به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ فرانکو وولپی مولف و گردآورنده کتاب «هنر رفتار با زنان» در پیشدرآمد کتاب، این گفتار به زعم او طنزآمیز که «اگر تکوین عالم را حاصل یکی از احوالات خداوند بدانیم، در آن صورت زن موجودی است که افریدگار توانا قصد داشته با خلقت وی، به وضوح هرچه تمامتر، سویه درکناپذیر طبیعت خودش را نشان دهد.» را تاکیدی میداند که میتواند همگان را، چه مرد و چه زن، قانع کند که تدوین چنین کتاب کوچکی فایده خاص خودش را دارد. البته وولپی متذکر میشود که این گفتار از باورهای ریشهدار ذات مردانه میآید.
کتابی که حتی از عنوان آن بدون در نظر گرفتن نام شوپنهاور ـ به عنوان فیلسوفی که نوشتهها و نگاه او به زن در کتاب گردآوری شده ـ میتوان پیشبینی کرد که با چه متن جنسیتزدهای روبهرو خواهیم بود! هرچند که نویسنده سعی کرده در پیشدرآمد کتاب با نوعی نگاه انتقادی به اینکه فلسفه غرب مهر فراموشی بیاندازه عظیم و قدرتمندی بر پیشانی خود دارد که همانا «فراموشی زنان» است کمی از بار نگاه مردسالارنه کتاب به مسئله زن بکاهد! اما فراموش نمیکند همزمان به اینکه فلسفه همیشه ترجیحا مسئله و مشغله مردان بوده و طرح این پرسش که آیا بازنماندن یک اندیشه از زنی متفکر ممکن است ناشی از این باشد که آن اندیشهها از بنیاد ارزش حفظ شدن و ماندن نداشتهاند؟ نیز گریزی بزند.
علی عبدالهی (مترجم) هم در یادداشتی که برای کتاب نوشته آن را کتابی خواندنی معرفی میکند که هم برای آنهایی که مخالف دیدگاههای شوپنهاور هستند خواندنیست و هم برای آنها که مانند او فکر میکنند. او تاکید میکند شوپنهاور در این کتاب هم برای فمینیستهای دو آتشه خوراک حاضر و آمادهای برای جدل و تندکردن آتش توپخانهشان در چنته دارد و هم برای محافظهکاران و مردسالاران «دلایل» نغز و پرداختهای برای تشجیعشان در مخالفت با دنیایی که روز به روز به تساوی زن و مرد و حتی به از بین بردن فاصلههای ذاتی و بنیادین انگاشتهشده پیشینی نزدیک میشود.
گفتمان را نقد کنیم نه اثر و نویسنده تحت تاثیر گفتمان را!
عبدالهی در گفتوگو با ایبنا در پاسخ به این انتقاد که به کار بردن عبارت تندکردن آتش توپخانه فمینیستها آن هم در مقابل اندیشهای مثل اندیشه شوپنهاور به نوعی شماتت سویههای برابریخواهی و تساویخواهی زنان و مردان است؛ میگوید: البته در این گفته من مایههایی از طنز وجود دارد. چون شوپنهاور هم خودش آدمی رکگو و طنرگوست. هرچند از جهتی حرف شما درست است به این دلیل که رویکرد فمینیستی یک رویکرد امروزی است که از اوایل قرن بیستم شروع شده و شوپنهاور و نیچه و ... هیچکدام دیگر در قید حیات نبودند و پیشتر آثارشان را نوشته بودند. رویکردی که خودش خیلی جدید است و هنوز ابعاد و آثارش بررسی نشده میرود و شروع به نقد و بررسی آثار کلاسیک میکند. مثلاً از بیتهای الحاقی فردوسی به این نتیجه میرسند که فردوسی ضد زن بود یا رمانی را بررسی میکنند که یک شخصیت داستانی ضد زن دارد و از همان شخصیت داستانی نتیجه میگیرند که نویسنده رمان ضد است. درصورتیکه این رویکرد؛ رویکرد اشتباهیست. اینکه ما آثار را بکاوییم و نکاتی یا چند سطری و چند فصلی را از یک فیلسوف و ... برجسته کنیم و از روی همان هم نتیجه بگیریم نگاه اشباهیست به ویژه در برابر آثار کلاسیک و آثاری که پیش از مطرح شدن فمینیسم نوشته شدهاند.
