به گزارش فرهنگ امروز به نقل از مهر؛ سومین شب از سلسله نشست های «پنج شب، پنج کتاب، پنج شخصیت» که به رونمایی از کتاب «خرد و توسعه» رضا داوری اردکانی اختصاص داشت، شب گذشته ۲۸ آبان در کتابخانه ملی ایران برگزار گردید.
داوری اردکانی مصداق العالم بزمانه است
غلامرضا اعوانی در ابتدای برنامه گفت: این کتاب حاصل ۶۰ سال زحمت ایشان است و اگر بخواهم در یک کلمه آقای داوری را توصیف کنم باید بگویم که ایشان مصداق العالم بزمانه هستند. امام صادق (ع) می فرمایند کسی به زمانه خویش عالم باشد گمراه نمیشود. باید ماهیت توسعه و پیشرفت را بشناسیم و بدانیم آغاز و انجام و مبانی آن چه بوده. این ها مسائلی است که برای فیلسوف از اهمیت برخوردار است. ایشان به درستی معتقدند که خرد، توسعه و پیشرفت مفاهیم مدرن هستند و ما نمیتوانیم به این ها برچسب اسلامی بزنیم و بگوییم که توسعه اسلامی است. این پدیدهای است که در غرب بوجود آمده و باید ماهیت آن را بشناسیم و باید ببینیم ماهیت نظریه توسعه که مبتنی بر پیشرفت است چیست.
چهره ماندگار فلسفه سپس گفت: یکی از فیلسوفان دانشگاه کمبریج کتابی درباره مفهوم پیشرفت نوشته که فلسفه این مسأله و پیدایش آن را تبیین کرده است و گفته این نظریه در قرون وسطی در یونان به این معنا نبوده و حاصل تفکر جدید است و در واقع توسعه سیر به سوی کمال معنوی و اخلاقی و به معنای طولی نیست. حکمت ما طولی است. علم در قرآن نیز طولی است. بنابراین ایشان تذکر دادهاند که تقسیم کشورها با توسعه یافته و توسعه نیافته مبنی بر یک ایده جدید است و مبتنی بر همان نظریه پیشرفت غربی است که سیر به سوی کمال و اخلاق نیست.
عضو پیوسته فرهنگستان علوم افزود: خرد پیشرفت غیر از عقل به معنای قدیم است. در دوره جدید عقل تبدیل به عقل ابزاری شده است. علم امروز علم خاصی است و پایهگذاران آن مانند دکارت که از عالم ماده کمیت را میبینند به این صورت تفکر کردهاند و باید گفت که در واقع عقل در سوبژکتیویته گرفتار شده است. لذا دکتر داوری تأکید کردهاند که این عقل، همان عقل افلاطون و ارسطو و به معنای عقل قرآنی نیست. این عقل جدید عقل اکتشافی است یعنی برای تسخیر است.
اساس ماهیت تمدن جدید قدرت طلبی است و علم برای قدرت است
وی همچنین بیان کرد: مسأله دیگر که دکتر داوری به آن اشاره میکنند این است که اصالت حکمت و علم در دوره جدید به معنای علم در قدیم نیست. بلکه اصالت قدرت و اراده است و معطوف به قدرت است. اساس ماهیت تمدن جدید قدرت طلبی است و علم برای قدرت است. به همین علت متافیزیک از بین رفته که با نوعی سفسطه هم همراه است. در حکمت اسلامی گفته شده که قدرت، تابع حکمت است. صفت اول خداوند که بر دیگر صفات او تقدم دارد علم او است. میتوانید در قرآن ببینید که علم چه میکند. قدرت تابع علم، بحران به وجود می آورد.
غلامرضا اعوانی افزود: دکتر داوری معتقد است که خروج و عبور از توسعه نیافتگی به توسعه یافتگی به دل خواه افراد نیست بلکه مستلزم برنامهریزی و نظم است و این کار با دستورالعمل محقق نمی شود. همچنین گلایه میکنند از این که نزد ما اجزاء به هم پیوستگی ندارند بلکه به صورت شکلی و صوری هستند. ایشان در کتاب شان می گویند خرد که کارش شناخت موجودات است در این جا جای خود را با خردی که چیزها را دگرگون میکند و از نو میسازد یکسان نیست. مثلاً ایشان دانشگاه تهران را به خوبی تعریف کردهاند که آیا توانسته بین علوم قدیم و جدید ارتباطی برقرار کند یا خیر؟
وی سپس عنوان کرد: ایشان درباره فلسفه و ورزش و فلسفه و اسلحه صحبت دارند که بحث مهمی است. ایشان می گویند بخش مهم بودجه در جهان امروز صرف ساخت و توسعه تکنولوژی نظامی می شود. جنگ جزئی از مدرنیسم و تاریخ و فلسفه معاصر است. مهم ترین مراکز پژوهشی جهان وابسته به مراکز نظامی هستند. زندگی در بحبوحه نیست انگاری که در آن نیهیلیسم جریان دارد و امید وجود ندارد را شاهد هستیم. در یک چنین جهانی سلاح کشتار جمعی به وجود می آید که این نوع سلاح، با نیهیلیسم ارتباط دارد. در قرآن می گوید کشتن یک انسان مساوی با کشتن همه انسان هاست.
