به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست پرسش از امر دینی در عصر حاضر (بازخوانی روایت بیژن عبدالکریمی از امر دینی) دیروز در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد.
محمد حسین بادامچی پژوهشگر اندیشکده مهاجر دانشگاه صنعتی شریف در این نشست گفت: اندیشه بیژن عبدالکریمی از یک تأخر تاریخی رنج می برد. عبدالکریمی پروژه «احیای امر قدسی برای عبور از نیهیلیسم» را در شرایطی به عنوان پاسخی به بحران های ایران امروز طرح می کند، که یکبار این پرسش و پاسخ به تمامه در ایران طی شده و از قضا وضع کنونی را باید بیش از همه محصول نهایی پیاده شدن دیدگاه عبدالکریمی دانست. در واقع مواجهه جامعه ایرانی با نیهیلیسم مسأله تازه امروز نیست، بلکه دهه چهل شمسی یعنی نیم قرن پیش را باید نقطه عطف تاریخی ای در ایران دانست که جامعه ایرانی با صورت مسأله «نیهیلیسم» مواجه شده و در جستجوی راه حلی غیرتئولوژیک-غیرسکولار» راهی می شود.
وی افزود: از این منظر کتاب «غربزدگی« جلال آل احمد و کتاب «تشیع علوی، تشیع صفوی» علی شریعتی را باید به عنوان وقوف جامعه ایران بر هر دو گونه نیهیلیسم مدرن و تئولوژیک؛ اعلام شکست پروژه های اسلامیزاسیون صفوی و مدرنیزاسیون پهلوی؛ و جستجوی راهی فراسوی تئولوژی و مدرنیته قلمداد کرد. از این منظر انقلاب اسلامی نه پیروزی سنت بر مدرنیته، یا نیهیلیسم قدیم بر نیهیلیسم جدید -آنطور که عبدالکریمی توصیف می کند- بلکه جهشی تاریخی و چرخش ازمتافیزیک به امر سیاسی بعنوان پاسخ به نیهیلیسم تاریخی ایران محسوب می شود.
بادامچی ادامه داد: جالب اینکه پروژه احیای امر قدسی، دقیقاً در همین برهه دهه پنجاه شمسی و به عنوان آنتی تز «امر سیاسی» و در جهت بازسازی رادیکال دستگاه سلطنت در دفتر فرح پهلوی مطرح می شود و طنز تاریخ اینکه مختصات شرق گرایانه، سنت گرایانه، ناب گرایانه، غرب ستیز و غیرتئولوژیک آن در دهه شصت و به رغم انقلاب بازسازی می شود.برخالف تصور عبدالکریمی، رهبری کاریزماتیک امام در دهه شصت شمسی نه برآمده از مفهوم «وِلایت فقهی» بلکه شکل تحقق یافته همان «وَلایت فقهی» معنوی مطلوب ایشان است و تحولات بعدی نظریه ولایت فقیه به ولایت مطلقه و تفکیک ساختاری آن از مرجعیت فقهی، این تفاوت وجودی را آشکار می کند. آنچه بیش از همه بنیاد محافظه کارانه اندیشه عبدالکریمی را آشکار می کند ستیز او با «اومانیسم» و پافشاری او بر خوانش متافیزیکی و اشراقی هانری کربنی از هایدگر و بی اعتنایی به خوانش های سیاسی، آزادیخواهانه، اومانیستی و در عین حال ضد سوبجکتیوِ امثال گادامر و هانا آرنت از هایدگر است.
محمدثقفی، استادیار تمدن اسلامی دانشگاه آزاد اسلامی واحد تهران مرکزی در ادامه این نشست گفت: باید توجه داشت که امر دینی (قدسی) اگر در درون هر انسان حضور داشته باشد فقط در اندرون وی غوغا بپا نمی کند بلکه در بیرون وجودی او ـ در افعال و اخلاق و روابط او نیز تجلی می یابد (تهذیب نفس) در این صورت بُعد دیگری نیز پیدا می شود و آن تربیت نفس و پرورش ذات در پرتو دستورات الهی یا همان عمل صالح است.
وی افزود: اگر دین فقط در حصار امر قدسی وجودی باقی بماند بایستی همه عارفان، پیامبر باشند. عارفان اگرچه انسانهای پاکدامن و وارسته هستند، اما ظهور عرفان تنها در اصلاح ذات فرد موثر است و نه انبیا که علاوه از خود، اجتماع و دیگران را نیز هدایت کرده و اصلاح نمودند. بنابراین امر قدسی اگر جوهره دین است، که در درون انسان خانه ساخته است (بُعد اول) عدالتخواهی نیز در ذات و جوهره دین وجود دارد (بعد دوم) که انسان مومن در پیمودن راه کمال و استعلایی با وصف «تخلق با خلایق الله»نیز خواسته است!
فلور عسگری زاده، دانشجوی دکتری دانشگاه تهران گفت: در این مجال با توجه به مقاله های فصل اول و سوم کتابِ «پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر»، نزدیکی قابل توجه ای میان تفکر نویسنده با بحث های هانری کربن- در مواجهه با اسلام ایرانی- یافتم . هر چند نویسنده در همه مقالات، استناداتی غیر مستقیم، به هایدگر می آورد و اذعان می کند که پدیدارشناسانه بحث را پیش می برد ؛اما به گمانم رویکرد دکترعبدالکریمی به تاریخمندی ،امر قدسی، پدیدارشناسی و در نهایت انسان بیشتر کربنی است تا هایدگری. بنابر همین امر، در مقاله مربوطه با مقایسه تطبیقی میان تفکر کربن و هایدگر و رجوع به کلید واژه هایی که دکتر عبدالکریمی از هایدگر و کربن وام گرفته، نزدیکی او به تفکر کربن را مستند می کنم.
