به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ کیمیا اکرامیان: واژه جدایی برای کسانی که با تاریخ ایران آشنایی دارند، واژه غریبی نیست. سرزمینی که در جغرافیا از آن بهعنوان فلات ایران یاد میشد، سرزمینی بود وسیع و پهناور، که فرهنگها و زبانهای مختلفی را در خود جای داده بود و ساکنانش همگی خود را ایرانی میدانستند و این قراردادها و معاهدههای متعدد بود که ما را از هم جدا کرد و هرکداممان را در مرز جغرافیایی جدیدی جای داد.
افغانستان کنونی، با معاهده پاریس از ایران جدا شد. سال ۱۲۳۵، ایران و انگلستان تصمیم به صلح گرفتند. معاهده پاریس امضا شد و ایران از حق مالکیت خود بر هرات چشمپوشی کرد و ۱۸۶۳ سال استقلال کشور افغانستان شناخته شد.
آنچه در کتابهای جغرافیایی در باب نام این سرزمین، پیش از جدایی آورده شده، نشان میدهد سرزمین افغانستان کنونی، یا حداقل شهرهای مهم و بزرگ آن، بخشی از سرزمین خراسان بوده است. در کتاب مسالکالممالک اسطخری اینگونه میخوانیم: «و شهرهای خراسان کی بر اعمال جمع کنند و آن را نام برند و بازگویند، چهار شهر است. نشابور و مرو و هرات و بلخ.»
از این قول برمیآید که خراسان کنونی و شهرهای مهم افغانستان فعلی، یک سرزمین شناخته میشدند: خراسان بزرگ، که از قضا زبان مشترکی داشتند. آنچه که این روزها در فضای مجازی در باب سخنان رئیسجمهور افغانستان، آقای اشرف غنی شنیده میشود، هم تعجبآور است و هم دردناک. مسلم آن است که در فلات ایران، به زبانها و لهجههای گوناگونی تکلم میشد. برخی از این زبانها در منطقهای رواج بیشتری داشت و برخی دیگر کمکم راه خود را به سرزمینهای مختلف باز میکردند و جایگزین زبان پیشین میشدند.
زبان فارسی دری هم یکی از این زبانهاست. محمد تقی بهار، در کتاب سبکشناسی معتقد است فارسی دری بیشتر در نواحی شرقی ایران رایج بوده و زبان اهالی خراسان بزرگ به شمار میرفته است و مردم مغرب ایران بیشتر به زبان پهلوی تکلم میکردهاند. فارسی دری در دوره ساسانی راه خود را به مغرب ایران باز میکند. تا جایی که شاهان ساسانی در کاخهای خود، از جمله کاخ مدائن در شهر تیسفون، به این زبان تکلم میکردهاند. نوشتهها یا عباراتی که از دوره ساسانی در کتب باقی مانده، نشان میدهد زبان این حکومت مغربنشین، فارسی دری بوده است.
بنابراین، منسوب دانستن زبانی تنها به یک سرزمین، نه از نظر تاریخی صحیح است، نه جغرافیایی. همچنان که انتساب فارسی دری، تنها به افغانستان. فارسی دری زبان بسیاری از کشورهایی است که امروزِ روز از ایرانِ مادر جدا شدهاند. آنچه از زبان فارسی باقی مانده، چه شعر، چه متون علمی، چه داستانهای عامیانه، همگی جزو میراث فرهنگی مشترک کشورهای فارسی زبان است. چه اسممان افغانستانی باشد، چه تاجیکستانی، چه ایرانی... با این بهانه، گفتوگویی ترتیب دادیم با صدیقالله کلکانی، یکی از دانشجویان دوره دکترای رشته زبان و ادبیات فارسی دانشگاه تهران، که از اهالی افغانستان است، و معلم زبان و ادبیات فارسی در کابل، در ادامه این گفتوگو را میخوانید.
پراکندگیهای زبانی در افغانستان چگونه است؟ چه لهجهها و گویشهایی در نواحی مختلف افغانستان وجود دارد؟
در افغانستان زبان فارسی دری لهجههای مختلفی دارد، اما زبانشناسان افغانستان، لهجه اهالی کابل را لهجه معیار میدانند. بنابراین زبان رسمی و زبان رسانهها فارسی دری با لهجه کابلی است. فارسی در نواحی مختلف افغانستان به شیوهها و لهجههای متفاوتی تکلم میشود. مثلا لهجه اهالی شرق افغانستان با شمالنشینان تفاوت دارد. آنچه که باعث میشود ما این لهجهها را بشناسیم و تفاوت آنها را درک کنیم، اختلاف در برخی واکههاست. مثلا در فارسی معیار ما هشت واکه داریم، اما در لهجههای دیگر این واکهها کموزیاد میشود.
