به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ «پیکره فرهنگ جامع زبان فارسی» یکی از خدمات و تولیدات فرهنگستان زبان و ادبیات فارسی است و چند ماهی است که پویشی برای دسترسی عمومی به آن بر اساس خواسته شمار قابلتوجهی از اساتید و پژوهشگران حوزه زبان و ادبیات فارسی شکل گرفته است. پویش مذکور از سویی به رایزنی با پژوهشگران زبان فارسی و متخصصان رایانه و از سوی دیگر به تعامل با مسئولان ذیربط در فرهنگستان زبان و ادب فارسی پرداختهاست.
در روزهای اخیر، ریاست فرهنگستان زبان و ادب فارسی، موافقت خود و مدیر بخش فرهنگنویسی را با عمومی شدن اینپیکره، اعلام کرده است. با این حال در اعلان یادشده به مشکلاتی اشاره شده که باید پیش از عمومیشدن اینپیکره برطرف شوند. آنگونه که اعضای پویش میگویند خود را همچنان موظف به پیگیری اینوعده میدانند و برای مساعدت در رفع موانع اعلام آمادگی کردهاند و امیدوارند مسئولان فرهنگستان از اینمساعدتها استقبال کنند تا هرچه زودتر این خدمترسانی ملی به سرانجام برسد.
در راستای شفافیت هرچه بیشتر موضوع و تأکید بر ضرورت عمومی شدن پیکره زبانی فرهنگستان زبان و ادب فارسی، با دو تن از اساتید و پژوهشگران زبان و ادبیات گفتگو کردیم که مشروح اینگفتگوها در ادامه میآید.
گفتگوی اول با محمود امیدسالار پژوهشگر و شاهنامهشناس بود که حاصل کارهایی از این دست را، «با حفظ شرایط و حدود معقولی»، متعلق به ملت دانست و گفت:
درباره پیکرههای ایجادشده در دیگر نهادها، طبعاً اگر آن نهادها خصوصی هستند، اختیار عمومیکردن یا نکردن تولیداتشان دست خودشان است. اما اگر مثل فرهنگستان، عمومی هستند و بودجهشان از بیتالمال پرداخت میشود، کارمندان ملت ایران هستند و از ملت حقوق میگیرند و حاصل کارشان هم متعلق به ملت است؛ البته با حفظ شرایط و حدود معقولی. درباره حقوق معنوی پدیدآورندگان پیکره هم، باید بگویم از قوانین ایران بیاطلاعم و نمیتوانم اظهار نظری بکنم. اما در این ثغور رسم است که کارمندی که برای شرکت یا نهادی کار میکند، تمام تولیداتش در ساعات کار یا متعلق به آن شرکت یا نهاد است، و یا آن شرکت یا نهاد در آن سهمی عمده دارد. اگر قوانین ایران هم مشابهتی با این قوانین داشته باشند، احتمالا میتوان درمورد حقوق معنوی پژوهشگران به توافقی رسید که بهقول عوام نه سیخ بسوزد و نه کباب.
گفتگوی دوم هم با سیّدعلی میرافضلی، پژوهشگر و رباعیپژوه بود که عمومیشدن این پیکره را، که تدوین آن زیر نظر گروهی از اساتید نامدار و افراد مطلع و کاردان این حوزه صورت گرفته، عاملی برای برخورداری فرهنگستان زبان و ادب فارسی از حمایت اکثریت جامعه علمی و ادبی و پژوهشگران اینحوزه دانست و گفت: فلسفه وجودی چنین پیکرهای، دسترسی آسان پژوهشگران فرهنگستان به واژگان و اصطلاحات متون فارسی است و طبق آنچه دکتر علی اشرف صادقی مرقوم کرده، پیکره، ابزاری لازم و کارآمد برای تدوین فرهنگ جامع زبان فارسی در فرهنگستان است؛ و به نوعی پیشنیاز چنین کاری. اینکه اینپیکره چه امکاناتی دارد یا نواقص آن کجاست و تا کجا میتواند به پیشبرد تحقیقات زبانی و ادبی کمک کند، مستلزم دسترسی تام و تمام به آن است. اما در سالهای اخیر، اشارات و ارجاعات برخی پژوهشگران همکار فرهنگستان و کسانی که به این پیکره دسترسی داشتهاند و مقالاتی منتشر کردهاند، سودمند بودن چنین ابزاری را برای اهل پژوهش مسجّل کرده است.
