شناسهٔ خبر: 34665 - سرویس دیگر رسانه ها
نسخه قابل چاپ

چیزهایی که ادبیات ما را زمین‌گیر کرده‌

غلامحسن اولاد می‌گوید: ادبیات و شعر فخیم هزارساله ما زمین‌گیر شده و مردم ظرف سال‌های اخیر یک‌باره با کتاب قهر کرده‌اند.

به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایسنا؛ این شاعر پیشکسوت درباره موضوع انتشار کتاب با هزینه مولف اظهار کرد: شاید من یکی از نخستین افرادی در میان جرگه اهل قلم بوده‌ام که سال‌ها پیش طی مصاحبه‌های مختلف و پی‌در‌پی رسانه‌ای و مطبوعاتی فرضیه «همه نویسنده همه شاعر» را با شدیدترین لحن و دلایل متقن زیر سوال برده‌ام و گفته‌ام ۹۰ درصد این چیزها که چاپ می‌شود نه شعر است و نه داستان بلکه توهین به ادبیات است. کسانی که این کارها را چاپ می‌کنند ناشر نیستند بلکه تاجر هستند و بعد هم در هر فرصتی که دست می‌داد به افراد جویای نام و برخی از ناشران که پول می‌گیرند و کتاب می‌چاپند می‌تاختم.

264.jpg

او در ادامه اظهار کرد: همچنین مدیران فرهنگی کشور و مسوولان دست‌اندرکار را به تأمل فرامی‌خواندم و از آن‌ها می‌خواستم که در حوزه چاپ کتاب بخصوص شعر، این همه ریخت و پاش و ولخرجی نکنند که در درازمدت عواقب و عوارضی جبران‌ناپذیر دارد. اما انگار گوشی بدهکار نبود. خیلی‌ها به سودای شهرت دوست داشتند کاغذ‌های سفید را خط‌خطی کنند و یک‌شبه شاعر یا نویسنده‌ای نامدار شوند. بعضی از ناشران هم به بهانه گرفتن زیر بال و پر استعدادهای جوان و هنرمندان گمنام آماده بودند تا شاعران و نویسندگان کم‌مایه راه گم‌کرده خلق‌الساعه را از دست یکدیگر بقاپند و با هزینه گزاف بابت چاپی که از آن‌ها می‌گیرند انتشارات‌شان را بچرخانند.

 

اولاد گفت: دست‌اندرکاران فرهنگی کشور هم طبق معمول «احساس تکلیف» در نابغه‌پروری می‌کرده و می‌کنند و بدیهی و طبیعی بود که زیاد سخت نگیرند و هر چه زودتر مجوز آثار بی‌بدیل این جماعت را صادر کنند. نتیجه کار چنین شد که می‌بینید. در یک کلام شمارگان کتاب از پنج‌هزار جلد و سه‌هزار جلد به ۲۰۰ جلد رسید و مردم ظرف سال‌های اخیر یک‌باره با کتاب قهر کردند، چون از حجم انبوه کتاب‌ها و آثار چاپ‌شده سرخورده و گیج شده‌اند؛ کتاب‌هایی که به لحاظ محتوایی، هنری و اندیشگانی ارزش خواندن نداشت. اما آن روزها خیلی از منتقدان و به اصطلاح روشنفکران شمشیر انتقاد را بر گردن من گذاشتند که: «آقا بگذار هر کس هر چیز دلش خواست بنویسد در نهایت این غربال به دست تاریخ است که قضاوت می‌کند چه اثری ماندگار است و چه کاری ناپایدار». ظاهرا برای این آقایان از پا افتادن درختان ایستاده و از بین رفتن جنگل‌های سرسبز و به هدر رفتن نیروهای انسانی و انرژی‌های خلاق مردمی و هزاران چیز دیگر مهم نبوده و نیست.

