکلی در آمریکا، به کانادا مهاجرت میکنند و این تجارت را بین کانادا و اروپا برقرار میکنند. درحالیکه جهان در بحران اقتصادی به سر میبرد، بانکها نیز رو به ورشکستگی میروند. در این میان بانکهای یهودی بیش از دیگران در زیر تیغ هستند.
با افول قدرت یهودیان در امور مالی و بانکی، آنها به سمت سینما گرایش پیدا میکنند؛ معروفترین آنها کمپانی برادران وارنر است. آنها کمکم تعداد زیادی سالن سینما و تئاتر را خریداری میکنند و در هیچیک از فیلمهای ساختهشده اصالت یهودی خود را نشان نمیدهند. بهعبارتدیگر، تمام تلاش خود را میکنند تا از نسب یهودی خود رها شوند. چارلی چاپلین نخستین کارگردان یهودی است که فیلم دیکتاتور را قبل از به قدرت رسیدن نازیها میسازد. در این زمان یهودیان به علت تسلط بر صنعت فیلمسازی، به توسعۀ تلویزیون و رادیو در سراسر دنیا کمک میکنند.
دنیا به جنگ جهانی دوم نزدیک میشود. شرایط برای یهودیان اروپا مخصوصاً در شرق خطرناک است. در این زمان بسیاری از بزرگان یهودی فرصت فرار از کشور را پیدا میکنند. در میان آنها نامهای بزرگی به چشم میخورد؛ آلبرت انیشتین، هانا آرنت، هربرت مارکوس، ادوارد تلر و برونو بتلهایم در میان آنها هستند. آمریکا مقصد اول آنهاست و بخش بزرگی از نوابغ بدون دردسر وارد آمریکا میشوند.
پس از پایان جنگ جهانی اول، نفت ارزش بالایی پیدا میکند. عربستان و ایران به صحنۀ رویارویی قدرتهای غربی بدل میشوند. در میان سهامداران و مالکان بزرگترین شرکتهای نفتی دنیا، یهودیان قرار دارند، اما آنها تنها ابزار حاکمان هستند. باید در راستای سیاست کلی، نفت را به خدمت ماشین جنگی شرکت مطبوع درآورند؛ از شرکت نفت ترکیه که در اختیار آلمانهاست و بعداً به شرکت نفت عراق تغییر نام میدهد تا راکفلرها و شرکت نفت ایران و عربستان.
تاریخ نشان داد که برخلاف دیدگاه عام، اکثر یهودیان کارگر و تهیدست هستند، اقلیت ثروتمند آنها را یهودیان آلمانی سابق تشکیل میدهند که پس از مهاجرت به آمریکا نیز همان روش سرمایهداری را ادامه دادند؛ درحالیکه بهوضوح در تورات میتوان روش زندگی سوسیالیستی را مشاهده کرد. شاید سیاستهای قرونوسطی در شکلگیری برخی شغلها در میان آنها مؤثر بوده باشد. آرزوی بازگشت به سرزمین هیچگاه در میان یهودیان ثروتمند وجود نداشته است. جهانیسازی اقتصاد، آنها را به سمت حضور در شاهراههای مالی ترغیب کرده است. بسیاری از آنها اصلاً مذهبی نیستند و به دستورات دینی عمل نمیکنند. در طول قرون متمادی آنها سعی کردند در جامعۀ اروپا ادغام شوند، با غیریهودیان ازدواج کردند، غسل تعمید گرفتند و ... اما هیچگاه جامعه آنها را بهعنوان فردی غیریهودی و با ملیتی همسان خود نپذیرفت. همین موضوع شاید دلیل اصلی گرایش یهودیان به امور مالی است، چون هیچگاه از تداوم زندگی خود در یک محل مطمئن نیستند. آنها ترجیح میدهند در شغلهایی حضور یابند که قابلیت نقدشوندگی بالایی دارد تا بتوانند بهسرعت مهاجرت کنند.
امروزه دیگر بهمانند گذشته سامیستیزی جریان ندارد. انسان به لحاظ فرهنگی رشد کرده است، تجربۀ جنگ جهانی دوم و هولوکاست را پشت سر گذاشته است. مجمع کشیشان واتیکان با الهام از تعلیمات ژان بیستوسوم به طور اساسی به ۲۰۰۰ سال یهودستیزی پایان میدهد. ژان پل دوم در سال ۲۰۰۰ در پی انتشار سندی به اشتباهات کلیسا در تفتیش عقاید و تغییر دین اجباری اعتراف میکند. اینها راه را به لحاظ ایدئولوژیک باز میکند، اگرچه به نظر میرسد هنوز نگاه عمومی به لحاظ اقتصادی تغییری نکرده است. البته این نگاه بر اساس اختلاف طبقاتی شدید و فقر گسترده است. اینکه یهودیان بر صدر جایگاههای مدیریتی بانکهای مطرح دنیا قرار دارند، مردم را بیش از پیش به اینسو سوق میدهد که شاید شایعات به حقیقت نزدیک باشند.
۲- أبو عمران موسیبنمیمونبنعبیدالله القرطبی، در سال ۱۱۳۵ میلادی در کوردوبا در اندلس (اسپانیای کنونی) زاده شد. او خاخام، پزشک، ستارهشناس، فیلسوف و دانشمند اسپانیایی-یهودی بود. وی در سدههای میانه در مراکش، اندلس و مصر زیسته و افکار و آرای او در جهان غیریهودی نیز پراکنده شده است. او از علمای بزرگ یهود است که در مورد او گفتهاند: «از موسی (ابنعمران) تا موسی (ابنمیمون) کسی مانند موسی برنخاسته است.»
منابع:
۱-یهودیان، جهان و پول، ژاک آتالی، انتشارات امیرکبیر.
۲-The Jewish Virtual Library
American Jewish Year Book,Philadelphie-۳
Jews and Judaism in the United States.A Documentary History ,۱۹۸۳-۴
نظر شما