شناسهٔ خبر: 58658 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

خاک خوردن کاغذپاره‌های فردید در منزل شخصی‌اش/اسطوره زدایی از فردید

بنیاد فردید تاکنون صرفا یک کتاب از سخنرانی‌های او منتشر کرده که آن هم خالی از کار و تحقیق علمی است. در کتابخانه فعال در این بنیاد نیز همه کتاب‌های درباره فردید وجود ندارد.

خاک خوردن کاغذپاره‌های فردید در منزل شخصی‌اش/اسطوره زدایی از فردید

فرهنگ امروز/  محمد آسیابانی: ماه گذشته (بهمن ۱۳۹۷) موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران و انجمن حکمت و فلسفه ایران با همکاری بنیاد حکمی و فلسفی مرحوم سیداحمد فردید همایشی را با عنوان دومین جلسه از سلسله نشست‌های یادبود استادان تأثیر گذار در اعتلای علمی- پژوهشی مؤسسه برگزار کردند. در این همایش تنی چند از شاگردان مرحوم فردید و اعضای بنیاد به اصطلاح حکمی و فلسفی فردید و دیگرانی چون دکتر بیژن عبدالکریمی سخنرانی کردند.

محتوای این سخنرانی‌ها مباحثی با این تیترها بود که «هنوز هم کسی به عمق تفکر فردید پی نبرده است»، «فردید با طرح غرب زدگی فلسفه ما را وارد مرحله خودآگاهی کرد»، «فردید می‌خواست از فلسفه فراتر برود» و... که در این دهه‌ها بارها تکرار شده‌اند. هر سال در موعد وفات مرحوم فردید با چنین سخنرانی‌ها و گفت‌وگوهای مطبوعاتی مواجه بوده و بارها شنیده‌ایم. شاگردان مرحوم فردید از جمله آقای بهروز فرنو نیز به طور مدام در یادداشت‌هایی به این «چیزها» اشاره کرده‌اند.

تعریف و تحلیل آن‌ها از شخصیت مرحوم فردید، برای کسانی که آشنای چندانی با او ندارند، چنان است که گویی فردید یک شخصیتی برآمده از دل اساطیر است که تفکر فلسفی در ایران معاصر را یک تنه از اضمحلال به در آورد و ما هرگز نخواهیم توانست به عمق تفکر او پی برده و تمام زوایای شخصیت او را بشناسیم! آن‌ها آنقدر این «چیزها» را تکرار کرده‌اند که دیگر برای سخنرانی‌های مناسبت‌های بعدی خود صفت برای چسباندن به استادشان کم خواهند آورد. هرچند که اکنون نیز با کمبود واژگان و کمبود «تیتر» مواجه شده‌اند. چند سال پیش که مصادف با پنجاه سالگی درآمدن «درّ» غربزدگی از کلام فردید بود در نشستی در بنیاد این مسائل مطرح شد که فردید پنجاه سال پیش غربزدگی را برای امروز ما مطرح کرد. عجیب آنکه در سال بعدش همین مفهوم تکرار شد، با این تفاوت که بجای ۵۰ گفتند ۵۱.

از انصاف دور نشویم که مرحوم فردید در زمانه خود متفکر تاثیرگذاری بود و علوم انسانی در ایران آن دوران از بسیاری جهات مدیون اوست. در بین شاگردان او نیز، اندیشمندی چون دکتر سیدموسی دیباج نیز حضور دارد که هم کتابی درباره استادش کار کرده تا نشان دهد حرف و دغدغه او چه بوده و هم در فرصت‌های مختلف به نقد آن حرف‌ها و دغدغه‌ها اقدام کرده است.

اشاره شد که این همایش با همکاری بنیاد فردید برپا شده بود که شاید این تنها کار و فعالیت مهم‌اش در این یکی دو سال اخیر باشد. در واقع با توجه به اسم پرطمطراق این نهاد، تاکنون فعالیت‌های آن «هیچ» بوده است. رتق و فتق بنیاد فردید که زیرمجموعه‌ نهادی از شهرداری تهران است و در منزل شخصی مرحوم فردید برپا شده، بر عهده آقای بهروز فرنوست که از شاگردان این استاد فلسفه بوده است.