او ادامه میدهد: اگر شما نگاه کنید میبینید که اساساً در آن دوره نگاه غالب به زنان همین بوده و همانطور که فرانکو وولپی در مقدمه کتاب آورده اساساً از آغاز فلسفه تا کنون زنان جایگاه کمتری را در اختیار داشتهاند تا همین قرن بیستم که شرایط تاحدودی تغییر کرد. حتی نیچه و به نوعی هایدگر که به زمان ما نزدیکتر بوده نیز درگیر چنان نگاههایی است. اگر ما با این رویکرد نگاه کنیم هیچ فیلسوف و نویسنده و اثری را قابل اعتنا و به اصطلاح درست و حسابی نمیبینم. از دید من در عمل ما باید آن نگاه و گفتمان را نقد کنیم و به این بپردازیم که چرا چنین گفتمان مردسالارانهای وجود داشته و بر آن گفتمان نقد داشته باشیم نه آثار و فیلسوف.
با وجود این توضیحات عبدالهی و به صرف قبول اینکه فیلسوفانی مثل شووپنهاور هم فرزند زمانه خویش و تحت تاثیر گفتمانهای مردسالارانه غالب آن بودهاند و به جای شماتت آنها و آثارشان باید گفتمان غالب دوره آنها را نقد کرد؛ همچنان این سوال که «لزوم گردآوری و ترجمه مدام و پیدرپی این آثار و با چنین عنوان جنسیتی زده چیست؟» پا برجاست.
به ویژه اگر در نظر داشته باشیم انتشار و نوبت چاپهای متعدد این آثار احتمالاً باعث میشود این عقاید و اندیشهها برای خیلیها حجت فرض و باعث مستحمشدن بنیانهای ماچو و مردسالارانه شود درحالیکه همانطورکه این مترجم هم تاکید کرد باید به این آثار صرفا به عنوان یک اثر کلاسیک و آن هم در چارچوب زمانه خودشان توجه شود.
کارکرد پژوهشی کتابهای گردآوری
هرچند عبدالهی یک کارکرد پژوهشی و تحقیقی نیز برای آثاری مثل «هنر رفتار با زنان» قائل است و یادآور میشود: ما نباید از نقد و نگاه مخالف گریزان باشیم و فرار کنیم. این مجموعه کتابها جمعآوری آثار شوپنهاور است که به صورت موضوعی صورت گرفته و هر مجلد آن به یک مسئله و موضوع خاص از نگاه این فیلسوف پرداخته است. خیلی از این متون از دل نامههای بیرون کشیده شده که تا امروز هم به فارسی منتشر نشده و بسیاری اصلا به زبان آلمانی هم به صورت کتاب درنیامده بودند. طبعا چنین گردآوریهایی موضوعی میتواند کمک کند در صورت نیاز برای واکاوی و نقد و ... نوشتهها و نظرات شوپنهاور درباره زنان و ... را یکجا در اختیار داشته باشیم. اساساً اولین اصل هر پژوهش و تحقیق هم این است که مواد خام و اولیه برای بررسی موضوع در اختیار داشته باشیم. پس کتاب از این منظر میتواند اهمیت داشته باشد و کاش درباره تمام متفکران و نویسندگان و فیلسوفانی که آثارشان خیلی حجیم است و گفتههایشان در بین آثار مختلف پراکنده است چنین گردآوریهایی صورت بگیرد و بعدا ما راحتتر دسترسی داشته باشیم که فلان شخص در مورد فلان موضوع چه نظراتی داشته و چه چیزهایی نوشته است و ما از اینکه تمام آثار را برای ردیابی یک موضوع جستوجو کنیم بینیاز شویم. چنین کتابهایی با همین هدف گردآوری و منتشر میشوند و همین کتاب در خود آلمان و زادگاه شوپنهاور هم بسیار پرفروش شده است.
