به گزارش فرهنگ امروز: بیست و ششمین همایش بزرگداشت حکیم ملاصدرا، یکشنبه اول خردادماه با موضوع حکمت، حکومت، ولایت به صورت مجازی برگزار شد. نادر شکرالهی، دانشیار دانشگاه خوارزمی در این نشست با موضوع «معیار تشخیص عدالت در اندیشه صدرا» سخنرانی کرد که گزیده آن را در ادامه میخوانید؛
مقدمه اول اینکه مهمترین وظیفه حکومت در اندیشه دینی تحقق عدالت اجتماعی است که بخشی از هدف انبیا هم هست: «لَقَدْ أَرْسَلْنَا رُسُلَنَا بِالْبَیِّنَاتِ وَأَنْزَلْنَا مَعَهُمُ الْکِتَابَ وَالْمِیزَانَ لِیَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ». بر این اساس فیلسوفان اسلامی که متاثر از متون دینی هستند، اگر وارد حوزه مسائل اجتماعی شده باشند باید به صورت جدی به عدالت اجتماعی پرداخته باشند. نکته بعدی اینکه آیا ملاصدرا به عنوان یک فیلسوف که موضوعات دینی مورد توجهش بوده است، به بحث عدالت اجتماعی پرداخته و معیاری برای تشخیص مصداق عدالت مشخص کرده است یا نه.
پاسخ این است ملاصدرا، هم به این بحث پرداخته و هم نپرداخته است؛ یعنی به صورت اجمالی پرداخته ولی چون موضوع جدی برای ملاصدرا نبوده است، نمیشود گفت نظرش در این حوزه چیست. در مورد اینکه چرا فیلسوفان اسلامی از جمله ملاصدرا به این موضوع نپرداختند باید عرض کنم یک دلیلش این است فیلسوفان اسلامی این حوزه را به فقه و شریعت سپرده بودند و تعیین مصداق عدالت را از فقه و شریعت میخواستند. دوم اینکه ملاصدرا با مسئولیت اجتماعی درگیر نبوده است، لذا ورود به این مباحث را جدی نمیگرفته و اساسا نگاه حکومتها به دهان فیلسوفان نبوده است. دلیل سوم اینکه ملاصدرا مباحث نظری الهیات را مهمتر از مباحث عملی میدانست. این سه علت را میشود برای این مسئله ذکر کرد.
بر این اساس برای دستیابی به نظر ملاصدرا درباره عدالت اجتماعی راهی جز بازسازی نداریم یعنی از مجموع اطلاعات پراکنده به یک نظریه احتمالی برسیم و ببینیم نظر ملاصدرا در باب تشخیص مصداق عدالت اجتماعی چیست. اولین موضوعی که قابل توجه است این است فیلسوفان اسلامی از جمله صدرا درباره ضرورت نبوت، به ضرورت قانون تمسک میکنند. ایشان در کتاب «مبدا و معاد» مینویسد انسانها به قانون نیاز دارند و این قانون همان شرع است. وقتی به شرع نیاز است باید نبی در جامعه حضور داشته باشد. نکته دیگر در مورد رئیس مدینه است، وقتی ایشان در مورد رئیس مدینه صحبت میکند میگوید در درجه اول، رئیس مدینه نبی است که عقل فعال در قوه متخیله و قوه نظری و عملی او حلول کرده است. در مرتبه بعد حکیمی که عقل فعال در قوه عملی و نظری او حلول کرده است.
بر اساس این دو مقدمه که شریعت قانون جامعه است و رئیس در درجه اول نبی است و در درجه بعد حکیم است، دو پرسش مطرح میشود. پرسش اول اینکه وقتی نبی در جامعه نیست چه کسی حکومت میکند. پرسش دوم اینکه وقتی حکیم حاکم است، بین شریعت و یافتههای عقلی خود چگونه جمع میکند. اینجاست که روش تشخیص عدالت کمکم خودش را نشان میدهد.
تعارض عقل و شهود حکیم حاکم با شریعت
در پاسخ به پرسش اول یعنی وقتی نبی در جامعه حضور ندارد چه کسی مجری کار است، ملاصدرا در مفاتیح الغیب میگوید کسی که در مرتبه بعدی است و با باطن شریعت ارتباط دارد، مناسبتر برای ریاست مدینه است. در اینجا پرسش دوم مطرح میشود و آن اینکه شخصی که در مرتبه بعد است یعنی هم ظاهر شریعت را میفهمد و هم به باطن شریعت دسترسی دارد، یافتههای عقلی و شهودیاش چگونه با شریعت جمع شود؟ اگر تعارضی رخ دهد باید چه کرد.
باید سرنخ اینکه ملاصدرا چگونه معیار و مصداق عدالت را تشخیص میدهد از اینجا به دست بیاوریم. به صورت کلی قانونی که ملاصدرا در آثارش بر آن تاکید میکند به کمک ما میآید و آن اینکه مقتضای عقل با شریعت تعارض ندارد. منابع معرفتی نمیتوانند با همدیگر در تعارض باشند. از این مقدمات یعنی ضرورت نبوت، خصوصیات رئیس و عدم امکان تعارض منابع معرفتی این نتیجه به دست میآید که کشف حقایق هستی و مصداق عدالت اجتماعی با مکاشفه و عقل صورت میگیرد و این دو هماهنگ با شریعت هستند.
احتمالا این عقل باید معنای وسیعی داشته باشد. در حوزه باید و نبایدهای اجتماعی باید دانشهای مختلفی که محصول عقل بشری است به کار آید یعنی عدالت بر اساس یافتههای عقل بشری تعریف میشود. احتمالا این عقل همانی است که در دهههای اخیر برخی صاحبنظران حکمت متعالیه مطرح کردند. عقلی که به عنوان یکی از منابع معرفت دینی از جمله حکمت عملی است، عقلی است که دایره وسیعی دارد. پس منابع معرفتی ما برای تشخیص مصداق عدالت در هر دوره از نظر حکیمی مثل ملاصدرا، هم شهود است، هم ظاهر شریعت است، هم عقل به معنای وسیع خودش.
نظر شما