به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ آلن بدیو فیلسوف معاصر است و همگان او را با نظریاتش در حوزه فلسفه و هستیشناسی میشناسند. بدیو پیش از ورودش به دنیای فلسفه، سینما را شناخت و به آن دست یافت. او آثاری در زمینه فلسفه و جهان و آرای فلسفی در باب سینما دارد و اخیرا نیز نمایشنامهای به نام «دومین محاکمه سقراط» از او به فارسی منتشر شده است.
کتاب «سینما» نوشته بدیو از آن دست کتابهاست که بدیو کمی فلسفه را با سینما مخلوط کرده و به نقد و تحلیل برخی فیلمها پرداخته است. نویسنده در این کتاب علاوه بر توضیح دادن درباره برخی از فیلمها و آثار فیلمسازان، موضوعی را بسط و آموزش میدهد. او در این کتاب تاریخ، فلسفه، سیاست و سینما را باهم گره زده تا مفاهیمی را منتقل کند. همچنین در این کتاب شاهد گفتوگویی با آلن بدیو درباره اتفاقات می ۱۹۶۸ در فرانسه هستیم؛ و او از نوع حضورش در این جنبش دانشجویی و روند آن سخن گفته است.
در پیشگفتار این کتاب آمده است «از دید بدیو سینما نوعی آموزش، نوعی هنر زندگی و نوعی اندیشیدن است. او در سی متن مختلف که از اواخر دهه ۱۹۵۰ تا امروز را در برمیگیرند، از رابطه خویش با «هنر هفتم» نوشته است.»
به بهانه انتشار کتاب «سینما» اثر آلن بدیو ایبنا گفتوگویی با مترجم این کتاب، ادریس رنجی انجام داده که در ادامه میخوانید.
ادریس رنجی در ابتدا درباره آلن بدیو و ورودش به جهان سینما گفت: سینما برای بدیو ارزشمند است و باعث شده درباره سینما بنویسد و این همان تزی است که او عنوان میکند، این که سینما فرم هنری اشتراکی و هنر تودههاست و برعکس سایر هنرها که به کارآموزی طولانیمدت و پیچیده احتیاج دارند درک سینما برای عوام نیز راحت است؛ به همین دلیل هم میتواند آموزش عمومی و هم هنر تودهها باشد. از این رو بدیو میگوید که اوایل نظرش درباره سینما این بود که مانند همه فیلم ببیند و سرگرم شود.
وی در ادامه بیان کرد: جنبه دیگر حضورش در سینما این بود که معمولا فلاسفه درباره اکثر موضوعات مینویسند و باید سعی کنند از لحاظ فرهنگی از سایرین عقب نیوفتند؛ به زعم بدیو هم به دلیل علاقه به فیلم دیدن، هم به دلیل کسب دانش درباره هنر و به این علت که سینما هنر معاصر است و برای کسی که با فلسفه سیاسی و کنش مبارزاتی ارتباط دارد و این ارتباط با مسائل معاصر بسیار اهمیت دارد، درنتیجه این عوامل باعث شدهاند تا بدیو به سینما نزدیک شود.
او درباره دیدگاه بدیو در رابطه با سینما اظهار کرد: بهترین تعریفی که بدیو از سینما ارائه کرده است در یکی از مقالات همین کتاب گنجانده شده و او به عنوان آزمایش فلسفی از سینما یاد میکند. به نظر بدیو سینما یک وضعیت فلسفی است و از وضعیت فلسفی مثالهایی میآورد؛ وقتی که یک روابطی وجود دارد که درواقع رابطه نیستند و حالت دیالکتیکی بین دو حد از یک نا رابطه به وجود میآید؛ در اینجا ما یک وضعیت فلسفی داریم.