آقای فرنو که خود را با عناوین و سمت‌های مختلفی چون جانشین مدیرعامل، سخنگوی هیئت مدیره یا قائم مقام این نهاد معرفی می‌کند معمولا در بنیاد حضور دارد و پاسخگوی مراجعان است. کنش‌های او در مواجهه با مراجعان کاملا مکانیکی است. امتحان کنید و به بنیاد بروید: او اگر مشغول به خواب و استراحت در بنیاد نباشد، ابتدا اتاق یادبود استاد را به شما نشان خواهد داد که شامل تخت و کت و شلوار و میز مطالعه و لباس‌های زیر مرحوم فردید است. بعد کیف سامسونتی قدیمی را آورده و مشتی ورق پاره از داخل آن به روی میز می‌ریزد و آن‌ها را به عنوان برگه‌های نجات دهنده فلسفه ایران از وضعیت فعلی معرفی می‌کند. او از حاشیه نویسی‌های استادش روی برخی فرهنگ‌های لغت نیز اسکن گرفته و آن‌ها را شاهکارهای اتیمولوژی می‌خواند.

جملات بالا گزارش مشاهدات نخستین حضور راقم این سطور در بنیاد فردید است. در آن روز از جناب فرنو پرسیدم که چرا بنیاد این شاهکارها را منتشر نمی‌کند؟ پاسخش برق سه‌فاز از سرم پراند: «برای انتشار این‌ها باید یک تیم تخصصی از اساتید زبان شناس و لغت شناس تشکیل شده و آن‌ها به تنظیم این بپردازند و این کار نزدیک به پنج سال زمان خواهد برد و بنیاد از پرداخت چنین هزینه‌ای عاجز است.»

همه می‌دانند که مرحوم فردید در عمر خود بجز چند مقاله، هیچ ننوشت و از هایدگری که مدعی همسخنی‌اش بود و او را یگانه فیلسوف در جهت اهداف انقلاب ایران می‌دانست، حتی یک خط هم ترجمه نکرد. اینکه چه نقدهایی بر خوانش او از هایدگر وارد است در حوصله این مجال مختصر نیست، مهم این است که او فقط دوست داشت یک طرفه سخنرانی کند و البته نیز خود را یگانه مالک اندیشه‌های هایدگر در ایران می‌دانست. فردید به هیچ عنوان اهل گفت‌وگوی علمی هم نبود. کسی که هیچ نیز نمی‌نویسد نباید هم اهل گفت‌وگو به معنای واقعی کلمه باشد. فیلم‌هایی از جلسات مناظره او در سال‌های پیش از انقلاب موجود است. در آن مناظره‌ها او به شدت عصبی است و مراعات وقت را نکرده و پرخاشگرانه اجازه صحبت به طرف مقابل را نمی‌دهد. از او فقط متن‌های سخنرانی باقی مانده که در آنها فقط یا از «غرب زدگی» صحبت می‌کند یا از «پریروز» و «پس فردای» تاریخ. او آنقدر ار ابداع غربزدگی ذوق زده بود که مدام از آن حرف می‌زد.

همچنین مرحوم فردید در زمان حیاتش بارها از کار شدید خود بر یک فرهنگ اتیمولوژیک صحبت می‌کرد که بعدها معلوم شد آن فرهنگ صرفا حاشیه‌های نویسی‌ها او بر چند فرهنگ لغت بوده است. همان حاشیه‌نویسی‌ها و فیش‌برداری‌هایی که جناب فرنو آنها را شاهکارهای قرن می‌خوانَد. انتشار این فرهنگ لغت کذایی صورت اساطیری فردید را، که برساخته این دست از شاگردانش است، از بین خواهد برد و نخستین اثر آن از دست دادن هویتی است که انسان‌های متصل به شخصیت فردید برای خود ساخته‌اند. ذکر نکته‌ای در اینجا ضروری است: بپذیریم اهالی فلسفه نه مقدسند و ته لایق پرستش. شخص هایدگر با آن مقام والا و آن نظام دقیق و منظم فکری و فلسفی‌اش و با آن آثار درخشان را هم نباید پرستید و باید با نگاهی نقادانه به سمت او رفت چه برسد به فردیدی که سایه لزرانی هم از او نبود و در طول زندگی‌اش نیز هیچ ننوشت و کتابی منتشر نکرد.