غلامرضا اعوانی در انتها با اشاره به این که هر وسیله ای از جمله وسایل نظامی برای به کار بردن ساخته می شود گفت: بحران محیط زیست بحران دیگری از مدرنیته است. اعتدال در طبیعت که میلیون ها سال حفظ شده حکمتی در آن است اما در حال از بین رفتن است. همیشه آقای دکتر داوری راه های مختلف را نشان می دهند اما نتیجه گیری نمی کنند که چه باید بکنیم. چون ایشان معتقدند کار فیلسوف نتیجه گیری نیست.
فلسفه داوری فلسفه انضمامی یا غیر انتزاعی است
محمد زارع شیرین کندی در ادامه برنامه گفت: سخن گفتن از آثار و آراء دکتر داوری از ضروریات امروز ماست. فلسفه ایشان به تعبیر مارکوزه فلسفه انضمامی یا غیر انتزاعی است که به مسایل و مشکلات و دردهای تاریخی ما و تعینات ساختار اجتماعی ما می پردازد و موجب خودآگاهی ما می شود و ناظر به وحدت نظریه و عمل است که فلسفه را به دانشی عملی مبدل می کند.
این پژوهشگر فلسفه در ادامه گفت: دکتر داوری وضع نه دیگر سنتی و نه هنوز متجدد ما را اندیشیده است. حرف های ایشان شرح و تفصیل مطالب فیلسوفان غربی و مسلمان نیست. مطالب ایشان در ساحت فطرت ثانی قرار دارد و به همین دلیل است که اغلب موجب کج فهمی واقع می شود. فلسفه ایشان خنثی نیست بلکه خواه ناخواه توجه اهل نظر و فلسفه را جلب می کند. این فلسفه آسان به دست نمی آید و خودآگاهی را رقم می زند.
فلسفه و داوری کماکان در جامعه ما بیگانه اند
بیژن عبدالکریمی دیگر سخنران این نشست بود. وی گفت: داوری به منزله نمادی از فلسفه در کشور ماست. روز جهانی فلسفه در کشور ما به هفته فلسفه تبدیل شده است و از این منظر ما از جهانیان پیش افتاده ایم. اما فلسفه و داوری کماکان در جامعه ما بیگانه است و نداهای آن شنیده نمی شود و اگر شنیده شود تأثیر نمی گذارد. توده ها با فلسفه بیگانه اند و کسی از آن ها انتظار ندارد که با فلسفه ارتباط داشته باشند. نکته دیگر این است که فلسفه و تفکر در سیاست جایی ندارد. به همین دلیل داوری در میان اهل سیاست جایی ندارد.
این مدرس فلسفه افزود: ایشان در بخشی از کتاب شان می گویند فلاسفه هر چند سیاست مدار باشند در کشورشان غریب و مهجورند و سخنان شان درک نمی شود. چه کسی است که نداند داوری در این عبارات حدیث نفس می کند. در جای دیگری از کتاب شان تفکر همه توانی را مورد نقد قرار می دهند و آسیب های آن را متذکر می شوند که انتقادات ایشان نسبت به وضعیت فعلی کشور ما بسیار رادیکال محسوب می شود. برخی داوری را ایدئولوگ رسمی نظام و قدرت سیاسی کشور می دانند و ایشان را مسبب مشکلات کنونی کشور می دانند. اما در این کتاب ایشان می بینیم که نقد و تحلیل ایشان نسبت به وضع موجود چیست.
