شناسهٔ خبر: 61096 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

ترجمه امرایی از «کوری» فاخر و ترجمه غبرایی عامه‌پسند است

محمدباقر برقعی‌مدرس گفت: ترجمه امرایی از «کوری» فاخر و با زبان نسبتا پیچیده‌تری است و به ماجرا پرو بال بیشتری داده است؛ اما غبرایی زبان ساده‌تری دارد و مخاطب عام‌ را پوشش می‌دهد.

ترجمه امرایی از «کوری» فاخر و ترجمه غبرایی عامه‌پسند است

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ در پانزدهمین نشست از سلسله نشست‌های «زیر چتر نقد»، ترجمه‌های اسدالله امرایی و مهدی غبرایی از رمان «کوری» نوشته ژوزه ساراماگو، توسط محمدباقر برقعی‌مدرس نقد و بررسی شدند.

این جلسه را اسدالله حقانی، دبیر نشست با معرفی نویسنده رمان «کوری» شروع کرد و گفت: «ژوزه ساراماگو» نویسنده پرتغالی است، که در یک خانواده فقیر در لیسبون بزرگ شده و توانسته با نوشتن همین رمان «کوری» که مشهورترین اثر اوست، به موفقیت بزرگی دست پیدا کند. سه سال بعد از نوشتن این کتاب هم جایزه نوبل را دریافت کرده است.
 
وی درباره ترجمه رمان «کوری» در ایران اظهار کرد: این رمان، در ایران سال ۷۸، یعنی یک سال پس از انتشار نسخه اصلی آن، توسط مینو مشیری، اسدالله امرایی و مهدی غبرایی به فارسی ترجمه شد؛ که با توجه به اینکه رمان جهان شمولی است و می‌توان آن را به هر جامعه‌ای نسبت داد، فروش خوبی داشته و هر سه ترجمه به چاپ چندم رسیده است.
 


 

دبیر نشست در ادامه به داستان رمان کوری اشاره کرد و افزود: اهالی یک شهر به یک‌باره کور می‌شوند. یک کوری عجیب و غریب که برعکس حالت معمول آن، همه چیز را سفید می‌بینند و وقتی هم به پزشک مراجعه می‌کنند، درمی‌یابند که چشم‌های آن‌ها به لحاظ فیزیکی سالم است و انگار کوری آن‌ها مربوط به جسم نمی‌شود.
 
وی در ادامه درباره متن رمان «کوری» گفت: سبک ساراماگو این‌طور است که خیلی اعتقادی به استفاده از علائم سجاوندی ندارد و این کار مترجم را سخت می‌کند. یعنی باید با سبک نویسنده آشنایی فراوانی داشت، تا بتوان آن را ترجمه کرد و خواند.
 
«کوری» از مهم‌ترین رمان‌های قرن است
پس از آن، محمدباقر برقعی‌مدرس، سخنران نشست، در مقدمه بحث خود گفت: رمان «کوری» از مهم‌ترین رمان‌های قرن محسوب می‌شود. برنده نوبل ۱۹۹۸ است و اقتباس های مختلفی از آن شده است. داستان رمان به این شکل است که، به دلیلی ناشناخته، افراد یک شهر یکی پس از دیگری کور می‌شوند. ظاهراً بر خلاف حالت معمول، این کوری مسری است و با تماس افراد با یکدیگر منتقل می‌شود.
 
او ادامه داد: داستان فراز و نشیب‌های زیادی دارد، ولی با وجود همه تلخی‌هایی که در داستان است، به پایان خوشی منتهی می‌شود. همچنین داستان لایه‌های مختلفی دارد و تفاسیر شناور و متعددی از آن شده و می‌شود؛ طوری که هر بار خواندن و درگیر شدن با آن، لایه‌های جدیدی به خواننده می‌نمایاند و پرده‌های جدیدی باز می‌کند. لذا خیلی‌ها معتقدند شکل تمثیلی حاکم بر این رمان، روی ترجمه آن هم تاثیر می‌گذارد.
 
