به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ حجت الاسلام والمسلمین محمدتقی سبحانی مدیر بنیاد فرهنگی امامت و عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی و ناظر علمی طرح اندیشهنامه متکلمان امامیه در آیین رونمایی از آثار اندیشه نامه متکلمان امامیه سخنرانی کرد. در ادامه، متن کامل این سخنرانی از نظر شما می گذرد:
بسم الله الرحمن الرحیم
مقدمه
مطالب را در سه بخش تقدیم میکنم:
۱.اساساً چرا ما سراغ تاریخ تفکر امامیه میرویم و از چه رو باید در این زمینه سرمایه گذاری انسانی، مالی و معرفتی کرد؟
۲. اشاره میکنم که برای بازشناسی تاریخ کلام امامیه چه گامهایی در این پروژه پیش بینی شده است و اندیشهنامههای متکلمان چه جزئی از این پازل کلی را پوشش میدهد؟
۳. به برخی از کمبودها و آسیبها اشاره میکنم و احیاناً تقاضا برای همراهی و همکاری بیشتر تا این پروژه با سرعت بیشتر و کیفیت بهتر به سرانجام برسد.
بخش اول
اما در بخش اول میخواهم در محضر اساتید و محققان ارجمند نظر خودم را در باب اهمیت مطالعهی تاریخ کلام امامیه در این مقطع تاریخی عرض کنم و به گمانم این بحث و پیگیری این پروژه -اگر نگویم مهمترین کاری است که ما باید در حوزهی علمیه و حوزهی فکر شیعه دنبال کنیم- بیتردید در صدر پروژهها و جزء اولویتهای اولی است که ضرورت دارد به صورت جدی و با سرعت به آن بپردازیم. دلایل خود را برای اهمیت تاریخ کلام امامیه به اجمال عرض میکنم:
۱.اعتقادمان بر این است که فهم میراث و تفکر امامیه حتی آن چیزی که امروز با آن سر و کار داریم و به تعلیم و تحقیق آن میپردازیم در گرو فهم درست تاریخ و پیشینهی اندیشه متکلمان ماست. تردیدی نداریم که آن چیزی که امروز محققان ما میگویند یا بزرگان ما در طول تاریخ گفتهاند، همه برگرفته از ثمرات اندیشمندان پیش از خود آنها بوده است. اگر چنین باشد، فهم نکتههای دقیق و اساسی یک اندیشه بدون توجه به پیشینه آن مسئله، ظرفیت تاریخی آن و آرائی که دیگران در آن باب گفتهاند، کاری دشوار است. ادعای کلی ما این است که فهم دقیق میراث کلامی ما، اعم از میراث اهل بیت یا میراث علمای امامیه، در گرو شناخت پسزمینههای تاریخی، فرهنگی، اجتماعی تاریخ فکر امامیه است.
برای مثال اینکه چگونه شد در یک نقطه تاریخی مسئلهای مانند اصالت وجود یا اصالت ماهیت مطرح شد، پیشینه تاریخی میخواهد. به گمانم ما گاهی اوقات در ساحت فلسفه و کلام خودمان مسائل را طوری تقریر میکنیم که خیلی بدیهی، سطحی و ساده جلوه میکند.