این مترجم همچنین گفت: به نظر بدیو سینما این توانایی را دارد که این سنتزهای جدید را به وجود بیاورد. در زمینه زبان، تصویر و از همه مهمتر اشاره بدیو به این است که سینما هنر تودهها است؛ چون از دید بدیو سینما رابطه متناقضنما را مانند فلسفه به تصویر میکشد. هنر یک مقوله اساسی و آریستوکراتیک است و تودهها نیز یک مقوله دموکراتیک است. همین ماهیت سینما از دید بدیو که هنر تودههاست و میتواند یک وضعیت فلسفی ایجاد کند و در عین حال مخاطبانش تودهها هستند، میتواند از همین طریق آموزشی برای اعتلای تودهها باشد. سینما یک وضعیت فلسفی است و میتواند به این منجر شود که بتوانیم عین فلسفه را در سینما مشاهده کنیم. و به نظر او در جهان معاصر چنین اتفاقی نیز رخ میدهد.
رنجی درباره «فرهنگ سینمایی» از دیدگاه بدیو بیان کرد: این فرهنگ سینمایی تقریبا اولین متن بدیو است که حدودا در ۲۱ سالگی نوشته است و برمیگردد به زمانی که تازه این ایده که آیا سینما هنر محسوب میشود یا خیر در گفتمانهای فلسفی مطرح شد و به سینما به مثابه هنر و نه صرفا صنعت میپرداختند. بدیو در این بخش قصد دارد که جایگاهی در کنار سایر هنرها برای سینما قائل شود و آن شکلی که خودش تعریف میکند سینما را در حد هنر اعتلا دهد. او با استفاده از مفاهیمی مانند زمان، حرکت، مفهوم تصویر و این که سینما با تصاویر میاندیشد، شروع میکند به گفتن این که سینما چه رابطهای با هنرهای دیگر دارد و در عین حال میتواند یک جایگاه در فرهنگ انسانی پیدا کند.
وی در ادامه افزود: به همین دلیل با استدلالهایی با حالت بیانیهوار میگوید که سینما میتواند جایگاهی را در فرهنگ انسانی داشته باشد. تا پیش از نظر بدیو، دیدگاه درباره سینما بدین شکل بود که سرگرمی صرف است و مردم فیلم میبینند تا اوقات خوشی داشته و وقت بگذرانند. ولی از دید بدیو سینما میتواند مانند خواندن ادبیات متعال، دیدن نقاشیهای خوب یا گوش دادن به موسیقی عالی این ویژگی را داشته باشد و نه تنها یک وسیلهای برای خوشگذرانی باشد بلکه میتواند هنر هم باشد؛ و آثار ژان رنوآر، آلفرد هیچکاک و چارلی چاپلین نمونههایی از این قبیل میداند که توانستند تفاوتی را در چیزی که بدیو به آن «نظام فرمها» میگوید در هنر احراز کنند و در زمینه هنر جایگاهی برای خود داشته باشند. اصل مطلب بدیو این است که میتوانیم فرهنگ سینمایی داشته باشیم و سینما هنر محسوب شود نه یک سرگرمی ساده.
وی درباره سینمای تجدید نظرطلب از دیدگاه بدیو گفت: سینمای تجدید نظر طلب به دوره رادیکال مائوئیستی و کنش سیاسی بدیو ارتباط دارد و حالت بیانیهوار دارد، گرایش کمونیستی و رادیکال بدیو مشخص است و مثلا فیلمهایی مانند «نگهبان شب» لیلیانا کاوانی از ان دست است. از نظر بدیو این فیلمها به گونهای اصلاحطلبی یا تجدید نظر غیر شرعی از دیدگاه کمونیستها و مارکسیستها از دید مارکسیسم است؛ یعنی این فیلمها میخواهند اصول مارکسیستی را مورد تجدید نظر، بازنویسی و بازنگری قرار دهند که از دید بدیو و هم قطاران کمونیستیش این کار محکوم است. به این صورت که طبقه کارگر همه آدمهای خوب، ساده، بیچاره و زحمتکشی هستند و طبقه مرفه یا بورژوازی همگی افراد پلیدی هستند که در اقلیت قرار دارند و مردم صرفا هیچ نوع حضور سوبژکتیوی روی صحنه ندارند.
