به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ دو گفتار از امام موسی صدر و شهید آیت الله سید محمد باقر صدر درباره امامت را مرور میکنیم؛
امام موسی صدر در پنجمین همایش مجمع پژوهشهای اسلامی که در قاهره برگزار شد، به سوالات خبرنگار روزنامه روزالیوسف درباره تشیع و عقاید شیعه امامیه پاسخ داده است. او در بخشی از این مصاحبه نظر شیعیان درباره امامت و اختلاف یا نزدیکی آن با فرق دیگر اسلامی را تبیین میکند که در ادامه میخوانید.
«امامت نزد شیعیان مفهومِ عقیدتیِ روشنی دارد که ولایت است. ولایت نزد شیعیان به معنای حکومت حقی است که امور کشور و مردم را اداره میکند. این کلمه برگرفته از این فرمایش خداوند متعال است: «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ.»
امامت معنای فقهی نیز دارد که در مبحث فقه شیعه درمورد آن سخن خواهیم گفت. همانطور که گفتیم، امامت یکی از اصول مذهب شیعیان به شمار میآید. هنگامی که خداوند در قرآن میفرماید: «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ،» شیعه چنین برداشت میکند که رسول اکرم (ص) دو مقام الهی دارد.
مقامِ اول مقام رسالت است. به این معنا که خداوند او را مأمور کرده است تا احکام الهی را به همه مردم ابلاغ کند. پیامبر این وظیفه را به بهترین وجه با امانت و دقت و به دور از هرگونه سستی و کاستی در ۲۳ سال پیاپی ادا کرد.
مقام دوم مقام ولایت است. به این معنا که خدا پیامبر را مأمور کرد تا قانون خداوند را اجرا کند و جامعهای اسلامی برپا کند که در آن روابط بین مردم با یکدیگر و نیز رابطه آنان را با حاکم و با خداوند تنظیم کند و این وظیفه الهی بر اساس اصل ولایت محول شده است.
از همین رو، خداوند مقام حکومت بر مردم و قضاوت در امورشان را به رسول خدا (ص) داد. خداوند اطاعت از پیامبر را در اموری که برای جامعه اسلامی ضروری میداند و، همچنین، در احکام کلی اسلام که اجرای آنها اطاعت از خداوند به شمار میآید، بر مردم واجب کرده است.
وقتی که مردم از تعالیم و دستورات رسول(ص) که به موجب اصل ولایت صادر میشود، اطاعت میکنند، از پیامبر اطاعت میکنند. اطاعت از پیامبر را هم خداوند واجب کرده است و اطاعت از رسول (ص) همان اطاعت از خداوندـ جلّجلاله ـ است.
تاریخ بیانگر این است که حضرت رسول(ص) این حق ولایت را اعمال کرد و زمام امور را در شهر مدینه به دست گرفت و برای سازماندهی و تشکیل جامعه کامل اسلامی در چارچوب شریعت قوانینی کلی وضع کرد. در این زمینه احکام و دستورات بسیاری درباره زندگی فردی انسان و نیز فعالیتهای او در ابعاد اجتماعی و سیاسی و اقتصادی و دفاعی وضع کرد.
هرکس سیره پیامبر را در آن دوره درخشان از اسلام بررسی کند، به جزئیات ظریف و جالبی از توجه حضرت رسول (ص) به حمایت از جامعه اسلامی در مقابل دشمنان خارجی و منافقان و فرصتطلبان داخلی دست مییابد. همچنین، درمییابد که اسلام چگونه با وضع قوانین و نظامهای اجتماعی از ایجاد شکاف و دودستگی در جامعه جلوگیری میکند و در برابر عقبماندگی و لاابالیگری و رکود و سستی در تولید میایستد. زمانی که پیامبر امتش را ترک کرد و به ملکوت اعلی پیوست، پس از ده سال و چند ماه که ولایت امور مسلمانان را برعهده داشت، امر ولایت برای تکمیلِ جامعه جدید، به موضوع بحث و اختلاف میان مسلمانان تبدیل شد. هم اکنون، آشکارا و بدون تعصب این مسئله را بررسی کنیم.
ولایت پس از پیامبر(ص)
در حقیقت، عقیده شیعه در این مسئله از این اندیشۀ اصلی سرچشمه میگیرد که باید حتماً دربارۀ شخصی که عهدهدار امور جامعه میشود، روایت صریحی از پیامبر(ص) و دستوری از سوی خداوند تبارک و تعالی وجود داشته باشد، تا همان «النَّبِیُّ أَوْلَی بِالْمُؤْمِنِینَ مِنْ أَنفُسِهِمْ» باشد، زیرا جامعه اسلامی تفاوت اساسی با جامعه جاهلی دارد و، در حقیقت، اسلام انقلابی بود که جامعه جاهلی را از بُن دگرگون کرد. نظام جدید برای اینکه در جان و روح مردم رسوخ کند، به کسی نیاز داشت که بتواند به آن نظام اهتمام ورزد و این همان مقامِ ولایت است که در مرحلۀ تشکیل جوامع اهمیت و دقت ویژهای پیدا میکند. بنابراین، انتخاب و گزینش چنین شخصی در آن دوران به علت حساسیت فراوان آن نقش و احتیاط و توجه خاص به آن مرحله نوپای جامعه جدیدِ دینی باید از طرف خداوند تعالی صورت بپذیرد. این گزینش عملاً صورت گرفت، که داستانی ژرف دارد.
هنگامی که رسول اکرم (ص)، به همراه مسلمانان در راه بازگشت از حجهالوداع به دو راهی غدیر رسیدند، کاروانها را نگه داشت و سپس خطاب به آنان فرمود: «آیا من به شما از خودتان سزاوارتر نیستم؟» گفتند: «آری.» فرمود: «هر کس که من مولای اویم این علی مولای اوست.» سپس، از مردم خواست که با او در مقام امیرالمؤمنین بیعت کنند.