مترجم؛ متولی فهم مخاطب نیست
این مترجم ضمن اشاره به سبک ساراماگو در استفاده از علائم سجاوندی اظهار کرد: ژوزه ساراماگو زیاد علاقه‌ای به استفاده از علائم سجاوندی ندارد؛ حتی نوبت‌گیری که بین دیالوگ‌ها اتفاق می‌افتد، با سرخط آمدن و علائم سجاوندی، به شکلی نمایش داده نشده است، چنان که رد و بدل شدن جمله‌ها بین شخصیت‌های داستان، بیشتر از نظر بافت جمله‌ها قابل تشخیص است. دو ترجمه‌ای هم که امروز بررسی می‌کنیم، آنطور که انتظار می‌رود، تغییر و تصرفی در این ساختار ایجاد نکرده‌، عمدتا تلاشی برای باز کردن این گره نکرده‌اند و آن را به ذهن مخاطب سپرده‌اند.
 


 

او ادامه داد: به اعتقاد بنده سطح دشواری متون باید در ترجمه حفظ شود، چون مترجم متولی فهم مخاطب، بیش از آنچه که نویسنده می‌خواسته، نیست. حتی اگر ابهامی در متن اصلی وجود دارد، لزومی برای رفع آن ابهام در ترجمه نیست. این دو مترجم هم تلاشی برای کاستن از پیچیدگی متن داستان «کوری» با استفاده از علائم سجاوندی یا تغییر در پاراگراف‌بندی نداشتند.
 
مهم‌ترین ترجمه‌های «کوری» در ایران
برقعی در ادامه به جنبه‌های مختلف نکات زبان‌شناختی اثر که در ترجمه این دو مترجم قابل مشاهده است، اشاره کرد و گفت: هم‌زمان با ترجمه امرایی و غبرایی، ترجمه دیگری هم از این رمان به قلم مینو مشیری منتشر شده است، که به تصور بنده آن ترجمه از زبان اصلی صورت گرفته؛ اما این دو ترجمه مورد نظر ما، از انگلیسی برگردان شده است. لذا متن اصلی که ما به عنوان متن مبدا با آن روبه‌رو هستیم، خود یک متن ترجمه است. البته از کوری ترجمه‌های زیادی به فارسی صورت گرفته؛ اما این سه ترجمه، ترجمه‌های اصلی و مهم این رمان است.
 
وی ضمن اشاره به ترجمه‌های متعدد و جدید «کوری» گفت: من برای ترجمه‌های ضعیف که از این اثر و دیگر آثار ارائه می‌شود، احترام زیادی قائلم و معتقدم اگر ترجمه ضعیف ولی اصیل باشد، خیلی قابل احترام‌تر از ترجمه‌هایی است که در خلاء قانون کپی رایت در کشور ما، از روی آثار ترجمه شده دیگر و توسط مترجم‌هایی که حتی زبان را نمی‌دانند یا سنشان به ترجمه نمی‌خورد، صورت می‌گیرد.
 
سخنران نشست در بخش دیگر سخنان خود ضمن اشاره به واحد ترجمه، به عنوان یکی از مسائل مهم در ترجمه گفت: واحد ترجمه بابی برای ورود به سبک ترجمه است. بررسی دو ترجمه امرایی و غبرایی از کوری نشان می‌دهد، واحد ترجمه‌ای که اسدالله امرایی انتخاب کرده بزرگ‌تر و واحد ترجمه مهدی غبرایی، واحد ترجمه کوچک‌تری است. البته واحد ترجمه یک معیار ثابت در ترجمه یک مترجم نیست و می‌تواند در نقاط و بخش‌های مختلف یک متن یا متون مختلف، متغیر و متفاوت باشد.
 
وی ضمن بیان اینکه متناظر بحث واحد ترجمه می‌توان سه نوع ترجمه ساختاری، ترجمه معنایی و ترجمه کاربردی را تعریف کرد؛ افزود: هرچه واحد ترجمه مترجم کوچک‌تر باشد، به ترجمه ساختاری نزدیک‌تر می‌شود. یعنی تلاش مترجم برای حفظ متن مبدا بیشتر است و هرچه این واحد ترجمه بزرگ‌تر می‌شود، به ترجمه معنایی نزدیک‌تر می‌شود. گاهی هم کل یک متن یا پاراگراف یا پیام آن به عنوان واحد ترجمه قرار می‌گیرد، که در اینجا با ترجمه کاربردی روبه‌رو هستیم؛ یعنی مترجم سعی می‌کند تاثیر یا پیامی که متن مبدا دارد را در زبان مقصد بازآفرینی کند. که بازآفرینی تاثیر و پیام، فراتر از بازآفرینی متن است.
 
