شناسهٔ خبر: 44041 - سرویس اندیشه
نسخه قابل چاپ

درآمدی بر پرسش از «شرایط امکان» مطالعات روان‌کاوی در ایران (۲)؛

گشودن دروازه‌های «دنیای جدید»

فروید ترجمه‌ی استریچی تا اطلاع ثانوی همچنان اصلی‌ترین دستگیر ما در ایران در مسیر درک نظریه‌ی فرویدی‌ است. این به وضوح نشانمان می‌دهد چگونه طرح این پرسش که فروید را چگونه و با چه زبانی باید فهم/تفسیر/ترجمه کنیم به نتیجه‌ای منجر شد که تأثیری دیرپا و شاید نازدودنی بر گسترش روان‌کاوی و طرز تلقی نسبت به آن در بخش عمده‌ای از جامعه‌ی علمی گذارد. اهمیت همین پرسش است که تمامی این داستان را به وضعیت و مشکل امروز ما مرتبط می‌سازد: مشکل موضع ما نسبت به فهم/تفسیر/ترجمه‌ی فروید!

فرهنگ امروز/ مجتبی آل سیدان:

 

انتشار ترجمه‌ی مجموعه‌ی کامل آثار فروید به زبان انگلیسی در ۲۴ جلد سرانجام در سال ۱۹۶۶ به پایان رسید؛[i] این مجموعه که ویرایش استاندارد خوانده می‌شود و به سرویراستاری جیمز استریچی[ii] به بار نشست پیش از هر چیز از حیث ویراستاری و معیارهای چاپ و نشر شاهکاری برجسته محسوب می‌گردد. کتاب دارای نمایه‌ی مفهومی و ارجاعات متقابل دقیق و گسترده‌ایست که مشابهش حتی در چاپ آلمانی آثار فروید هم دیده نمی‌شود. ویراستار در ابتدای هر مقاله و هر بخش کتاب در پیشگفتاری به شکلی منظم و نظام‌مند، تاریخچه و سابقه‌ی مفاهیم مندرج در آن جستار را بررسی نموده است؛ تمامی این‌ها به علاوه‌ی تبویب دقیق تاریخی آثار، ویرایش استاندارد را پدیده‌ای منحصربه‌فرد در جهان روان‌کاوی ساخته است.

اما چاپ این مجموعه از ابتدا فریادهای اعتراضی زیادی در میان روان‌کاوان و محققان برانگیخت. تا امروز مقالات بسیار و حتی کتاب‌هایی مشخصاً در انتقاد به ترجمه‌ی استریچی و یارانش نوشته شده است؛ و البته مقالات بسیاری در حمایت و پاسداشت آن. [iii] عمده‌ی این انتقادات به انتخاب‌ برخی معادل‌ها در برابر ترمینولوژی فروید برمی‌گردند. به جرأت می‌توان گفت که هیچ اصطلاح فنی مهمی در آثار فروید نیست که معادل انگلیسی آن از تیغ انتقاد مصون مانده و مورد اجماع قرار گرفته باشد؛[iv] اما در مبحث امروز این جنس انتقادات محل توجه ما نیستند. انتشار ویرایش استاندارد رخدادی مهم‌تر از صرف ترجمه‌ی آثار یک نویسنده بود. ترجمه‌ی مجموعه‌ی کامل آثار فروید به زبان انگلیسی بیش از هر چیز «پروژه‌ای» بود که در پاسخ به این پرسش به راه افتاد: «فروید را چگونه باید فهمید؟» پس لازم است برای مشاهده و بررسی ماهیت آن پرسش و این پاسخ و عواقب و تالی‌های دوران‌ساز راهبردهای انتخابی به آن فرایندها و سوانحی رجوع کنیم که به چاپ ویرایش استاندارد منتهی گشتند.

