به گزارش فرهنگ امروز به نقل از دبا: در گزارش کوتاه " فروزانفر و ترجمۀ قرآن مجید" که اینک برای نخستین بار در مجلۀ وزین بخارا به چاپ می رسد، بیش از همۀ آگاهیهای متفرق، خواننده در جریان چگونگی این ترجمه و سرنوشت ابهام آمیز آن قرار می گیرد؛ ترجمه ای که نزدیک به نیم قرن دیدۀ مشتاقان در حسرت دیدار آن ، به راه مانده است.
************
تبحّر شگفتانگیز استاد بدیعالزّمان فروزانفر در ادب فارسی و عربی، طبعاً انتظار اهل تحقیق را از ترجمههای ایشان افزایش میدهد، امّا متأسفانه نمونههای چندانی از ترجمۀ ایشان در دست نیست و جز ترجمۀ رسالۀ حیّ بن یقظان از ابن طفیل و ترجمۀ منظوم چند شعر ، برخی آیات، احادیث و عبارتهای عرفانی ، ضمن تألیفات استاد، ترجمۀ دیگری از او فعلاً به دست دوستدارانش نرسیده است و سالهاست که دیدۀ مشتاقان در حسرت دیدار «ترجمۀ کامل قرآن مجید» به قلم استاد به راه مانده است.
علاقهمندانی از جامعۀ فرهنگی و نیز معارف دینی، پس از گذشت سالیان دراز، همچنان با کنجکاویِ تمام سرنوشت در ابهام ماندۀ همان ترجمه را پی میگیرند و تاکنون پاسخی قانع کننده دریافت نکردهاند. به همین سبب، نگارنده قصد دارد در این گفتار در حد آگاهی خود، چگونگی و سرنوشت این ترجمه را چندانکه لازم به نظر میرسد، به اطلاع همگان برساند.گزارش بنده شامل دو بخش خواهد بود: نخست پیشینۀ اشتیاق فروزانفر نسبت به ترجمۀ قرآن مجید و دوم، نقل پارههایی از ترجمۀ منتخب و مقدماتی استاد. تأکید میکنم که ترجمۀ مقدماتی فروزانفر تاکنون منتشر نشده است و آن را از میان اوراق و یادداشتهای استاد یافتهام، همراه ترجمههای متفرق آیات که از آثار چاپ شدۀ فروزانفر، از جملۀ شرح مثنوی شریف، گرد آوردهام.
برای آنکه ارزش ترجمۀ کامل قرآن مرحوم فروزانفر معلوم شود، نظر صایب استاد شفیعیکدکنی بسنده است:
«بی هیچ گمان، ترجمۀ فروزانفر از قرآن کریم، درستترین و در عین حال دقیقترین و روانترین ترجمهای خواهد بود که تاکنون به زبان فارسی انجام شده است. اگر ما روزی بخواهیم ترجمهای مجاز یا نزدیک به رسمیAuthorized) ) از قرآن به زبان فارسی داشته باشیم، شاید بهتر از آن نتوان یافت. این داوری من از طریق نمونۀ آیاتی است که وی گاه در خلال بعضی آثارش از قبیل شرح مثنوی شریف، داده است و از باب قیاس جزء به کل ».
اُنس و اشتیاق فروزانفر به قرآن مجید و ترجمۀ آن: از نوشتۀ استاد معلوم میشود که او نخست نزد پدرش، آقا شیخعلی احمدی با قرآن آشنایی حاصل کرد: «قدری که درجۀ تحصیل بالا رفت و به خط فارسی آشنایی و از قرائت قرآن حاصل آمد و هنگام آن رسید که در مقدمات عربیت خوضی رود و شروعی افتد مرا به مکتب دیگری سپردند ». پس از آن به سال ۱۳۳۸ق فروزانفر از بشرویه به مشهد آمد و به محضر مرحوم عبدالجواد ادیب نیشابوری (۱۲۸۰-۱۳۴۴) راه یافت و سالها از محضر او بهره برد، چندانکه در شمار شاگردان برجستۀ ادیب در آمد و با حافظۀ کمنظیر یا بیمثال خویش چنان با قرآن آشنا شد و بر مثنوی تسلط یافت که در سال ۱۳۲۷ نزدیک بر ۷۰۰ مورد از«اشعار مثنوی [«را که»]متضمن آیات قرآنی به اشارت یا تضمین » بود باز شناخت.