وی افزود: می دانیم که کربن رو به سوی حکمت خالده، که ناظر به حقیقت واحد است دارد، اما هایدگر واسازی تئولوژی و اصولا واسازی هر امر مبتنی بر لوژی را مبنای کار خود قرار می دهد. هم چنین کربن در پی احیای کلام قدسی است و هایدگر در پی خودی اصیل است و اصالت را در جایی بیرون از خود نمی جوید ؛ بلکه اصالت همان خودینگی یا خود بودن است، اصیل بودن در جایی نیست ؛ بلکه خود شدن است. هم چنین دازاین هایدگری به سوی مرگ-بودگی است اما در اندیشه کربن، مردن پایان راه نیست و جهان دیگر را امکانمندی انسان می داند. خلاصه عبدالکریمی هم چون کربن، ساحت هستی یا به قول نویسنده «وجود» را به امر قدسی تعبیر و تفسیر کرده است. هم چنین هم چون کربن و نه هایدگر انسان را کاملا نخبه گرایانه می فهمد.
احسان مروجی، دانش آموخته فلسفه دانشگاه علوم تحقیقات گفت: پروژه فکری بیژن عبدالکریمی که با سلسله بحثهایی در کتاب پایان تئولوژی بیان شده است، در اثر حاضر با عنوان پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر به حیات خود ادامه داده است. وی با بیان این مسئله که برای جلوگیری از درغلتیدن به درون نیهیلیسم باید به سوی انتولوژی برویم از پایان تئولوژی سخن می گوید و با طرح مجموعه ای از مفاهیم همانند سکولاریسم، نسبت دین و تئولوژی، تمایز امر تئولوژیک از امر ایمانی وبسیاری دیگر، سعی در ارائه تفسیری از وضع موجود در شیوه نگرش انسان دارد. چیزی که در اینجا همچون حلقه ای مفقوده باید بر وجود آن تأکید می شد، ارائه مدلی مفهومی است که مفاهیم باید در درون آن به شیوه ای کاملا فلسفی نقشه راهی را به منظور فهم دقیقتر این پروژه فکری فراهم می آورد. حتی اگر بنا بر شیوه انتخابی در روش به گونه ای دیگر همانند ساختار منظومه ای نیز تاکید می شد باید آرایش آنها را در کار فکری خود به گونه ای دقیقتر فراهم می آورد تا بتوان راه را برای تفاسیر بعدی در این راستا باز کند.
وی افزود: ایشان اگر بخواهند کشتی را در جهت مخالف وزش باد تاریخ حرکت دهند باید بادبان های آن را به گونه ای برافراشته کنند که زاویه درست خود را در جهت مخالف بیابد. به قول بنیامین آنچه برای تفکر مهم است افتادن باد تاریخ جهانی در بادبانهایش است. تفکر یعنی بادبان برافراشتن و چگونگی اجرای آن. کلمات، همان بادبان ها هستند و نحوه برافراشتن و تنظیمشان است که آنها را به مفهوم بدل می کند. باید بگویم که در این کتاب انتظار میرفت تا تبیین و صورتبندی دقیقتری از مفاهیم به کار رفته ارائه می شد. مشخصا ریشه داری سکولاریسم در تئولوژی آن هم از نوع مسیحی آن را باید در مبانی نظری و شیوه تکوین آن جستجو کرد که ما با چنین مسئله ای در سنت تفکر اسلامی روبرو نیستیم. برای فهم این موضوع باید به سراغ یکی از کلیدی ترین مفاهیم به کار گرفته در روند سکولار شدن برویم یعنی «ایده پیشرفت».
عباس نعیمی، مشاور پژوهشی سازمان اسناد و کتابخانه ملی گیلان دیگر سخنران این مراسم گفت: دکتر بیژن عبدالکریمی در اثر خود «پرسش از امکان امر دینی در جهان معاصر» به مباحثی چند پرداخته است که می توان بخشی از بینش او را در بخش «بیم ها و امیدها» ردیابی نمود.
وی افزود: عبدالکریمی در خصوص جهان اجتماعی کنونی پنج خصیصه زیر را برشمرده است: ۱. بی متافیزیک شدن جهان .۲ فقدان امنیت اونتولوژیک ۳. موج سوم نهیلیسم ۴. مرگ فرهنگ ۵. مرگ انسان. این تفسیر عبدالکریمی بیانگر چشم اندازی است که او از امر دینی در جهان اجتماعی کنونی ارائه می دهد. بااین حال به نظر می رسد این نگرش با چالش ها و تردیدهایی چند مواجه است. در اینجا با بهره گیری از سه اهرم نظری زیر به نقد آن پرداخته خواهد شد: ۱.مختصات جامعه مدنی ۲.نظریه های دو وجهی هابرماس درباره کنش ارتباطی و عرصه عمومی ۳.جنبش های نوین اجتماعی.
نعیمی ادامه داد: در این گفتار انتقادی خواهم گفت که برخلاف تصویر یک دست و منفعلانه ای که عبدالکریمی از انسان نو و زیست وجودی اش ارائه می دهد، کنشگری فعالانه ای در سطوح مختلف اجتماعی ظهور و بروز دارد که در مقابل زیست منفعلانه تعریف شده و مستمرا در حال بازسازی امر اجتماعی است. این برساختهای اجتماعی، امر دینی را نیز در بر می گیرد و در مفاهیم جامعه مدنی، کنش ارتباطی و جنبش اجتماعی قابل ردیابی است.
نظر شما