شناسهٔ خبر: 63916 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

راز ماندگاری «انجمن»/ حسین معصومی همدانی

من نصری نیستم و با بسیاری از نظرهای دکتر نصر به ‌ویژه در زمینه سرشت و تاریخ علم و فلسفه در اسلام و ایران مخالفم. اما کار هر کس بیشتر به شخصیت و روحیات و پرورش و تجارب او وابسته است تا به اعتقادات او. دکتر نصر سنت‌گرا و دلبسته مفهوم حکمت خالده یا جاودان خرد بود اما این گرایش و دلبستگی به این معنی نبود از هر کس که پا به انجمن می‌گذاشت بخواهد که پیش از ورود به انجمن به این مفهوم ایمان بیاورد.

  

فرهنگ امروز/ حسین معصومی همدانی

 47 ساله شدن موسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران یا چنانکه در بین ما قدیمی‌ها معروف است «انجمن فلسفه» رویداد مبارکی است. از میان موسسات پژوهشی یا انتشاراتی‌ای که قبل از انقلاب در حوزه علوم انسانی فعال بودند و غالبا نه از سوی دولت و با تصویب قانونی در مجلس بلکه با فرمانی از بالا تاسیس شده بودند و به این دلیل بعدها بیشتر از دانشگاه‌ها در معرض سوء‌ظن بودند، این نهاد جزو موسسات معدودی است که از انحلال و ادغام جان به در برده است. بنگاه ترجمه و نشر کتاب چند بار نام و صاحب و مشی عوض کرده است. از بنیاد فرهنگ ایران حتی نامی هم نمانده است و میراث آن- ده‌ها کتاب ممتاز در حوزه تاریخ و فرهنگ ایران-  نصیب ناشرانی شده که گاهی یکی از کتاب‌های آن را تجدید چاپ می‌کنند. فرهنگستان‌های پیشین بعد از انقلاب منحل شدند و بعدها به جای‌شان فرهنگستان‌های دیگری تاسیس شد. بسیاری از موسسات پژوهشی دیگر در هم ادغام شدند و موسساتی که از این ادغام‌ها پدید آمدند به این دلیل که از ترکیب عنصرهای ناهمگونی ساخته شده‌اند تا کنون نتوانسته‌اند هویت مستقلی پیدا  کنند. البته انتظار نباید داشت که انجمن از این دگرگونی‌ها بی‌نصیب مانده باشد. مدتی به صورت اداری و رسمی در پژوهشگاه علوم انسانی ادغام شد هرچند در این مدت هم در همان ساختمان قدیمش ماند و فعالیت‌های پیشین خود را ادامه داد. یکی، دو بار تغییر مدیریت دید که دست‌کم یکی از آنها می‌خواست طرح تازه‌ای بیفکند اما، شاید به دلیل بی‌توجهی به نکات ظاهرا بدیهی‌ای که به برخی از آنها اشاره خواهم کرد، تنها حاصلی که از آن به بار آمد وقفه افتادن در فعالیت‌های موسسه بود. اما به هر حال موسسه از همه این تحولات سالم بیرون آمده و حتی نوعی استمرار هم در کار آن دیده می‌شود.  به نظر من این استمرار مرهون چند عامل است. یکی موسس انجمن، آقای دکتر سیدحسین نصر است. من نصری نیستم و با بسیاری از نظرهای دکتر نصر، به ‌ویژه در زمینه سرشت و تاریخ علم و فلسفه در اسلام و ایران، مخالفم. اما کار هر کس بیشتر به شخصیت و روحیات و پرورش و تجارب او وابسته است تا به اعتقادات او. دکتر نصر دانشگاهی بود، در دانشگاه‌های مهمی درس خوانده و درس داده بود، پیش از اینکه رییس انجمن شود در ایران سمت‌های مهم دانشگاهی از جمله ریاست دانشکده و ریاست دانشگاه را داشت، با انواع موسسات علمی و اهل علم در سراسر جهان ارتباط داشت و مقتضیات