فرهنگ امروز؛
جنیست در ترجمه
لوئیس فون فلوتو[۱]
دانشگاه اُتاوا[۲]
ترجمه شیوا سروش کیا؛
جنسیت از منظر مفهومی و اصطلاحی به راههایی اشاره دارد که جنسیتهای متفاوت در بافتهای فرهنگی بر اساس زمان، مکان و گروههای مختلفی که افراد در آن زندگی میکنند به وجود میآید و این مفهوم از حیث طبقهبندی تحلیلی در اواخر سال ۱۹۸۰ وارد مطالعات ترجمه شد. پس از آن نیز تعدادی از کتابهای مهم (سایمن[۳] ۱۹۹۶، فلوتو ۱۹۹۷) و همچنین تعدادی مقاله مرتبط با جنسیت ظاهر شدند. در واقع این أمر در پی ظهور آن دسته از جریانهای فمینیسم آمد که در طی سالهای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ توسعه یافته بودند. اصطلاح «جنسیت» در طی دورهای از سال ۱۹۹۰ نیازمند معانی گستردهتری بود تا بتواند مسائل مربوط به فعالیتهای همجنسگرایی، نظریۀ کوئیر[۴] و ایدههای مرتبط با اشکال نامتعارف جنسیت را پوشش دهد. این جنبهها در حال حاضر نیز در پژوهشهای ترجمه از جمله موضوعات تحقیق هستند.
جنسیت و کاربرد آن در زبان
در مطالعات متعددی که از سال ۱۹۷۰ در علوم انسانی و اجتماعی انجام شده بود، این واقعیت که رابطهای بین جنسیت و کاربرد زبان وجود دارد مورد توجه قرار گرفت و همچنین روابط بین جنسیت و پیشینۀ تاریخی یا ادبی و همچنین محتوای جنسیتی دستگاه فلسفی، جامعه شناختی و یا سیاسی (به عنوان مثال، شرایطی که زبانهای بسیاری از اصطلاح «مرد» برای اشاره به «زن» استفاده میکنند) را نیز بررسی کرد.
مطالعات محدود بر روی زن و مرد به عنوان الگوهای اصلی جنسیت با ورود فعالیت همجنسگرایی و نظریۀ کوئیر گسترش یافت و در همان زمان نظراتی راجع به اشکال نامتعارف و غیرقطعی جنسیت با مفاهیمی قراردادی وارد بحث شد. از طرفی آن دسته از رویکردها که بیش از دو جنسیت را به رسمیت میشناختند و همچنین اشکال نامتعارف جنسیت هر دو اخیراً رشتۀ مطالعات ترجمه را دستخوش تغییراتی کردهاند.
پرسشهای مربوط به جنسیت در پژوهشهای ترجمه به روشهای مختلفی از جمله روشهای زیر به کار گرفته میشود:
با تمرکز بر جنسیت به عنوان مقولهای اجتماعی-سیاسی در تجزیه و تحلیل در مقیاس کوچک ترجمه، با در نظر گرفتن پدیدههایی مانند تولید، نقد، تبادل، و پیشینۀ آثار، نویسندگان و مترجمان
با بررسی مسائل مربوط به جنسیت به مثابۀ بستر تعاملات زیباییشناختی/ ادبی یا سیاسی، با تجزیه و تحلیل در مقیاس کوچک از متون ترجمه شده
با به وجود آمدن پرسشهای نظریتر و مرتبط که به خود عمل ترجمه توجه میکند و یا از آن نشئت گرفته میشود
جنسیت در تجزیه و تحلیلی در سطحی کلان از ترجمه
در تجزیۀ محدود از متون ترجمه شده، تمرکز بر جنسیت به اثری اصلاحشده و جامع انجامید که عمدتاً از آنجا به ذهنها خطور کرد که مشاهده شد جنس زن و دیگر «اقلیتهای جنسیتی» از تاریخ ادبی و زبانشناسی فرهنگهای جهان محروم شدهاند و یا به طور منفی در آنها ظاهر گشتهاند. نگرشی کلی نسبت به جنسیت، بستری را برای محققان فراهم میسازد تا بتوانند متون تاریخی، ترجمۀ آنها، نویسندگان، مترجمان، متون اجتماعی-سیاسی و اثرات و نتایج آنها را دوباره ارزیابی کنند. تجزیه و تحلیل در مقیاس کوچک به منظور بررسی تأثیرات جنسیت بر ترجمه در مقیاس بزرگی از جامعه، موضوعاتی همچون مترجمان و نویسندگان زن در دورۀ رنسانس انگلستان، ترجمۀ متون همجنسگرایی در قرن هجدهم در روسیه یا ترجمۀ مترجمان زن از متون علمی در سال ۱۷۰۰ را مورد مطالعه قرار داده است.