امرایی کمتر در بند، اما غبرایی کاملا پایبند به متن مبدا
برقعی ضمن اشاره مجدد به اینکه واحد ترجمه امرایی بزرگ‌تر از غبرایی است، عنوان کرد: این باعث می‌شود که امرایی کمتر خودش را در بند فرم متن مبدا ببیند، اما غبرایی فرم و ساختار متن مبدا را بیشتر در نظر می‌گیرد و تلاش می‌کند به آن فرم بیشتر پایبند باشد. به لحاظ گونه هم، گونه ترجمه‌ای که اسد امرایی ارائه داده، گونه آزادتری است؛ در حالی که ترجمه غبرایی ساختاری‌تر و به لفظ بیشتر پایبند است.
 
وی در ادامه به بحث واژگان در ترجمه اشاره کرد و گفت: در بررسی دو ترجمه امرایی و غبرایی از رمان کوری، فخامت متن امرایی را بیشتر می‌بینیم. واژگانی که امرایی استفاده می‌کند، قدیمی‌تر، ثقیل‌تر و گاهی هم مهجورتر است. در مقابل واژه‌هایی که غبرایی انتخاب می‌کند، جدیدتر، مدرن‌تر، ساده‌تر و عمومی‌تر هستند. به اعتقاد بنده با وجود اینکه متن ارائه شده توسط امرایی فاخرتر است، اما ترجمه ساده‌ای که غبرایی ارائه می‌دهد، کار را برای خواننده ساده‌تر می‌کند؛ مخصوصا خواننده عام بهتر و بیشتر می‌تواند با آن ارتباط برقرار کند.
 
در بومی‌سازی متن نمی‌توان بین ترجمه امرایی و غبرایی قضاوت کرد
این مترجم در بخش دیگری از سخنان خود بیان کرد: بحث دیگری که در آیتم‌های زبانشناسی ترجمه داریم، دوگانه بومی‌سازی و غیر بومی‌سازی است. در ترجمه کوری، هردو مترجم گاهی به سمت بومی‌سازی حرکت کرده‌اند و گاهی از آن فاصله گرفته‌اند. حتی در استفاده از معادل‌ها، گاهی اوقات امرایی تلاش می‌کند معادل‌های فارسی‌تری استفاده کند و بافت را فارسی‌تر کند و غبرایی در همان موقعیت معادل انگلیسی رایج را استفاده و تلاش برای واژه‌سازی نکرده است؛ اما در موقعیت دیگری عکس آن اتفاق می‌افتد. لذا در این مورد و در اینجا نمی‌توان بین دو ترجمه قضاوت کرد. شاید بتوان گفت معیارهای زیبایی‌شناختی در انتخاب آن واژه در آن لحظه دخیل بوده، نه اینکه مترجم یک استراتژی داشته باشد که در کل کار برای واژه‌سازی و استفاده کمتر از واژگان خارجی تلاش کرده باشد. بنابراین ظاهرا هیچ یک از دو مترجم رویکرد منسجمی در این مسئله نداشته‌اند.
 
وی افزود: امرایی چندان پایبندی خودش را به متن حفظ نمی‌کند، قلم فرسایی می‌کند و زیبایی‌آفرینی بیشتری به متن می‌بخشد. حتی گاهی خودش هم سعی می‌کند روی متن تاثیر مثبتی داشته باشد، اما غبرایی کاملا به متن پایبند است.
 
برقعی در ادامه به ساختار اطلاعی یا پایبندی به فرم در بحث تحلیل گفتمان اشاره کرد و گفت: بحث ساختار اطلاعی یا ساخت اطلاع می‌گوید تقدم و تأخر عناصر در جمله، می‌تواند معانی ضمنی و تاکیدی خاصی را انتقال دهد و قطعا وقتی یک جمله از حالت پیش‌فرض خود خارج می‌شود و عناصری نسبت به عناصر دیگر متقدم می‌شود، می‌تواند تاثیرگذار باشد؛ چیزی که خیلی از مترجمان به آن اعتقادی ندارند و صرفا ساختار پایه زبان مقصد را درنظر می‌گیرند. یعنی هر آنچه که معناست را در قالب و ساختار پایه زبان مقصد می‌ریزند و عبور می‌کنند. این نکته مهمی است، اما گاهی این پایبندی به فرم متن مبدأ، باعث می‌شود که مترجم ساختار متن مبدا را طوری در متن مقصد انتقال دهد، که اولا لزومی ندارد و ثانیا آسیب می‌رساند.
 


