به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ فلسفه برای کودکان و نوجوانان (فبک) یا فکرپروری برای کودکان و نوجوانان برنامهای برای آموزش تفکر عمیق فلسفی است که به پرورش قدرت استدلال، داوری و تمیز در کودکان و نوجوانان میپردازد و دست کم، سه گونه تفکر نقادانه، تفکر خلاقانه و تفکر مراقبتی را در بچه ها پیشرفت میدهد. اولین بار نام این برنامه آموزشی توسط لیپمن در سال ۱۹۷۴ مطرح شد و پس از آن کشورهای دیگر هم کار برروی این برنامه آموزشی را آغاز کردند. در ایران هم همانند بسیاری از کشورهای دیگر پژوهشگران بسیاری وارد مطالعه در این حوزه شدند. یحیی قائدی یکی از پیشگامان فلسفه برای کودکان در ایران است که کار بر تز دکترای وی با موضوع برنامه فلسفه برای کودکان از سال ۱۳۷۸ شروع و در سال ۱۳۸۲ دفاع شد. این پژوهش یکی از نخستین پژوهشهای ایرانی در این زمینه بود. مطرح شدن بیش از پیش این برنامه آموزشی در سال های اخیر فرصت ها و تهدیدهای متعددی را فراهم کرده که درباره آنها با قائدی گفتگو کردیم.
پیش از این هم میزگردی با حضور کارشناسان و متخصصان حوزه فبک ترتیب داده شده بود که در آن میزگرد به خانواده ها و علاقمندان این بحث توصیه هایی در خصوص شرکت در دوره های تربیت مربی وثبت نام فرزندان در این دوره ها شده بود. مشروح این میزگرد را در اینجا می توانید مطالعه کنید.
*آقای دکتر قائدی با توجه به سابقه ای که در حوزه فبک دارید، حفظ کیفیت فبک از آموزش تا اجرای برنامه را به چه عواملی وابسته می دانید؟
برای پاسخ به این پرسش ابتدا باید به یک نکته بسیار مهم اشاره کنم: فلسفه برای کودکان از دو شاخه فلسفه محض(نظری) و فلسفه تعلیم و تربیت (کاربردی) منتج شده است. به بیان روشن تر این اصل را هیچ گاه از مقابل چشم کنار نباید گذاشت که فلسفه برای کودکان برای گفتگوی محض نظری در حوزه فلسفه یا تربیت وارد میدان نشده است. این گفتگوها در تمام طول تاریخ فلسفه بر قرار بوده و همچنان هم ادامه دارد. برنامه فبک روی دو پای نظری و عملی ایستاده نه یک پا. برنامه فبک یک هدف مبنایی دارد آن هم رسوخ به تمام حوزه های زندگی اجتماعی ما انسانهاست. در واقع از برج عاج نشینی گذر می کند و به سمت گفتگوی سقراط وار بین همه اهالی و مشاغل و رشته ها کشیده می شود. برای کیفیت سنجی فبک از آموزش تا اجرای برنامه باید مولفه های زیر را بررسی کرد:
*برنامه فبک تا چه اندازه در ورود به زندگی روزمره مردم ایران موفق بوده است ؟
*ایا فبک توانسته است اهداف خود را پیگیری کند؟ مردم را تشویق به استدلال ورزی به جای تکرار چشم بسته آرا کند؟
*آیا فبک توانسته انگیزه ای باشد تا مردم خلاقیت بیشتری در زندگی روزمره خود پیدا کنند ؟
*آیا فبک توانسته مردم ایران را تشویق کند تا دست از کپی برداری از روی دست یکدیگر بردارند؟ خودارزیابی و خود انگیزی برای خلق اتفاقات داشته باشند؟
*آیا فبک توانسته مربی ها و معلمان را تشویق کند که از روی دست یکدیگر کپی نکنند و رسالت فبک را ابتدا در خودشان بازیابی کند؟
*آیا توانایی فلسفیدن و زندگی ارزیابی شده در تمام سطوح جامعه تشویق و ترویج شده است ؟
*ایا در دانشگاه های مختلف و دانشکده های علوم تربیتی ایران بحث و گفتگو در زمینه تحقیق و ترویج فبک گسترش یافته است؟
زمانی که بتوانیم به سوالات بالا پاسخ بدهیم مولفه های کیفیت سنجی و ارزیابی برنامه فلسفه برای کودکان در ایران را مهیا کرده ایم.
