شناسهٔ خبر: 64207 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

کارگردانی به شیوه مربیگری در زمین فوتبال/ گفت و گو با با مسعود امینی‌تیرانی در مورد فیلم سه روز و سه قتل

  

فرهنگ امروز/ تینا جلالی

دومین فیلم مسعود امینی‌تیرانی با نام «سه روز و سه قتل» به همان شیوه فیلم اول او با نام «بیداری برای سه روز» با رویکرد و اجرایی تجربی ساخته شده است. داستان فیلم برگرفته از یک اتفاق واقعی است و بازیگران برای اجرای این صحنه‌های حقیقی در موقعیت کاملا عادی قرار می‌گیرند و واکنش‌های آنها در این صحنه‌ها مورد بررسی قرار می‌گیرد. آنچه «سه روز و سه قتل» را متمایز جلوه می‌دهد، مدل کارگردانی امینی‌تیرانی است که به اعتقاد خودش شبیه به مربیگری در بازی فوتبال است. همان طور که در زمین بازی فوتبال هر کس بازی خودش را می‌کند اما نحوه رفتارش با دیگر بازیکنان و عکس‌العمل‌هایی که در لحظه نشان می‌دهد، نتیجه بازی را تعیین می‌کند در این فیلم هم بازیگران وارد زمین بازی می‌شوند و در شرایط کاملا عادی موقعیت‌های جدیدی خلق می‌کنند. همه تمهیدات کارگردان به قبل از حضور بازیگران در میدان بازی مربوط می‌شود. با مسعود امینی‌تیرانی گفت‌وگویی انجام دادیم که از نظر می‌گذرانید.

وقتی فیلم را می‌دیدم به نظرم آمد فیلم «سه روز و سه قتل» تحت تاثیر فیلم «پروژه جادوگر بلر» ساخته شده است، موافقید؟

بله، آن فیلم را دیده‌ام، البته موضوع فیلم که هیچ ارتباطی با فیلم «پروژه جادوگر بلر» ندارد ولی این فیلم و فیلم‌های دیگری مثل «سزار باید بمیرد» را به دلیل بررسی شیوه‌های خاص اجرا مورد توجه قرار داده‌ام. برای دستیابی به الگوهای تازه اجرا در فیلم گذشته‌ام با نام «بیداری برای سه روز» که سال ۹۲ ساختم، نمونه‌های مشابه فیلم «پروژه جادوگر بلر» را دیده‌ام اما معتقدم دو فیلم من یعنی «بیداری برای سه روز» و «سه روز و سه قتل» بیشتر از هر چیزی در شکل و اجرا وامدار الگوهای پرفورمنس و اجراهای تئاتری و نمایشی است یا شاید رئالیتی شو است که بازیگران را در موقعیت‌های عادی یا طراحی شده‌ای قرار می‌دهند و واکنش‌هایش را بررسی می‌کنند. اما فراتر از سینما و هنر، بیشترین تاثیر را از فوتبال گرفته‌ام و به نظرم نزدیک‌ترین شکل اجرا در کارگردانی این فیلم مربیگری بازی فوتبال است.

چطور؟ بیشتر توضیح می‌دهید؟

یعنی الگو یا مدل کارگردانی این فیلم شبیه به مربیگری در بازی فوتبال است. چیزی شبیه به یک زمین بازی فوتبال داریم که بازیگران وارد آن می‌شوند با این هدف که در یک زمان مشخص باید به نیت و هدف پیروزی یا دستیابی به ایده‌ای مشخص بازی کنند. اما با اتفاقات پیش‌بینی نشده‌ای مواجه می‌شوند که نتیجه رفتار و عملکرد خود آنهاست. هر لحظه ممکن است شکست بخورند، پیروز شوند، درگیر شوند یا اینکه اخراج شوند. بیشترین کار مربی قبل از بازی اصلی و خارج از زمین است. در این فیلم هم من اجراگران را وارد زمین بازی می‌کنم و همه تمهیداتم مربوط به قبل از اجراست. در طول اجرا بیشترین وظیفه بر عهده بازیگران است. کار بازیگران من کاری پر ریسک است و به نظرم از عهده هر کسی بر نمی‌آید.