هر گشایشی، از جمله دسترسی آزاد به منابع، میتواند ناخواسته، بعضی تبعات زیانآور هم داشته باشد. راه آن، همان طور که دکتر صادقی یادآور شدهاند، دسترسی توام با نظارت و ردگیری است؛ نه عدم دسترسیوی افزود: باید اضافه کنم با گسترش حوزههای پژوهش و ایجاد شاخههای بسیار تخصصی و جزئی در دانشهای ادبی و زبانی، مکانیزه شدن کاوش در منابع و به دنبال آن برخط کردنِ اینامکان، اجتناب ناپذیر است و چنین کاری، نیازمند صرف بودجههای کلان و استفاده از افراد متخصص اینحوزه است. خوشبختانه، اساتید دانشمندی که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی کار میکنند، چنین نیازی را از سالها پیش تشخیص دادهاند و با ایجاد اینپیکره، هم امر پژوهش را آسانتر کردهاند، و هم کار پژوهشگران را. از آنجا که فرهنگستان از منابع دولتی تأمین بودجه میشود، اینانتظار بهجا وجود دارد که محققان دیگر نیز بتوانند از امکانات اینپیکره، بدون نیاز به مراجعه حضوری، و یا تبعیض در دسترسی، بهرهمند شوند. البته، این به معنیِ نادیده گرفتن زحمات اساتید و کارشناسان فرهنگستان نیست. اینگروه با درک اقتضائات زمانه و استفاده از ظرفیت فناوری روز، مسیر را برای ایجاد فرصتهای پژوهشی هموار کردهاند. من معتقدم با فراهمشدن بسترهای فنی دسترسی پژوهشگران به اینپیکره، طبق ضوابط روشن، بانیان اینکار، مزد زحمات خود را بهتر خواهند گرفت. ایندسترسی همچنین مشخص میکند که امر پژوهش، وابستگی تمام به اینقبیلمنابع ندارد. بلکه شمّ پژوهشگر و دانش و تجربه او مهمتر از هر نوع ابزاری است. نکته مهم، داشتن فرصتهای برابر، صرفهجویی در وقت و دقت و فراگیری در امر جستجوست.
نویسنده کتاب «رباعیات خیام در منابع کهن» در پاسخ به اینسوال که آیا ممکن است دسترسی به پیکره، باعث مقالهسازی تلقی شود، گفت: ایناحتمال همیشه وجود دارد. هر گشایشی، از جمله دسترسی آزاد به منابع، میتواند ناخواسته، بعضی تبعات زیانآور هم داشته باشد. راه آن، همان طور که دکتر صادقی یادآور شدهاند، دسترسی توام با نظارت و ردگیری است؛ نه عدم دسترسی. من معتقدم سودمندی جریان آزاد دسترسی به اطلاعات و منابع در هر حوزهای، از زیانهای آن همیشه بیشتر است. ما سالها شاهد بودهایم و هنوز هم هستیم که برخی نگاهبانان دلسوز نسخههای خطی در کتابخانههای دولتی، با همینبهانه که دسترسی همگانی به نسخهها، ممکن است به تحقیقات کممایه بینجامد و در نتیجه، امر تصحیح و تحقیق را لوث کند و ارج و قرب آن را از بین ببرد، شرایط سخت و گاهی ظالمانهای را برای دسترسی به نسخههای خطی وضع کردهاند. در نتیجه پژوهشگران، با چه مکافاتی باید مسافتهای طولانی را طی میکردند و به کتابخانه میرفتند و با درِ بسته ضوابط دست وپا گیر مواجه میشدند و سرآخر هم سرخورده بر میگشتند. اگر دسترسیای که امروز به نسخههای خطی وجود دارد، دو دهه پیش وجود داشت، منِ پژوهشگر لازم نبود سهچهار سال از وقت خود را فقط صرف به دستآوردن منابع مورد نیازم کنم. اگر هزینه اتلاف وقت پژوهشگران را در مراجعه به کتابخانهها و مراکز پژوهشی به خاطر رؤیت یکمتن یا استفاده از یک سیستم محاسبه کنیم، سالانه سر به دهها هزار ساعتِ تلف شده و بلکه بیشتر میزند.
