به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نزدیک به پنج یا شش سال است که همزمان با نوروز در مناطق مختلف ایران، غرفههایی در اختیار هنرمندان صنایع دستی قرار میگیرد تا محصولات خود را بهطور مستقیم در اختیار علاقهمندان و گردشگران بگذارند. سنتی که طبق شنبده ها امسال زیرپا گذاشته شده است!
امسال همین غرفهها در آرامگاه سعدی از یک میلیون و ۳۰۰ تا یک میلیون و ۵۰۰، در حافظیه دو و نیم میلیون، در تخت جمشید از یک میلیون و نیم تا دو و نیم میلیون، در کرمان ۸۰۰ هزار و در کاخ سعدآباد از دو میلیون و ۸۰۰ و حتی سه میلیون تومان قیمتگذاری شده است.
غرفهها را به بخش خصوصی واگذار کردهایم
پویا محمودیان، مدیرکل صادرات معاونت صنایع دستی در این باره به خبرنگار مهر میگوید: ما غرفههایی را به بخش خصوصی واگذار کردهایم تا از ۲۸ اسفند تا ۱۳ فروردین به قیمت یک میلیون و ۳۰۰ هزار تومان در اختیار هنرمندان قرار دهند.
با وجود این توضیح اما هنرمندان صنایع دستی نگاه دیگری دارند. نیما ذاکری سعید از فعالان حوزه چرم، بیمه و اختصاص نمایشگاه رایگان را تنها حمایت معاونت صنایع دستی از هنرمندان این حوزه تا پیش از این میداند و میگوید: دولت بیمه هنرمندان را قطع و تنها به وعده و وعید بسنده کرده است. اگر بیمه هنرمندان قطع شده و نمایشگاهها هم دیگر رایگان نیست، هدف از شکلگیری معاونت صنایع دستی زیر سوال میرود. آن وقت هنرمندان از خود میپرسند پس این معاونت به چه کار میآید و اصلا چه دردی را از صنعتگران، درمان میکند!
حصیرباف هرمزگانی چگونه میخواهد اجاره غرفه بدهد؟
ذاکری در پاسخ به اینکه چه اشکالی دارد از هنرمندان صنایع دستی هم مبلغی برای اجاره غرفه گرفته شود میگوید: مساله این است کشور ما، یک کشور سرمایهداری نیست. شاید بعضی هنرمندان از جمله کسانی که در زمینه گبه و گلیم و مینا و زیورآلات فعالیت میکنند بتوانند هزینه چنین غرفههایی را تامین کنند اما حصیربافی که از هرمزگان آمده و کل محصولی که با خود آورده یک میلیون تومان است چگونه میتواند، دو میلیون هزینه غرفه بدهد!؟ خود من مدتهاست روی آنچه با چرم انجام میدهم کار دستی نمیکنم چون قیمتها بالا میرود و مردم، قدرت خرید ندارند.
این هنرمند صنایع دستی معتقد است در شرایطی که تولیدکنندگان، وضعیت خوبی ندارند و محصولاتشان ماهها در انبار باقی میماند و فروخته نمیشود، معاونت صنایع دستی بر چه اساس، چنین قیمتهایی را تعیین کرده؟ آیا نظارتی از سوی این سازمان بر شرکتهای خصوصی که غرفهها را واگذار میکنند وجود ندارد؟
برگزاری نمایشگاه رایگان از وظایف معاونت صنایع دستی است
داکری ادامه میدهد: سال ۱۳۹۰ در مصلای تهران نمایشگاهی برگزار کردند. از همه استانها در این نمایشگاه شرکت کرده بودند و مکان برگزاری نمایشگاه مرکزیت داشت و با مترو و اتوبوس و تاکسی میشد به آن رفت و آمد کرد. تبلیغات خوبی وجود داشت و خلاصه همه چیز، سروسامان داشت. چه شد که آن نمایشگاه دیگر تکرار نشد؟
وی ادامه می دهد: مگر وظیفه معاونت صنایع دستی، حمایت از هنرمندان نیست؟ مگر برگزاری نمایشگاههای رایگان، یکی از مواردی نیست که در اساسنامه معاونت به آن اشاره شده است!؟
به گفته این هنرمند، تبلیغ، یکی از رکنهای اساسی در نمایشگاههای صنایع دستی است اما متاسفانه، هیچکدام از نمایشگاهها تبلیغ نمیشود تا آنجا که در نمایشگاه صنایع دستی بوشهر یکی از هنرمندان که وانت داشت، بلندگو اجاره کرد و در سطح شهر اطلاعرسانی کرد که فلانجا نمایشگاه صنایع دستی برقرار است.
ذاکری بار دیگر با تاکید میگوید: پولی شدن نمایشگاههای صنایع دستی، ضربه مهلکی بر پیکر نحیف آن است. معاونت صنایع دستی در حکم پدر خانواده است، نمیتواند به فرزندی که کار و کاسبیاش رونق دارد بگوید بمان اما تو که ضعیف و فقیری محکوم به مردن هستی. یک زمان از هر استان، ۵ نفر میتوانست در نمایشگاهها شرکت کند بعد شد سه نفر حالا هم میگویند یا این قیمتهای نجومی را بپرداز یا در کنج خانه بمان و با فقر خود بساز؛ پولی کردن نمایشگاهها یعنی گلیم و گبه و مینا و شیشه باقی بمانند و باقی از بین بروند. اینگونه از ۲۵۰ رشته، بیش از رشته زنده نمیماند.