کار این نوع موسسات و این نوع آدم‌ها را می‌شناخت، خوب می‌دانست که اهل علم و تحقیق را نمی‌توان در یک قالب ریخت و از ایشان انتظار داشت که همه مثل هم فکر کنند یا مجری طرح‌هایی شوند که حتی صاحب طرح هم معنای درست آن را نمی‌داند. دکتر نصر سنت‌گرا و دلبسته مفهوم حکمت خالده یا جاودان خرد بود اما این گرایش و دلبستگی به این معنی نبود از هر کس که پا به انجمن می‌گذاشت بخواهد پیش از ورود به انجمن به این مفهوم ایمان بیاورد یا از کسانی که با این فکر بیگانه یا مخالف بودند، بخواهد که در تایید آن کتاب و مقاله بنویسند. البته سعی کرده بود بهترین نمایندگان این فکر را در انجمن جمع کند و اسباب کار ایشان را فراهم بیاورد. اما به این جماعت بسنده نکرده بود. در میان بزرگانی که در آن زمان با انجمن همکاری می‌کردند،تفاوت‌های فکری و روشی میان کسانی چون کوربن و ایزوتسو یقینا بیش از اشتراک‌های ایشان است و وقتی به کسانی چون سیدجلال آشتیانی و عباس زریاب‌خویی می‌رسیم این تفاوت‌ها بیشتر و بارزتر می‌شود. همه این کسان با انجمن کار می‌کردند اما کار خودشان را می‌کردند. به همین دلیل است که برخی از بزرگان انقلاب، از جمله مرحوم شهید مطهری که از پیش با کار انجمن آشنا بودند، آن را به رغم قید «شاهنشاهی» در نامش، بیشتر جایی برای تحقیق در فلسفه و عرفان اسلامی و ایرانی می‌دیدند تا مرکزی برای اشاعه ایدئولوژی شاهنشاهی یا تنها پایگاهی برای سنت‌گرایی و حکمت خالده به معنایی که دکتر نصر از این واژه‌ها در نظر داشت. این مشی و روش را در مدیریت آقای‌ دکتر اعوانی هم می‌شد دید. ما که با ایشان کار کرده‌ایم می‌دانیم دکتر اعوانی که مثل همه ما پایبندی‌های فکری و فلسفی خاص خودش را دارد تا چه حد با اندیشه‌های دیگر کنار می‌آمد و در موسسه به آنها مجال بروز می‌داد. در دوران مدیریت دکتر اعوانی دامنه فعالیت‌های موسسه گسترده‌تر شد،گروه‌های علمی آن بیشتر شدند و موسسه وارد حوزه‌هایی شد که با چارچوبی که در ابتدا برای فعالیت آن تعریف شده بود بسیار فاصله داشت. اما دکتر اعوانی خوب می‌دانست که برخورد اندیشه‌های گوناگون و همزیستی رشته‌های مختلف علمی میدان را برای هیچ‌یک از آنها تنگ نمی‌کند بلکه باعث غنای آنها می‌شود. ویژگی مهم موسسه، به صورتی که امروز هست و آسان به دست نیامده است، فضای چندرشته‌ای و میان‌رشته‌ای آن است. منظورم از میان‌رشته‌ای این نظام‌هایی نیست که مثل قارچ از زمین می‌رویند و مثل شترمرغ‌ نه می‌پرند و نه بار می‌برند، اسم‌های بی‌مسمایی هستند که غالبا از کنار هم نهادن دو واژه به وجود می‌آیند بی‌آنکه مابه ازایی داشته باشند با این حال محبوب کسانی هستند که ظاهرا از آنچه می‌دانند شرمنده‌اند و دوست دارند تظاهر به دانستن چیزهایی کنند که هیچ  خبری از آن ندارند و اگر اداره جایی به دست‌شان افتاد، می‌خواهند آنجا را میدان آزمایش این نظام‌های جدید کنند.  