در ۲۸ سمپتامبر ۱۹۳۹، درست چند روز پس از تدفین پرفسور زیگموند فروید، ارنست جونز[v] که از حلقه‌ی حواریون مقرب به پدر روان‌کاوی و به نوعی نماینده‌ی وی در جهان انگلوساکسون بود در نامه‌ای به جیمز استریچی که پیش از این چند مقاله از فروید را ترجمه کرده بود و با همسرش مدتی در وین با فروید در ارتباط بودند،[vi] از وی برای ترجمه‌ی تمامی آثار بنیان‌گذار روان‌کاوی دعوت به همکاری کرد. جونز دلایلی را برای این پیشنهاد برشمرده بود: تنها این کار می‌توانست ادای دِینی ارزشمند به استاد باشد؛ از طرف دیگر، حفظ ویرایشی نهایی برای نسل‌های آینده ضروری می‌نمود. وی در پایان نامه تأکید داشت که «اگر این کار پس از ما انجام شود هرگز به سرانجام مطلوبی نخواهد رسید».

از میان کلمات و سطور این نامه و دیگر مکاتبات میان جونز و استریچی طنینی واضح و رسا به گوش می‌رسد: ما آن نسلی هستیم که در محضر شخص استاد تلمذ کرده، پس لیاقت و شایستگی ارائه‌ی ترجمه/تفسیری «درست» از نظریه‌ی فرویدی را داریم. تلویح و تصریح پشت این «پروژه» یک‌سان و آشکار بود: متن قانون (لوح ده فرمان) فقط به دست یاران برگزیده سپرده شده و صرفاً آن‌ها موظف و محق به نشر آن بودند. ایشان سخن را مستقیماً از دهان استاد شنیده، پس برای ترجمه و تفسیر برحق و مشروع بودند. از دل تمامی مکاتبات جونز، طنین مذهبی/سیاسی سخنانش هویداست: جمعی برگزیده که رسالت پراکنش سخن استاد فقید (بالطبع با تفسیر خودشان) تنها بر دوش آن‌هاست؛ ایشان نخبگانی بودند که رسالت نگهبانی و پاسداشت اصالت گذشته را بر عهده گرفته بودند، گذشته‌ای مشحون از حضور استاد. اکنون تنها با ترجمه‌ی کامل آثار وی می‌شود اندیشه‌های وی را برای همیشه از گزند بدفهمی و تحریف دور نگاه داشت؛ این اما آغاز راه نبود، اقدام به ترجمه‌ی مجموعه آثار فروید، محصول سال‌ها برنامه‌ریزی و ریل‌گذاری عمل‌گرایانه‌ی رهبری کاریزماتیک بود: آلفرد ارنست جونز.

جونز در مرحله‌ی نهایی پروژه‌ی خود در لوای یک کمیته در تدارک معیارها و «استانداردهایی» برای یک ترجمه‌ی نهایی و «مقدس» شد، معیارها و استانداردهایی که جونز مدت‌ها پیش از این تهیه و تدوین آن را شروع کرده و در مسیرش رقبای قَدَری را از میدان به در کرده بود، حال که فصل برداشت بود، لازم بود که این نهال را به استریچی سپارد. وی در نامه‌ای دیگر به استریچی تذکر می‌دهد، «از آن عده‌ای از ما که مستقیماً با فروید کار کرده‌اند تعداد کمی مانده»، پس لازم است نسبت به تهیه‌ی «ویراستی یک‌پارچه در ارجاعاتی که معنایشان پس از ما از دست خواهد رفت» اهتمام جدی شود؛ ترجمه‌ای یک‌پارچه در سبک ترجمه و ترمینولوژی: تهیه‌ی متنی استاندارد. مأموریت محوله از سوی جونز به استریچی دقیقاً این بود: «به دست دادن تصویری کامل، یک‌دست، حقیقی، درست و اصیل از کار پرفسور.»