مسئله ولایت تلاشی برای بنیان نهادن حکومت صالح میان مسلمانان است. این مسئله از مهمترین واجباتِ اسلام و از بالاترین وظایف هر مسلمان به شمار میرود. بدینمعنا که برگزیدن شخصی که عهدهدار امور مسلمانان میشود، امر مهم دینی است. شیوههای جستجو و انتخابِ زمامدار در زمان کنونی، به علت اختلاف اوضاع زمانی، با شیوههایی که در اوایل دوران خلفای راشدین و پس از رحلت حضرت رسول (ص) وجود داشته است، تفاوت دارد. از سوی دیگر، آنچه در تاریخ اتفاق افتاد استقرار خلافت بر اساس ترتیب مشهور و ظاهریِ خلفای راشدین بود و علیبنابیطالب (ع) آخرین نفر از چهار خلیفه.
اما بحث و گفتوگو درباره درستی آنچه اتفاق افتاده دیگر سودی ندارد. بنابراین، باید توان و توجه خود را به زمان حال معطوف کنیم. اکنون بحث از ولایت، از این رو که باید برای برپایی حکومت صالح تلاش کرد، اولین واجب مسلمانان است، چراکه حکومت صالح مهمترین عامل برای برپاییِ جامعه صالح است و جامعه صالح، پیش از هر چیز، خاک حاصلخیزی است که انسانهای صالح پرورش میدهد.
در حقیقت، پس از بررسی دیدگاه شیعه درباره عدل و امامت، به نظر میرسد که بین شیعه و دیگر فرقههای مسلمان، اختلاف اساسی وجود ندارد که مانع تفاهم و گفتوگو شود. عدل و ولایت به اعتقادات بیشتر مسلمانان نزدیک است.»
نقش مشترک امامان چیست؟
شهید آیت الله سید محمد باقر صدر در کتاب «امامان اهل بیت(ع)، مرزبانان حریم اسلام» به بررسی نقش مشترک امامان میپردازد. بخشی از سخنان وی را در ادامه میخوانید؛
«در بررسی نقش امامان به عنوان یک کل وقتی میکوشیم نقش مشترک در تاریخ دراز مدت ایشان را مشخص کنیم، آن نقش پیشوایی در رهبری تجربه اسلامی در نظر نداریم، زیرا ما همگی میدانیم رویدادهای اسفباری که پس از درگذشت پیامبر اعظم(ص) رخ داد، امامان را از نقش پیشوایانه ایشان در رهبری تجربه اسلامی برکنار داشت و زمام رسالت و مسئولیت اجرای آن را به دیگرانی سپرد که برنامه رسالت را به بیراهه بردند و این کژروی با گذشت زمان شدت یافت. بنابراین منظور ما از نقش مشترک امامان این است:
موضع عام امامان در کوران رویدادها و مشکلاتی که رسالت را پس از کژروی تجربه اسلامی و برکنار ماندن ایشان از مرکز رهبری درمیان گرفت.
دراین جا به پنداری رایج نزد بسیاری از مردم برمیخوریم که عادت دارند از امامان به عنوان اشخاصی صرفا مظلوم یاد کنند که از مرکز رهبری کنار زده شدهاند و امت هم این برکنار شدن را پذیرا شد و بدین سبب ایشان گونه گونه فشار و محرومیت را به خود دیدند.
این مردم معتقدند نقش امامان در زندگیشان به سبب کنار زده شدن از عرصه حکومت، بیشتر نقشی سلبی بوده و حالِ ایشان حال مالکی بوده که ملکش را غصب کردهاند و دیگر امیدی به پس گرفتن آن ندارند.
این تفکر –افزون بر نادرستی نظری- از سویه عملی نیز نادرست است، چرا که این تفکر سبب میشود کنارهگیری، انزوا و موضع سلبی را در برابر مشکلات امت و عرصههای رهبری بپسندد
از این رو من معتقدم از ضرورتهای اسلامی کنونی ما این است که نادرستی این تفکر را ثابت کنیم و زندگی امامان را بر پایه دیدگاهی کل گرا بررسی کنیم تا نشان دهیم ایشان در طول یک خط در راستای خود عملکردی ایجابی داشته اند و روشن سازیم که ایشان در پاسداری از رسالت و عقیده خود نقش فعالانه و مشترکی را ایفا کردهاند.
امامان علی رغم برکنار شدن از عرصه حکومت همواره مسئولیت خود را در حفاظت از رسالت و تجربه اسلامی عهدهدار بودند و بر خود میدیدند که رسالت و تجربه اسلامی را در برابر فروغلطیدن به پرتگاه کژروی و گسستن کامل از اصول و ارزشها استوار دارند.
هرگاه کژروی شدت مییافت و چیزی تا خط سقوط به پرتگاه نمیماند، امامان تدبیر لازم را برای جلوگیری از این رویداد میاندیشیدند. نیز هرگاه تجربه یا عقیده اسلامی به دشواری یا مشکلی درمیافتاد که رهبران کجرو به حکم ناشایستگان از درمان آن ناتوان میشدند، امامان به ارائه راهحلی برای پیشگیری از درافتادن امت به خطرهای تهدیدگر میشتافتند.
جان کلام اینکه امامان از معیار عقیدتی و رسالتی در جامعه اسلامی محافظت میکردهاند و مراقب بودهاند تا جامعه در ورطه خطر نابودگر فرونیافتد. این نکته نشان از آن دارد که ایشان همگی با نقشی ایجابی و فعال در راستای حمایت از عقیده و روشنگری مصالح رسالت و امت فعالیت می کردهاند.»
نظر شما