اکنون به هیچروی روشن نیست که فکر ترجمۀ قرآن کریم از چه وقت به ذهن فروزانفر راه یافت، اما نخستین قرارداد میان استاد و وزارت معارف وقت آن روز برای ترجمۀ کتاب آسمانی به سال ۱۳۱۳ شمسی باز میگردد و حاصل کار با نام آیات منتخبه از کلامالله مجید ، برای کلاسهای پنجم و ششم دبستان انجام شد و انتشار یافت. این ترجمه را مقدمهای است به امضای ذوالمجدین (ناظر شرعیات) و بدیعالزّمان (استاد دانشسرای عالی). از آنجا که مقدمۀ ترجمه آیات نیز همگی به خط فروزانفر موجود است، بنابراین در تعلق مقدمه و ترجمۀ آن به ایشان، تردیدی نیست. بنابراین مقدمه:
«نظر به آنکه مقصود از تعلیم و قرائت قرآن مجید در مدارس ابتدایی، گذشته از تیمّن و تبرّک و احراز مثوبات دنیوی و اخروی آنست که محصلین به جهت تأمل در اصول و حقایق و تدبّر در حِکَم و مواعظ قرآنی فواید بیشمار و منافع بسیار برگیرند و بر بصیرت خود در امور دین و دنیا و مصالح معاش و معاد بیفزایند ».
در پی آن، ترجمۀ دوم، برای کلاسهای۳ و ۴ در سال ۱۳۱۷ش صورت گرفت.
اما ترجمۀ کامل کلامالله مجید مطابق قرار داد شمارۀ ۱۸۵۱ /ل الف مورخ ۵/۳/۱۳۳۹ میان استاد فروزانفر و وزارت فرهنگ وقت منعقد شد. مطابق این قرارداد، متن کامل ترجمه میباید در سال ۱۳۴۱تحویل داده میشد. حق ترجمۀ ایشان بنابر قرارداد، به مبلغ چهارصد و پنجاه هزار ریال بود که میبایست در هشت قسط پرداخت میشد و قسط آخر، به مبلغ پنجاه هزار ریال پس از نشر کتاب، به مترجم تعلق میگرفت. در پروندۀ قرارداد، یادداشتی از مرحوم فروزانفر موجود است حاکی از اینکه ایشان در ۲۶/۴/۱۳۴۰ ترجمۀ قرآن را تا آیۀ ۵۲ از سورۀ یوسف تحویل دادهاند:
ادارۀ کل نگارش وزارت فرهنگ
با اداء احترام، اینک ترجمۀ چهار جزو از قرآن کریم که آغاز می شود به آیۀ (۸۸) از سورۀ اعراف و ابتداء جزو نهم است و منتهی میگردد به آیۀ (۵۲) از سورۀ یوسف که پایان جزو دوازدهم است به همراه این نامه فرستاده میشود. ۲۶/۴/۴۰ .
آنچه تاکنون بیان شد، بر اساس پروندۀ موجود در سازمان مدارک فرهنگی وزارت فرهنگ وقت بود، که اکنون در میدان بهارستان ساختمان وزارت ارشاد واقع است.
اما در باب این موضوع، آگاهیهایی خارج از پروندۀ این ترجمه نیز تا حدّی مطلب را روشن میکند:
به توصیۀ استاد ایرج افشار و استاد محمدتقی دانشپژوه اجازهای از خانوادۀ استاد فروزانفر دریافت کردم تا مقالات و اشعار و تقریرات و نوشتههای چاپ نشدۀ استاد فروزانفر را تنظیم و برای انتشار آماده کنم. بر همین اساس، هر آنچه در توان داشتم، طی سالها جست وجو توانستم از آثار پراکنده، تقریرات، سخنرانیها و یادداشتهای متفرق ایشان را در چهار مجلد کتاب و دهها مقاله گردآوری و انتشار دهم که مشتاقان آثار استاد از آن آگاهی دارند. براساس همین وظیفه و دو نامه از استاد ایرج افشا رکه متن آن را در پایان ملاحظه خواهید فرمود، یادداشتهای ایشان را در کتابخانه مرکزی نیز تا حدی سامان دادم. از میان آنها دو نوشتۀ ارزشمند گمنام یافتم که به همراه مقدمهای انتشار دادم. یکی، شرح احوال ادیب پیشاوری که در سال ۱۳۰۹ش در انجمن ادبی ایران ایراد شده و دیگری« فهرست بعض کتب کتابخانۀ سلطنتی ایران » که در ۱۳۲۲ صورت تألیف یافت و یادگاری است بسیار ارزشمند از دوران آغاز فهرست نگاری نسخههای خطی در ایران.