باید محدودیت دسترسی به اطلاعات و منابع را از میان برداشت تا اینجامعه رانتزده، در مسیرِ درست بیفتد. چرا باید فردی که در مشهد و کرمان و تبریز است، احساس کند به خاطر دوری از پایتخت، از فرصتهای برابر محروم است و مجبور شود علاوه بر هزینههای بیشتر، مخاطراتِ سفر و اتلاف وقت، دچار بیانگیزگی برای انجام پژوهش شود؟ از کنار این سؤالها آسان نمیتوان گذشتمیرافضلی ادامه داد: کاری که دکتر جعفریان در کتابخانه مرکزی دانشگاه تهران در پیش گرفته، یکحرکت عظیمِ علمی است و استمرار هوشمندانه کاری است که ایشان در کتابخانه مجلس انجام دادند. ایشان با یکحرکت جسورانه و دلسوزانه، امر پژوهش را وارد مرحله جدیدی کردند. به کار پژوهشگران سرعت دادند، احترام آنها را بالا بُردند و در عینحال، واقف بودند که اینکار، در کنار این همه فواید بیشمار، ممکن است تبعاتی ایجاد کند و ابزاری در دست عدهای نااهل و پختهخوار شود. اما بهخاطر چند بینماز، در مسجد را نمیبندند. جامعه علمی خودش، از این افراد حسابکشی میکند، عیار هر پژوهشی را میسنجد و با تولیدات بیخاصیت و پر سروصدا، سرقات علمی، سرهمبندی و سوء استفاده، و کتابسازی و مقالهسازی برخورد مناسب را انجام میدهد. ایننگرانیها بهجاست، ولی نباید مانع انجام یککار درست و ضروری شود. مطمئنم این بزرگوارانی که در فرهنگستان هستند و بانی این اقدام بزرگ شدهاند، اگر بیرون از فرهنگستان بودند، الآن نامشان جزو امضاکنندگان پویش بود. چرا که اینخواسته، یک خواسته منطقی مبتنی بر ضرورت زمانه است. تجربه کرونا نشان داد که جهان را نمیتوان با پیشفرضهای سنّتی اداره کرد. باید محدودیت دسترسی به اطلاعات و منابع را از میان برداشت تا اینجامعه رانتزده، در مسیرِ درست بیفتد. چرا باید فردی که در مشهد و کرمان و تبریز است، احساس کند به خاطر دوری از پایتخت، از فرصتهای برابر محروم است و مجبور شود علاوه بر هزینههای بیشتر، مخاطراتِ سفر و اتلاف وقت، دچار بیانگیزگی برای انجام پژوهش شود؟ از کنار این سؤالها آسان نمیتوان گذشت.
«ممکن است دسترسی عمومی به این پیکره در تألیف "فرهنگ جامع زبان فارسی" اشکالی ایجاد کند یا کسی بر اساس این پیکره به تألیف فرهنگ دیگری، مشابهِ "فرهنگ جامع زبان فارسی"، بپردازد؟» این، سوالی بود که میرافضلی در پاسخ به آن گفت: همه میدانند کار فرهنگنویسی، بسیار تخصصی و زمانبر و هزینهبر است. یعنی کاری نیست که فرد یا افرادی بتوانند بدون داشتن دانش و تجربه لازم اینکار، به تنهایی و صرفاً با دسترسی به متون یا پیکرهای از این دست، از عهده آن برآیند. اگر اینکار به همین راحتی شدنی بود، تا حالا باید پروژه «فرهنگ جامع زبان فارسی» با گروه کاردانی که آن را هدایت میکند، به اتمام میرسید. البته ایندغدغه، دغدغه بهجایی است و باید تمهیدات لازم برای جلوگیری از سوء استفاده از آن اندیشیده شود که در پاسخ دکتر صادقی هم به آن اشاره شده است. پایشِ دسترسی، و ایجاد الزامات حقوقی ساده اما مؤثر، میتواند مانع از چنین آسیبی شود. اتفاقاً یکی از نکاتی که دسترسی به پیکره را الزامی میکند، کندیِ ناگزیرِ کار تدوین و چاپ «فرهنگ جامع زبان فارسی» است. شاید به اندازه عمر مفید یکنسل طول بکشد که اینفرهنگ عظیم و ارجمند به اتمام برسد. بسیاری از پژوهندگان حتی ممکن است توانایی خرید مجلدات آن را بعد از چاپ نداشته باشند و باید سر و کارشان به کتابخانهها بیفتد و گرفتار همانکاغذبازیها و مقررّات تنگنظرانه و همان اتلاف وقت معهود شوند. در حالیکه بستر جستجو در متون فارسی فراهم است، کار پژوهش که نمیتواند معطّل اتمام چنین پروژه عظیمی بماند و محققان برای یک جستجوی ساده اما وقتگیر، چندین سال منتظر باشد که مجلّدات بعدی منتشر شود. ضمن اینکه، کارکرد اینها، دو کارکرد متفاوتاند.
اگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی از حمایت اکثریت جامعه علمی و ادبی و قاطبه پژوهشگران اینحوزه برخوردار باشد، در جذب بودجههای بیشتر موفقتر خواهد بود. کاش بهجای برگزاری اینپویش، شرایط به گونهای مهیّا بود که امضا کنندگان پویش فعلی، پویش حمایت از افزایش بودجه فرهنگستان را به راه میانداختندوی درباره پیکرههای دیگری که توسط نهادهای دیگر تولید شدهاند و قابلیت مقایسهشان با پیکره فرهنگستان گفت: شنیدهام برخی مؤسسات یا انتشاراتها در بخش خصوصی، زیرساختهایی را برای دسترسی آسانتر به متون و منابع مهیّا کردهاند. اما چون اشرافی به اینموضوع ندارم، نمیتوانم مقایسهای انجام دهم. آنچه در فرهنگستان اتفاق افتاده، دلیل آن است که زیر نظر گروهی از اساتید نامدار و افراد مطلع و کاردان این حوزه صورت گرفته و باعث اطمینان خاطرِ اهل پژوهش است. از طرفی، بخش خصوصی با هزینه خود این کار را انجام داده و توقع نابجایی است اگر انتظار دسترسی عمومی را به سیستم آنها داشته باشیم. فرهنگستان، از بودجههای دولتی تأمین میشود و قاعدتاً بخشی از انتظارات پویش، به خاطر همین موضوع است. بد نیست همینجا اشارهای به این موضوع داشته باشم که هر سال، هنگام طرح لایحه بودجه در مجلس، سر و صداهای زیادی در جامعه ایجاد میشود که این بودجه کجاها هزینه میشود؟ ما میدانیم بودجه فرهنگستان در قیاس با بسیاری از مؤسسات فرهنگی و مراکر آموزشی و پژوهشی، پایین است و در شأن ایننهاد علمی نیست. اتفاقاً ارائه چنینخدماتی به جامعه علمی، یعنی نمود پیداکردنِ نتایج زحمات اساتید و کارشناسان شاغل یا همکار فرهنگستان و بهرهوری بیشترِ اهل تحقیق، با ایجاد حسّ همدلی در جامعه علمی، میتواند بهانه مناسبی برای افزایش اینبودجه باشد. من معتقدم اگر فرهنگستان زبان و ادب فارسی از حمایت اکثریت جامعه علمی و ادبی و قاطبه پژوهشگران اینحوزه برخوردار باشد، در جذب بودجههای بیشتر موفقتر خواهد بود. کاش بهجای برگزاری اینپویش، شرایط به گونهای مهیّا بود که امضا کنندگان پویش فعلی، پویش حمایت از افزایش بودجه فرهنگستان را به راه میانداختند.
سراینده مجموعهشعر «خواب گنجشکها» ادامه داد: بنابراین، من این پویش را از این دیدگاه نیز مفید میدانم و به نظرم با پاسخ مناسب و منطقی به اینپویش، اینفرصت برای مسئولین فرهنگستان فراهم میشود که مطالبات خود را از نهادهای بالادستی مانند سازمان برنامه و بودجه بالاتر ببرند و آن را مستند به انتظاراتِ جامعه علمی کشور کنند. به عبارت دیگر، استادان و عزیزان ما در فرهنگستان باید به اینپویش به چشم یک فرصت نگاه کنند و به بهانه مطالبه بحق اهل تحقیق، قدرت نرمافزاری پیکره و ظرفیت فنی آن را برای استفادههای پژوهشی بالاتر ببرند. این پویش، فرصت خوبی برای مجاب کردنِ مسئولین هم هست که معمولاً زیرِ بار چنین هزینههایی نمیروند و به بهانههای مختلف، از آن شانه خالی میکنند.
میرافضلی در پاسخ به سوال پایانی اینگفتگو درباره چگونگی صیانت و محافظت از حقوق معنوی پژوهشگرانی که در تهیه و تولید پیکره فرهنگستان نقش داشتهاند، گفت:
بسیاری از پروژههای علمی که به سرپرستی یک فرد و همکارانش در کشور اجرا میشود، همین وضعیت را دارند. آنپروژهها، در یکتاریخ مشخص به اتمام میرسد و اجرا کنندگان آن، علاوه بر دریافت حقوق مادی، از حقوق معنوی طرح خود مطابق قوانین جاری کشور برخوردار میشوند. پس از آن، متولّی کار است که پروژه را به دست میگیرد و مطابق سیاستهای خود یا اهداف و مأموریتهای سازمان، از آن استفاده میکند. این، یکروند عادی و جاری در چنینکارهایی است. به نظرم، این، دغدغهای است که باید بین مسئولین فرهنگستان و تیم علمی و اجرایی حل و فصل شود و اینپویش را نباید به آن مرتبط کرد. همچنین، مگر استفادهای که بانیانِ اینپیکره از دسترنج فرهنگنویسان پیشین مثل مرحوم دهخدا و پدیدآورندگان آثار ادبی و مصححان متون کردهاند، باعث پایمالشدنِ حقوق معنوی آن گروه شده که استفاده پژوهشگران از اینپیکره چنین وضعیتی ایجاد کند؟ مطمئن باشید جامعه علمی و پژوهشی، پس از دسترسی به اینپیکره، دو چندان قدرشناس و حقگزار دست اندرکاران آن خواهد بود و حمایت معنوی از آنها را وظیفه خود خواهد دانست و نام نیکشان در عرصه علم و ادب به یادگار خواهد ماند.
نظر شما