فرهنگ امروز/ اسماعیل قدیمی
فرهنگ که اندیشمندان و صاحبنظران آن را حوزهای با اهمیت در جامعه معرفی میکنند و مأموریتش تولید و بازتولید ارزشها و هنجارهای شکل دهنده به رفتارجمعی مردم در موقعیتهای گوناگون اجتماعی است، طی دهههای گذشته سایه سنگین خود را روی همه مکاتب اندیشهای جهان از فرانکفورت گرفته تا پسامدرنیسم، بیرمنگام، هژمونی فرهنگی و حتی زبانشناسان افکنده است. اکنون ما در دورانی بهسر میبریم که نهادهای فرهنگی و سازمانهای فرهنگی جهان صنعتی با استفاده از سلاح دانش در عصر اطلاعات همه رسانههای همگانی و اجتماعی را بهخدمت گرفتهاند و با تکیه بر تمام سازوکارها و ابزارهای نفوذ فرهنگی از تبلیغات (سیاسی، دینی و بازرگانی) و سلبریتیها گرفته تا سریالها، بازیهای رایانهای و شبکههای اجتماعی مجازی، آنی و کمتر از آنی بشر غرق شده در دنیای رسانهها و اشتغالات زندگی رقابتی و مصرفی را به حال خود رها نمیکنند. (تجسم کنید جمعشدن فرزندان و نوهها را در خانه پدرومادربزرگ و دادوستدهای پیامها و شایعات تلگرامی، اینستاگرامی، مسابقه کلش آو کلنزی یا وادادگیهای هلههلویی در برابر سریالهای ترکیهای و البته سلفیگرفتن از جمعشدن سه نسل سنتی، درحالگذار و شبکه اجتماعی و تبلور شکاف دیجیتال در کوچکترین واحد جامعه یعنی خانواده ایرانی!) فرهنگ، عرصهای در جامعه است که در آن هویت جمعی مردم یک کشور از طریق کنشهای نمادین متقابل و با هدف جامعهپذیر شدن افراد و گروهها با تکیه بر پارادایم، جهانبینی و ایدئولوژی خاص هر قوم و ملتی شکل میگیرد. این امر، امروزه از آنچنان اهمیتی برخوردار شده است که هزینههای کلانی را متوجه فعالیتهای فرهنگی کرده و حتی عرصه فرهنگ، خود به بزرگترین عرصه تولید و سودآوری تبدیل شده است.
همچنین فعالیتهای فرهنگی چنان با جهان اقتصاد و سیاست عجین شدهاند که بدون همراهی آن، نه رونق اقتصادی میسر است و نه مدیریت سیاسی بهسامان میرسد. از اینروست که صاحبنظران، اقتصاد پسافوردیستی را بدون فرهنگ پسامدرن میسر نمیدانند. بهعنوان مثال، هرکالایی برای خریداری شدن، نیازمند آوازهگری، تبلیغات بازرگانی و طی مراحل برندینگ است و همه این مراحل بدون یاری نهادها و سازمانهای نیرومند فرهنگی و ساختن محیطی نمادین توسط رسانهها و با استفاده از نظام ارزشی جامعه، نمیتوانند محقق شوند.
ادبیات عصر اطلاعات و جامعه اطلاعات، سرشار از واژگانی است که از گرهخوردگی قدرتنرم، دیپلماسیرسانهای، تبلیغات بازرگانی با نفوذ سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و بینالمللی حکایت دارند و پروژه جهانیسازی را به اهداف خود نزدیک میکنند. اصطلاحاتی مانند فرهنگ شرکتی، جامعه شرکتی، جامعه پسامدرن، جامعه مصرفی، فرهنگ سلبریتی یا ستارهها، جامعه پولکی و... از ظهور جهانی حکایت دارند که بناست سیاست آن را رونالدریگانها، دونالد ترامپها و شوارتزنگرها یا آنجلینا جولیها مدیریت کنند. دنیایی برآمده از هماهنگی اقتصاد، سیاست و فرهنگ با محوریت رسانهها! دنیایی با ٥/١٠ میلیارد دلار درآمد تنها در فروش فیلمهای هالیوود در سال ٢٠١٤.
در برابر پرده ترسیم شده از گرهخوردگی جهان فرهنگ با جهانهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی با محوریت رسانههای همگانی دیجیتالی که ظهور جامعه اطلاعات را در اذهان برخی از اندیشمندان تداعی میکند، البته! دو دسته بیننده وجود دارد؛ آنان که مجذوب این تابلو شده و پس از مدتی خود را بخشی از آن میپندارند و آنان که با اندیشه مخالفت و خردهگیری با خشم یا حسرت به آن مینگرند و در ذهن خود گالری دیگری را تجسم میکنند که پرده نقاشی خود را در آن آویزان میکنند و به امید بینندگانی مینشینند که از آن تابلو بازدید کنند.
سیاستگذاری فرهنگی
حمید مولانا در کتاب گذر از نوگرایی، سیاستگذاری را با رویکرد ارتباطی چنین تعریف میکند: «اصول سیستماتیک نهادینه شده، هنجارها و رفتارهایهایی که از طریق مکانیزمهای قانونی و حقوقی یا از طریق استنباط تاریخی به وجود آمده است تا شکلگیری، توزیع و کنترل ارتباطات[یا فرهنگ] در هر دو جنبه انسانی و تکنولوژیک[رسانههای فرهنگی] را راهبری کند». بنابراین، سیاستگذاری فرهنگی با اقتباس از این تعریف عبارت است از تعیین و تنظیم اصول و مبانی فکری حوزههای مختلف جامعه مرتبط با یکدیگر که از استنباطات تاریخی و مکانیزمهای قانونی و حقوقی یک قوم و ملت ناشی شدهاند و آن جامعه از طریق سازوکارهای تنبیه و تشویق از این اصول پاسداری میکند.
روزنامه شهروند
نظر شما