 

او ادامه داد: در مقایسه این دو ترجمه می‌بینیم که جملات در متن غبرایی کوتاه‌تر است؛ به این معنا که تلاش نکرده که چندان طول و تفسیری به ترجمه خودش بدهد؛ اما ترجمه امرایی به دلیل نگاه ادبی‌تری که دارد، یا شاید صاحب قلم بودن او، تلاش می‌کند قلم‌فرسایی بیشتری داشته باشد، به نوعی در ترجمه او بازی‌های قلمی دیده می‌شود و طول و تفسیر بیشتری به جملات می‌دهد، که این مسئله از همان اول ترجمه ملموس است و هرچه پیش می‌رویم، باز قابل مشاهده است.
 
ترجمه امرایی فاخرتر و ترجمه غبرایی عامه‌پسندتر است
وی ضمن اشاره مجدد به بحث علائم سجاوندی در متن رمان کوری گفت: ساراماگو زیاد علاقه‌ای به استفاده از علائم سجاوندی نداشته، ولی این دو  مترجم هم تلاشی برای تغییر این مسئله نکرده‌اند، که به نظر بنده کار درستی است. برداشت بنده از رمان‌کوری این است که قطعا علائم سجاوندی آن بی‌دلیل نبوده و این دلیل لزوما انتقال یک معنا نیست؛ بلکه می‌تواند انتقال یک حس، پیام یا هر چیز دیگری باشد. به نظر من حتی اگر من مترجم دلیل استفاده نکردن از علائم سجاوندی نویسنده را نمی‌دانم، نه وظیفه دارم و نه می‌توانم در متن اصلی تصرفی داشته باشم، چون هر کاری که من مترجم انجام دهم، دخل و تصرف در خیال پردازی خواننده و تفسیر او می‌شود. حتی اگر اثری هیچ علائم سجاوندی نداشته باشد، شاید نویسنده فضا را برای مخاطب خود باز گذاشته، تا تفاسیر متعددتری از آن داشته باشد.
 
برقعی در ادامه به بینامتنیت در رمان کوری اشاره و عنوان کرد: خود ساراماگو از روش‌های مختلفی برای ایجاد بینامتنیت استفاده کرده است. گاهی با استفاده از یک اصطلاح متعلق به یک متن مقدس، گاهی با اشاره به یک قصه در کتاب مقدس یا قصه‌های تاریخی و گاهی تمثیل‌هایی که استفاده می‌کند، این اتفاق می‌افتد؛ اما با همه این احوال، مترجمان مورد بحث ما، استراتژی خاصی در برخورد با اشارات غیر متنی اثر ندارند و صرفا آنچه که بوده را ترجمه کرده‌اند. بنابراین وقتی هر دو ترجمه اثر را می‌خوانیم، آن حسی که باید از اثر بگیریم، را می‌گیریم؛ با این تفاوت که ترجمه امرایی فاخرتر و با زبان نسبتا پیچیده‌تری است و به ماجرا پرو بال بیشتری داده است؛ اما غبرایی زبان ساده‌تری دارد و مخاطب عام‌تر را پوشش می‌دهد.
 
ویرایش ترجمه امرایی توسط غلامحسین سالمی
او ادامه داد: وقتی آثار ادبی ترجمه می‌شوند، یکی از چیزهایی که به بهتر بودن اثر کمک می‌کند، افزودن یک ضمیمه فرهنگی به اثر است، که در این مسئله کتاب غبرایی یک گام جلوتر است. چون یک ضمیمه درباره این داستان به کار متصل کرده است. در این ضمیمه، هم مقدمه‌ای راجع به داستان است که به اشارات بین‌متنی اثر می‌پردازد. یک یادداشت هم خود مترجم اضافه کرده، که در آن هم به این اشارات بینامتنی توجه شده است؛ بنابراین از این منظر کتاب غبرایی کار بهتری است، اما کار امرائی صرفا به مقدمه مترجم بسنده کرده است. البته ترجمه امرایی تحت ویرایش غلامحسین سالمی بوده، که این نیز خود به کار اضافه کرده است.

نظر شما