به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ پنجاه و نهمین کرسی ترویجی موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) با عنوان ارتباط نفس و بدن از دیدگاه ملاصدرا؛ تحلیل روانشناختی با ارائه حجت الاسلام والمسلمین رحیم ناروئی نصرتی دانشیار گروه روان شناسی مؤسسه امام خمینی(ره) برگزار شد.
در ادامه گزارشی از این نشست را می خوانید؛
همواره در باره نحوه ارتباط نفس با بدن سؤالهای اساسی برای اندیشمندان حوزه روان شناسی، روان پزشکی به عنوان علوم کاربردی و قبل از آن فلسفه مطرح بوده است. سؤالهایی مانند، آیا نفس)روان(،جوهری غیر از بدن است ؟ آیا نفس می تواند به صورت مستقل از بدن وجود داشته باشد؟ آیا بدن به خصوص مغز می تواند بدون نفس به فعالی های خود ادامه دهد؟ به عبارت دیگر مغز فاقد هشیاری یعنی مغزی که هیچ فعالیت نفسانی در آن مشاهده نمی شود، می تواند همانند مغز زنده و دارای هشیاری فعالیت داشته باشد؟
یا اینکه فعالیتهای مغز به هر نحو فقط در ارتباط با نفس معنی پیدا میکند؟ آیا اگر رایانه ای بسیار پیچیده بسازیم ممکن است به صورت اتفاقی روح حیات، تفکر، عاطفه و هیجان را در آن بدمیم و در کلام جان را به آن اضافه کنیم تا جسم بی جان جاندار شود؟ اگر رایانه با همه پیچیدگی ها به نفس نیاز ندارد چرا باید بپذیریم انسان در کنار بدن عنصر دیگری به نام نفس هم دارد؟
سؤالاتی مانند اینکه آیا نفس و بدن در افعال خویش مستقل از یکدیگر بوده و با هم هیچگونه ارتباطی ندارند؟ یا اینکه با همدیگر ارتباط عمیق داشته و بر همدیگر تأثیر میگذارند؟ اگر تأثیر می گذارند آیا ارتباط متقابل و دو جانبه است یا اینکه تنها یکی نسبت به دیگری مؤثر است؟
پژوهش حاضر برای پاسخ دهی به همین سؤالات و به هدف تبیین نحوه ارتباط نفس و بدن بر اساس منابع اسلامی با تأکید بر نظر ملاصدرا به همراه تحلیلی روان شناختی به انجام رسید تا بیشتر برای فعالیتهای روان شناختی و روان پزشکی راهگشا باشد.
برای تبیین رابطه نفس و بدن دو رویکرد اساسی وجود دارد: ۱- یگانه گرایی، ۲- دوگانه گرایی. وحدت گرایی بر این مبنا استوار است که جهان هستی از جمله انسان از جوهر واحد به خصوص ماده تشکیل شده است. براساس این رویکرد نفس و امور نفسانی واقعیت مستقل از ماده نداشته و از محصولات جانبی ماده هستند، درست همانند سرو صدایی که از جارو برقی در وقت روشن بودن به وجود می آید که وجود جداگانه ای غیر از فعل و انفعالهای ماشین ندارد. طبق این رویکرد فعالیتهای تداوم بخش سلامت، درمان و بازپروری همه جنبه فیزیکی دارد و بر تغییرات بدنی باید مبتنی باشد و فعالیتهای روان شناختی و نفسانی چیز مستقلی نیستند و اصالتی ندارند.
رویکرد دوگانه گرایی که سابقه طولانی در اندیشه انسانی دارد با دیدگاه ادیان به خصوص ادیان توحیدی هماهنگ است. طبق این دیدگاه انسان مرکب از دو جوهر با ماهیت متفاوت ولی به هم پیوسته و متعلق به همدیگر تشکیل شده که با همدیگر به گونه ای تعامل دارند. نحوه تعامل نفس و بدن را در چارچوب اندیشه اسلامی به خصوص افکار ملاصدرا می توان به شکل قانع کننده ای حل کرد. در رابطه با تعامل نفس و بدن دو سؤال اساسی دلیل تأثیرگذاری نفس بر بدن و برعکس و چگونگی این اثرگذاری وجود دارد که هر دو سؤال را می توان در چارچوب نظریه ملاصدرا تبیین کرد.