بیژن عبدالکریمی ادامه داد: در جایی از کتاب شان می گویند جهان توسعه نیافته مسایل کوچک را بزرگ می کند و همه توانش صرف این امور کوچک می شود. خرد توسعه با خواندن علوم مختلف حاصل نمی شود. از جنس هوش افراد هم نیست و عقل نظری صرف هم نیست. روشنفکران ما تمایز میان چپ بودن و رادیکال بودن را نشناخته اند. می توان تند ترین انتقادات را مطرح کرد اما منطق فهم و تحلیل ما با پوزیسیون هیچ تفاوتی نداشته باشد. در دیار ما تفاوتی میان منطق فهم و تحلیل پوزیسیون و اپوزیسیون وجود ندارد. دو مقاله دکتر داوری پیرامون خرد و توسعه و پیشرفت مدعای بنده را اثبات می کند.
وی با اشاره به این که امروزه برخی حلقه های داوری خوانی را شروع کرده اند گفت: اما می بینیم که اینان می کوشند تفسیری ایدئولوژیک از انقلاب اسلامی ایران به عنوان نقطه عطفی از تاریخ ارائه دهند. به اعتقاد من اینان داوری را نشناخته اند. دکتر داوری در جایی از کتاب شان می گویند برخی معتقدند کارهایی مهم تر از توسعه داریم و سیاست نباید صرفاً به مسایل قومی و ملی مشغول باشد و باید به مسایل جهان توجه کند و شاخ قول استبداد و قهر و تجاوز را بشکند. شعارهایی در این جهت نیز در اعتراضات سراسری در کشورهای مختلف دنیا دیده می شود اما این ها شاخ استکبار را نمی شکند.
داوری فیلسوف توسعه نیافتگی ماست
بیژن عبدالکریمی سپس عنوان کرد: چشم و گوش پیروان ایدئولوژی ها فقط حرف و شعار و عقیده را می شوند و به آن چه هست و در آینده اتفاق می افتد توجه نمی کند. من در میان شاگردان بلافصل داوری و علاقه مندان ایشان هیچ کس را ندیدم که پروژه ایشان را دنبال کرده باشد و از سطح تجاوز نکرده باشد و افق دیدگاه ایشان را محقق کند و استمرار بخشد. ایشان فیلسوف توسعه نیافتگی ماست و حرف های فیلسوفانه ایشان را نباید به سطح ایدئولوژیک و تئولوژیک تقلیل داد. این که توسعه یافتگی سوابقی می خواهد که کشور ما فاقد این سوابق است در کلام ایشان نکته مهمی است و می گویند ما در شرایط کنونی هیچ گونه شأنیتی برای توسعه یافتگی نداریم. این ها بصیرت هایی است که ایشان درباره امر توسعه به ما می دهد.
وی اضافه کرد: در جایی دیگر از کتاب شان می گویند برخی وقتی صحبت از عقل می کنند مقصودشان عقل انتزاعی است. با این عقل به سراغ وضع موجود نمی توان رفت. خرد قدیم در جهان جدید کمتر به کار می آید و خرد قدیم هم هنوز در کشور ما قوام نیافته است. داوری به خوبی دریافته که تجدد و توسعه امری بالذات غربی است. اگرچه تجدد در همه جوامع وجود دارد اما همه جوامع به توسعه نرسیده اند. ما واماندگان از توسعه، پیوسته خودمان را با غرب مقایسه می کنیم. داوری ما را در توسعه با غرب مقایسه نمی کند. داوری به خوبی وضعیت کنونی ما را توصیف می کند.
بیژن عبدالکریمی با ذکر این که ما دو قلمرو را باید وارد شویم که در آثار داوری کمتر دیده می شود افزود: دکارت با تعبیر من می اندیشم پس هستم نحوه بودن و هستی را بر نحوه تفکر استوار کرد، اما مارکس و هایدگر به ما نشان دادند که من هستم پس می اندیشم و نحوه اندیشیدن ما مبتنی بر واقع بودگی ماست. ما بیشتر بر روی منتالیتی (mentality) و ایده ها دست می گذاریم؛ بی خبر از این که این ایده ها مبتنی بر تاریخیّت است و پس از صدها سال در غرب این ایده ها شکل گرفته. برخی روشنفکران ما توجه نمی کنند که ما تاریخ متفاوتی از غرب داشته ایم.
وی در انتها گفت: داوری معتقد است عقل جدید عقل تکنیک است و منطق آن منطق ریاضی است. به اعتقاد من جامعه ما به شدت نیاز به نگاه مارکسیستی دارد بی آن که مراد از این سخن دعوت به این ایدئولوژی باشد. یعنی از واقع بودگی مان به سوی عقلانیتی که در جامعه رایج است برویم و نه بالعکس. صرفاً از طریق فلسفه نمی شود خرد توسعه را قوام بخشید.