مشاهده‌ی جزئیات و دقایق این رخدادها به ما نشان می‌دهد که اگر ترجمه‌ی مجموعه آثار فروید به انگلیسی را صرفاً محدود به کار استریچی و فعالیت‌های وی کنیم، از دیدن حقایق بسیاری غافل مانده‌ایم. همان‌طور که گفته شد، ترجمه‌ی استریچی فاز نهایی پروژه‌ای بود که جونز از مدت‌ها پیش آغاز کرده بود: پروژه‌ی تأسیس نهاد روان‌کاوی در جهان انگلیسی‌زبان. فازهای مختلف این پروژه، به علاوه‌ی تاریخچه‌ی رابطه‌ی فروید با شاگردانش که در ایشان ادعایی مبتنی بر انحصار در تفسیر و فهم نظریه‌ی فروید را به وجود آورد، همگی اثرات تعیین‌کننده‌ای بر محصول نهایی، یعنی ترجمه‌ی استرِیچی، گذاشته‌اند. به دیگر سخن، به شکلی کلی و مجمل می‌توان گفت که ویرایش استاندارد مبتنی بر معیارها، قوانین و ترمینولوژی‌ای‌ست که ریشه در نگاه ارنست جونز و داستان نشر و بسط روان‌کاوی در آمریکا و انگلیس در اوائل قرن دارد؛ ازاین‌رو، برای ردگیری این معیارها باید به آنجا سر بزنیم.

ماجرای آشنایی جونز با افکار و سپس خود فروید، حضورش در آمریکا و تلاش برای ترویج روان‌کاوی در آنجا، همکاری و رقابتش با دیگر شاگردان انگلیسی‌زبان فروید نظیر بریل و ریویر، عقاید و اظهارنظرهایش در مورد اولین ترجمه‌ها به انگلیسی، رابطه‌ی شخصی مهرآکین وی با فروید، بازگشتش به بریتانیا و تلاش‌هایش جهت تشکیل انجمن روان‌کاوی و انتشارات بین‌المللی روان‌کاوی و در نهایت مساعی‌‌اش جهت واگذاری انحصاری حق ترجمه‌ی انگلیسی آثار فروید به گروه استریچی، همگی بخش‌هایی مهم از تاریخ نشر روان‌کاوی در جهان انگلیسی زبانند که هریک قطعه‌ای از این پازل پیچیده را پر می‌کنند. بررسی دقیق تک‌تک این موارد (که تا مقایسه‌ی واحدهای درسی دوران تحصیل جونز و فروید را در بر می‌گیرد و محققان به طور مفصل بدان پرداخته‌اند) باعث اطاله‌ی بحث است و ما را از مسیرمان دور می‌کند، اما می‌توان نتیجه‌ی کلیت این پژوهش‌ها را در چند سطر خلاصه نمود.

در گام اول لازم است به موانعی اشاره شود که بر سر راه ترویج روان‌کاوی در جهان انگلیسی‌زبان قرار داشت، موانعی از قبیل بدیع بودن مفاهیم روان‌کاوی، تردیدها و شبهه‌های جدی در علمی بودن آن و حساسیت‌برانگیزی شدید اخلاقی در جامعه‌ی محافظه‌کار آمریکا.[vii] تمامی این موانع در کنار پس‌زمینه‌ی تحصیلی و فکری متفاوت ارنست جونز باعث شد پرسشی شکل بگیرد: روان‌کاوی در آمریکا و انگلیس باید چه زبانی اتخاذ کند؟ روان‌کاوی باید با چه زبانی در انگلیسی سخن بگوید تا مورد پذیرش حلقه‌ی نخبگان، دانشگاهیان و پزشکان آمریکایی و بریتانیایی قرار گیرد. طی سالیان متمادی چندین نفر دست‌اندرکار پاسخ به این پرسش شدند؛[viii] اما پاسخ نهایی از دل پروژه و فعالیت‌های جونز بیرون آمد و در نهایت ثمره‌اش در قالب ویرایش استاندارد استریچی (که در حقیقت استاندارد موردنظر جونز را داشت) در کاخ بلند مستحکم و نفوذناپذیری که تا کنون از هیچ باد و باران انتقادی گزند نیافته، متولد شد.