ابتدای فیلم به این نکته اشاره می‌شود که فیلم «سه روز و سه قتل» بر اساس موضوع واقعی ساخته شده اما شکل‌گیری و طراحی این قصه چگونه در ذهن شما شکل گرفت؟

با این موضوع چند سال پیش برخورد داشتم یعنی وارد همین خانه شدم و با قاتلی روبه‌رو شدم که ظاهرا در سه روز متوالی، سه قتل انجام داده بود. سال‌ها بعد از روی دادن این اتفاق با خودم فکر می‌کردم که با یک قاتل همکلام شده‌ام و برای من این سوال بود که مرزهای واقعیت کجاست؟ آیا می‌توانم لحظات قبل و اقدام به قتل را تصور کنم؟ همانجا بود که قصه در ذهنم شکل گرفت.

فیلم «سه روز و سه قتل» طراحی و اجرای کاملا متفاوتی دارد؛ وقتی ایده شکل‌گیری قصه در ذهن‌تان به وجود آمد برای رسیدن به این اجرا نقشه یا استوری برد داشتید؟ چون ممکن بود هر لحظه با موقعیت‌ها و احتمالات پیش‌بینی نشده مواجه شوید.

من در هر دو فیلمم علاقه‌مند بوده‌ام که تجربه متفاوتی را در سینما انجام دهم. در این دو فیلم به جای یک فیلمنامه کامل، ایده‌ای اصلی وجود دارد که باید با مجموعه‌ای از قراردادها به اجرا درآید. درست است که ما در این فیلم، چیزی به اسم فیلمنامه کامل نداریم اما تقریبا همه موقعیت‌ها و احتمالات کاملا پیش‌بینی شده بود و بر اساس هر احتمالی شکلی از اجرا را طراحی کرده بودیم. اما بازیگران در شکل اجرا کاملا آزاد بودند و فیلم از این منظر کاملا وابسته به لحظات بداهه بود که آنها شکل می‌دادند. من و تیم همراهم باید در همان لحظه فکر می‌کردیم که در قبال بداهه بازیگران کدام احتمال پیش‌بینی شده را انجام دهیم. ساختار و چارچوب اصلی در ذهنم شکل گرفته بود اما پیش‌بینی برای اتفاقات غیرمنتظره هم داشتیم و این نکته در تعاملی حاصل می‌شد که بین من و اجراگران رخ می‌داد.

اساسا بعضی از صحنه‌ها کاملا مشهود است که اتفاقات محصول شرایط است.

همان نکته‌ای که ابتدا اشاره کردم کار ما مثل بازی در زمین فوتبال است در زمین بازی هر کس بازی خودش را می‌کند اما نحوه رفتارش با دیگر بازیکنان و عکس‌العمل‌هایی که نشان می‌دهند، نتیجه بازی را تعیین می‌کند شما را به بازی تاریخی در جام جهانی ارجاع می‌دهم که زیدان با ضربه سر به سینه حریف ایتالیایی ضربه وارد می‌کند و بعد از زمین اخراج می‌شود و یکی از مهم‌ترین رفتار شاید غیراخلاقی از سوی یک بازیکن با اخلاق رخ می‌دهد. تماشاگران درباره درستی و نادرستی این رفتار حرف می‌زنند و واکنش نشان می‌دهند، روحیه تیم افت می‌کند و تیم می‌بازد. تمام این حرکات زیدان کنترل نشده بود. بنابراین در کنار همه پیش‌بینی‌ها، من و تیم همراهم منتظر وقوع یک رویداد و اتفاق هستیم.

بی‌اغراق بازی بازیگران در این فیلم نقاط قوت فیلم است، صبوری‌ای که در شرایط صعب و لحظات فیلم به خرج می‌دهند تا ری‌اکشن‌های همسو با لحظات که در خدمت قصه باشد، قابل توجه است.

ممکن است که در نگاه اول به نظر بیاید که مخاطب در فیلم سه روزو سه قتل با یک فیلم مستند روبه‌رو است و اتفاقات کنترل نشده باشد اما در واقع یک طراحی بزرگ برای هر بخش وجود دارد. ما زمان بسیاری صرف کردیم تا برای هر اتفاق طرحی داشته باشیم. بنابراین اگرچه فیلمنامه‌ای نوشته شده و مرتب و پیوسته نداریم ولی در حقیقت همچون کلاژی به همه‌ چیز فکر شده است. شانسی که داشتم با تیم خوب و بزرگی از بازیگران همکاری کردم که کاملا خودشان را در خدمت فیلم قرار داده بودند و می‌دانستند چطور بازی‌شان را در فیلم کنترل کنند. کار همه بازیگرانم(بهناز جعفری، حمید پورآذری، شادی کرم‌رودی، سونیا سنجری، میلاد رحیمی و سهند کبیری) درخور توجه است و فیلم بدون هر کدام از آنها سرنوشت دیگری پیدا می‌کرد.