فارسی دری زبان دوم افغانستان است؟ یعنی بیشتر مردم با زبان محلیقومی خود صحبت میکنند یا به فارسی؟
در بند شانزده قانون اساسی افغانستان زبان فارسی و پشتو به عنوان زبانهای اصلی کشور آورده شدهاند و در هر استانی اولویت با زبانی است که اکثریت مردم با آن صحبت میکنند. مثلا بخش جنوب افغانستان بیشتر پشتوزبانند و بخش شمالی فارسیزبانند. البته ازبکی هم در شمال رواج دارد.
نظر سیاستمداران افغانستان درباره زبان فارسی چیست؟
اتفاقنظری وجود ندارد. آنهایی که با تاریخ زبان فارسی آشنایند، نظر مساعدی دارند، اما برخی دیگر حرف خودشان را میزنند، زیرا به کشورملتها معتقدند. قبل از سال ۱۳۴۳، یعنی دهه دموکراسی و حکومت ظاهرشاه، در قانون اساسی افغانستان، اسم زبان فارسی افغانستان به «دری» تغییر میکند. دید سیاستمداران اهل روسیه، مثلا استالین، این بود که ملت بزرگ فارسیزبان را از هم جدا کند. اینطور بود که فارسی افغانستان شد دری، ایران فارسی و تاجیکستان تاجیکی. بهتر این است که بگوییم که فارسی مرز نمیشناسد و اصل همه یکی است.
در دوره معاصر افغانستان با دیگر کشورهای فارسیزبان، مثلا تاجیکستان، ارتباط فرهنگی دارد؟
ارتباط فرهنگی افغانستان با تاجیکستان پیشینه عظیمی دارد. در دو زمان این ارتباط بسیار تنگاتنگ بود. یکی در زمان تجاوز شوروی به افغانستان و زمانی حکومت کمونیستی شکست خورد. در آن زمان ما تبادل دانشجو میکردیم. از دانشگاه تاجیکستان به دانشگاه کابل میآمدند و برعکس. محافل فرهنگی بسیاری هم برگزار میشود. در زمان مجاهدین هم ارتباط فرهنگی با تاجیکستان قوی بود. در دوره مقاومت هم انجمنهای بزرگ ادبی در تاجیکستان برپا میشد. شاعران شعر میگفتند و اشعارشان چاپ میشد. شاعرانی مانند لطیفپدرام به این محافل رفتوآمد داشتند. سعید اکرامالدین حصاریان هم گرداننده بخش ادبی افغانستان بود. این ارتباط تا امروز هم ادامه دارد. هم از نظر فرهنگی هم از نظر زبانی.
صحبتهای اخیر اشرف غنی، رئیسجمهور محترم افغانستان در باب زبان فارسی دری را چگونه میبینید؟
درست است بگوییم خاستگاه زبان فارسی دری، خراسان است. که استانهایش امروزه به دلیل استعمار شوروی در مرزهای جدیدی قرار گرفته است. و این زبان از سمت شرق به سمت غرب رفته است. دری و فارسی نام زبان واحدی است. قبل ۱۳۴۳لفظ «دری» بعد از کلمه فارسی پشت کتابهای درسی وجود نداشت. نوشته بود: «قرائت فارسی». بعد از آن سیاستگذاریهایی که گفته شد، اسمش را فارسی دری گذاشتند.
مربوط دانستن این زبان تنها به یک کشور، افتخار نیست. افتخار در این است که حق مطلب را در گسترش این زبان ادا کنیم. مرزها نمیتوانند حق ایجاد کنند. افتخار تربیت بزرگانی در زبان فارسی، به تمام انسانهایی تعلق دارد که به آن زبان صحبت میکنند و در فضای زبان فارسی زیستهاند.
منابع:
بهار، محمدتقی، سبکشناسی، سهجلدی، جلد ۱، چاپ سوم، تهران، امیرکبیر، ۱۳۴۹.
اسطخری، ابوالسحاق ابراهیم، مسالک و ممالک، به اهتمام ایرج افشار، تهران، بنگاه ترجمه و نشر کتاب، ۱۳۴۰.
نظر شما