بازبینی «متون فرهنگی مهم» همچون کتاب مقدس یا قرآن که با نگاهی به آگاهی جنسیتی عصر حاضر همراه بوده است، یکی از زمینههای مهم پژوهش در نظر گرفته میشود: نقدهای فمینیستی و بازترجمههای قسمتهایی از کتاب مقدس در چندین زبان اروپایی از اواخر سال ۱۹۷۰ ظاهر شدند و تمرکز آنها بر «زبان جنسیتی خنثی[۵]» بود که به طور مستقیم زنها را در گروهی خاص در نظر میگرفت و آنها را در متون خودشان به رسمیت میشناخت. هم اکنون قرآن توجهات را به خود جلب میکند (دیب[۶] ۲۰۰۹) و از طرفی مطالعات بر روی کتاب مقدس به عنوان متنی ترجمهشده نشان داده است که به طور کلی ترجمهها نگرشهای مسیحیت را در طول قرنها علیه زنان سختتر و مصممتر کرده است و این متون کهن را طوری تفسیر کرده است که زنان را عامل و ریشۀ شر و بدی (کوورساک[۷] ۱۹۹۲) و یا نمایانگر افرادی غیر قابل اعتماد و ناتوان (استانتون[۸] ۱۹۸۵) توصیف میکند و جنس مذکر را در نقش و نمادی از خدای مذکر به نمایش میگذارد. دگرترجمههایی از کتاب مقدس در اواخر قرن بیستم، بحثها و تغییرات ضد و نقیضی را در کلیساها و جوامع مشخصی به راه انداخت و همچنین منجر به واکنش تندی از واتیکان[۹] شد که کتاب لیترجیام آثنتیکم[۱۰](۲۰۰۱) را منتشر کرد که در آن قوانین چگونه ترجمه کردن متون مقدس را به بیانی ساده توضیح میداد.
مطالعات جنسیت محور از دیگر ادبیات ترجمه شده موفق به پوشش دادن حوزهای گسترده شده است: از پیگیری کار مترجمان ناپیدای زن در دوره پس از رنسانس انگلستان، فرانسه یا آلمان یا در استعمار آنها و یا در چین و کرۀ معاصر استفاده شد تا آثاری از نویسندگان زن فراموششده و یا نادیدهگرفتهشدهای از زمان گذشته یا از بسیاری از فرهنگهای دیگر کشف و ترجمه شود. از جمله آنها میتوان نویسندگان زن طرفدار الغای بردهداری قرنهای ۱۸ و ۱۹ فرانسه (کادیش[۱۱]و ماساردیر-کنی[۱۲] ۱۹۹۴) و مترجمان زن (دلیسل[۱۳] ۲۰۰۲) را نام برد. تاریخنگاری ادبی فمینیستی که زمینهساز چنین آثاری بوده است، نشان میدهد که موسسات ادبی و علمی، مترجمان و نویسندگان زن را نادیده گرفتهاند و از این طریق فرهنگها و جوامع را از نظرها و عقاید بخش مهم اما همچنان به حاشیهرانده شدۀ جامعه محروم ساختهاند. آثاری مشابه در حال حاضر با در نظر گرفتن همجنسگرایان و جنسیتهای هنجارستیز در ترجمه در جریان است.
نزاع بر سر معنی که در ترجمه اتفاق میافتد، همواره با جنسیت قابل درک است. این موضوع گاهی اوقات حتی بارزتر میشود، برای مثال، در وضعیتی که ترجمه بین کشورهای در حال توسعه و غرب اتفاق میافتد یعنی جایی که تفاوتهای قدرت و تاریخ استعماری نیز درگیر هستند این مسئله واضحتر میشود. اثرهایی که جنسیتها را در این حوزه ترکیب میکنند به نگرشهای «امپریالیستی» از فمینیسم غربی پرداختهاند که گروهها و قضاوتهایشان را در ترجمۀ متون نویسندگانی از کشورهای در حال توسعه در نظر گرفته و بر این اساس تغییراتی را اعمال کردهاند (اسپیواک[۱۴] ۱۹۹۲).