او درباره نام کتاب هم اضافه میکند: شوپنهاور دو سه کتاب با نامهای «هنر چگونه همیشه برحق بودن»، «هنر خوشبختی» که در دوره حیاتش نوشته ولی پس از مرگش منتشر شدهاند و ایده این سری کتابها از دل خود نوشتهها و نامهها و یادداشتهای شوپنهاور گرفته شده که دوست داشته در مورد موضوعات مختلف با همین عبارت هنر فلان و بهمان بعدتر کتاب منتشر کند که فرصت پیدا نکرد و این شوپنهاورشناس آمده و از لابهلای آثار او آن موضوعاتی که به این نیت میخورده گردآوری و منتشر کرده است. برخی از نوشتههای کتاب حتی از متنهای دستنویس شوپنهاور عینا نقل شده و در کتابهایی که تا امروز از او منتشر شده بودند وجود ندارد.
فرانکو وولپی در بخشی از پیشدرآمد خود بر کتاب آورده است: «از دوران باستان تا همین امروز، رابطه میان فیلسوفان و زنان از جهات مختلف آشفته و خراب بوده است.» به واقع اگر فیلسوفان چنان رابطه آشفتهای با زنان داشتهاند و حالا به هر دلایلی خودشان نتوانستهاند رابطهای سالم و برابر با زنان داشته باشد؛ و به قول وولپی اگر ایده ناسازگاری فعالیت فلسفی و همزمان مراوده با زنان یک واقعیت ریشهدار است؛ نوع نگاهشان به زنان چه سندیت و حجتی برای دیگران دارد که باید آنها را بخوانیم و دربارهشان بیاندیشیم؟
چرا باید اندیشه و نظری را بخوانیم که از تجربه شخصی فیلسوف ناشی شده است؟
پاسخ عبدالهی به این پرسش این است: «خواننده میتواند از دل هر کتابی چیزی یاد بگیرد گاه حتی با نقد نوشتههای کتاب. اما به هرحال این یک واقعیت است که در ادبیات و فلسفه دستکم تا قرن بیستم شاهکاری بزرگ دنیا را مردان منتشر کردهاند. در فلسفه که اساسا از همان اول تاریخ بیشتر مردان در این عرصه فعال بودند و بنا به اسناد با زنان هم رابطه خوبی نداشتند. منتها این مسئله و چراییاش نیاز به تحقیق دارد و مشخصا در مورد تجربههای شخصی شوپنهاور و اینکه چقدر این مسئله او را به این نگاه سوق داده باید بررسی کرد که رابطه زن و مرد در طول تاریخ و طی قرنها چگونه بوده و در این چگونگی چقدر کتابهای مقدس تاثیر داشته؛ چقدر فرهنگ غالب تاثیر داشته و ... به همین دلیل فکر میکنم حتی اگر تجربه شخصی فیلسوف در نوع نگاه بود به مسئله زن تاثیر داشته باز هم در جای خودش باید فاکتورهای دیگر را هم در این مسئله در نظر داشته باشیم. لزوما نمیتوان گفت چون تجربه شخصی شوپنهاور یا نیچه فلان تجربه بوده و عقایدشان ناشی از آن تجربه است پس آن عقاید باطل هستند. واقعیت این است که هر اندیشه؛ فکر و اثر هنری از تجربههای زیسته آدمها به وجود میآید که خالقشان هستند و حتی مخاطبانی که نویسنده و فیلسوف آنها را در نظر گرفته و به تجربههای آنها را عمومیت میبخشد.»