*فرصت ها و تهدیدهای پیش روی برنامه فلسفه برای کودکان در ایران از نگاه شما چه هستند؟
برنامه فبک یک هدف مبنایی دارد آن هم رسوخ به تمام حوزه های زندگی اجتماعی ما انسانهاست. در واقع از برج عاج نشینی گذر می کند و به سمت گفتگوی سقراط وار بین همه اهالی و مشاغل و رشته ها کشیده می شود
در ابتدا بحث از تهدید ها؛ نیاز اهالی این حوزه به اینکه یک متولی بالاسری باشد تا بر همه فعالان فبک نظارت داشته باشد در واقع استانداردهایی تعریف شود و مدام افراد و برنامه ها با آن استانداردها تطبیق داده شوند. این رویکرد با روح فلسفه ورزی در تاریخ بشر منافات دارد. برای ایده پردازی و تجربه ورزی و طراحی ایده های نو و منتقدانه نمی توان یک قالب رسمی و یا سلیقه ای تعریف کرد. تهدید بعدی بسته شدن فضای اجتماعی و عدم استقبال از همه علاقه مندان حوزه کودک و تربیت با سلایق و علایق مختلف است.
نکته بعدی رکود و خودبسندگی مربیان و تسهیلگران فبکی است. درجا زدن یا اتکا افراطی فقط به برخی وجوه فلسفی و تربیتی هم یک آفت بزرگ است. مهمترین فرصت برای فبک اقبال و استقبال نهادهای مختلف اجتماعی امروز ایران به آن است. این مسأله را نباید به مثابه تهدید دید. به زعم من دو دسته از افراد این فرصت استثنایی را به مثابه تهدید می بینند؛ کسانی که فبک را بنگاه و ملک شخصی خود تصور می کنند و کسانی که فبک را ابزار آگاهی و رشد تأملی مردم ایران دانسته و آن را سودمند تشخیص ندهند.
بخش زیادی از فارغ التحصیلان رشته علوم تربیتی فرصت شغلی مناسبی ندارند؛ چه بسا فارغ التحصیلان دکتری که هنوز نمی دانند باید چه کنند. فبک فرصت خوبی است تا این دانش آموخته ها مهارت ورزی هم نموده و خودشان واردحوزه های مختلف تربیت از مهد کودک ها تا کلاس های دانشگاهی بشوند. اشکال اینجاست که ما فارغ تحصیلان انبوهی از مقاطع مختلف رشته های علوم تربیتی داشته باشیم که بیکار باشند و زمانی که مهارت آموزی های فبک بتواند آنها را توانمند برای ارائه خدمات با کیفیت کند شاکی شویم که فبک می تواند افراد متخصص تربیت کند! این تناقض اهداف اموزش عالی با کارکرد فبک نیست؟
*لطفا در قیاس با سایر رشته ها و گرایشات علوم انسانی به ویژه روان شناسی و علوم تربیتی جایگاه ترویج فبک را روشن تر توضیح بدهید.
فلسفه برای کودکان(فبک) تلاش می کند که علاوه بر دانش نظری مربی های ماهر و ورزیده تربیت کند. در دانشگاه خوارزمی دوره هایی در سه سطح برگزار می شود؛ دوره عمومی تسهیلگری که صد ساعت است دوره تخصصی تسهیلگری که شصت ساعت است و دوره پیشرفته تسهیلگری که آن هم شصت ساعت است. در این دوره ها که بیش از ۲۰۰ ساعت کار مستمر کارگاهی است مربی ها و دانشجوها باید مهارتهای فراگرفته شده را اجرای عملی کرده و در حضور بقیه ارزیابی شوند و خود هم مهارت ارزیابی را فرا گیرند. استقبال از این دوره ها نه تنها در ایران که در جهان یک پیام برای همه ما دارد و آن هم اینکه جهان به سمتی می رود که زندگی مبتنی بر اندیشه ورزی راه خروج از بن بست ها خواهد شد.
نیاز به یادگیری مهارت های تأملی هر روز بیش از دیروز توسعه می یابد و در ۱۴ سال گذشته فقط در ایران حجم بالایی از پایان نامه و رساله دکتری و مقالات و کتب تألیفی و ترجمه ای و همایش های بسیاری راه افتاده است
نیاز به یادگیری مهارت های تأملی هر روز بیش از دیروز توسعه می یابد و در ۱۴ سال گذشته فقط در ایران حجم بالایی از پایان نامه و رساله دکتری و مقالات و کتب تألیفی و ترجمه ای و همایش های بسیاری راه افتاده است. این که فقط یک گرایش بین رشته ای اینگونه بتواند در حوزه های مختلفی مانند روان شناسی؛ ادبیات کودکان، تکنولوزی آموزشی و مشاوره و... ارتباط یافته و کار کند باید ما را به تأمل وا دارد. این رشته با مباحث گسترده ای از بهداشت و درمان تا هنر و مراقبت از محیط زیست و طبیعت اندیشی گره خورده است. این حوزه گسترده نظری و توان حرکت بین رشته ای امکان حضور فعال تر تسهیلگران فبک را نسبت به سایر دانش آموختگان رشته های روان شناسی و علوم تربیتی فراهم نموده است.
