به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ سید جواد میری، عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در گفتوگویی از انتشار کتاب «نگاهی دوباره مالکوم ایکس: متفکر خیابانی در برابر متفکر آکادمیک» خبر داد و گفت: این کتاب به همت انتشارات universiti press روانه بازار کتاب در مریلند آمریکا شده است.
وی در تشریح بیشتر این کتاب با بیان اینکه به صورت کلی میتوان اندیشمندان را به دو گروه عمده تقسیم کرد، افزود: نخست اندیشمندانی که نظام معرفتی آنها مبتنی بر دیسیپلین(رشته رشتهای دیدن) است و در آکادمیهای امروز در حوزههایی تخصص ویژه دارند مثلاً مردمشناسی، روانشناسی و... که بر مبنای همین تخصصی دیدن، عالم و مسائل انسانی را به صورت حوزهای مشخصی میبینند که با مرزهایی از هم منفک شدهاند. دوم اندیشمندانی که ممکن است صبغه آکادمی داشته یا نداشته باشند اما از منظری به مسائل انسانی و اجتماعی نظر میکنند.
نقد نظریههای نژادپرستی به مالکوم ایکس
عضو هیات علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی با بیان اینکه یکی از افرادی که کمتر در حوزه نظریههای اجتماعی بدان پرداخته شده، مالکوم ایکس است که در جریان غالب نظریههای اجتماعی مطرح نیست، افزود: در اروپا و آمریکا دلیل عمده آن، دیسیپلینر نبودن قلم اوست. در ایران هم معمولاً در حوزه علوم انسانی به اندیشمندانی خارج از مرزهای جهان اسلام اقبال میشود که توسط خود غربیها هم مهم است، مثلاً گیدنز، کانت و... بنابراین مالکوم ایکس در این نظام معرفتی جایگاه ویژهای ندارد.
به گفته میری، بسیاری از سیاهپوستان آمریکایی یا حتی برخی نظریهپردازان اروپایی که تحت تأثیر فانون بودند و نظریههای پسااستعماری برایشان مهم بود، از منظر نقد نظریههای نژاد پرستی به مالکوم ایکس نظر کردند و اتفاقاً به قابلیتهای زیاد گفتمان معرفتی او پی بردند، اما این نگاه و قرائت یک اشکال عمده دارد زیرا منظومه فکری او را منظری نژادمحور تقلیل داده و سایر ابعاد او از جمله نگاه ویژه او به دین که متفاوت از نگاه هابرماس و گیدنز است و همچنین نقد او به نظام سرمایهداری که با نگاه نژادپرستانه نیز مرتبط است را نادیده گرفتند.
این استاد جامعهشناسی با تاکید بر اینکه اگر بخواهیم منظومههای فکری اندیشمندان را خارج از مرزهای گفتمانی غربی بازخوانی کنیم و با میراث فرهنگی و اندیشهای خودمان ارتباط برقرار کنیم، نیازمند خوانش آلترناتیو هستیم، گفت: خوانش ما از مالکوم ایکس، قرائتی آلترناتیو است. مالکوم ایکس نگاهی بسیار انتقادی به حاکمیت سفیدپوستان در آمریکا داشت و به تدریج پس از مسلمان شدن، نگاه انتقادی خویش را در چهارچوبی مفهومی مطرح کرد.
«مالکیت» محور اصلی تمام انقلابهاست
میری افزود: مالکوم ایکس معتقد بود که با نگاه به تاریخ سیاهپوستان در آمریکا به نکاتی بسیار جالب میتوان دست یافت. یکی از روایاتی که وی مطرح میسازد، ما را در خلق مفاهیمی در این پژوهش میتواند یاری دهد. او میگوید هنگامی که آمریکاییها به آفریقا رفته و سیاهپوستان را به اسارت و بردگی در آوردند و با خود به سرزمین جدید (آمریکا) آوردند، بردگان دو گروه شدند: “House Negro” و “Field Negro”، برده خانگی و بردهای که در مزارع کار میکند. اگرچه در شرایط سیاسی، اجتماعی و... حقوق و هویتی برای “Field Negro” تعریف نمیشد، اما او در ذهن و ضمیر جان خویش، شخصیت و هویتی داشت، که در صورت فراهم شدن فضا و شرایط اجتماعی و سیاسی، خود را بروز میداد. کما اینکه بارها در تاریخ آمریکا شاهد آن بودهایم.
وی با بیان اینکه در سال ۱۹۶۰، مالکوم ایکس برای تبیین وضعیت سیاهپوستان در مبارزه علیه نژادپرستی، از این دو مفهوم بهره جست، افزود: وی معتقد بود تمامی انقلابها یک محور اصلی دارند و آن «مالکیت» است. او میگفت در انقلابی که سیاهپوستان برپا کردهاند، باید استقلال خود را اعلام کرده و صاحب سرزمینی مستقل شوند تا از آمریکا جدا شوند. در مقابل این ایده، سیاهپوستان به دو گروه تقسیم شدند. گروه اول معتقد بودند کجا برویم در حالی که میتوانیم راحت در کنار ارباب خویش زندگی کنیم؟ اینجا کشور ما است و نظام سرمایهداری درست کردهایم. مالکوم ایکس میگوید کدام نظام سرمایهداری و کدام رئیس جمهوری؟ حقیقت این است که در این مملکت هیچ حقوقی نخواهید داشت. او معتقد است این گروه، همانها هستند که هویت خود را در ذیل هویت ارباب تعریف کردهاند و ذهنیتی مستقل ندارند. اما گروه دوم که برای این استقلال مبارزه میکنند، وارثان سیاهپوستانی هستند که در مزارع کار میکردند و برای خود هویتی مستقل قائل بودند و در انتظار فرصتی برای رهایی بودند. اکنون که این فضا فراهم شده است، هویت خود و خویشتن آزاده خویش را توانستند به منصه ظهور برسانند.
