به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ نشست بازنمایی مطالعات فرهنگی در ایران روز دوشنبه ۱ خرداد در موسسه رحمان برگزار گردید. در این نشست که به همت انجمن علمی دانشجویی مطالعات فرهنگی دانشگاه علامه طباطبایی برگزار گردید دکتر نعمت الله فاضلی به ایراد سخنرانی پرداخت.
فاضلی در ابتدا پیرامون چشم انداز و رسالت مطالعات فرهنگی عنوان کرد: مسایل مختلف جامعه گاهی طبیعی و عادی پنداشته می شوند اما گاهی نیز شرایطی پیش می آید که مردم و گروه های مختلف پدیده های جامعه را دیگر بدیهی نمی دانند و با نگاه انتقادی به پدیده می نگرند و از چیستی و چرایی آن مسأله می پرسند. به عنوان مثال مدت ها تنبیه کودکان بخشی از تربیت کودک محسوب می شد و کسی به آن ایراد نمی گرفت. اما بعد از مدتی این مسأله مورد انتقاد قرار گرفت و چرایی آن مطرح شد. همچنین تنبیه زنان و خشونت های خانگی. این موضوع به تدریج به شکل یک جنبش فکری و اجتماعی تبدیل شد. مثلاً جنبش فمینیسم. به تدریج دانش ها پوست می اندازند چرا که مسأله ها تغییر می کنند. باید توجه کنیم که چه مسایلی در ایران وجود دارد تا تبدیل به مسأله دانش مطالعات فرهنگی در ایران شود. رشته های علوم انسانی و علوم اجتماعی هدف شان این است که یک جامعه می خواهد خودش را بشناسد و بفهمد.
فاضلی افزود: قصد من روایتی از مسأله مندی مطالعات فرهنگی در جهان است. روایت رسمی این است که رشته مطالعات فرهنگی در سال ۱۹۶۴ در دانشگاه بیرمنگام بریتانیا پدید آمد. موسسه مطالعات فرهنگی معاصر بیرمنگام جایی برای محققانی بود که جنبشی فکری به نام مطالعات فرهنگی را شکل دادند. این جنبش در بستر تحولات سیاسی و فرهنگی جهان غرب در بعد از جنگ جهانی دوم به وجود آمد. این جنبش فکری در بافتی اجتماعی، سیاسی و معرفتی شکل گرفت و جهان غرب تجربه های جدیدی پیدا کرد. یکی از این تجربیات رسانه ای شدن بود. گسترش رسانه ها موجب این تجربه شد. اتفاق دوم گسترش شهرنشینی و به ویژه کلان شهر ها بود. اتفاق و تحول سوم این بود که تولید و توزیع نماد ها به صورت تصاعدی در جهان افزایش یافت. چیزی که تحت عنوان Symbolization و Culturalization از آن یاد می شود. یعنی رنگ ها، نماد ها، تصاویر و ... به طور انبوه تولید شد و هر چیز به نماد و نشانه ای چند لایه و پیچیده تبدیل شد. گاهی از این اتفاق به عنوان زیبایی شناسانه شدن زندگی یاد می شود. این یعنی اهمیت text یا متن در زندگی و چرخش زبانی و اهمیت زبان که توسط ویتکنشتاین مطرح شد. همین موجب شد که کسی مثل بودریار این مسأله را مطرح کند که امروز ما با ارزش نماد ها و نشانه ها زندگی می کنیم.
نعمت الله فاضلی در ادامه عنوان کرد: در دهه های بعد از ۱۹۵۰ و ۱۹۶۰ توجه به معنا و هویت و تأویل و تفسیر گسترش یافت و این مفاهیم نسبت به مفاهیمی مثل سنت، طبقه اجتماعی و ... اهمیت بیشتری پیدا کرد. به عنوان مثال اتحاد جماهیر شوروی به دلیل هویت یابی های گوناگون قومی دچار فروپاشی شد. منطقه هایی مثل اوکراین، گرجستان و ... به دنبال استقلال فرهنگی، زبانی و ... بودند. در حقیقت جنگ داخلی فرهنگی شوروی را دچار فروپاشی کرد. در مجموع در نیمه دوم قرن بیستم تلاش انسان ها برای شکل دهی حقوق فرهنگی جدید محور اصلی تحولات اجتماعی است. در این دوران دیگر مسایل اقتصادی اصل و محور نبود. بلکه آزادی زنان، آزادی جوانان، تعاریف جدید از عدالت، بازتعریف هویت ها و ... در اولویت قرار گرفت. افراد می خواستند از طریق موسیقی، فیلم و زیبایی شناسی نه فقط به لذت و خلاقیت دست پیدا کنند بلکه هدف این بود که اصول زیبایی شناسی تکثر پیدا کند. در نتیجه پدیده تجزیه شدن زیبایی شناسی اتفاق افتاد و به جای مفهوم زیبا، زیبایی ها مطرح شد و توجه به اصول زیبایی شناسانه هر گروه مورد توجه قرار گرفت. حق آفریدن فرهنگ های مختلف مطرح گشت و حق متفاوت زیستن، حق مشارکت در فرایند ایجاد فرهنگ و فرهنگ نه به عنوان یک سنت بلکه به عنوان پدیده ای که مدام زاده می شود و معنای جدیدی پیدا می کند مورد توجه قرار گرفت. به عنوان مثال فرهنگ کودکی که امروز در جامعه شناسی کودک مطرح می شود این است که کودکان هم حق آفریدن فرهنگ و تأثیرگذاری بر فرهنگ دارند. با این تعریف فرهنگ یک میراث و سنت نیست بلکه یک نوع ابداع و اقدام و عمل است که مدام توسط گروه های مختلف خلق و تولید می شود.
نعمت الله فاضلی در بخش دیگری از سخنرانی خود گفت: اتفاق دیگری که موجب شکل گیری مطالعات فرهنگی شد این بود که فرهنگ نه به عنوان یک مسأله معصوم و سنتی و مورد افتخار و یک مسأله زیبایی شناسانه بلکه به عنوان پدیده ای که مستقیماً در قدرت تأثیر دارد مورد توجه قرار گرفت. مفاهیمی مانند سرمایه داری فرهنگی (Cultural Capitalism) توسط افراد مکتب فرانکفورت مطرح شد. یا مفاهیمی که ادوارد سعید تحت عنوان امپریالیسم فرهنگی عنوان کرد. و یا مفهوم هژیمونی فرهنگی که توسط آنتونیو گرامشی مطرح شد. از این جا مفهوم مشاغل فرهنگی پدید آمد و لیبرالیسم و نئو لیبرالیسم خود را به عنوان فرهنگ مشروع تعریف کرد و هژیمونی فرهنگی شکل گرفت. سپس این بحث مطرح شد که فرهنگ بی طرف نیست و در روابط قدرت تأثیر دارد. این جا بود که رشته مطالعات فرهنگی متولد شد. قبل از این فرهنگ مطالعه و توصیف می شد اما به ما یک نگاه انتقادی و رهایی بخش نمی داد. مطالعات فرهنگی به ما فهمی در رابطه میان فرهنگ و مناسبات قدرت نمی داد. علوم اجتماعی کلاسیک قادر نبود نگاه انتقادی به فرهنگ داشته باشد. رشته مطالعات فرهنگی می تواند صورت بندی معرفتی از مناسبات جدید فرهنگی ارائه و بازنما کند.
گزارش از محمد بحرینی
نظر شما