آیا گردآوری یعنی کتابسازی؟
مسئله دیگر اینکه با وجود تلاش گردآورنده برای یافتن نوشتهها و آثاری تازه و منتشر نشده از شوپنهاور در کتاب «هنر رفتار با زنان» در مورد چنین کتابهایی معمولا شائبه کتابسازی مطرح میشود. موضوعی که مترجم کتاب هم تاحدودی آن را میپذیرد ولی دلایلی را نیز برای دفاع از این قبیل کارها مطرح میکند و میگوید: تاحدی بحث کتابسازی درست چون بالاخره این قبیل گردآوریها با هدف شناخت دقیق ما از فلان موضوع یا فیلسوف تدوین نمیشوند. ما میدانیم که شوپنهاور آثار زیادی دارد و اندیشهها و ایدههایش در آثارش پخش هستند پس چنین کتابهایی میتواند به خواننده کمک کند تا حدودی با او آشنا شود و بعدا به سراغ خواندن آثار اصلیاش برود. نکته دیگری که باید در مورد گردآوریها در نظر داشته باشیم این است که اغلب این کتابها دارای مقدمههایی هستند که بسیار دقیق و کامل بحث را شکافتهاند و همان مقدمه میتواند مثلا برای شناخت شوپنهاور راهگشا باشد و واقعا این مقدمهها چنین کتابهایی را ارزشمند میکنند.
او همچنین میافزاید: واقعیت این است که تمام آنهایی که خواننده آثار فلسفی هستند فیلسوف و تحصیلکرده و ... نیستند بلکه خیلیها میخواهند تازه با فلسفه آشنا شوند و این گردآوریها به آنها کمک میکند با فلیسوفان مختلف آشنا شوند و با مقدمههایشان هم شناختی در مورد موضوعات فلسفی به این افراد منتقل میکند که بعدا میتوانند از آن برای خواندن متون اصلی فلسفه استفاده کنند و شناخت خود را کاملتر کنند. در همه آثار فیلسوفان بسیار گسترده است و خواننده امروزی وقت ندارد برود و تمام آنها را مطالعه کند تا نظرات فلان فیلسوف درباره یک موضوع خاص را استخراج کند؛ پس چنین گردآوریهایی متون آمادهای هستند برای خوانندگان و محققانی که نیاز دارند به سرعت به یک جمعبندی از نظرات فیلسوفی در یک موضوع خاص برسند. هرکسی که این آثار را گردآوری میکند مدعی نیست که مثلا شما با خواندن کتاب «هنر رفتار با زنان» دیگر شووپنهاور را میشناسید و خواندن این کتابها درواقع مرحلهای از آشنایی با اوست و خواننده بعدا اگر تمایل داشت به آثار اصلی فیلسوف مراجعه میکند. پس نفس گردآوری موضوعات مختلف در قالب یک کتاب بد نیست به ویژه اگر به دقت و وسواس صورت گرفته باشد و مقدمه خوبی هم برای آن نوشته شده باشد.
درباره کتاب «هنر رفتار با زنان»
کتاب «هنر رفتار با زنان» مجموعهای است که از میان تمام آثار مفصل شوپنهاور گرد آمده که مانند دیگر آثار او صریح، بیپرده و البته تلخ و تاریک است. پشت جلد کتاب هم اشاره شده که شاید بسیاری با برخی اندیشهای این فیلسوف همصدایی نداشته باشند و شاید هم کسانی باشند آنها بپذیرند؛ ولی هرچه باشد دیدگاههای شوپنهاور و طرز نگاه وی به زنان، افزون بر آشنایی بیشتر با این فیلسوف پرشور، به کندوکاو در نگاه فیلسوفان مغربزمین به زنان نیز میآید.
از دیگر کتابهای این مجموعه نیز میتوان به کتابهای «هنر رنجاندن» و «هنر خوشبختی» اشاره کرد.
کتاب «هنر رفتار با زنان» با ترجمه علی عبدالهی در ۷۲ صفحه و به قیمت ۱۴۵۰۰ تومان توسط نشر مرکز منتشر شده است.
نظر شما