به گزارش فرهنگ امروز به نقل از خبرآنلاین:
در فروردینماه ۱۳۴۵ حدود یازده ماه قبل از تصادف فروغ فرخزاد که منجر به درگذشت او شد، خبرنگار مجله «زن روز» با ابراهیم گلستان درباره زن و عشق گفتوگوی کوتاهی انجام داد. این گفتوگو که در تاریخ ۲۰ فروردین ۴۵ منتشر شد به این شرح بود:
آیا به نظر شما عشق و تنخواهی مفهوم واحدی دارند؟
عشق در جلوههای گوناگونی ظاهر میشود که بعضی به تن ربط دارند و بعضی ندارند، یا دستکم مستقیم و بیواسطه ندارند. عشقی که به تن ربط دارد با خواستن تن همراه است، از تن خواب میگیرد و با محرومیت از تن منحرف میشود.
به عقیده شما علت لجامگسیختگی و بیقراری نسل حاضر چیست؟
چه کسی به شما اطمینان داده که نسل حاضر لجامگسیخته و بیقرار است؟ چه کسی به شما گفته که نسل سابق لجامگسیخته و بیقرار نبود؟ این لجامهایی که گسیخته میشوند و این قرارهایی که «بی» میشوند آیا همان شرایط زندگی دیروز هر امروزی نیستند؟
خبرهای مرتبط
-
آنچه که درباره ابراهیم گلستان و فروغ فرخزاد اشتباه است
-
خانهای که فروغ پول آن را پرداخته بود، ابراهیم گلستان در آن را بسته!
-
مرگ فروغ تصادف بود یا تصمیم؟
نقش زن ایرانی در حوادث اجتماعی و معنوی کشور ما... چه بوده است؟
نقش آگاه؟ هیچ... در اینجا زن به منزله یک جمع هنوز مطرح نیست. درست مثل مرد.
به نظر شما چرا مرد ایرانی به گذشته و چگونگی روابط زن فرنگی کوچکترین اهمیتی نمیدهد و بدون پرهیز و سختگیری با او ازدواج میکند ولی در مورد دختر ایرانی و باکره بودن او تا این حد سختگیر است؟
این سوال درباره یک امر کوچک و استثنائی است. اگر یک دختر دمبخت را یک جوان فرنگرفته به این جهت که باکره نیست به زنی نگیرد، این شاید برای آن دختر دردی باشد اما برای اجتماع حتما درد نیست. از میان دو میلیون مرد ایرانی چند نفر زن دارند؟ و از آن میان چند نفر زن فرنگی دارند؟ و از آن میان چند نفر پیش خودشان با این سوال یا انتخاب روبهرو شدهاند؟...
مسلما تعداد معدودی که من فکر میکنم از نظر آنها یک دختر غیرباکره ایرانی حتما باید «لَچَر» [پست] باشد تا این همه پرده را پاره کند و از این همه دیوار عبور کرده و خودش را به اصطلاح عامیانه لو بدهد. چنین دختری از نظر آنها روحش را فروخته است و ذاتا خیانتکار است. ولی یک دختر فرنگی معاشرتکرده، فقط طبق عرف محیطی که در آن زندگی میکند رفتار کرده و از آزادی اجتماعیاش برخوردار است. این دختر با عقیده عمومی اجتماع عناد نورزیده، سنتی را نشکسته و به حریم اندیشه مردم تجاوزی ننموده است.
آیا با ورود رسم «گرلفرند»، «بویفرند» که مفهوم حقیقی آن تایید روابط پسر و دختر قبل از زناشویی است به جامعه ایران موافقید؟
ورود یک رسم تازه نشانه رسیدن شرایط تازه است. این یک تعلیل است، توجیه نیست.
آیا به گمان شما همگامی زن در کلیه امور اجتماعی ضرورت دارد؟ با چه شرایطی؟
اجتماع یعنی جمع زنها و مردها. امور اجتماعی هم یعنی امور مربوط به زنها و مردها. پس «ضرورت» و «شرایط» و حتی سوال در این مورد دیگر جایی ندارد.
به نظر شما عشق در قالب رمانتیک فعلی خود به بشر خوشبختی و یا بدبختی بخشیده است.
(با طنز) من نمیدانستم عشق «فعلا» قالب رمانتیک دارد. من اصلا نمیدانستم عشق قالب دارد. اگر داشته باشد دلم برایش خواهد سوخت. اگر آمارگیری شما درباره خوشبختیها و بدبختیها خوب سیاههبندی شد، بدبختیها را در ستونی بنویسید که بالایش نوشته باشید «قالب» و خوشبختی را بگذارید در ستونی زیر عنوان «عشق».
نظر شما