بارها و بارها اساتید مثال زدهاند که دعوای خالق یا مخلوق کلام الهی، دعوایی سخیف است! اگر منظور الفاظ است که روشن است و اگر منظور معانی است، باز هم مطلب روشن است؛ بعد اشعری پیدا شود و کلام نفسی را مطرح کند. فهم معنای خالق یا مخلوق بودن کلام در گرو فهم تاریخی این مسئله است. اگر امروز میبینیم حتی برخی از روشنفکران ما در بحث وحی، مسئلهی کلام نفسی اشعری را زنده میکنند و اگر کسانی مانند ابنعربی دوباره ما را به مقولهی کلام نفسی ارجاع میدهند، این باید برای یک محقق هشدار باشد که مسئلهی کلام به این سادگی که ما تقریر میکنیم نیست. همینجا در روایات اهل بیت وقتی پرسیده شد که کلام خدا خالق است یا مخلوق، فرمودهاند: لا خالقٌ و لا مخلوق. (تفسیر عیاشی، ج ۱، ص ۶، ح ۱۴٫) چند نفر توانستهاند این فرمایش معصوم را به لحاظ معنایی و معرفتی توضیح دهند؟ دعوا چه بود که امام چنین میفرمایند؟
۲. ضرورت دوم، موقعیت تاریخی است که ما امروز در آن قرار داریم؛ عصر نوگشایی فرهنگ و تمدن شیعه. باز آمدن شیعه به صحنهی فرهنگ و تمدن اقتضائاتی دارد. یکی از این اقتضائات، بازشناسی و بازسازی و نوفهمی اندیشههای تشیع است. امروز اینجا و آنجا سخن از اصلاح و تجدید فکر دینی و فکر شیعی میشود. امروز عدهای از داخل و خارج دنیای تشیع، سخن از تأصیل فکر شیعی (اصیلسازی اندیشهی شیعه) میگویند. امروز هم میبینید در هر حادثهای رخ میدهد یا مناسبتی پیش میآید، دوباره این دعوا که این مقولهای شیعی است یا تاریخی و چه میزان به نص و چه میزان به عرف باز میگردد، دوباره زنده میشود. اینها همه نشان میدهد که تشیع در حال پوست انداختن و بازنگری است. بازماندن ما از این تحولات تاریخی و عقب افتادن ما از فرآیند نوفهمی و نوسازی تشیع، فرمان مدیریت تشیع را در این لحظهی تاریخی از ما خواهد گرفت. دیگران در بیرون حوزههای علمیه و بیرون تشیع، به جد به دنبال شناخت این تاریخ و این هویتاند و با رنگ و نگاه خودشان این تاریخ را خواهند نوشت. اگر حوزه در این صحنه سهیم نباشد و به میدان نیاید، به گمانم از این صحنه عقب میماند و بعد آنجاست که ما باید به دنبال دیگران باشیم که یا آنها را نقد کنیم یا از آنها تقلید کنیم.
در همین بخش بد نیست این نکته را در محضر اساتید محترم عرض کنم که ما در بخش اصلاح فکر شیعی سه مقوله اصلی داریم که این سه مقوله اصلی همه در گرو فهم تاریخ کلام امامیه است:
آیا اصلاح فکر شیعی ضرورت دارد یا نه؟ آیا ما اساساً آسیبی داریم و ضرورتی برای اصلاح این آسیب هست یا نیست؟
در چه ناحیههایی آسیب است و اصلاح چگونه باید صورت بگیرد.
اگر ضرورت دارد و آن نقطه را شناختیم، چگونه باید اصلاح کنیم؟ روش نقد این هویت و فرهنگ و روش اصلاح آن چگونه است؟ چه ناحیههایی باید پرورده شود؟ تورم در کدام بخشهاست و باید اینها اصلاح شود؟
تمام این پرسشهای تحقیقی در حوزه اصلاح فکر شیعی در گرو شناخت درستی از تاریخ فکر امامیه است.
۳. امروز تفکر شیعه مورد هجمهی شدید مخالفان یا رقباست که در آن هیچ تردیدی نیست و پیشبینی ما این است که در دههی آینده این هجمه به بنیادهای کلامی شیعه عمیقتر و گستردهتر خواهد و حتی از الآن میتوانیم تشخیص دهیم که کدام جبهههای درگیری با غیر شیعه فعال خواهد شد. از آن سو بزرگان ما از قدیم (از قدیم دورهی معاصر) گفتهاند ما نیازمند کلام جدید هستیم. این کلام باید نوسازی و امروزی و اصلی بشود. کلام باید کاربردی و ناظر به نیازهای روز شود.
