به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کتاب «نوسازی جهانی، بازاندیشی در پروژه نوگرایی» نوشته آلبرتو مارتینلی با ترجمه محمدرضا غلامی، استادیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان از سوی اداره چاپ و انتشارات دانشگاه گیلان روانه بازار نشر شده است.
این کتاب پس از مقدمه در پنج بخش تنظیم شده است. «نوسازی و نوگرایی»، «نظریه کلاسیک نوسازی»، «نقد نظریه کلاسیک نوسازی و رویکردهای جایگزین»، «نوگرایی و آیندهاش» و «جهانی شدن و نوگرایی» بخشهای مختلف کتاب را تشکیل میدهند.
فهرست منابع و نمایه پایانبخش کتاب است.
در بخشی از مقدمه این کتاب درباره ضرورت تالیف این اثر آمده است: «امروزه مطالعه نوسازی و نوگرایی بسیار حیاتی است چراکه حوزهای را در جامعهشناسی و علوم سیاسی مطرح میسازد که برای تحلیل راههای توسعه در کشورهای توسعه یافته، بحرانها و دگرگونیهای سریع در بسیاری از کشورهای آسیایی و آمریکای لاتین و نیز گذار کشورهای مابعد کمونیستی اروپای شرقی ابزارهای لازم را عرضه میدارد.»
در بخش دیگر از مقدمه به مفهوم نوسازی ااشره کرده است. در این باره میخوانیم: «مفهوم نوسازی در علوم اجتماعی در شرایط سیاسی-ایدئولوژیکی سالهای پس از جنگ جهانی دوم پدید آمد و از یکسو نتیجه استعمارزدایی شماری از ممالک در دوره مابعد استعمار و میل آنها به توسعه سریع، و از سوی دیگر کشورهای استعمارزده در دوره پس از استعمار و نیز رقابت بین ایالات متحده آمریکا و اتحاد جماهیر شوروی برای جذب کشورهای فوق به حوزه نفوذ خود است.»
کتاب حاضر مشتمل بر پنج فصل است. در فصل نخست مفاهیم مربوط به نوسازی و نوگرایی تعریف میشوند و ویژگیهای تمایزگذار نوسازی پایه تجارب متفاوت کشورهای مدرن و کشورهایی که در مسیر مدرن شدن حرکت میکنند و نیز با توجه به نظریات اجتماعی کلاسیک دوباره تعیین میشود. همچنین ابعاد گذار به نوگرایی مورد ارزیابی قرار گرفته و به مقوله فرهنگ و رویههای بنیادی نوگرایی پرداخته میشود.
در فصل دوم مولفههای اساسی نظریه کلاسیک نوسازی که اکثراً در دهههای 1950 و 1960 در ایالات متحده آمریکا و به منظور مطالعه کشورهای عقب مانده جهان سوم استفاده میشد، مورد بحث قرار خواهد گرفت. این مولفهها به این دلیل که به لحاظ نظری منسوخ و به لحاظ ایدئولوژیکی جهتدار به حساب میآمد، به طرز عجولانهای کنار گذاشته شدند.
اما نویسنده سعی میکند بر اساس آنها بستری برای تحلیلهای زیر فراهم کند: ویژگیهای اساسی انواع جوامعی که حیات مدرن را آغاز کردهاند (از جمله وجود پیش شرطها و موانع ساختاری و فرهنگی، فرصتها و محدودیتها و عاملیت فردی و کنشگران جمعی) عوامل، ساز و کارها و فرایندهایی که دگرگونی از یک واحد اجتماعی را به نوع دیگر یا گذار از یک مرحله به مرحله دیگر تبیین مینمایند؛ شکل، توالی و جهت فرایند تغییر در جوامع فوق، مدخلهای اساسی توسعه سیاسی و اجتماعی، انواع کنشگران و ویژگیهای آنها (نظیر اهداف، منابع، استراتژیها و ارزشهایشان) طول دوره گذار، پیامدهای مورد نظر و پیش بینی نشده فرایند گذار.