به گفته این هنرمند که در زمینه چرم فعالیت میکند، مسئولان سازمان میراث فرهنگی از جمله معاون صنایع دستی در بسیاری از سخنرانیهای خود به دولت پیشین خرده میگیرند که میراث فرهنگی و هنرهای سنتی و صادرات و چه و چه را نابود کردند. ای کاش به جای انتقاد از دولت قبل بگویند چه برنامهای برای آینده دارند و چگونه میخواهند صنایع دستی را نجات دهند؟
صنایع دستی ماهها در انبارها خاک میخورند
شاهرخ پوری یکی دیگر از هنرمندان صنایع دستی است. به گفته او گاهی یک شرکت بدون استفاده از رانتهای دولتی، مبلغی را به سازمان میراث فرهنگی یا شهرداری پرداخت و فضایی را اجاره میکند و در اختیار هنرمندان صنایع دستی قرار میدهد. اما گاهی یک شرکت بهظاهر خصوصی با استفاده از حمایتهای دولتی میآید و پروژه بزرگی را به دست میگیرد. من شنیدهام در معاونت صنایع دستی چنین اتفاقی افتاده؛ همه چیز را به یک شرکت خصوصی سپردهاند تا در بسیاری از شهرها، همزمان با نوروز نمایشگاه برگزار کند.
این هنرمند نمدمال ادامه میدهد: بخش خصوصی به سود خودش فکر میکند نه به درآمدزایی برای هنرمندی که ماهها محصولاتش در گوشه انبار خاک خورده و صورت خود را با سیلی سرخ کرده است. اینجا وظیفه معاونت صنایع دستی است که از هنرمندان حمایت کند و اگر چنین اتفاقی نیفتد رسالت این معاونت زیر سوال میرود.
شکلگیری بازارچههای صنایع دستی ضروری است
پوری از اصرار خود بر شکلگیری بازارچههای صنایع دستی میگوید. به گفته او باید چنین بازارچههایی راه بیفتد تا جلوی دلالیهای بزرگ گرفته شود. آن وقت دیگر فضایی هست تا هنرمندان در آن به ارائه کارهای خود بپردازند و ناچار نبودند در نمایشگاههای پولی شرکت کنند.
به گفته این هنرمند در رشته نمدمالی با پولی کردن نمایشگاههای صنایع دستی، رشتههای کم درآمد و کم طرفدارتر چون نمدمالی و حصیربافی از بین میروند و تنها چند رشته انگشتشمار باقی میمانند. مگر صنایع دستی، هویت ملی و فرهنگی ما نیست؟ مگر نباید از همه رشتهها و از همه هنرمندان حمایت شود؟
پولی شدن نمایشگاهها یعنی ورود بیشتر کالاهای چینی
پوری معتقد است با پولی شدن نمایشگاههای صنایع دستی بر میزان جنسهای چینی افزوده میشود و معاونت صنایع دستی هم نمیتواند نظارتی داشته باشد. من وقتی ناچارم اجاره غرفه خود را بپردازم فقط نمد ارائه نمیدهم در کنارش سفال و شیشه و چرم هم میآورم.
او در ادامه به اصل ۴۴ قانون اساسی اشاره و بیان میکند: من مخالف خصوصیسازی نیستم اما این کار به صنایع دستی آسیب میزند. صنایع دستی، طفل نوپایی است که باید دستش را بگیرند تا راه بیفتد و جان بگیرد نه اینکه سد، پیش پایش بگذارند.
به گفته پوری، معاونت صنایع دستی باید کارگروهی تشکیل دهد تا محصولات ارزیابی و از هنرمندان حمایت شود. در حالیکه هیچ سازوکار نظارتی وجود ندارد. امسال هم با پولی شدن نمایشگاههای صنایع دستی، بسیاری از هنرمندان شرکت نمیکنند نه اینکه نخواهند، توان مالیاش را ندارند و خدا میداند نمایشگاه به چه بازار مکارهای تبدیل خواهد شد.
به فکر درمان باشیم
به نظر میرسد معاونت صنایع دستی و در جایگاه بالاتر ریاست سازمان میراث فرهنگی باید درمانی جدی برای صنایع دستی و هنرهای سنتی ایران در نظر بگیرند. بسیاری از هنرهای سنتی ایران در حال فراموش شدن است.
هنرمندان نه بیمهای دارند و نه حقوق ثابتی. صنایع دستی تولید میشود اما جز شماری معدود از این صنایع، باقی فروش چندانی ندارند.
ارزش این هنرها در قالب فیلم و پویانمایی و ابزارهای مدرن به مردم معرفی نمیشود. در کمتر مجموعه تلویزیونی است که جز گلیم و گبه و فرش، هنر دیگری به چشم بخورد و... اینگونه است که پدر گلابتوندوزی در ایران میمیرد و کسی خبردار نمیشود؛ بهترین سوزندوز بلوچ در فقر و تنهایی از دنیا میرود و آب از آب تکان نمیخورد و...
نظر شما