فرهنگ امروز/ مسعود انصاری - مترجم تفسیر کشاف؛
«الکشاف عن حقایق التنزیل وعیون الاقاویل فی وجوه التأویل» نام کامل تفسیری است که مؤلف آن، زمخشری این واژگان بسیار دقیق و سنجیده را درکنار همدیگر چیده است به نحوی که هم رویکرد تفسیری مفسر را بیان کنند و هم همه آنچه را که در تفسیر آمده است نشان دهد. این تفسیر از بزرگترین، علمیترین، دقیقترین و در عین حال پیچیدهترین و چند ساختیترین تفاسیری است که بر قرآن کریم نوشته شده است. درباره چند ساختی بودن آن باید گفت که به عقل و نقل، کلام، اختلاف قرائات، صرف، نحو، بلاغت، مصادر اشتقاق و... نظر دارد و بیان و گزارش پدیده نظم از مهمترین ویژگیهای آن است. دو جنبه عقل اعتزالی و بلاغی این تفسیر، برجسته تر از دیگر وجوه آن است. به اجمال مهمترین ویژگیهای آن را در این مقاله برمیشمارم.
۱. ذهنیت ایرانی
یکی از ویژگیهای مهم این تفسیر که به نظر میرسد در پژوهشهای انجام گرفته درباره این تفسیر مغفول مانده، ذهنیت ایرانی و به طور ویژه خراسانی است (خراسان به مفهوم گسترده آن) که این متن در چارچوب آن پدید آمده است. این سرزمین بر دانش اسلامی، عرفان، فلسفه، تفسیر، حدیث، فقه، اصول و همه رشتههای مختلف آن حق بسیار بزرگی دارد.
۲. رویکرد عقلی
دومین ویژگی این اثر، اهمیتی است که زمخشری، به عنوان یکی از نمایندگان برجسته مکتب اعتزال، به طور ویژه برای خرد قایل است و همین تکیه او بر خرد در تفسیر آیات است که به آن اهمیت دو چندان میبخشد. مراد از تکیه بر عقل به عنوان مبنایی اساسی برای تفسیر آیات جایگاهی است که معتزله به طور عام برای آن در معرفت شناسی و زمخشری به طور ویژه در تفسیر و فهم دقیق معانی و دلالت الفاظ قایل هستند. سخن در این باره بسیار گسترده است و از دیرباز هم مطرح بوده که در شناخت و نظریه معرفت، خرد مقدم بر نقل است یا نقل مقدم بر خرد؟ به هر کدام از اینها که قایل باشیم، از حیث اپیستمولوژیک اهمیت دارد.
معتزله و نیز زمخشری بر این باور هستند که خرد زمینهای برای درک درست شرع است و بویژه این نظرگاه وقتی، مباحث زبانی گره میخورد، اهمیت آن دو چندان میشود. این حقیقت زمانی درک میشود که بدانیم زمخشری مانند استاد مشهورش، ابومضر، محمود بن جریر ضبی اصفهانی به خردباوری عمیق دارد و حتی در مواردی آن را میستاید.
رویکرد عقلی او در تفسیر آیات بیشتر در دوگستره مجال خودنمایی بیشتری پیدا میکند، نخست در فرازهایی که اصولاً واژه و معنای عقل در میان میآید، به عنوان نمونه میتوان در تفسیر آیه ۱۱۱ سوره یوسف ملاحظه کرد که میگوید: «قرآن کتابی است که مسلمانان در دین خود به آن نیاز دارند «و بر آن متکی هستند» زیرا قانونی است که سنت و اجماع و قیاس پس از ادله عقلی برآن استوار است، بویژه بسیاری از پرسش و پاسخهایی را که مطرح میکند جز به ذهن انسانهای برخوردار از خردی آزموده نمیرسد، اما این به آن مفهوم نیست که مفسر به نقل هیچ توجهی نمیکند.>
۳. گزارش پدیده نظم
زمخشری در مقدمه تفسیر خود تصریح میکند زبان قرآنی بر پایه نظم استوار است و این قضیه را در جای جای تفسیر خود پی میگیرد و در کوتاه سخن زمخشری بر این باور است که تک واژگان عربی در عبارات قرآنی چنان چیده شده اند که امکان چینش بهتر از آن به هیچ وجه وجود ندارد. یعنی محال است که بتوان در عباراتی، واژهای بهتر از آن را جایگزین کرد که وافی تر به مقصود باشد. دیگر آنکه بین واژگان هر عبارت با دیگر الفاظش چنان پیوندی استوار، هماهنگ و دلنشین وجود دارد که با حذف هر واژه و جایگزین کردن واژه ای دیگر به جای آن، هارمونی اش کاملاً از بین میرود.