نسبت به سؤال اول در باور ملاصدرا ترکیب نفس با بدن، ترکیبی حقیقی است. به همین دلیل آسیبهای روانی بر جسم اثر می گذارد و صدمات جسمانی، نفس را تحت تأثیر قرار می دهد. نسبت به سؤال دوم نفس بدن را که مرتبه پایین تری نسبت به خودش می باشد را به نحو سببی – مسببی تحت تأثیر قرار می دهد، اما بدن چون علت اعدادی و مادی برای نفس است، تغییراتش موجب تغییر در نظام منسجم بدن می شود، ولی علت تغییرات روانی نحوه نفس است که همان تعلقش به مواد می باشد. بنابراین دو سنخ تأثیر و تآثر وجود دارد . ۱- تأثیر و تأثر سببی – مسببی که از طرف نفس به بدن اعمال می شود و ۲- تأثیر و تأثر از نوع همراهی و همبستگی که از طرف بدن با نفس بر قرار است.
طبق این بیان هر چند نفس و بدن بر همدیگر تأثیر می گذارند ولی به دلیل تعلق داشتن نفس به بدن و همچنین اعدادی بودن بدن برای نفس، مواردی از عدم چنین همراهی نیز وجود میآید، مانند بیماری هیستری که در آن طبق یافته های موجود هیچ اختلال بدنی وجود ندارد با این همه اختلال روان شناختی وجود دارد و همچنین در تغییرات بدنی در هر سطحی اتفاق بیفتد معمولا وحدت شخصی فرد از بین نمی رود. بر نظریه اندیشمندان مسلمان به ویژه ملاصدرا در باره رابطه نفس با بدن، نتایجی مترتب است که به برخی از آن ها اشاره می کنیم:
الف) در صورتی که تغییری اساسی در بدن مانند شکستن پا یا قطع شدن نخاع در ساحت بدن رخ دهد، کارکرد نفس به عنوان جوهری که به بدن تعلق دارد تغییر می کند، یعنی فعل یا افعالی را که به کمک این بخش از بدن به انجام می رساند، بسته به میزان تغییر بدنی دگرگون می شود. برخی از تغییرات بدنی انعکاسهای روانی به خصوص احساس درد را به همراه دارند.
ب) نفس بعد از تغییر بدنی، معمولاً بدن را دوباره به حالت اول باز میگرداند و آن را بدنی متناسب با خودش تبدیل می کند. حفظ قوام بدن به صورت مستمر، بهبود بیماری ها و حتی ترمیم کوچکترین زخم هایی که روی بدن ایجاد می شود مانند خراش های روی دست را نفس به صورت سببی – مسبیی پدید می آورد و بدن را ترمیم می کند. بنابر احساس عمومی افراد انسان نسبت به اینکه دست خودش خوب می شود یا تزریق آمپول موجب خوب شدن می شود، برداشت درستی نسبت به انسان یا موجود زنده نیست و یک توهم است.
ج) دگرگونیهای نفسانی مانند اراده دویدن یا از پله بالا رفتن بیدرنگ و بدون فاصله بدن را هماهنگ با فعالیت روانی خاص آماده می کند و دوباره بدن را با پایان یابی فعل خاص به حال اول و متناسب با کارکرد جدید، بر میگرداند.
د) نفس همواره از بدن به عنوان ابزار خود استفاده میکند و افعالش مانند راه رفتن، خوابیدن و … به انجام می رساند. با استفاده تدریجی، بدن صلاحیت خود را از دست می دهد در واقع کهنه می شود که از آن به پیری یاد می شود. به تدریج بدن به مجموعه ای از مواد مبدل می شود که دیگر صلاحیت تعلق داشتن نفس به خود را از دست می دهد در این نقطه نفس از بدن مفارقت می کند که از این رویداد به مرگ تعببر می شود.
همان طور که فقدان صلاحیت بدن برای بدن بودن بیشتر به تدریج تحقق می یابد میتوان این فقدان صلاحیت را به صورت ناگهانی ایجاد کرد، مانند از بین بردن صلاحیت به وسیله انفجار، وارد کردن مواد سمی و دگرگونی سلولی مانند سرطانها. در این صورتها صلاحیت بدن به صورت ناگهانی یا معمولاً با سرعت زیاد از بین رود و نفس از بدن مفارقت می کند ولی برای همیشه باقی می ماند.
نظر شما