در میان یادداشتهای متفرق چند برگی از ترجمۀ قرآن مجید به خط فروزانفر یافت شد که معلوم بود ترجمهای منتخب و مقدماتی است و شاید هم پیشنویس. در همان تاریخ، ترجمۀ به دست آمده را به استاد شفیعیکدکنی تقدیم کردم، فرمودند: «فعلاً صبر کنید، شاید ترجمۀ کامل قرآن که از نظر استاد فروزانفر گذشته پیدا شود». اطاعت کردم. در میان کتابها و یادداشتهای منزل نیاوران استاد، که در آثار خویش از آن به عنوان «قریۀ نیاوران از قرای شمالی طهران» یاد میفرمود، هم چند برگی از این ترجمه منتخب و نیز مقداری از اشعار چاپ نشدۀ نخستین چاپ شده و نشده ایشان به دستم رسید که همراه شماری از کتابهای عکسی مربوط به کلیات شمس و مثنوی مولوی، به همت سرایدار امین منزل استاد، در کمال سخاوتمندی به مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی سپرده شد. مجموعۀ این ترجمۀ منتخب و مقدماتی به بیست و نه برگ باریک (۱۶برگ در ابعاد ۱۲×۲۰ و ۱۳برگ در ابعاد ۱۱×۳۵) رسید. سالها سپری شد تا آنکه در سال ۱۳۶۸ مرحوم دکتر محمود بروجردی، که از سالهای دانشجویی او در دانشکدۀ الهیات با وی آشنایی و دوستی داشتم و به من لطف بسیار داشت، گفت:
حال که از جانب خانوادۀ استاد فروزانفر وکالت دارید تا آثار او را به چاپ برسانید و قانوناً میتوانید کارهای علمی چاپ نشده ایشان را پیگری کنید، بهتر است شما را در نامهای رسمی به آقای صباح زنگنه و معاونت فرهنگی وزارت ارشاد (در آن وقت) معرفی کنم. بروید دنبال کار را بگیرید شاید در بایگانی ادارۀ کل نگارش که این ترجمه علی الظاهر در آنجا نگاهداری می شود، بتوانید آن را بیابید. قصد دارم آن را به صورت شایسته ای در پژوهشگاه علوم انسانی چاپ کنم.
یادداشت دکتر محمود بروجردی مبنی بر معرفی اینجانب، به شمارۀ ۹۵۰۰/۲ مورخ ۱۶/۵/۱۳۶۸ در دفتر معاونت و ۱۳۱۸/۲۴ مورخ ۱۷/۵/۱۳۶۸ در سازمان مدارک فرهنگی به ثبت رسیده است. آقای زنگنه به آقای علی محمدی، رئیس سازمان یاد شده دستور دادند تا همهگونه همکاری لازم به عمل آورد. در آن تاریخ این بایگانی خود دستخوش حوادث بسیار شده بود: درهم و برهم، پروندهها بر روی هم انباشته بر قفسهها، پلکان، زیر پله و شنیده شد که حوادث تلختری نیز بر آن گذشته است. چند نفر از کارکنان آنجا مشغول سامان دادن آن مرکز اسناد و پروندهها بودند. در دومین روز مراجعه به آن مرکز، یکی از کارکنان پرسید: در پی چه هستید؟ موضوع را گفتم. گفت: باید این ترجمه خیلی اهمیّت داشته باشد، چون قبل از شما چند نفر دیگر هم دنبال این ترجمه به اینجا مراجعه کردند و چند روزی برای یافتن آن، بیشتر پروندهها را دیدند، نمیدانم به چه نتیجهای رسیدند!!