۳- جنسیت در تجزیه و تحلیلی در سطحی خرد از ترجمه
جنسیت به عنوان ذرهبینی برای تجزیهای در سطح خرد در ترجمههای انفرادی استفاده میشود و بر جزئیاتی از زبان تمرکز میکند که ممکن است جنبههای جنسیتی کاربرد زبان را پنهان و یا بازتاب کند. چنین جلوههای گفتمانی از جنسیت میتواند ترجمهها را به شدت به چالش بکشد و مطالعات تحلیلی در سطح خردی دربارۀ حال و هوای ادبی ترجمۀ فرهنگ را فراهم سازد و بازخوانیهای ازشمندی را از نویسندگان «مهم» پیشنهاد دهد. همچنین میتواند ارتباط بین نویسنده و مترجمان همان متن را جستجو کند و نویسندگان، مترجمان و محققان را در نزایی سهگوش بر سر قدرت برای تعبیر و تعیین معنا قرار دهد. در تجزیۀ ترجمههایی از نویسندگان «مهم»، آثار تعدادی از نویسندگان زن بررسی شده است و این مسئله در جنبش فمینیسم أمری مهم تلقی میشود. اگرچه این موردها شامل سافو[۱۵] در انگلیسی، مری وول اِستوِنکِرافت[۱۶] در آلمانی و سیمون دوبووٌآر[۱۷] است اما تنها محدود به این سه مورد نمیشود. مورد بووُآر در ترجمۀ انگلیسی، مثالهای زیادی از سانسور ادبی و ادراکی را که به طور عمد انجام میشود (سایمن[۱۸] ۱۹۸۳) ارائه داده است و همین أمر افکار او را سطحی و منحرف کرده است و باعث شده است که اثر او مغشوش شده و به شکلی قراردادی، مردسالانه و ناخوشایند به نظر آید.
مطالعات بر روابط بین نویسندهای خاص و مترجمانش تأثیری قابلتوجه در فرضیهسازی روابط بین جنسیت و ترجمه داشته است: نیکول براسارد[۱۹]، نویسندهای کبکی در نثر و نظم سبک پیشرو و موجد تجربی است که با اثر خود باعث شد جنسیت از اواخر قرن ۱۹۷۰ در زبان اهمیتی خاص پیدا کند و هدف او تمرکز بر ترجمۀ فمینیستی در دهۀ ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ بوده است. نوشتههای او به دهها زبان ترجمه شده است؛ بنابراین او مشکلی که هر نویسندۀ زنی با آن روبهرو میشود را بارها و بارها مطرح کرده است: برای مثال، او به جنبههای ناهنجار جنسیت در زبانهای متعارف که بر ضد او به عنوان نویسندهای زن به کار میآیند، اشاره کرده است. اثر براسارد مانند بسیاری از آثار تجربی دیگر نویسندگان زن قرن بیستم، این زبان متعارف را تضعیف میکند و اشکال تجربی را برای نویسندگان زن در الویت استفاده قرار میدهد. ترجمههای این اشکال جدید مانند تفسیرها و ملاحظات نظری که مترجمان در پاسخ به پرسشهای مطرح شده در چالشهای ترجمۀ چنین آثاری ایجاد کردهاند، در زمان معاصر به پیکرهای اساسی و مهمی تبدیل شده است (گودارد[۲۰] ۱۹۸۳، دِ لوتبینیری-هاروود[۲۱] ۱۹۹۲، فلوتو[۲۲] ۲۰۰۴). این پیکرهها تفکرات و مطالعات را در مداخلۀ عمدی مترجم با تکیه بر علتهای سیاستهای هویت شخصی گسترش میدهد. چنین افکاری همچنین بر آثاری از ترجمهها و نوشتههای همجنسگرایی دلالت دارد که نوعی خاص از کاربرد زبان به نام «اردوگاهی[۲۳]» را در نوشتههای انگلیسی نشان میدهد و به عنوان «حرکات نمایشی فراجنسیتی» (هاروی[۲۴] ۱۹۹۸) توصیف میشود و از فعالیتهای خودشناسی همجنسگرایی نشئت گرفته میشود و به آنها اشاره دارد. مطالعات ترجمۀ این زبان نوین و کدگذاریشده به زمان و متن سیاسی و اجتماعی-فرهنگی دیگر به احتمالی از هویت همجنسگرایی در زبان اشاره میکند و همچنین نشان میدهد که تا چه حد در جوامع مختلف به این بحث پرداخته میشود.