در یک بحثی عرض کردهایم که رسیدن به کلام جدید، نوسازی دانش کلام و مقابله با این هجمهها بدون شناخت هویت این مجموعه و این میراث ممکن نیست. تجربهی ۳۰ سال پژوهشهای حوزه فلسفهی دین و کلام جدید در ایران نشان داد که بدون توجه به میراث گذشته کلام امامیه، رفتن در این مسیر رفتن در حکم رفتن در یک میدان مین است. خود ما از سردمداران کسانی بودیم که به دنبال فلسفه دین و کلام جدید و این مسائل بودیم و هنوز هم اعتقاد داریم که باید در این میدان آمد. من زمانی متوجه اهمیت بحث بازگشت به میراث شدم که خودم درست در وسط میدان درگیری مباحث فلسفهی دین و کلام جدید بودم. احساس میکردم دوستان ما، فضلای فهیم ما وقتی وارد یک مسئلهی کلامی میشوند چون نمیدانند این مسئله چه پیشینهای دارد و میراث ما در کجاست، گاهی اوقات اسیر این دام میشوند و خودشان راهی را میروند که احیاناً جریانهای مقابل در واقع جلوی ما گذاشتهاند.
اعتقادمان این است که کلام جدید، فلسفه دین، معرفت شناسی مدرن، اینها زمانی میتواند به سود اندیشه امامیه و تشیع باشد که ما اینها را به آن میراث پیوند بزنیم. نمیگویم تقلید کنیم؛ بلکه نقد عالمانه و جدی کنیم؛ اما بشناسیم و نقد کنیم. بدون اینکه ما بدانیم در میراث کلامی گذشته ما تا امروز چه دستاوردهایی وجود داشته و این مسائل چگونه در طول تاریخ غلت خورده تا به ما رسیده است، امروز نشستن و مسئله نو حل کردن به گمانم یک خطای بزرگ معرفتی است.
۴. بازسازی دانشهای اسلامی که امروز ما به جد به آن نیازمندیم در اینجا و آنجا و در حوزه علمیه به دنبال آن هستیم، در گرو تاریخ کلام است. بازسازی همهی دانشهای اسلامی در دورهی جدید با وضعیت امروز تشیع، با برپایی نظام جمهوری اسلامی، با اقتداری که حوزههای علمیه از نظر اجتماعی و معرفتی و امکانات دارند، ضروری است. ما امروز از فقه جدید یا تحول در فقه سخن میگوییم. دوستان اساتید من بهتر میدانند که فقه ما بازبستهی کلام ماست. امروز ما در یادروز مرحوم شیخ مفید هستیم. شیخ مفید قبل از اینکه یک فقیه باشد، یک متکلم است. آثار کلامی اینها کاملاً نشان میدهد که جهتگیری به سمت همهی دانشهاست و ریشههای کلام در همهی دانشهای اینها معلوم است. عزیزان آثار اصولی و فقهی بزرگان بغدادی ما را مرور کنند و ببیند در الذریعهی سید مرتضی و در عده الاصول شیخ طوسی تمام ریشههای کلامی معلوم است. متأسفانه فقه ما از کلام برید، دانش اخلاق ما از کلام برید، علم اصول ما از کلام برید، نظام معرفتشناسی ما از ریشههای کلام بریده است و بازسازی این علوم بدون تحول در کلام ممکن نیست. اگر امروز فقه سیاسی امروزی و پیشرفته میخواهیم، باید کلام سیاسی پیشرفته داشته باشیم و کلام سیاسی بدون بنیادهای معرفتی تاریخی ما ممکن نیست. ما هنوز نمیدانیم متکلمان ما در کدام بابها و با چه زبانی از سیاست سخن گفتهاند. چگونه ما امروز می گوییم فقه سیاسی و کلام سیاسی میخواهیم؟!