تا آنجا که به خاطر دارم به برکت یافتن این ترجمه، سامان دادن بایگانی آن مرکز سرعت بیشتری یافت و ظاهراً ۳۲ هزار پروندۀ کامل و ناقص در آنجا از حوادث آن روزگار، تا حدی مصون مانده بود و توانستند برای آنها شناسنامه تهیه کنند. در یکی از روزها که عازم سفر ترکیه بودم، یکی از کارکنان دلسوز آنجا به من تلفن کرد که ترجمۀ قرآن فروزانفر را پیدا کردم، فردا میتوانید بیایید. گفتم: من اکنون عازم سفر ترکیه هستم، ترجمۀ قرآن را در جایی محفوظ نگه دارید به محض آنکه از سفر برگشتم نزد شما خواهم آمد. نمیتوانم حالتی را که در مدت اقامت در ترکیه داشتم بیان کنم. سرانجام پس از بازگشت، روز بعد به سازمان مدارک فرهنگی وزارت ارشاد مراجعه کردم و جویای ترجمه شدم. کارمند آنجا که مرد علاقهمندی هم بود، فوراً از داخل کشوی میزش پروندهای را بیرون آورد و پیش روی من گذاشت وگفت: «این آن چیزی است که به شما قول داده بودم. حال شیرینی ما یادتان نرود». با حرص و ولع پرونده را گشودم و اوراق را زیر و رو کردم. آنچه دیدم، قراردادهای ترجمۀ قرآن و مکاتبات بین استاد فروزانفر و وزارت فرهنگ و ادارۀ کل نگارش بود. به ایشان گفتم: اینکه فقط پروندۀ قراردادهای ترجمه است، خود ترجمه کجاست؟ گفت: «هر چه بود همین است که خدمتتان دادم، چیز دیگری نبود». در بهت و حیرت ماندم که طیّ ۲۴ روز اقامت در ترکیه چه انتظاری برای دیدن این ترجمه کشیده بودم. افسوس و دریغ.
در همان روزها آقای دکتر ابوالقاسم امامی و قرآن پژوه معاصر، جناب بهاءالدّین خرمشاهی به من زنگ زدند و از این ترجمه جویا شدند. همۀ آنچه را که گذشته بود برای جناب خرمشاهی گفتم. جناب خرمشاهی از قول من، همین واقعه را در پیوست قرآن کریم: ترجمه، توضیحات و واژهنامۀ خود (ص ۶۲۳) نوشتند. چند روز دیگر آقای فیروزان از ساختمان سروش نزدیک دانشکدۀ الهیات مرا خواستند و موضوع ترجمه را در میان گذاشتند و برای تشویق من گفتند: حاضرم این ترجمه را در پانصد هزار نسخه چاپ کنم و چنین و چنان!. فکر میکنم در راهروی ساختمان سروش با آقای موسی اسوار هم روبه رو شدم. ایشان هم جویای ترجمه شدند. مدتی بعد که همراه آقای دکتر محمود بروجردی در مسجد دانشگاه در مراسم بزرگداشت یکی از شهدای جنگ تحمیلی نشسته بودم، دوست عزیزم آقای شیرازیان با اشتیاق فراوان، تمایل دفتر مقام معظم رهبری را برای چاپ و انتشار این ترجمه ابراز داشت.گفتم: متأسفانه تاکنون نیافتهام. آقای دکتر بروجردی هم چند سالی است مرا مأمور یافتن این ترجمه کردهاند. بر همۀ اینها علاقهمندی و خواستاری آقای سیدکاظم موسویبجنوردی را برای انتشار این ترجمه بیفزاییم که با توجه به همکاری اینجانب در مرکز دائرة المعارف، انتظاری بجا و طبیعی بوده است. این ترجمه مشتاقان دیگری هم داشت که از ذکر نام آنها صرفنظر میکنم.
اما موضوع به اینجا تمام نمیشود. وقتی چاپ اول دیوان مرحوم فروزانفر، به کوشش این بنده در سلسله انتشارات کتابخانه طهوری انتشار یافت، استاد شفیعیکدکنی در مقدمه با عنوان «فروزانفر و شعر» اهمیت این ترجمه را یادآور شدند که بخشی از آن در آغاز این گفتار نقل شد. چون موضوع را با زنده یاد دکتر حسینعلی هروی، که معاونت ایشان را در کتابخانۀ دانشکدۀ الهیات داشتم در میان گذاشتم، از اینکه این ترجمه چنین سرنوشتی پیدا کرد، سخت آزرده شد و گفت :«حال که شما اوراقی از این ترجمۀ منتخب را در دست دارید، انگیزۀ مناسبی است تا در پاورقی مقدمۀ استاد دکتر شفیعیکدکنی بنویسید مشغول تنظیم اوراق این ترجمه هستید، بدینترتیب اگر نسخهای از آن ترجمه در دست کسی باشد، خواهد دانست که نسخهای نیز نزد شماست و ممکن است نسخۀ خود را نیز با شرایطی به شما عرضه کند و من نگارنده چنین کردم؛ از آن تاریخ چنین گمان رفت که نسخهای کامل از ترجمۀ قرآن کریم به قلم استاد فروزانفر نزد حقیر است!! در حالی که در نیّت نخست، مقصود همان اوراق ۲۹ برگی بود که اجازۀ انتشار آن را نیافته بودم و مقصود دوم آن بود که در بالا نوشتم. به هر حال، پس از آن در معرض پرسشهای بیشمار قرار گرفتم وگمان نمیکردم روزی ــ مقصود حالاست ــ ناگزیر شوم راز خود و استاد دکتر هروی را در نوشتن آن پاورقی فاش کنم.