کلیات این پاسخ چنین بود: روان‌کاوی در انگلیسی باید با زبانی علمی، شفاف، با پرهیز از ابهام و سوءبرداشت، با رعایت اقتصاد زبانی، به‌سان علوم طبیعی (جونز فروید را داروین ذهن می‌خواند)، فاقد سویه‌های متافیزیکی، فلسفی و اخلاقی، در ارتباط با دانش موجود، مملو از وام‌گیری‌ها از لاتین و یونانی باستان (جهت رفع حساسیت‌های عرفی و اخلاقی)، نزدیک به زبان پزشکی و روان‌پزشکی و با ژارگونی مختص به خود سخن بگوید. این معیارها (استانداردها) در تصمیم‌گیری در مورد ترمینولوژی و سبک نوشتاری سرلوحه‌ی کار بریل، جونز و در نهایت استریچی شد، آن‌ها -به بیان استریچی- فروید را طوری ترجمه کردند که «گویی یک دانشمند و دانشگاهی برجسته‌ی انگلیسی در میانه‌ی قرن نوزدهم بود».

بااینکه توصیه‌ی فروید به آن‌ها استفاده از زبان شکسپیر بود (آخر خود وی با زبان گوته می‌نوشت) آن‌ها زبان همکاران دانشگاهی خود را ترجیح دادند؛ آن‌ها این زبان را به‌سان اسب تروایی برگزیدند تا شاید روان‌کاوی با اختفا در دل آن مورد استقبال پزشکان و ارباب دانشگاه قرار گیرد، اما گویی برای همیشه در آن محبوس ماند؛ در حقیقت، زبان علوم طبیعی پاسپورت روان‌کاوی برای ورود به «دنیای جدید» بود.

بدین‌گونه، بر فراز نخستین خشت‌هایی که ارنست جونز گذاشته بود یک امپراتوری زبانی منسجم و کارامد ساخته شد: ویرایش استاندارد. وی این کار را با ویرایش ترجمه‌های دیگران، ترجمه‌ی مقالات، تهیه‌ی اولین واژه‌نامه‌ها و نشریات مرتبط با روان‌کاوی به زبان انگلیسی انجام داد، حتی درباره‌ی تعداد صفحات و قطع کتاب‌ها، سنت علمی انگلیسی باید رعایت می‌شد، طرفه آنکه قدرت هم بعد از فروید به این امپراتوری منتقل شد، امپراتوری‌ای که با ایجاد نهادهای روان‌کاوی (باز هم توسط جونز) تکمیل‌ گشت؛ نهادهایی متشکل از جمعی نخبه، وفادار به نهاد و زبانی خاص و فنی، روان‌کاوانی که باید ساکن قلمرویی می‌شدند که جونز پرچم ترجمه را در خاک بریتانیا در آن افراشته بود. وی رهبر و سخنگوی فروید در جهان جدید شد و با شیوه‌ی ویژه‌اش در تفسیر فروید، تولیت نشر و معرفی آثار «پروفسور» را بر عهده گرفت.  

موفقیت جونز و کسب هژمونی در سطح بین‌المللی بر ترجمه‌ی فروید به انگلیسی اثر گذاشت و (با توجه به گسترش این زبان متعاقب جنگ جهانی اول) انگلیسی کم‌کم زبان اصلی انجمن بین‌المللی روان‌کاوی[ix] شد؛ بدین ترتیب، این امکان فراهم شد که تمامی بدنه‌ی آثار روان‌کاوانه مطابق معیارها و استانداردهای زبانیِ پیش‌گفته به انگلیسی ترجمه شود. روان‌کاوی انگلیسی به‌سرعت قوی‌ترین ماشین تبلیغاتی دستگاه روان‌کاوی شد و جامعه‌ی روان‌کاوی بریتانیا[x] و انتشارات جهانی روان‌کاوی[xi] (هر دو سرسپرده‌ی رویکرد جونز) به قدرت‌هایی مطلقه بدل گشتند. ارنست جونز، کارآفرین[xii] ناخودآگاه (که از ابتدا مسئله‌ی ترجمه برایش مسئله‌ی مرگ و زندگی بود)، نایب کاشف ناخودآگاه در جهان جدید بود.

