عقل همانند خیلی چیزها میتواند تحت تاثیر نیروهای بیرونی و درونی قرار بگیرد. در واقع یکی از علل عدم کمال عقل در معرفت و شناخت را میتوان همین تاثیرپذیری آن دانست. عقل متاثر نمیتواند ابزار کامل و مطمئنی برای رسیدن به مقصد و مقصود آفرینش باشد و نمی توان از آن به عنوان تکیهگاه بدون خطا استفاده نمود. در روایات نورانی اهل بیت عصمت و طهارت علیهم السلام مواردی از آفتهای عقل شمرده شده است. در واقع اموری در تخریب و انحراف عقل و تعقل مورد اشاره است که ذیلاً بیان میشود.1- طمع و آزمندی: یکی از غبارهایی که بر صفحه عقل و خرد انسان مینشیند و باعث تکّدر آن میگردد، طمعورزی و آزمندی است. هر قدر طمع انسان (به معنای زیاده خواهی و سیری ناپذیری نفس) بیشتر شود، شاهد افول بیشتر عقلانیت در انسان میشویم. میتوان گفت: طمع به عنوان مهمترین شاخصه حیوانات هرگاه زیاد شود، عقلانیت که مهمترین شاخصه انسانیت است را مستقیماً تحت تاثیر قرار میدهد. حضرت امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: اَکثَرُ مصارع العقول تَحتَ بروق المَطامع [1] ؛ قربانگاهاندیشه ها، زیر برق آرزوهاست. آرزوهای بلند و بالا و دور و دراز، مهلک آدمی است. اساساً بلندپروازی با عاقبتاندیشی و آینده نگری فرق میکند. طمع ورزی با کمال طلبی تفاوت بینادی و مبنایی دارد. در واقع کمالطلبی و آیندهنگری، آرزوهای توأم با اصول عقلانی و منطقی است. اما بلندپروازی آرزوهای بیمعیار و صرفاً برخاسته از احساسات است. 2- خودپسندی و خودبزرگ بینی: یکی دیگر از آفتهای عقلانیت و خردورزی این است که انسان در وجود خود دچار عُجب و خودپسندی باشد. روایات گوناگونی در مذمّت اعجابِ به نفس و خود بزرگ بینی نقل شده است. امیرالمومنین علیهالسلام میفرمایند: العُجبُ رأس الحِماقَه ؛ عُجب راس و ریشه حماقت و کوتهفکری است. در واقع انسان باید خیلی احمق باشد که بخواهد وجود فانی خود را که سراسر ضعف و ناتوانی است، دارای ارزش و بهایی بداند و به وسیله آن درگیر خودبینی و خودپسندی شود. به وضوح میبینیم که خودنگری و خودبینی آسیبهای کلانی را بر پیکره آدمی میزند. در روایتی حضرت عیسی علیهالسلام میفرماید: نابینا را به اذن خدا بینا نمودم، مریض ها را به اذن خدا شفا بخشیدم، ولی نتوانستم احمق را صددرصد اصلاح نمایم. پرسیده شد حماقت چیست و احمق کدامست؟ فرمودند: کسی که نسبت به خود و رای خود عُجب داشته باشد، کسی که فضل و فضیلتی را در خود خلاصه بیند. [2] یکی از عللی که میتوان عُجب را مایه آفت گذاری عقل دانست، این است که فرد خودبین به علت غرور درونی اش حاضر به کسب علم و معرفت و فراگیری نیست. نتیجتاً عقل و خرد او راکد و ساکن میماند. حضرت امیرالمومنین علیعلیهالسلام میفرمایند: اَلاعجابُ یَمنَعُ الازدیاد[3]؛ عجب و خودپسندی مانع از زیاد شدن عقل و علم و پیشرفت میگردد. البته گفتنی است که خود عجب هم درجاتی دارد و برای آن اقسامی متصور است. از آن جمله این که اعمال زشت و ناپسند انسان تزئین میشود و شخص گمان میکند که کار نیکی انجام داده است، و یا اینکه بنده به پروردگارش ایمان میآورد. اما با این ایمان بر پروردگارش منّت میگذارد.[4] به هر حال هم عُجب عقل را بیمار میکند و هم عقل سلیم و آینده نگر زیر بار عجب نمی رود. چرا که عقل بصیر و دوراندیش میداند عاقبت و فرجامش کجاست؟ به قول امام صادق علیه السلام: اِن کان المَمَرُّ علی الصراطِ حَقّاً فالعُجبُ لِماذا؟[5] ؛ اگر عبور از پل صراط حتمی و یقینی است؛ پس عجب و خودپسندی برای چه؟ 3- همنشینی با دونان: یکی دیگر از چیزهایی که به عقل آسیب میزند ملاحظه نکردن همنشینان و همصحبتان است. فرد عاقل معمولاً با شخص عاقلتر از خود یا حداقل همچون خود مینشیند چرا که میداند همنشینی با افراد کم خرد و کم عقل در میزان عقلانیت و همین طور شخصیت او تاثیر مخرّب خواهد داشت. امیر کلام حضرت علی علیهالسلام میفرمایند: مَن صَحِبَ جاهِلاً نَقصَ مِن عَقلِهِ[6] ؛ هر کس با فرد جاهل و نادان همنشین شود از عقل او کاسته خواهد شد. در بیانی دیگر از جان رسول، زوج بتول حضرت امیر علیهالسلام میخوانیم که: مَن تَرَکَ الاستماع مِن ذوی العقول ماتَ عَقلُهُ [7]؛ هر کس که شنیدن و درک محضر خردمندان را ترک نماید عقل او هلاک خواهد شد. میبینیم که در این روایت تعبیر شدیدتر است. در حدیث قبل خواندیم که فرد دچار نقص عقل میگردد. و از درجه کمال میافتد ولی در این روایت حضرت میفرمایند: عقل او میمیرد. مجالست و همنشینی نهتنها در میزان عقل افراد موثر است، بلکه در ایجاد ابعاد انسانی و رویش همچنین ریزش صفات حیوانی موثر است. در بیانی نورانی میخوانیم: المرءُ علی دین خلیله؛ دین انسان متاثر از دین دوست اوست.و یا: مُجالَسَهُ اَهلِ الهوی مَنسأةٌ للایمان؛ همنشینی با اهل هوی و هوس موجب فقد و فقر و زوال ایمان خواهد شد.
منابع در دفتر روزنامه موجود است.