این مترجم همچنین افزود: عدهای بازیچه حزب کمونیست و سایر نهادهای سیاسی هستند که خودشان بردگان قدرتند در نتیجه به جای این که مردم کنشگر باشند و در تعیین سرنوشت خودشان نقش داشته باشند به عنوان مهرههایی در نظر گرفته میشوند که بدون هیچ ارادهای تسلیم قدرتهای بیرونی جامعه هستند و این از دید بدیو با مبانی مارکسیسم و کمونیسم که آنها داشتند برای رواج دادن در بین مردم و به اجرا رساندن آن تلاش میکردند مخالف است؛ چون حالت سخنوری صرفا مارکسیستی دارد. او این فیلمها را محکوم میکند و میگوید با این که این فیلمها در شیوه ارائه و داستانشان جامه سخنوری پوشاندند اما مارکسیستی نیستند؛ از همین رو خطرناکند. چون فیلمهایی که به شکل علنی از سرمایهداری حمایت میکنند مشخصاند ولی این فیلمهای تجدیدنظر طلبند که باید از تولیدشان جلوگیری شود. زیرا ظاهرا مارکسیستی هستند ولی در اصل اصول مارکسیسم را به بازی میگیرند. مشکل سینمای تجدیدنظرطلب از دید بدیو این است.
این مترجم درباره نظر بدیو درباره چگونگی تحلیل فیلمها گفت: در این بخش بدیو درباره رویکردهای انتقادی به سینما صحبت میکند. او میگوید ما سه رویکرد میتوانیم به فیلم داشته باشیم. بدیو رویکرد اول را داوری نامشخص میداند که معمولا نوعی نقد امپرسیونیستی عوامانه است، به عنوان مثال فرد میگوید من فیلمی را دیدم که از آن خوشم آمد یا فلان صحنهاش برایم جالب نبود. در این قسمت بدیو میگوید معیار داوری برای شما چیست و خوشم نیامد چه ارزش انتقادی دارد؟ و با ارجاع به چه چیزی این حرف را میزنید؟ در نتیجه اصولی که ما بر مبنای آن داوری میکنیم مشخص نیست و چیزهایی که به آن ارجاع میدهیم یا بازی بازیگر است یا صحنههایی از فیلم که مدت کوتاهی در ذهن ما میماند و بعد از بین میرود.
وی در ادامه افزود: رویکرد دوم مقداری به نسبت داوری نامشخص کمی پیشرفته محسوب میشود و آن را داوری مشخص نام مینهد و فرد این داوری را با ارجاع نام کارگردانها، مسائل هنریتر و مشخصتر فیلم انجام میدهد ولی درنهایت چیزی که در ذهن انسان میماند نام است و طی مدت طولانی به فراموشی سپرده میشود. ولی شیوه درست داوری از دید بدیو این است که ما فیلم را براساس اصول انتقادی و تکنیکی استفاده کرده و از مسائلی که برای اهل فن مشخص است صحبت کنیم. همچنین او نمونههایی را که بیان میکند از ادبیات و هنرهای دیگر است.
این مترجم همچنین بیان کرد: بدیو میگوید این که ما از یک اثر بزرگی از آشیل یا تراژدیهای یونانی خوشمان آمد نمیتواند نقشی ایفا کند، چون این اثر آنقدر اثر بزرگی است که این که کسی آن را دوست داشته باشد یا نه مضحک به نظر میرسد؛ و بعد از آن هم اگر بخواهیم این فیلم یا اثر هنری بزرگ را با استناد به نام صاحب اثر برای داوری به کار ببریم چندان پیشرفتی نکردهایم.
ادریس رنجی در پایان گفت: زمانی که بدانیم اثر چه جایگاهی در تاریخ فرمها دارد و از چه لحاظ با سایر فیلمهای این ژانر متفاوت است و توانسته از لحاظ تکنیکی و هنری چه نوآوریهایی داشته باشد در این صورت با ارجاع به اصطلاحات و اصول هنری که برای گفتمان انتقادی این اثر لازم است ما میتوانیم به درستی درباره این فیلم صحبت کنیم.
انتشارات افکار کتاب «سینما» اثر آلن بدیو با ترجمه ادریست رنجی را در ۴۰۳ صفحه، ۵۰۰ نسخه و با قیمت ۴۵۰۰۰ تومان منتشر کرده است.
نظر شما