تأثیرات این پروژه بر محصول نهایی (متن ویرایش استاندارد) خود محل بحثی مفصل است که ذکر مفردات و جزئیات آن از مقصود این جستار دور است. شاید صرف اشاراتی کلی کافی باشد که جونز/استریچی زبان توصیفی و ادبی فروید را که التقاطی از زبان علوم طبیعی و زبان علوم انسانی بود به زبانی فنی و علمی بدل کردند. زبان شاید، زبان ما، زبان ابهام حاصل از ناخودآگاه، زبان توصیف احوالات پنهان انسانی به زبانی فنی در لفافه‌ای از لاتین و یونانی مبدل گشت. فروید که خود عدم علاقه و اعتمادش به مصطلحات فنی را شرح داده بود، انعطاف‌پذیری معنایی زیادی در سبک نگارش دارد، گاه لغاتی یک‌سان را به طرق و معانی مختلف به کار می‌برد و گاه از چندین اصطلاح مختلف برای شرح ایده‌هایی یک‌سان سود می‌جوید. فروید برای شرح شیوه‌ی درکش از فعالیت‌های ناخودآگاه از مُدِ دستوریِ «سوبژانکتیو»استفاده می‌کند که گونه‌ای فعل است برای بیان حالات مختلف عدم واقعیت، آرزو، هیجان، امکان و ... که هنوز رخ نداده‌اند و استریچی همه‌ی آن‌ها را به اعلامیه‌ای قطعی درباره‌ی چگونگی امور تغییر داد. توصیفات فروید عمیق و تلخ و سنگین است، او درباره‌ی «ما» می‌نویسد، تجربه‌ی درونی همگی‌مان از ناخودآگاه؛ اما فروید استریچی درباره‌ی بچه‌ها و منحرفان، درباره‌ی کسی دیگر حرف می‌زند. فروید نظام یک‌دست و منسجمی از واژگان ندارد، در مکتوباتش در پی بنای چنین نظامی هم نبود و اندیشه‌هایش در طی زمان و با تغییراتی شکل می‌گرفت. در آن‌سو، استریچی چندین و چند واژه‌ی توصیفی فروید را به تک‌اصطلاحی فنی، لاتین یا یونانی فرو می‌کاست. متن فروید مملو از عدم قطعیت، چندمعنایی، ابهام، پایان باز، شکاکیت و توضیح کارکرد ذهن با لغات روزمره‌ی زبان آلمانی ا‌ست. اما استریچی ساده‌تر است، هر بار یک چیز مشخص را توضیح می‌دهد، منظم است، غیرشخصی و مقتدر است و مملو از قطعیت و تک‌معنایی.[xiii]