ادعا میکنیم که زیرساخت همهی دانشهای اسلامی کلام است. اگر امروز انحطاطی در دانشهایی مانند فقه دیدیم محصول انحطاط در کلام است و اگر میخواهیم اینها تحول پیدا کنند نقطه اساسی تحول باید از کلام شروع شود. از درون کلام رنجور تاریخی امروز ما، فقه نو در نمیآید؛ مگر فقه انحرافی. اگر فقه جدید میخواهیم، بنیاد جدید کلامی میخواهیم. نگرهی ما باید نسبت به انسان، نسبت به جهان، نسبت به خدا عوض شود. اگر فقه ما بر بنیاد تکلیف و حکم بنا شده، این تکلیف را متکلمان بغداد ما بنیاد گذاشتهاند. مفهوم تکلیف در نسبت میان انسان و خدا ساخته و نظریهپردازیشده شیخ مفید و سید مرتضی است. بر بنیاد این کلام اساس فقه ما شکل گرفته است. امروز بعضی از عزیزان میگویند نسبت میان انسان و خدا باید از نسبت تکلیف تغییر کند؛ بسیار خوب، ما با شما همراهیم، در کجا قرار است تغییر دهیم؟ در فقه قرار است مفهوم تکلیف را تغییر دهیم؟ مگر امکانپذیر است؟ این کار یک بازگشت به انسان شناسی و یک بازگشت به خداشناسی میخواهد تا در یک جهانشناسی جدید بگویید رابطهی انسان و خدا فقط تکلیف نیست و در نتیجه فقهِ تکلیفمدار -به قول آقایان- بشود فقه حقمدار (من به مدعا کار ندارم) یا به تعبیر ما بشود فقه انسانساز. زیر ساخت کلام ما باید تغییر کند.
۵. پنجمین وجهه ضرورت پرداختن به تاریخ کلام بحث بومی سازی علوم انسانی است. این را من در جایی دیگر و شاید در همین پژوهشگاه محترم در برنامهای عرض کردم که بومیسازی علوم انسانی بدون تحول و تطور و تکامل کلام و البته در کنار آن فلسفه ممکن نیست.
پس تحول در حوزه معرفت، تکامل در حوزهی معرفت اسلامی و شیعی و امامی در گرو تحول در بنیادهای علمی ماست و این در گرو یک شناخت تاریخی و بینش تاریخی درست از کلام است.
بخش دوم
در بخش دوم میخواهم بپردازم که این کلان پروژه چیست و ابعادش کدام است و اندیشه نامه در کجای این پازل قرار میگیرد؟ اعتقاد ما بر این است که اگر قرار باشد تاریخ کلام امامیه به درستی و به دقت بازشناسی شود چهار لایه پژوهش باید صورت بگیرد:
۱. شخصیتشناسی کلامی: ما باید نقطه عطفهای کلاممان را از طریق شخصیتهای بزرگ بشناسیم. تا شیخ مفید را به عنوان یک شخصیت تأثیرگذار و پایهگذار نشناسیم، قطعاً بغداد را نخواهیم شناخت، قطعاً علامه حلی را نمیشناسیم و قطعاً امروزمان را درست به عنوان یک شیعه تشخیص نمیدهیم. پس اول باید تکستارهها را در تاریخ کلام شناسایی کرد و با دقت و ریزبینی آثار آنها را خواند و تحلیل کرد و در قالب یک نظام اعتقادی نشان داد.
۲. میراثشناسی کلامی: بسیاری از میراث کلامی ما یا به درستی شناسایی و شناخته نشده، خوانده نشده است یا اساساً وجود ندارد؛ بخشی از میراث ما پراکنده در میراث بعدی است. ما یک کار عظیمی که باید انجام بدهیم این است که از لا به لای این همه آثاری که در کتابخانههای ما هست، از نسخه خطی یا نسخههای چاپی، میراث اصلی و مهم خودمان را بشناسیم و کنار هم بگذاریم. زمانی که بنده اینجا مسئولیتی داشتم، این پروژه در مرکز احیای آثار تحت عنوان احیای موضوعی آثار کلامی کلید خورد. به دلیل تلاطمهایی که معمولاً در مدیریتها و کارها پیش میآید، سالهای بعد از اینکه بنده رفتم، این کار تقریباً زمین ماند و بایگانی و شد بعد دوباره در تحولهای بعدی پروژه دوباره روی میز آمد و الحمدلله الآن در مرکز احیای آثار پژوهشگاه مشغول این کار هستند. امیدوارم تا قبل از پایان سال اولین اثر از این مجموعه منتشر شود. این کار، کاری آکادمیک و کاملاً با استانداردهای روز است که در آن آثار به صورت موضوعی احیاء شده و از اولین تا آخرین اثری که در آن موضوع وجود دارد، با ترتیب مشخصی در کتاب آمده است. اولین کار از این مجموعه در دو جلد با موضوع بدا منتشر میشود. مشیت و اراده، قضا و قدر، نفس و… نیز در دست کار است.