از مشخصه‌های فیلم سه روزو سه قتل این است که گفت‌وگومحور است و چالش‌های قصه در گفت‌وگوها شکل می‌گیرد. این را هم از ابتدا در نظر داشتید؟

بله، فیلم متکی به کلمات است. بازیگران از این حیث کاملا آزاد گذاشته شده بودند و از آنها تقاضا کردم در مورد آنچه به ذهن‌شان می‌آید با هم گفت‌وگو کنند. اساسا یکی از ویژگی‌های ساختاری فیلم‌های تجربی کاربرد دوگانه زبان است. زبان در ترکیبی غیر از وظیفه اصلی یعنی انتقال مفاهیم استفاده می‌شود و شاید این مهم با استفاده از تکرارهای فراوان به دست می‌آید. اجراگران در این فیلم بارها و در طول ۹۰ دقیقه پیوسته درباره کشتن حرف می‌زنند. نوع برخوردی که با کلمات می‌شود، هجوآمیز و گاه بیهوده و طولانی و خالی از معنا به نظر می‌رسد. شاید به کنایه از این همه بحث‌های طولانی و تکراری در طول تاریخ که درباره کشتن شده ولی هیچ‌وقت از انگیزه و عمل کشتن کاسته نشده است.

صریح بگویم شاید این حجم از گفت‌وگو مخاطب را عصبانی کند؛ این پیش فرض برای شما وجود داشت؟

برداشت خودم هم همین نکته بود که ممکن است برای مخاطب آزاردهنده باشد و برای‌شان تحمل فیلم را سخت کند اما باید یادآوری کنم که تماشای فیلم تجربی معمولا دشوار است و این تجربه باید شکل می‌گرفت. اهمیت فیلم تجربی در شکل اجراست و من نمی‌توانستم به دلیل خوشایند مخاطب شکل اجرا را تغییر دهم. تغییر در شکل اجرا، آزادی اجراگران را تحت‌الشعاع قرار می‌داد.

از جهت دیگر گفت‌وگوی شخصیت‌ها با هم؛ جامعه‌ای را به ما نشان می‌دهد که آدم‌هایش در بعضی لحظات با هم اختلاف دارند یا نمی‌توانند دیالوگ رد و بدل کنند.

بله همه سعی ما این بود که موقعیت‌های این اجرا تناظری با واقعه اصلی ‌و جامعه پیدا کند و بتوانیم به لحظاتی از آن سه روزی که برای قاتل رخ داده، نزدیک شویم. زمانی که قتل‌های اصلی رخ داد نه دوربینی در کار بوده و نه امکان فیلمبرداری، کاری که این فیلم می‌کند، عناصری را در همان مکان کنار هم قرار می‌دهد تا امکان رصد و کشف دوباره آدم‌ها و موقعیت‌شان در آن سه روز فراهم شود.

یعنی لحظاتی مشابه رفتار واقعی از خودشان نشان می‌دهند؟

بله، به نظرم آنچه در فیلم می‌بینیم بدون آنکه قصدی برای بازسازی واقعه اصلی داشته باشیم در جاهایی کاملا نزدیک به اتفاق اصلی می‌شود. من می‌گویم انگار مماس با واقعه اصلی حرکت کرده‌ایم.

فیلم از لحظه‌ای که شروع می‌شود به فیلم‌های ترسناک هم پهلو می‌زند، موافقید؟

با فیلم‌های ترسناک فاصله دارد اما با توجه به موضوعی که دنبال می‌کند در ژانر معمایی و ترسناک هم قرار می‌گیرد. خودم هم بدم نمی‌آمد که نشانه‌های ژانر ‌ترسناک در آن دیده شود. الان هم نشانه‌هایی از آن سینما دارد مثل شکل، رنگ، نور و فضا. اما بهتر است بگویم که نشانه‌های سینمای تجربی دهه‌های نخست سینما را دارد. سیاه و سفید، تدوین، شکل کلاژی تصاویر و البته احساس ترس و قتل که معمولا در فیلم‌های آن زمان قابل مشاهده است اما در برابر ایجاد دلهره مقاومت کردم.