آوردن تمامی این تذکرات پیرامون اثرات رویکرد جونز/استریچی بر متن نهایی و برساختن فروید انگلیسی صرفاً از باب انتقاد به این ترجمه و بی‌ارزش‌سازی آن نیست؛ چراکه نه تنها -همان‌طور که اشاره شد- در این باره تحقیقات و متون انتقادی بسیاری نوشته شده، بلکه این کار نه از ما ساخته است و نه به کارمان آمده و مشکلی از ما را حل می‌کند. ترجمه‌ی استریچی تا اطلاع ثانوی همچنان اصلی‌ترین دستگیر ما در ایران در مسیر درک نظریه‌ی فرویدی‌ است. تمامی این اشارات ازآن‌جهت اهمیت دارد و ازآن‌حیث به وضعیت کنونی ما مربوط می‌شود که به وضوح نشانمان می‌دهد چگونه طرح این پرسش که فروید را چگونه و با چه زبانی باید فهم/تفسیر/ترجمه کنیم و به‌ طور کلی‌تر، استقرار نهاد روان‌کاوی در جهان انگلیسی‌زبان تحت چه شرایط و با اتخاذ چه موضعی ممکن خواهد گشت، به نتیجه‌ای منجر شد که تأثیری دیرپا و شاید نازدودنی بر گسترش روان‌کاوی و طرز تلقی نسبت به آن در بخش عمده‌ای از جامعه‌ی علمی گذارد، طوری که کوتاه‌زمانی پس از مرگ فروید، ترجمه/تفسیر استریچی به برداشت غالب از نظریه‌ی فرویدی بدل شد. اهمیت همین پرسش سرنوشت‌ساز و نتایج مهیب آن است که تمامی این داستان را به وضعیت و مشکل امروز ما مرتبط می‌سازد: مشکل موضع ما نسبت به فهم/تفسیر/ترجمه‌ی فروید!

 

جمع‌بندی با تجدید بیان مسئله

با در نظر گرفتن تمامی آنچه پیرامون اهمیت تأمل در لوازم و شروط ممکن شدن درک دقیق روان‌کاوی و مستقر ساختن نهاد آن و نقش سرنوشت‌ساز ترجمه به‌مثابه نامی مستعار برای فهم/تفسیر/ترجمه‌ی متن، به ‌غایت «تصرف مضمون» آن گفته شد و نیز آشنایی اجمالی با آن لحظه‌ی بحرانی در تاریخ روان‌کاوی که همین تأملات و طرح مشکل برای جمعی از روان‌کاوان انگلیسی‌زبان شکل گرفت و در نهایت به زدن سکه‌ی تفسیر جهانی و فراگیر به نام ایشان منجر گشت، می‌توان به بازتعریف و تجدید مطلع پرسش آغازین این جستار اقدام نمود. برای قدم گذاشتن در مسیر سنگلاخ و صعب‌العبور مطالعه و کاربست نظریه‌ی فرویدی باید چه ابزار و لوازمی را توشه‌ی راه خود کنیم؟ آیا همراه داشتن نهایتاً چند فرهنگ لغت خارجی و فرهنگ مفاهیم دشوار روان‌کاوی (و در مواقعی یک حافظ و مولانا جیبی!) می‌تواند ما را در صورت بستن نهایت این راه یاری کند؟ به دیگر سخن، می‌خواهیم روان‌کاوی را با چه زبانی (در معنایی فراتر از یک زبان گفتاری مشخص) بخوانیم و بفهمیم؟ کدامین فهم و تفسیر قرار است نقشه‌ی راه ما برای استقرار نهاد روان‌کاوی در ایران باشد؟ به‌زعم ما، پرداختن به ابعاد مختلف این پرسش‌ها و پژوهش‌های مفصل پیرامون آن‌ها، تنها راه برون‌رفت از وضعیت آشفته‌ی روان‌کاوی در ایران ا‌ست. گزارش و تشریح این وضعیت البته مجال و جرأت مفصل‌تری می‌طلبد.

نگارنده در آینده خواهد کوشید با انتشار دیگر جستارها به روشن شدن زوایای گوناگون این پرسش‌ها و فراهم نمودن زمینه جهت پژوهشی نظام‌مند حول آن‌ها یاری رساند.

 

ارجاعات:
 


[i] مشخصات این مجموعه به شرح  زیر است:

Frud, S. Standard Edition of the Complete Psychological Works of Sigmund Freud. James Strachey, trans. and ed. London: Hogarth Press, ۱۹۵۳-۶۶.