فعالیت موسسه به این معنی میان‌رشته‌ای نیست(البته داشت می‌شد ولی شکر خدا نشد). میان‌رشته‌ای است به این معنی که در اینجا متخصصان فلسفه و کلام اسلامی از همنشینی دست‌اندرکاران فلسفه غرب بهره‌ می‌برند و اهل تاریخ و فلسفه علم و منطق با اهل عرفان دمخورند. مشکلات علمی خود را با یکدیگر در میان می‌گذارند و در جلسات سخنرانی یکدیگر حاضر می‌شوند و از کار یکدیگر الهام می‌گیرند. دانشجویان موسسه هم از آموزشی برخوردار می‌شوند که به حوزه‌ای که قرار است در آن متخصص بشوند، محدود نمی‌شود. پرورش کسانی که در حوزه مسائل فکری نظری جامع و وسیع داشته باشند معمولا در برنامه‌ریزی‌های موسسه رعایت می‌شود و این شاید یکی از وجوه تمایز موسسه با سایر نهادهایی باشد که اهدافی نظیر آن دارند. ویژگی دیگر انجمن دیدگاه جهانی آن است. از همان آغاز تاسیس، انجمن سعی داشت دست‌کم در حوزه فعالیتی که برای خود تعیین کرده بود، پذیرای بزرگ‌ترین محققان خارجی باشد و اسباب ارتباط ایشان را با بزرگان فلسفه و عرفان در ایران فراهم کند. این هدف بعدها هم از نظر دور نمانده است  هر چند در همه سال‌ها به یک اندازه به آن توجه نشده و رسیدن به آن هم همیشه آسان نبوده است. یکی دیگر از امتیازات موسسه باز بودن درهای آن روی جویندگانی است که یا به هر دلیل از ادامه تحصیل رسمی بی‌نصیب مانده‌اند یا آموزش رسمی سیراب‌شان نمی‌کند.کلاس‌های آزاد موسسه این امکان را فراهم می‌آورد که علاقه‌مندان- که تعدادشان هم خوشبختانه کم نیست- پای درس بزرگان حکمت و فلسفه و عرفان بنشینند و از محضر ایشان فیض ببرند یا در جمع‌های محدودتر و پیش اساتید جوان‌تر برخی مباحث فلسفی و عرفانی و کلامی را با دقت و عمقی بیش از آنچه در کلاس‌های دانشگاهی معمول است دنبال کند. در کشور ما که دانشگاه‌ها هر روز بیش از پیش به جمع‌هایی بسته‌ای تبدیل می‌شوند که تنها کارشان تربیت متخصصانی است که فقط می‌توانند بین خودشان حرف بزنند و برنامه‌ریزی آموزش عالی عمدتا در دست مهندسانی است که از هر چیزی تنها به فایده‌اش می‌اندیشند، آن هم با تصور تنگ‌نظرانه‌ای که از فایده دارند، رابطه موسسه با جامعه که از راه این کلاس‌ها فراهم می‌آید، می‌تواند الگویی باشد برای دیگر موسسات آموزشی و پژوهشی تا ارتباط خود را با جامعه و فضای بیرونی گسترده‌تر و استوارتر کنند. در دوران انتقالی پس از انقلاب مدتی مدیریت موسسه بر عهده آقای مهدی چهل‌تنی بود که شاید سهم او در بقا و دوام کار موسسه از هیچ‌کس دیگری کمتر نباشد و ذکر خیر او بر زبان همه کسانی است که در آن روزها در موسسه کار می‌کرده‌اند. شنیده‌ام(نمی‌دانم این داستان تا چه اندازه حقیقت دارد) که وقتی از او خواستند استعفا بدهد در استعفانامه‌اش نوشت: «این میز بگذرد». این حقیقتی است که بسیاری دوست ندارند بپذیرند و منصب‌ها و میزها را ابدی می‌پندارند و ترامپ آخرین آنها نیست. پس به این کلام الهی خود را تسلی دهیم که در مقام مقایسه کفی که سیلاب با خود می‌آورد و آبی که زیر آن کف جاری است و کشت‌ها را سیراب می‌کند، می‌فرماید: «فأما الزبدُ فیذْهبُ جُفاءً وأما ما ینْفعُ الناس فیمْکُثُ فِی الْأرْضِ»(کف به کناری می‌افتد و نابود می‌شود اما آنچه برای مردم سودمند است در زمین پایدار می‌ماند). صدق‌الله‌العلی‌العظیم.


اعتماد

نظر شما