 

او با بیان این‌که شهرت، پول و احساس تکلیف سه ضلع مثلثی بودند که ادبیات و شعر فخیم هزارساله ما را به این روز انداخته‌اند، ادامه داد: در ادامه سهل‌انگاری و ساده‌انگاری‌های عده‌ای سبب شد که کتاب زمین‌گیر شود و کتاب‌خوانان حرفه‌ای نیز از این همه شهرآشوبی و بی‌در و پیکری در حوزه نشر سرخورده شوند. من بر این باورم که علت اصلی بی‌تفاوتی و قهر اهل مطالعه از کتاب همین آشفته‌بازاری در حوزه فرهنگ و هنر بخصوص شعر است. این‌که بعضی‌ها گناه را بر گردن اینترنت و ماهواره و... می‌اندازند غیرمنصفانه است. مگر در اروپا و آمریکا و کشورهای دور و نزدیک و فقیر و غنی این چیزها نیست؟ مگر در ترکیه، پاکستان، تاجیکستان حتی افغانستان اینترنت و ماهواره پیدا نمی‌شود؟ می‌دانید شمارگان کتاب در تاجیکستان چند تا است؟ به ۳۰ هزار جلد هم می‌رسد.

 

اولاد اظهار کرد: در افغانستان جنگ‌زده هم تعداد تیراژ کتاب کمتر از ۱۰۰۰ نسخه نیست. تا آن‌جا که من سوال کرده‌ام و می‌دانم در این کشورهای کوچک شاعران روی پوست بزکوهی و گاومیش و برگ درخت گامبو و... چیز نمی‌نویسند. سروکارشان با دفتر و کتاب است ولی می‌دانند چه بخوانند و چه بنویسند. اما سال‌هاست که ما سوراخ دعا را گم کرده‌ایم. حالا دیگر تنها من نیستم که احساس خطر می‌کنم چند سال است که علاوه بر شاعران، نویسندگان و منتقدان، فریاد بسیاری از انتشاراتی‌ها هم درآمده است. در همین روزهای اخیر چند ناشر در مصاحبه‌ با ایسنا انتقادهایی کرده‌اند که شبیه حرف‌های همیشگی من است و از سوی دیگر هم شاعران تازه باخبر شده‌اند که مورد سوءاستفاده قرار گرفته‌اند و در اعتراض به بازی گرفتن خود به جان ناشران افتاده‌اند. برای نمونه مدیر یک انتشاراتی می‌گوید کتاب‌هایی که هزینه چاپ آن‌ها توسط مولف پرداخت می‌شود در حدی نیستند که بتواند به فرهنگ و سطح کتاب و کتاب‌خوانی جامعه کمک کنند و معمولا ۹۹ درصد این‌گونه کتاب‌ها با مشکل مواجه می‌شوند و هیچ دستاوردی ندارند.

 

این شاعر ادامه داد: دیگری می‌گوید ما تنها ۱۰۰ ناشر حرفه‌ای داریم که تنها ۵۰ ناشر واقعا کتاب چاپ می‌کنند و نمایشگاه کتاب تهران را برای نشان دادن عمق فاجعه مثال می‌زند و دیگری می‌گوید در طول سال ۲۰۰ و ۳۰۰ عنوان کتاب به دست آن‌ها می‌رسد که می‌توانند با گرفتن پول آن‌ها را منتشر کنند. اخیرا در میزگرد ایسنا آماری حدود ۵۰۰ میلیون تومان سوداندوزی از این روش اعلام شد، که اگر صحت داشته باشد این سوداندوزی وسوءاستفاده از بسترهای فرهنگی مایه تأسف است.

 

او همچنین بیان کرد: در ایجاد این وضعیت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، ناشران، نویسندگان و نشریاتی که به واسطه باندبازی و رفیق‌بازی و گروهی عمل کردن در اختیار این ناشران قرار گرفته‌اند و کتاب‌های بی‌کیفیت این ناشران را در بوق و کرنا می‌کنند مقصرند. در این زمینه شاید لازم است وزارت ارشاد به جای این‌که نگاه سیاسی بر روی اهلیت شاعر و نویسنده داشته باشد تاکید خود را بر سر این موضوع بگذارد که واقعا چند عنوان از کتاب‌هایی که در سال منتشر می‌شود، خواندنی و ماندنی است؛ نه این‌که برای این‌که نشان دهد در ایران به انتشار کتاب بها داده می‌شود سالانه آمار انتشار چند ده عنوان کتاب را اعلام کند. در حالت فعلی که کتاب‌های بی‌کیفیت از سوی ناشران تاجر منتشر می‌شود و با همدستی برخی از نشریات در جامعه تبلیغ می‌شود تنها استعدادهای واقعی شعر ما زیر سوال می‌رود و باعث می‌شود که آثار خوب در دست مولف بماند؛ چرا که در این جنگل انبوه بی‌انصافی، مولف واقعی گم می‌شود.

نظر شما