[ii] James Beaumont Strachey (۱۸۸۷–۱۹۶۷)

[iii] به‌عنوان نمونه‌هایی از هر دو جبهه می‌توان به منابع زیر اشاره کرد:

Bettelheim, B. ۱۹۸۳ Freud and Man's Soul London: Chatto & Windus.

Devereux, G. (۱۹۸۰). Freud, Discoverer of the Principle of Complementarity (A Serious Inaccuracy of Translation in the Standard Edition). Int. Rev. Psycho-Anal., ۷:۵۲۱-۵۲۱.

Kobrin, N. (۱۹۹۳). Freud's Concept of Autonomy and Strachey's Translation. Annu. Psychoanal., ۲۱:۲۰۱-۲۲۳.

Laplanche, J. (۱۹۹۱). Specificity of Terminological Problems in the Translation of Freud. Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۸:۴۰۱-۴۰۶.

Leupold-Löwenthal, H. (۱۹۹۱). The Impossibility of Making Freud English—Some Remarks on the Strachey Translation of the Works of Sigmund Freud. Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۸:۳۴۵-۳۵۰.

Likierman, M. (۱۹۹۰). 'Translation in Transition': Some Issues Surrounding the Strachey Translation of Freud's Works. Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۷:۱۱۵-۱۲۰.

Ornston, D. (۱۹۸۲). Strachey's Influence: A Preliminary Report. Int. J. Psycho-Anal., ۶۳:۴۰۹-۴۲۶.

Ornston, D. (۱۹۸۵). Freud's Conception is Different from Strachey's. J. Amer. Psychoanal. Assn., ۳۳:۳۷۹-۴۱۲.

Solms, M. (۱۹۹۹). Controversies in Freud Translation . Psychoanal. Hist., ۱:۲۸-۴۳.

Stanton, M. (۱۹۹۱). Laissez-Faire: James Strachey and Freud's French. Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۸:۳۹۳-۴۰۰.

Wilson, E. (۱۹۸۷). Did Strachey Invent Freud?. Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۴:۲۹۹-۳۱۵.

 

[iv] جهت ذکر مثالی سنخ‌نما می‌توان به یک تبدیل شگرف و نمادین اشاره کرد: در تمامی ویرایش استاندارد، در مقابل اصطلاح اساسی seele (هم‌ریشه و هم‌معنای soul  در انگلیسی) که در سراسر آثار فروید مفصلاً به کار رفته، واژه‌ی mindقرار گرفته است. تحولی مشابه را می‌توان در انتخاب معادل‌هایی نظیر Interpretation, Cathexis, Displacement, Instinct, Free Association اشاره کرد که هریک به‌زعم منتقدان، کاستی‌هایی «جانکاه» نسبت به اصل آلمانی خود دارند.

[v] Alfred Ernest Jones (۱۸۷۹ –۱۹۵۸)

[vi] از نکات جالب توجه در سرگذشت استریچی می‌توان به ارتباط‌ او با حلقه‌ی معروف به بلومزبری (Bloomsbury) در لندن و تأثیرات این مراودات بر وی اشاره کرد؛ ازجمله اعضای مشهور این گروه می‌توان از ویرجینیا وولف و همسرش، مینارد کینز و ادوارد مورگان فورستر نام برد؛ در متن مکاتبات ویرجینیا وولف اطلاعات ذی‌قیمتی در مورد شخصیت و احوال استریچی به چشم می‌خورد.  

[vii] مواردی که همگی تا حد زیادی در وضعیت کنونی ما نیز در «اینجا و اکنون» صادقند.

[viii] از آن جمله می‌توان به نام‌هایی چون آبراهام بریل (Abraham Brill; ۱۸۷۴–۱۹۴۸)، جیمز جکسون پاتنم (James Jackson Putnam; ۱۸۴۶–۱۹۱۸)، جان ریکمن (John Rickman; ۱۸۹۱–۱۹۵۱) و خوان ریویر (Joan Riviere; ۱۸۸۳–۱۹۶۲) اشاره کرد.