باری، سالها بعد روزی برای جلب موافقت آقای دکتر محمدامین ریاحی برای عضویت در طرح تاریخ ادبیات فارسی که قرار بود در مرکز دائرة المعارف بزرگ اسلامی اجرا شود، همراه آقای سیدکاظم موسویبجنوردی به منزل ایشان رفتیم. وقتی آقای سیدکاظم موسویبجنوردی پیشنهاد خود را با ایشان در میان نهادند، فرمودند: «برای فرهنگ و ادب فارسی هر چه بفرمایید اطاعت میکنم و در خدمت هستم».
سپس از بنده پرسیدند:
قرآن فروزانفر را چاپ کردید؟ جسارت کردم و گفتم: استاد! مرحوم فروزانفر ترجمۀ کامل قرآن را به شما تحویل دادند یا به این حقیر؟ و او با خضوع و نوعی شرم پاسخ داد: «معذرت میخواهم، ترجمه را من از استاد فروزانفر تحویل گرفتم و دادم آن را در ۵ نسخه تایپ کردند و از نظر استاد فروزانفر گذراندم و همۀ آن پنج نسخه را روی پرونده قرارداد ترجمه در بایگانی اداره کل نگارش نهادم. روزی به استاد شفیعیکدکنی تلفن کردم که کار ویراستاری ترجمۀ استاد فروزانفر را بپذیرند. ایشان گفتند: من عازم سفر خارج هستم و عذر خواستند. پس از آن به دلائلی که میدانید من از ادارۀ کل نگارش استعفا کردم و دیگر از آن ترجمۀ استاد خبری ندارم.
بنابراین و بر اساس چهار نوشتۀ مکتوب و گواه مطمئن میتوانم ادعا کنم که استاد فروزانفر کار ترجمۀ قرآن کریم را به پایان آورده بود:
۱. قرارداد شماره ۱۸۵۱/ل الف مورخ ۵/۳/۱۳۳۹ که در پروندۀ قرار داد ترجمه در سازمان مدارک فرهنگی موجود است و تصویر آن در پایان این مقدمه آمده است.
۲. مکتوب استاد خطاب به ادارۀ کل نگارش، که پیش از این نقل کردم و گواهی است بر اینکه در ۲۶/۴/۴۰ ترجمه را تا آیۀ ۵۲ از سورۀ یوسف تحویل داده اند.
۳. نوشتۀ استاد شفیعیکدکنی:
در تابستان ۱۳۴۵ یک روز که در نیاوران به دیدارش رفته بودم و آن روزها توفیق مطالعۀ نسخهای از تفسیر سورآبادی را یافته بودم، از اهمیت این ترجمه و مقایسۀ آن با بعضی ترجمههای قدیم قرآن کریم سخن گفتم و ترجمۀ سور آبادی را به دقت و زیبایی ستودم. استاد لختی سکوت کرد و آنگاه گفت: «شفیعی! ترجمۀ ما را ندیدهای» من در آن لحظه تصور کردم منظورش ترجمههایی است که از بعضی آیات در خلال آثار خویش آورده و هرگز به گمانم نرسید که وی ترجمۀ کاملی از قرآن کریم فراهم کرده باشد. بعدها در ۱۳۵۲ از آقای دکتر محمدامین ریاحی شنیدم که نسخۀ کامل ترجمۀ قرآن استاد فروزانفر به خط خودش در بایگانی وزارت فرهنگ و هنر موجود است و قرار است از طرف همان وزارتخانه منتشر شود... .
۴. گواهی روانشاد دکتر محمدامین ریاحی در حضور این بنده و جناب آقای سیدکاظم موسویبجنوردی مبنی بر اینکه ترجمۀ کامل را تحویل گرفتهاند و متن تایپ شده را در پنج نسخه تهیه کرده و از نظر استاد فروزانفر گذراندهاند.
به رغم همۀ اینها با آنکه سالها از این موضوع میگذرد، هیچ نشانهای از ترجمۀ کامل قرآن به دست نیامده است، اما آرزومندم روزی به هر حال به دست آید و منتشر شود و مشتاقان از حسرت دیدار آن به در آیند.