۴- پرسشهای مرتبط
پرسشها راجع به معنا، ارائه اطلاعات درست و یا نادرست و تخصیص، تنها جنبۀ فرهنگی و سیاسی ندارند بلکه جنبۀ نظری نیز دارند. تمرکز بر جنسیت در ترجمه به بسیاری از نگرانیهای مربوطه دامن زده است. بعضی از این پرسشها و نگرانیها از این قرارند:
رابطۀ میان وابستگیهای جنسیتی نویسنده و ترجمه: آیا مردها میتوانند متون مربوط به زنها را ترجمه کنند و یا آیا زنها میتوانند متون مربوط به مردها را ترجمه کنند؟ آیا لازم است که مترجم همجنسگرا باشد تا بتواند متون نویسندگان همجنسگرا را با موفقیت ترجمه کند؟ چگونه مترجمان زن در گذشته آثار مترجمان مرد را با موفقیت ترجمه کردهاند؟ چگونه مسائل مربوط به جنسیت، آثار مترجمان و نویسندگان مرد را تحت تأثیر قرار داده است؟
ترجمۀ فمینیستی به عنوان رویکرد و حالتی خاص به متن (گُدار[۲۵]۱۹۹۰، فلوتو ۱۹۹۱): سیاستهای فرهنگی و ادبی عصر حاضر تا چه میزان میتواند و یا باید به مترجمان و توجیهات سیاسی آنها آزادی دهد تا بتوانند خودشان را مداخلهگران خلاق در نظر گرفته و نمایش دهند؟ اخلاقیات در ترجمۀ مداخلهگرایانه تحت لوای سیاستهای جنسیتی به چه مواردی اشاره دارند؟
استعارههای جنسیتی دربارۀ ترجمه: چگونه جنبههای جنسیتی زبانها، درک جامعه از روابط جنسیتی را شکل داده و آن را بازتاب میکند؟ چگونه جنبههای جنسیتی زبانها این موضوع را با درک جامعه از ترجمه مرتبط میسازد؟ چگونه نقش قدرتهای درگیر در انتقال متن، روابط بین دوجنسیت و یا میان جنسیتها را آشکار میسازد؟ (چمبرلین[۲۶] ۱۹۸۸/۲۰۰۰). چگونه این استعارهها کاربردهای ترجمه و تجارب خوانندگان، ناشران، نویسندگان و مترجمان را شکل میدهد؟
جنسیت و تحلیل روانی آن به عنوان راهی برای فهم و قاعدهمند کردن نظریههای ترجمه: چگونه نظریههای فروید[۲۷] و لکان[۲۸] که علاقه به جنس مرد را به عنوان معیاری در نظر گرفتهاند، مفهوم ترجمه را تحت تأثیر قرار داده است؟ و چگونه بازبینیهای فمینیستی از این نظریهها با کمک روانکاوانی همچون لوس ایریگاره[۲۹] یا براشا اتینگر[۳۰] فهم از ترجمه را بازبینی میکنند (فلوتو ۲۰۰۹)؟
تفاوتهای موجود بین گروه موسوم به «اقلیتهای جنسیتی» شامل وابستگیهای زنها یا جیبیالتی[۳۱] (دگرباشان جنسی) است: محدودیتهای عینی و ادراکی از ملاحظۀ چنین گروههایی که دارای وجودهایی همگن هستند و در بافتهایی خاص در ترجمه خوب نشان داده نمیشوند، کدامها هستند؟ تا چه اندازه تفاوتهای تمایزدهنده در این گروهها به علت عاملهایی همچون طبقات اجتماعی، نژاد، قومیت، ایدئولوژی و سایرین در گفتمانهای شکلدهندۀ هویت در مورد جنسیت و ترجمه تأثیرگذار هستند؟
جنسیت به عنوان نوعی مشخصۀ رفتاری استدلال شده است و ترجمه اغلب به عنوان «عملکرد» توصیف شده است. چطور این تشابه میتواند در همپوشانی مداوم اصطلاحات انگلیسی دربردارنده پیشوند «trans[۳۲]»، Translation[۳۳]، Transgender[۳۴] و Transnational[۳۵]» مورد استفاده و بسط بیشتر قرار گیرد؟
منابع:
Chamberlain, Lori. [۱۹۸۸] ۲۰۰۴. “Gender and the Metaphorics of Translation.” Signs ۱۳ (۳): ۴۵۴–۴۷۲; republished in The Translation Studies Reader, ۲nd edition, Lawrence Venuti (ed.), ۳۰۶–۳۲۲. London & New York: Routledge.