[ix] International Psychoanalytical Association

[x] British Psychoanalytical Society

[xi] The International Psycho-analytic Press

[xii] Entrepreneur

[xiii] اشاره به نمونه‌ای از این تحولات «منقلب‌کننده» در سبک نوشتاری فروید روشنگر خواهد بود: در مقاله‌ی بچه‌ای کتک می‌خورد (Freud,۱۹۱۹e) جمله‌ای هست که ترجمه‌ی دقیق آن از متن آلمانی این‌گونه خواهد بود: «دختر نازک‌دلانه و عاشقانه به پدر آویخته است»؛ اما در ترجمه‌ی انگلیسی استریچی چنین آمده است: «عواطف دختر بر روی پدر تثبیت شده است.» این فقره و نمونه‌های فراوانی ازاین‌دست که منتقدان آورده‌اند، شاید در ظاهر تحریف‌کننده‌ی معنای نهایی متن به چشم نیایند، اما تجمیع «ویراسته» و «استاندارد» همین قطعات در کنار هم بود که تصویر بدیع فروید انگلیسی‌زبان را شکل داد، تصویری که به گفته‌ی برونو بتلهایم باعث شده دانشجویان آمریکایی -برای مثال- درکی از روان‌کاوی بیابند که برای روان‌کاو آلمانی غریب می‌نمود (Bettelheim,۱۹۸۳).

 

 

منابع:

 

Bettelheim, B. ۱۹۸۳ Freud and Man's Soul London: Chatto & Windus.

Brome, V. ۱۹۸۲ Ernest Jones: Freud's Alter Ego. London: Caliban.

Chase, H. W. ۱۹۱۰ Translation of Freud; The Origin and Development of Psychoanalysis Amer. J.Psychol. ۲۱ ۱۸۰-۲۲۵.

Freud, S. ۱۹۱۹c A child is being beaten S.E. ۱۷.

Holmes, T. S. ۱۹۷۰ The Nature of Translation Paris & The Hague: Mouton.

Jones, E. ۱۹۵۳-۵۷ Sigmund Freud. Life and Work London: The Hogarth Press.

Leupold-Löwenthal, H. (۱۹۹۱). The Impossibility of Making Freud English—Some Remarks on the Strachey Translation of the Works of Sigmund Freud. Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۸:۳۴۵-۳۵۰.

Likierman, M. (۱۹۹۰). 'Translation in Transition': Some Issues Surrounding the Strachey Translation of Freud's Works. Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۷:۱۱۵-۱۲۰.

Mahony, P. ۱۹۸۲ Freud as a Writer New York: Int. Univ. Press.

Ornston, D. (۱۹۸۲). Strachey's Influence: A Preliminary Report. Int. J. Psycho-Anal., ۶۳:۴۰۹-۴۲۶.

Ornston, D. ۱۹۸۸ How standard is the 'Standard Edition'? In Freud in Exile ed. E. Timms & N. Segal.New Haven and London: Yale Univ. Press, pp. ۱۹۶-۲۰۹.

Steiner, R. (۱۹۸۷). A World Wide International Trade Mark of Genuineness?—Some Observations on the History of the English Translation of the Work of Sigmund Freud, Focusing Mainly on his Technical Terms . Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۴:۳۳-۱۰۲.

Steiner, R. (۱۹۹۱). 'To Explain our Point of View to English Readers in English Words' . Int. Rev. Psycho-Anal., ۱۸:۳۵۱-۳۹۲.

Tubert-Oklander, J. (۲۰۱۱). Lost in Translation: A Contribution to Intercultural Understanding. Can. J. Psychoanal., ۱۹:۱۴۴-۱۶۸.

طباطبایی، سید جواد طباطبایی. ابن‌خلدون و علوم اجتماعی، نشر ثالث، ۱۳۹۰.

نظر شما