*در گزارش و نقدهای زیادی از واژه «کاسبی» برای فعالان فبک استفاده شده، ارزیابی شما از این انتساب ها چیست؟
بله این روزها این اصطلاحات بسیار به گوش ما میرسد و مرا با پارادوکس عجیبی مواجه کرده است. از یک سو ما با دانش آموختگانی روبرو هستیم که باید وارد بازار کار شده و زندگی خود را اداره کنند، حداقل حق اجتماعی آنها داشتن شغل است. از یک سو علوم انسانی همواره در معرض سرزنش است که چرا فارغ التحصیلان آن که تعداد بسیار زیادی هستند بعد از فارغ التحصیلی آنقدر توانمند نشده اند که بتواند وارد جامعه شده هم کار کنند هم جامعه را در مسیر رشد اخلاقی و فکری قرار دهند.
حال سوال اصلی را باید پرسید: آیا بشر بدون کسب و کار یا به زبان عامیانه «کاسبی» توان بقا پیدا می کند؟ مسلماً خیر. بشر باید یاد بگیرد در زندگی اجتماعی مهارت هایی برای عرضه و بهبود زندگی خود و افراد پیرامون خود کسب کند و به کار گیرد. با این تعریف «کاسبی» از شریف ترین مهارت های انسانی است. اتفاقاً اندیشمندان و علمای جامعه باید مردم را تشویق کنند که برای کسب درآمد و گذران شریف زندگی خود تلاش کنند و اتهامات و از انتسابات صفت هایی مثلی کاسبی نهراسند.
من هم مثل شما می دانم معنای منفی از کاسبی یعنی چه، اما انتساب این صفات به مثابه رذایل اخلاقی به افرادی که علوم انسانی را در جامعه به کار گرفته اند با پیش فرض های باطلی همراه است. اگر علم انسانی قرار است مشکلات جوامع انسانی را حل کند نیاز به مرمت گران و تحلیلگرانی دارد که وقت و عمر خود را صرف این کار می کنند و این افراد هم باید معیشت مناسبی برای خود داشته باشند. اگر می خواهیم علم انسانی کاربردی شود و به سطوح مختلف جامعه ثمری برساند، باید نگاه حرفه ای بدان کنیم و اقتصاد و کسب درآمد را یک پشتوانه مهم برای اهالی آ ن بدانیم. مردم به کسی که درباره کسب و کار سخنرانی می کند، اما خودش اصطلاحاً هشتش گرو نهش است، اعتماد نمی کنند، چون قبل از هر چیزی از خود می پرسند اگر این حرف ها راست بود چرا در زندگی خود فرد سخنران تأثیری نداشته است. رعایت اصول اخلاقی، حرفه ای و علمی در حوزه های مختلف یک بحث است و اتصال دانش آموختگان به بازار کسب درآمد برای غنی شدن افراد تا از کتاب، فیلم و نمایش و اینترنت و سفر و همایش استفاده کنند و خود را رشد دهند یک بحث است.
ما به مربیان می گوییم فلسفه برای کودکان کاربردی است پس افرادی که در این حوزه مهارت ورزی و دانش افزایی کرده اند باید بتوانند از مهارت های خود برای ارتقا سطح زندگی خود استفاده کنند، این افراد اگر بدون شغل و گرسنه بمانند چگونه می توانند به مردم توانمندی اندیشه در زندگی شان را نشان دهند؟ این مهارت ها در گام اول باید در معیشت خود آنها منعکس شود. هرکسی مدعی فعالیت در حوزه فلسفه برای کودکان در جهان آزاد امروز است، باید فضا داشته باشد تا خود را عرضه کند. این جامعه است که انتخاب می کند کدام مهارتها به درد زیست بهترش در جهان امروز می خورد. اگر توان انتخاب ندارد یا انتخاب ناصواب می کند باید تاوانش را هم بدهد. ما نمی توانیم خود را متولی دائمی انتخاب های مردم بدانیم مردم باید سنجش و ارزیابی و تشخیص کیفیت را با تمرین و تاوان یاد بگیرند و درونی کنند.
نظر شما