۳. جریانشناسی کلامی: شناخت اینکه در تاریخ تفکر ما چه مدارس فکریای بودهاند؟ چه مکاتبی بودهاند؟ جریانهای فعال چه بودهاند؟ در این جریانات فعال، غلبه با کدام با کدام جریان بوده است؟ چرا یک جریان افول کرده است و چرا جریانی در این میان برآمده و برجسته شده است؟ اینها در حوزهی جریانشناسی بررسی میشود. این کار در پژوهشگاه قرآن و حدیث، پژوهشکده کلام اهل بیت انجام شده است و حدود ۱۰ اثر از آن منتشر شده است.
۴. ایدهشناسی تاریخی: بعد از این سه مرحله، کار اصلی و اساسی که باید صورت گیرد ایدهشناسی تاریخی است. چیزی که امروز در غرب تحت عنوان تاریخ ایده از آن یاد میشود. معنای تاریخ ایده این است که ما باید اندیشههای اساسی که امروز با آن درگیر هستیم، تبارشناسی تاریخی کنیم و قدم به قدم اینها را تا سرچشمهها ببریم و از سرچشمهها برگردانیم و به دوران حاضر برسانیم.
یک ایده (اندیشه و مفهوم هستهای از کلام ما) باید در بستر تاریخ قدم به قدم شناسایی بشود و گفته بشود درکجا این مفهوم تغییر کرد؟ در کجا این مفهوم با مفهومی دیگر گره خورد؟ از ترکیب اینها چه سنتزی پدید آمد؟ عالمان بعد با این اندیشه چه کردند؟ کجا بخشی از این اندیشه اصلاً فرو خفت و کسی به دنبال آن نرفت و اندیشه دیگری آمد و جای آن نشست؟
تفکر از نگاه محققان امروز یک موجود زنده و ارگانیک است. ما نگاهمان به تفکر یک امر ساده است. ما میگوییم یک تفکر باید این بستر تاریخی خود را طی کند و حیاتش قدم به قدم بازشناسی بشود. بدانیم این درخت تنومندی که ما هر روز به نام اندیشه الف یا ب میشناسیم ریشههایش کجاست و بذرش کجا ساخته شده است و چه تحولاتی داشته است؟ تا این اتفاق نیفتد ما نمیتوانیم از اصلاح دینی، انسان شناسی اسلامی و شیعی و… سخن بگوییم.
پس از نظر این کلان پروژه، اندیشهنامهها اولین و مهمترین گام در این راه است.
بخش سوم
در جزوهای که خدمت سروران دادهاند آمده چه کارهایی تولید شده است و چه کارهایی آمادهی نشر است. بنده به عنوان کمترین که با این پروژه در این ۱۰، ۱۲ سال همراه بودهام اعتراف میکنم که پشت صحنهی این کار بسیار سخت و طاقتفرسا بوده است. اینطور نبوده که کتابی سفارش داده شود و پس از ارزیابی به چاپ برسد. تقریباً میتوان گفت به اندازهی کارهای منتشرشده، کار حذف شده داریم؛ کارهایی که یا نیمهتمام مانده یا در مرحلهی ارزیابی مورد قبول قرار نگرفته است. امروز پروژههای دیگری داریم و طرح آن هم آماده است؛ امّا محققانی نداریم که آن کار را انجام دهند. میخواهم در چند جمله اشاره کنم که آسیب ما کجاست و باید چه کار کنیم؟
۱. اولین آسیب ما این است که ما محققان متخصص در رشتههای خودمان که تاریخ فهم باشند نداریم. بعضی از محققان یک کتاب را میگیرند و فیش برداری میکنند که این آقا چه گفته است؛ این کافی نیست. ما تحلیل میخواهیم، ما اصرار میکنیم که این فکر باید با قبل پیوند بخورد. کسانی متنشناس و میراثشناس باشند و دقائق عبارت را بفهمند و قدرت تحلیل و نگاه تاریخی داشته باشند، کم داریم.