به گفته میری، با بازخوانی این روایت و بهره جستن از مفاهیم بسیار پیشروی مالکوم ایکس یعنی “House Negro” و “Field Negro”، از دو مفهوم با عنوان “House Mentality” و “Field Mentality” سخن خواهیم گفت. به عبارتی از دو نوع ذهنیت میتوان سخن راند: ذهنیت آزاده و ذهنیت بردهوار.
مفهومسازی مدرنیته در ذیل اندیشه و ذهنیت غربی
این استاد جامعهشناسی با اشاره به اینکه با نگاهی گذرا به تاریخ تجدد در ایران و رویارویی با غرب، در مییابیم که مدرنیته در ذیل اندیشه و ذهنیت غربی مفهومسازی شده است، گفت: در حالی که مدرنیته یک مفهوم جهانشمول است، زیرا نوآوری و ابداع، صفت مایملک اروپا و غرب نیست، بلکه صفتی است که در تمامی انسانها وجود دارد و در مقتضیات مختلف خود را عیان میسازد. اگر این نگاه را در ذیل نگاه و ذهنیت یوروسنتریک تعریف کنیم، ـ کما اینکه قرائتهای تجدد در ایران به گونهای در ذیل نگاه غربی است ـ به House Mentality (ذهنیت بردهوار) دچار شدهایم.
وی تاکید کرد: تنها با نگاه «میدانمحور» است که میتوان از قفس آهنین نگاه یوروسنتریک بیرون آمد. برای این امر، به مفاهیم و چشماندازهایی نیاز داریم که در ذیل نگاه غربی و تفکر یوروسنتریک تعریف و تبیین نشده باشند. پرسش اینجاست که آیا امکان دارد از یوغ این نگاه بیرون آمده و به گونهای دیگر به جهان هستی و رابطه خود در دنیای امروز بنگریم؟ در پاسخ به این پرسش، گروهی معتقدند که چنین امکانی وجود ندارد و هرگز قادر نخواهیم بود بیرون از جهان یوروسنتریکی خود را تفسیر کنیم. برخی دیگر نگاهی بنیادگرایانه به مسئله دارند که نمود بسیار سلبی آن، نگاه تروریستی القاعده است. اینان معتقدند که باید تا بن دندان خویش را مجهز کرده و به مبارزات نظامی و انتحاری دست زد تا آنان را نابود ساخته و خود بر نظام بینالملل مسلط شویم. در تمامی تفکرات منتسب به بنیادگراها، نگاه ابزارگرایانه و تکیه بر «سلطه» به چشم میخورد. اما قائلین به نگاه سوم معتقدند که حداقل، به صورت ذهنی و اندیشهای این امکان وجود دارد، اما برای بازیابی آن به لنگرگاههایی نیاز داریم.
با نگاه هگلی از یوغ تفکر یوروسنتریک بیرون نمیآییم
میری یادآور شد: یکی از این لنگرگاهها، تاریخ اندیشه ما است. اینجاست که با نگاهی «میدانمحور»، قادر خواهیم بود از سنن و میراث اندیشهای خود بهره جوییم. اگر ذهنیت و بینش ما، “House Mentality” (ذهنیت بردهوار) نباشد و در ذیل نگاه یوروسنتریک تعریف نگردد، قادر به ایجاد فضاهای نوین اندیشهای خواهیم بود. تعریف آفاق و چشماندازها در ذیل نگاه اروپا محورانه، نگاهی عبث و بیهوده است. هرگز با نگاه هگلی و نظیر آن، از یوغ تفکر یوروسنتریک بیرون نخواهیم آمد، بلکه باید پیش از داد و ستد فکری، «خودی» داشته باشیم. به زبان اقبال، این «خود» باید اصالت داشته باشد و آن اصالت نژادپرستانه نیست، بلکه باید در تاریخ تعریف شده باشد و امتداد تاریخی داشته باشد. به صورت خلقالساعه نمیتوان این خود را ایجاد کرد.
وی در پایان سخنانش با بیان اینکه مالکوم ایکس معتقد بود بردگان «میدانمحور»، با وجود تمام سختیها و مرارتها، نگاهی تقابلی داشتند و میدانستند که هویتشان در ذیل هویت ارباب تعریف نمیشود، گفت: با این باور قوی بود که توانستند از قفس آهنین بیرون آیند. از این روایت به عنوان استعارهای بهره میجویم و معتقدم که اگر بینش و نگاه خودی را در ذهنیت خویش زنده کنیم و با تاریخ اندیشه حکمی خود ارتباط برقرار کنیم، ذهنیتی میدانمحور خواهیم داشت.
کتاب «نگاهی دوباره مالکوم ایکس: متفکر خیابانی در برابر متفکر آکادمیک» نوشته سید جواد میری با شمارگان هزار نسخه در ۱۰۰ صفحه و با بهای ۲۵ دلار منتشر شده است.
نظر شما