فصل سوم مروری است بر اصلیترین انتقادهای وارد شده به نظریه کلاسیک نوسازی و محدودیتهای عمدهای که در نتیجه این دست از انتقادها در تحقیق پیرامون ریشهها و راههای نوسازی کشورهای توسعه یافته غربی و فرایندهای فعلی نوسازی در کشورهای غیر اروپایی بهوجود آمده است. این محدودیتها بیشتر مربوط به رویکردهای توسعه سیاسی و جامعهشناسی تاریخی و رویکردهای نئو مارکسیستی وابستگی هستند. این بخش با بازبینی مطالعات معاصر پیرامون اقتصاد جهانی و تحلیل تطبیقی فرهنگها در جوامع در حال نوسازی (خصوصا آسیای شرقی) و با ارائه سنتری از جنبههای اساسی نظریه انتقادی نوسازی پایان مییابد.
در فصل چهارم در پرتو علاقهمندی مجدد به موضوعاتی نظیر نوگرایی و نوسازی، روندهای رایج در کشورهای توسعه یافته مورد مطالعه قرار میگیرند. در این بخش، نخست ویژگیهای عمده این کشورها بررسی شده و سپس در قالب رویکرد پست نوگرایی به نقد آن پرداخته میشود.
پس از آن بهطور خلاصه به ارزیابی دیدگاههای نظری برمن، هابرماس، تورن و واگنر پرداخته میشود. همه این متفکران به اتفاق، اما هر یک به دلایل خاص خود معتقدند که نوگرایی هنوز یک فرایند ناتمام است. نهایتاً در این بخش تفاسیر گیدنز از نوگرایی رادیکال و مفهوم جامعه خطر پذیر «بک» به صورت عمیقتری مورد بررسی قرار میگیرد.
در فصل پنجم رابطه بین نوسازی و جهانی شدن تحلیل میشود: نخست، جهانی شدن به عنوان یک فرایند چند وجهی ترسیم میشود که طی آن همزمانی گرایش به همنوایی و گوناگونی و نیز تضاد نیروها با یکدیگر باعث میشود که حداقل مسیرهای نسبتاً مستقلی برای حرکت به سمت نوگرایی یا گذر از آن امکان بروز داشته باشند.
در مرحله دوم پیشینه نظری مربوط به نوگرایی چندگانه مورد ارزیابی انتقادی قرار میگیرد و استدلال میشود که در جهان معاصر با توجه به متفاوت بودن تنظیمات ساختاری و اصول فرهنگی کشورهای مدرن و جایگاه این کشورها در اقتصاد جهانی و در نظام قدرت بینالملل مسیرهای متعددی برای حرکت به سمت نوگرایی وجود دارد.
سپس نشان داده میشود که جهانی شدن از طریق تضعیف حاکمیت دولت ملتها بروز نوگراییهای چندگاه را امکانپذیر میسازد، البته این تضعیف تا آن حد نیست که مانع نقش فعال حکومت در امر توسعه و نوسازی شود. نهایتاً این استدلال مطرح میشود که امکان تحقق پروژههای نوسازی نسبتاً خاص در بستر یک حاکمیت جهانی دموکراتیک نظیر آنچه که در پایان این بخش طرحریزی شده بیش از اجمال تحقق آن در یک نظام جهانی تک قطبی است.
چهار فصل نخست این کتاب ترجمه انگلیسی امی کاردن سواردی از کتاب مارتینلی با عنوان نوسازی است. این کتاب در سال 1998 انتشار یافت و در سال 2004 با اندکی اصلاحات ضروری به چاپ هفتم رسید.
کتاب «نوسازی جهانی، بازاندیشی در پروژه نوگرایی» نوشته آلبرتو مارتینلی با ترجمه محمدرضا غلامی، استادیار دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه گیلان با شمارگان هزار نسخه در 252 صفحه به بهای 200 هزار ریال از سوی اداره چاپ و انتشارات دانشگاه گیلان منتشر شده است.
نظر شما