۲. اشکال دوم این است که آنهایی که داریم هم تمرکز ندارند. عزیزی وارد حوزهی تاریخ کلام میشود، یکی دو اندیشهنامهی تاریخ کلام مینویسد؛ اما سومی را حوصله نمیکند و سراغ موضوع دیگری میروند.ما بسیاری از محققان خوبمان را در طول راه از دست دادهایم، چون محققمان بعد از آشنایی سراغ موضوع دیگری رفتهاند.
۳. مشکلی دیگری هم اینجا عرض میکنم که ما کار گروهی و جمعی کم میکنیم یا بلد نیستیم کار گروهی کنیم یا اشتباه میکنیم اصلاً کار گروهی یعنی چه؟ تصور برخی از کار گروهی این است که ۵ نفر جمع شوند و مقاله یا کتابی بنویسند؛ امّا ما به این کار گروهی نمیگوییم. پژوهش یک هویت دارد که باید یک نفر مسئول آن باشد؛ ایده برای اوست و او هم باید پیش برود. کار جمعی این است که همه تلاش کنیم یک حوزه را مطالعه کنیم؛ به هم کمک کنیم تا یک بخش از این پازل پرورده شود؛ همکاری و هم فکری کنیم و اطلاعاتمان را در اختیار هم بگذاریم؛ ایدههای یکدیگر را نقد کنیم. این کار جمعی متأسفانه در حوزه علمیه خیلی کم اتفاق می افتد. ما در کار جمعی انتظار داریم که اگر عزیزی که کنار دست نویسنده است اطلاعاتی در این حوزه دارد به او بدهد؛ کار را دقیق بخواند و نقد کند؛ جلسات مباحثه بگذارد تا کار پخته شود؛ استادانی بالای سر کار دل بسوزانند و خود را وقف پروژه کنند. متأسفانه این روحیه کار جمعی هنوز در ما به حد نصاب نرسیده.
ما در اندیشهنامهی متکلمان با این مشکل مواجهیم. هم محققانمان کم است؛ هم کسانی که میآیند و تحقیق میکنند به سرعت از محیط کار تاریخ کلام بیرون میروند؛ هم واقعاً استادی که دل بسوزاند و کار کند نداریم. گاهی استاد وقت نداردو گاهی محقق از او تبعیت نمیکند… نمیدانم مشکل چیست.
افق آیندهی کار ما تکمیل این پروژه است. ما حدود ۷۰ شخصیت را در تاریخ کلام امامیه شناسایی کردهایم؛ از نظر تاریخی خیلی عقب رفتیم. اولین شخصیتی که ما شناسایی کردهایم عبدالله بن عباس است که خیلیها معتقدند به این معنا امامی و شیعه نیست؛ اما ما گفتیم اولین جوانههای یک اندیشهی شیعی اعتقادی در عبدالله بن عباس است. زید بن علی هم امامی نیست؛ ولی به دلیل اینکه سهمی در امامیه دارد او را نیز بررسی کردهایم تا برسیم به اصحاب ائمه از مؤمن طاق، هشام بن حکم و هشام بن سالم؛ سپس شخصیتهای مدرسهی کلامی قم و… . ۷۰، ۸۰ شخصیت برجسته هستند که در این نقطه عطفهای تاریخی نشستهاند. کار اندیشهنامه این است که این شخصیتها و ستارهها را بررسی کند و بگوید در کدام نقطه تاریخی اثرگذار بودهاند. ما واقعاً در ظرفیت خود گزارش را در طبق اخلاص گذاشتیم و خدمت بزرگواران دادهایم؛ اما ادامه راه واقعاً همکاری و همفکری میخواهد.
نظر شما