اما انتقادی به فیلم دارم در ابتدای فیلم می‌بینیم که قاتل مرد است ولی وقتی داستان شروع می‌شود نقش قاتل را باید خانم‌ها به عهده می‌گرفتند این کمی باعث تناقض نمی‌شد؟

همان ‌طور که گفتم هیچ اصراری برای بازسازی قتل‌های اصلی نداشتم. کار ما شبیه همان تصویر آرشیوی است که در آن می‌بینیم. پلیس صحنه جرم را بازسازی می‌کند و در آن یک سرباز وظیفه نقش مقتولان مرد و زن را بازی می‌کند. آنجا هم نقش‌ها عین واقعه اصلی نیست. در فیلم انتخاب قاتل چالش خود بازیگران فیلم بود. در واقع قراردادی با بازیگران وجود داشت که قاتل نقش اصلی فیلم خواهد بود و انتخاب نقش اصلی به عهده خودشان بود که قاتل را انتخاب کنند یعنی آنها با هم به این نتیجه می‌رسند که چه کسی می‌تواند، نقش قاتل را بر عهده بگیرد. هر کسی که جسارت بیشتر داشته باشد و تلاش بیشتری کند، می‌تواند قاتل باشد.

با توجه به نوع بازی حمید پورآذری اگر قاتل او انتخاب می‌شد، قابل باورتر نبود؟

من دخالتی نداشتم ولی پیش‌بینی‌هایی می‌کردم و علاقه‌مندی هم داشتم اما اینکه معادله چگونه شکل بگیرد و چطور در صحنه به مرحله اجرا درآید را به انتخاب خود بازیگران گذاشتم. به نظرم انتخاب نقش قاتل پارادوکس غریبی است. چرا باید افرادی برای به دست آوردن نقش قاتل تلاش کنند؟ در ظاهر ممکن است که نقش قاتل به حمید بیشتر شبیه بود ولی آنچه در فیلم رخ می‌دهد، خشونتی به مراتب سخت‌تر است که توسط جمع انجام می‌شود.

از این نکات گذشته فیلمبرداری فیلم هم بسیار قابل توجه است. یعنی بین صحنه واقعی و فیلمبرداری در نوسان است و باعث جذب مخاطب می‌شود. نظارت فیلمبرداری با شما بود؟

فیلمبرداری و شکل اجرا بخشی از استراتژی کارگردانی بود بنابراین از ابتدا درباره آن فکر کرده بودم. اما مدیریت آن را به دوست و همکارم داود ملک‌حسینی دادم. درباره نحوه فیلمبرداری این فیلم باید بگویم که در دو، سه لایه طراحی شده بود. نوع فیلمبرداری مبتنی بر این بود که در هر فضا چه شکلی و اجرایی باید دیده شود، آیا باید بخشی از ماجرای اصلی را دید؟ یا پشت صحنه را؟ یا هر دو را؟ ما با 10 دوربین، فیلمبرداری این فیلم را انجام دادیم. دو دوربین اصلی و متحرک و 8 دوربین ثابت. همان طور که گفتم فیلم‌های تجربی شدیدا به اجرا وابسته‌اند و خاص بودن این اجرا بخشی از چالش ما بود. شیوه صدابرداری هم مهم بود که هادی معنوی به خوبی از عهده آن برآمد و کار بسیار دشواری داشت. شاکله فیلم را اجرای آن شکل می‌دهد ما تمام تلاش خود را کردیم در یک محدوده سه روزه و در یک محیطی خاص با شکل فیلمبرداری خاص، شکل حضور خاص بازیگران خروجی درست و ویژه‌ای داشته باشد. با تاکید می‌گویم که تیم بسیار خوبی داشتم در واقع این شانس را داشتم که با آدم‌های خوب همکاری کنم. از آقای آرش شجاعی به عنوان سرمایه‌گذار تا آقای صانعی‌مقدم به عنوان تهیه‌کننده و نیما عباسپور به عنوان مجری طرح و همه همکارانم در تیم طراحی و تولید و اجرا ممنونم. در این فیلم تیم اجرا و همه بازیگران درجه یک بودند که ریسک کردند در این فیلم با من همکاری کنند.

روزنامه اعتماد

نظر شما