تشکیل یک هیات علمی برای تنظیم حاشیه نویسی‌های فردید بر لغت نامه‌ها و فیش‌هایی که برداشته بود، شوخی زشتی است که بنیاد و شخص آقای فرنو در توجیه کم‌کاری و روزمرگی خود می‌آورند. گمان نکنم که تنظیم آن حاشیه‌ها و آماده‌سازی آن‌ها برای انتشار در قالب یک کتاب بیش از ۶ ماه زمان ببرد.

بنیاد فردید پس از مدت‌ها از شروع فعالیتش تنها یک کتاب از سخنرانی‌های تلویزیونی فردید را با عنوان «غرب و غرب‌زدگی» در سال ۹۵ منتشر کرده است. دنباله اسم این کتاب چنین است: «و بحران حوالت تاریخی آن در روزگار نیست‌انگار و مکر لیل و نهار زده آخرالزمان کنونی». همه کلمات کتاب واژگان ابداعی فردید است که روزگاری به کار می‌آمدند و فردید از تکرار آن‌ها ذوق زده می‌شد، اما امروزه از بس توسط شاگردانش، بی‌هدف استفاده شده که مخاطب از تکرار آن‌ها زده شده است، اما خب هویت آن‌ها در بنیاد وابسته به تکرار همین غرب و غرب زدگی و نیست‌انگار و... است. مخاطبی که پس از سال‌ها منتظر این کتاب بود حداقل انتظارش انجام یک کار تحقیقی روی متن سخنرانی‌ها بود، اما کتاب صرفا پیاده کردن فایل سخنرانی‌ها و ویرایش سردستی آنهاست.

ناشر کتاب «غرب و غربزدگی» انتشارات فرنوست. بدون تحقیق می‌توان یقین کرد که این انتشارات متعلق به آقای بهروز فرنوست. اطلاعات سایت خانه کتاب این یقین را تایید می‌کند. قسمت خوشمزه ماجرا اینجاست که در صفحه معرفی انتشارات فرنو در خانه کتاب درج شده که زمینه فعالیت این انتشارات کتاب‌های کودک و نوجوان است. در لیست کتاب‌های آن‌ها در سایت خانه کتاب پس از کتاب‌هایی چون «از خانه به کودکستان و آمادگی»، «یک روز شاد» و... کتاب «غرب و غرب زدگی» هم درج شده که شاید همنشینی این نام‌ها پر بیراه هم نباشد!

بنیاد فردید بنیاد کارهای نکرده است. در آنجا خاک مرده پاشیده‌اند. نه کتابی منتشر می‌کند و نه توانایی برپایی جلسات مهم و – نه حتی خیمه شب بازی‌های یادبودی – دارد. این بنیاد تاکنون حتی یک جلسه نقد آرا و افکار فردید را نیز برگزار نکرده است و عجیب آنکه همه اعضای هیات مدیره بنیاد خود را فیلسوف یا علاقه‌مند به فلسفه معرفی می‌کنند. تفکر فلسفی و اندیشه‌های فیلسوفان جز با نقد زنده نمی‌ماند و حیاتش در میان نسل‌های بعدی منوط به نقد است.
*
پی‌نوشت: در متن اشاره کردم که روزی به بنیاد فردید رفته بودم. دلیل حضور من در آنجا این بود که گمان می‌کردم کتابخانه این بنیاد باید منابع منتشر شده درباره فردید را داشته باشد که متاسفانه تیرم به سنگ خورد. یعنی در کتابخانه‌ای که اسم فردید را با خود به همراه دارد، همه کتاب‌های منتشر شده درباره او وجود ندارد.

منبع: ایبنا

نظر شما