فایده عملی توجه به پدیده نظم به عنوان محور قضیه اعجاز قرآن کریم، بیان معانی بسیار، در استوارترین حالت در کمترین الفاظ و در اوج زیبایی است. زمخشری بر این باور است واژگان قرآنی چنان جایگاهی در عبارات یافته اند که شکل و هیأتی برابر مییابند یا به روشی دقیقتر در تکرار شکل واحد معیّن که به آن وحدتی تعیّن یافته میبخشد، جنبه زیبایی شناختی بسیار دلانگیزی مییابد.
در قرآن کریم اگر بخشهای هر کلمه را که حروف هستند، در نظر بگیریم، چنان که ملاحظه میشود، به دلیل چینش درست و دقیق حروف و واژگان که در بستر زبان پدید آمده است، هرگونه تنافر از میان رفته و چندین هزار واژه یکدست به دست آمده است، آنگاه اگر این تک واژگان را در جمله و عبارت در نظر بگیریم، ملاحظه میشود که بخشهای مختلف یک جمله به دلیل رعایت کاملاً درست قواعد زبانی چندین هزار جمله یکدست به دست میدهد و از اینجاست ارزش زیبایی شناختی آیات قرآن کریم از حیث نظم معلوم میشود و این چیزی است که با زمخشری و تفسیرش میتوان بخش عمده آن را باز شناخت.
۴. جنبه زبانی و بلاغی
زمخشری در این باره به دو موضوع عمیقاً باور دارد، نخست آنکه معتقد است قرآن کریم در خلأ پدید نیامده و فهم معانی عبارات و مفردات زبان عربی است و هم در نظر و هم در عمل کوشیده است که در گام نخست، خود از دلالت الفاظ عربی آگاه شود. دیگر آنکه در مقدمه تصریح میکند بدون آگاهی از دو دانش معانی و بیان نمیتوان از دلالت راستین گزارههای قرآنی پرده برداشت، از این روی مفسر در گزارش معانی آیات و عبارات به نکات بسیاری از قضایای بلاغی اشارت میکند که از این حیث تفسیر کشاف را باید گنجینهای ارزشمند از بلاغت عربی و بیان ظرایف آن دانست که یکی از مهمترین ویژگیهای تفسیر نیز در این جنبه از آن است، بویژه آنکه با گزارش پدیده نظم بر محور بیان قضیه اعجاز قرآن در پیوندی تنگاتنگ قرار دارد.
یکی از برجستهترین مباحث بلاغی که در این تفسیر به نحوی اعجازآمیز به آن توجه شده گزارش حقیقت مجاز، نه مجاز در برابر حقیقت است. البته چنان که بیان شد دیگر ویژگیهای زبانی این تفسیر (نحو، صرف، مصادر اشتقاق و...) بسیار با اهمیت است.
۵. طرح پرسشها و پاسخ گفتن به آنها
یکی از نکات بسیار مهم این تفسیر پرسشهایی است که مفسر ذیل آیات طرح میکند و خود به آنها پاسخ میگوید و این پرسشها چنان دقیق، باریک و دشواریاب هستند که هر ذهن وقادی را در حیرت فرو میبرند و با خود نمیاندیشد که ممکن است عقل بنی بشری به آن راه ببرد و از دیگر خصوصیات این روش اتخاذ شده آن است که قضیه را برای مخاطب کاملاً ملموس و عینی میکند.