فلسفه معاصر ایران فلسفیدن در باب مدرنیزاسیون است
مالک شجاعی جشوقانی در ادامه نشست گفت: پیامبر رحمت می فرمایند: گاهی در طول حیات تان نسیم های رحمت وزیدن می گیرد و مولانا به خوبی گفته که تن مپوشانید از باد بهار. افتخار داشتم در گروه فلسفه دانشگاه تهران خدمت دکتر داوری باشم. در سنت شیعی، مؤمنین عقاید خود را بزرگان عرضه می کردند و از آنان می پرسیدند که آیا عقایدمان درست است یا خیر. یک بار این کار را نسبت به فهم آثار دکتر داوری خدمت ایشان عرضه کردم.
عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی در ادامه افزود: فلسفه معاصر ایران فلسفیدن در باب مدرنیزاسیون است. دکتر داوری فیلسوف مدرنیزاسیون هستند. منطق فهم این توسعه علوم انسانی است. ویلهلم دیلتای می گوید ما عالمان علوم انسانی فقیران غنی هستیم. دیلتای فیلسوفان را هم جزو علوم انسانی می داند. ما تجربه مشروطه و انقلاب اسلامی و عقبه ای درخشان از دانشمندان را داشته ایم.
برخی تأمل درباره وضع موجود را کثر شأن فلسفی می دانند
مالک شجاعی جشوقانی سپس اظهار داشت: ما رنسانس اسلامی را داشته ایم. اما فیلسوفان ما بر اساس نوعی متافلسفه که از قضا ارسطویی است می اندیشند و تأمل درباره وضع موجود و تجریه زیسته خودمان را نوعی کثر شأن فلسفی می دانند. کتابی که عصاره دیدگاه های دکتر داوری را به ما نشان می دهد کتاب «ما و راه دشوار تجدد» است. به نظرم خوب است نقد دکتر داوری از سوی شاگردان ایشان شروع شود که با نقدهای غیر همدلانه مواجه نشویم.
حد خودم را در سخن گفتن رعایت کرده ام
رضا داوری اردکانی در انتهای مراسم به سخنرانی پرداخت. وی گفت: خودم را لایق این همه لطف و مرحمت نمی دانم و تشکر می کنم از محبت دوستان. سال ها پیش سفری به ژاپن داشتیم در یک نمایشگاهی، بخت من این بود که با دو نفر در یک کشور غریب هم اتاق باشم. اما هیچ احساس غربتی در حدود آن ۱۰ روزی که آن جا بودم نکردم. اساتیدی که امروز صحبت کردند به بنده لطف می کنند که نوشته من را می خوانند و فردی که همچون ذره ایست را بزرگ می کنند.
وی افزود: من به این وضعی که دارم راضی هستم و بیش از این لیاقت نداشتم و حتی به بیش از آن چه لیاقت داشتم رسیدم. همین لطفی که دوستان به من می کنند برایم کافیست. همیشه از ابراز لطف ها شرمسار می شدم اما امروز نمی دانم چرا شرمسار نشدم. علتش چیست نمی دانم. من همیشه وقتی چیزهای عجیب می خواندم تعجب می کردم که چرا برخی این حرف ها را می زنند.
داوری اردکانی سپس گفت: در کتاب «۱۹۸۴» می گوید جنگ صلح است، صلح عدل است و بردگی آزادی است. با این که از این کتاب خیلی تأثیر گرفتم اما با خودم می گفتم چرا نویسنده آن این حرف ها را می زند؟ یا مثلاً میرزا آقاسی به سفیر فرانسه گفته بود تصمیم دارم ملکه انگلیس را در هند دستگیر کنم و بحریه هند را به کلی نابود کنم. با خودم گفتم وقتی این فرد این حرف ها را می زند صاحب کتاب «۱۹۸۴» چرا آن حرف ها نزند؟
وی در انتها با انتقاد از این که عادت کرده ایم به بیهوده ترین حرف ها افزود: ای کاش خط قرمزی ایجاد می شد که بالاخره یاوه گویی هم حدی دارد. ای کاش تذکری به یاوه گویان می دادند که حد را رعایت کنند. من سعی داشته ام اندکی این حد را رعایت کنم و به نظرم همه لطفی که شاملش شدم به خاطر همین بوده که حد خودم را در سخن گفتن رعایت کرده ام.
نظر شما