De Lotbinière-Harwood, Suzanne. ۱۹۹۲. Rebelle et infidèle. La traduction comme ré-écriture au féminin. The Body Bilingual, Montreal & Toronto: Les éditions du remue-ménage/The Women’s Press.
Delisle, Jean (ed.). ۲۰۰۲. Portraits de traductrices. Ottawa: University of Ottawa Press.
Dib, Akila Naima. ۲۰۰۹. D’un Islam textuel vers un islam contextuel: la traduction du Coran et la construction de l’image de la femme. Ottawa: University of Ottawa Press.
Flotow, Luise von. ۱۹۹۱. “Feminist Translation: Contexts, Practices, Theories.” TTR ۴ (۲): ۶۹–۸۴.
Flotow, Luise von. ۱۹۹۷. Translation and Gender. Translating in the ‘Era of Feminism’. Manchester & Ottawa: St. Jerome Publishing & University of Ottawa Press.
Flotow, Luise von. ۲۰۰۴. “Sacrificing Sense to Sound: Mimetic Translation and Feminist Writing.” Bucknell Review ۲, ۲۰۰۴, ۹۱–۱۰۶.
Flotow, Luise von. ۲۰۰۹. “Contested Gender in Translation: Intersectionality and Metramorphics.” Palimpsestes ۲۲: ۲۴۵–۲۵۵.
Godard, Barbara. ۱۹۹۰. “Theorizing Feminist Discourse/Translation.” In Translation, History, Culture, Susan Bassnett & Andre Lefevere (eds), ۸۷–۹۶. London: Pinter Publishers.
Harvey, Keith. ۱۹۹۸. “Translating Camp Talk: Gay Identities and Cultural Transfer.” The Translator ۴ (۲): ۲۹۵–۳۲۰.
Kadish, Doris & Françoise Massardier-Kenney (eds). ۱۹۹۴. Translating Slavery. Gender and Race in French Women’s Writing, ۱۷۸۳–۱۸۲۳. Kent, OH: Kent State University Press.
Korsak, Mary Phil. ۱۹۹۲. At the Start. Genesis Made New. A Translation of the Hebrew Text. New York: Doubleday.
Simon, Sherry. ۱۹۹۶. Translation and Gender. The Politics of Cultural Transmission. London & New York: Routledge.
Simons, Margaret. ۱۹۸۳. “The Silencing of Simone de Beauvoir: Guess What’s Missing from The Second Sex.” Women’s Studies International Forum ۶ (۵): ۵۵۹–۵۶۴.
Spivak, Gayatri. ۱۹۹۲. “The Politics of Translation.” In Destabilizing Theory, Michele Barrett & Anne Phillips (eds), ۱۷۷–۲۰۰. Stanford, CA: Stanford University Press.
Stanton, Elizabeth Cady. ۱۹۸۵. The Woman’s Bible. Introduction by Dale Spender, re-printed. Edinburgh: Polygon Books.
[۱] Luise von Flotow
[۲] Ottawa
[۳] Simon
[۴] Queer
[۵] زبانی که از کلمات خاص جنسیتی استفاده نمیکند و بیشتر از کلمات خنثی و بیطرف در اشاره به جنسیت استفاده میکند (ترجمه شده از ویکیپدیا و فرهنگ لغت آنلاین The Free Dictionary).
[۶] Dib
[۷] korsak
[۸] Stanton
[۹] Vatican
[۱۰] Liturgiam Authenticam
[۱۱] Kadish
[۱۲] Massardier-Kenney
[۱۳] Delisle
[۱۴] Spivak
[۱۵] Sappho
[۱۶] Mary Wollstonecraft
[۱۷] Simone de Beauvoir
[۱۸] Simon
[۱۹] Nicole Brossard
[۲۰] Godard
[۲۱] De Lotbinière-Harwood
[۲۲] Flotow
[۲۳] camp
[۲۴] Harvey
[۲۵] Godard
[۲۶] Chamberlain
[۲۷] Freud
[۲۸] Lacan
[۲۹] Luce Irigaray
[۳۰]Bracha Ettinger
[۳۱] GBLT [Gay, Bi-sexual, Lesbian, Transsexual]
[۳۲] ترا (تغییر از وضعیت و شکلی به وضعیت و شکل دیگری)
[۳۳] ترجمه
[۳۴] تغییر جنسیت
[۳۵] چندملیتی
منبع : سایت دایره المعارف بزرگ اسلامی
نظر شما