۶. اختلاف نظرگاهها
مفسر در بیان نکات بلاغی، زبانی، نحوی، اختلاف قرائتها، آرای فقهی، کلامیو اعتقادی کاملاً تطبیقی و مقارنهای عمل میکند و با ذکر نظرگاههای مختلف، رأی و نظر ترجیحی خود را به روشنی بیان میکند.
۷. اختلاف قرائتها
در جای جای تفسیر کشاف، روایتهای قاریان مختلف مشهور ذکر، و در بسیاری از موارد در صدد ترجیح برخی از آنها برآمده است.
۸. جایگاه ادبی خود متن کشاف
شاید این نکته کمتر مورد عنایت اهل پژوهش قرار گرفته باشد. زیرا چنان در درک نکات عمیق متن غرق شدهاند که از وجوه ادبی شرح غافل ماندهاند، اما انسان وقتی با دقت بر این جنبه از آن متمرکز میشود، بارها و بارها از شیوه بیان و نثر زیبای آن در شگفت میماند و مفّسّر در چینش بس به سامان تک واژگان و کار بست دقیق عبارات و گزارهها در بازآفرینی معانی نوین بسیار استادانه عمل کرده است.
۹. منابع
بی تردید زمخشری به بسیاری از منابع تفسیری، ادبی، لغوی، اعجاز قرآن، متون روایی و... نظر داشته است، اما در موارد فراوانی هم با استفاده از صیغه مجهول «قیل» و عباراتی نزدیک به آن معلوم نمیدارد صاحب این اقوال چه کسانی هستند، اما پیداست که به آرای تفسیری مفسران تابعی و بویژه مجاهد، بیشترین عنایت را دارد و بسیار اتفاق میافتد که از عمرو بن عبید معتزلی، ابی بکر الاصم، زجاج، رمانی، سیبویه، و... نقل میکند و روایات تفسیری بر جای مانده از پیامبر اکرم (ص) و صحابیان و تابعان دیگر را بدون ذکر منابع آنان در تفسیر آورده است و جز در موارد بسیار اندکی که به صحیح مسلم استناد کرده از هیچ یک از مسانید و صحاح و مجامیع حدیثی به طور مستقیم یاد نکرده و نامیاز آنها یا صاحبانشان نمیبرد، هر چند عالمان در تخریج احادیث آن کوشیدهاند، اما در اختلاف قرائتها بیشتر از احادیث، به مصاحف و نام قاریان تصریح میکند و به طور مشخص از مصاحف عبدالله بن مسعود، حرث بن سوید، ابی، اهل مجاز و شام و... یاد کرده و به نام قاریان نیز در موارد بسیاری، بویژه از حسن بصری نام برده و در بخشی از موارد نیز با صیغه «قری» نام آنان را ذکر نمیکند.
در روایت آرای زبانی و بلاغی و ادبی نقل و قولهای مستقیم بیشتری در تفسیر ملاحظه میشود و به عنوان نمونه زمخشری برای سیبویه احترام ویژهای قایل است و حتی صلابت نحوی او را میستاید و بویژه در بیان نکات نحوی آرای او را ذکر میکند و ترجیح میدهد و با احترام فراوانی از «الکتاب» سیبویه یاد کرده است. همچنین نام متونی از قبیل الکامل مبرد، کتاب الحجه ابوعلی فارسی، اصلاح المنطق ابن سکیت، کتاب الکتاب المتمم فی الخط و الهجاء اثر ابن دستویه، کتاب الحلبیات ابوعلی فارسی، کتاب «الإتمام» ابن جنی، التبیان ابوالفتح همدانی، حماسه ابی تمام، الحیوان جاحظ، برخی آثار معری و روایات منقول از حسن بصری بیشتر در کشاف ملاحظه میشود و اسرائیلیات اصولاً بدون ذکر سند نقل شدهاند.
روزنامه ایران
نظر شما