برای من، که سالها در جست و جوی این ترجمه بودهام سؤالی بیپاسخ مانده است: به طور قطع ترجمۀ قرآن پیش از ۱۳۴۵ انجام شده بود و استاد فروزانفر در سال ۱۳۴۹ چشم از جهان فرو بست. چرا در سالهای میان ۴۵تا ۴۹ هیچ اقدامی صورت نگرفت؟ چه عوامل و مصالحی در آن روزها انتشار این ترجمه را به تأخیر افکند؟ و بعد از آن دچار سرنوشتی چنین نامعلوم شد؟ آیا سبب به تأخیر افتادن این ترجمه، مخصوصاً در آن سالها همزمان شدن آن با ترجمه یا ترجمههای دیگری از قرآن مجید نبوده است؟
اکنون با وجود حسرت و دریغ تمام، توصیۀ جمعی از علاقهمندان معارف دینی و زبان فارسی و نیز مشتاقان آثار استاد فروزانفر، مرا به انتشار همین مقدار موجود از ترجمه منتخب، که اجزاء آن را در آغاز شرح کردم، تشویق و ترغیب میکند: ترجمۀ نخست، که برای مدارس انجام شد و دوم، ترجمۀ آیات متفرقه در آثار استاد و سوم، ترجمهای منتخب به خط فروزانفر در حدود ۲۹ برگ کاغذ یادداشت باریک مشتمل بر ترجمۀ پیرامون ۳۰۰ آیۀ کوتاه و بلند از قرآن، که از این گوشه و آن گوشه، به دست آمده و برای نخستین بار منتشر می شود. امید روح آن استاد بزرگ از کاری که انجام می دهم خشنود باشد.
پی نوشت:
۱. استاد شفیعیکدکنی در باب این ترجمه که با نام زندۀ بیدار (حیّ بن یقظان) تهران: بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۳۴ش) انتشار یافت، چنین اظهار نظر کرده است: « ترجمهای که [فروزانفر] از حیّ بن یقظان ابن طفیل کرده، آیتی است در ترجمۀ اینگونه آثار فلسفی دنیای کهن (مجله سخن، س ۲۰ (۱۳۴۱):۱۰۲)
۲. نمونههایی از آن را میتوانید در دیوان فروزانفر ۱۳۸۲ش صفحات ۲۸۴-۲۸۸ ملاحظه کنید.
۳. در کتاب شرح مثنوی شریف (در ۳ مجلد) و تصحیح ترجمۀ رساله قشیریه نمونههایی از این نوع ترجمه را مییابید.
۴. فروزانفر و شعر- مقدمه دیوان بدیعالزمان فروزانفر/ تهران: سازمان چاپ و انتشارات، ۱۳۸۲ ص۲۵.
۵. فروزانفر، رساله در تحقیق احوال و زندگانی مولانا جلالالدین محمد مشهور به مولوی. تهران: ۱۳۵۱ صفحۀ الف مقدمه.
۶. نسخهای از آن در میان یادداشتهای فروزانفر در کتابخانۀ مرکزی دانشگاه موجود است.
۷. تهران: شرکت طبع کتاب کتبه علیاکبر کاوه ـ محمدتقی کمال، ۱۳۱۳ش، ۵۶ص.
۸. مقصود زینالعابدین ذوالمجدین صاحب کتاب فقه و تجارت است.
۹. آیات منتخبه از کلاماله مجید/ص۲.
۱۰. تصویر این یادداشت را در پایان همین گفتار ملاحظه خواهید فرمود.
۱۱. مقصودم از چهار کتاب، این آثار است: دیوان بدیعالزمان فروزانفر؛ تاریخ ادبیات ایران از بعد از اسلام تا پایان تیموریان. مقالههای فروزانفر، از خاطر و خط استاد که همگی توسط سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد به صورت شایسته تجدید طبع شده است.
۱۲. ادیب پیشاوری، کتاب از خاطر و خط استاد تألیف فروزانفر. تهران: سازمان چاپ و انتشارات وزارت ارشاد، ۱۳۸۴، ص ۳۸۲-۳۸۹.
۱۳. مجلۀ کتابداری، دفتر هجدهم(۱۳۷۰): ۱۳۹-۲۴۰.
۱۴. دیوان بدیعالزمان فروزانفر/ ۱۳۸۲ش، ص۲۴.
منبع: مجله بخارا، شماره ۱۳۱، خرداد و تیر ۱۳۹۸
نظر شما