فرهنگ امروز/شاپور جورکش: یاد اخوان در سالروز میلادش، تنها یاد شاعری نیست که همچون شاعران بزرگ همبوماش، فردوسی و ناصرخسرو، به رغم ناداری و فقر در آخرین سالهای زندگی، این قیمتی لفظ در دری را به پای خوکان نریخت؛ یاد او تنها به این خاطر نیست که با گنجینه سترگ ادبی و فرهنگیاش، چه بسیار واژگان و ترکیبهای باستانی را به فرهنگ امروزین کشاند؛ و نه فقط به این خاطر که همچون ابولفضل بیهقی بر سر ایمان خویش معامله نکرد و پیوسته در صف اول دفاع از این کهن بوم و بر، نه گفتن را حداقل نشانه تعهد روشنفکری دانست و به آن عمل کرد.
یاد امید نه فقط ازاین جهت ماندگار است، که الگویی بود و عیاری برای اندازهگیری میزان شاعری. با او میشود سنجید که لزوم درک ادبیات کلاسیک برای یک شاعر معاصر، تا چه حد میتواند گستره ذهن را غنا بدهد.
اخوان ثالث، فقط یک شاعر نوگرا نبوده، که بگوییم صرفا در رده شاعران بعد از نیما قرار میگیرد؛ بلکه، جایگاه او در کنار پیشگام شعر امروز، نیمایوشیج است، که همعنان او در آفرینش فضای شعرنو نقش داشته است. این مدعا هنگامی معنا مییابد که کار بزرگ نیما، یعنی جاگزینی «من» متکلم وحده به «او»ی ابژه، صورت عمل بگیرد؛ آنوقت است که پژوهشگر پیگیر تحول شعر ایران ، میبیند که اخوان چه کمکی به شعر ایران کرده است.
نیما درتلاش خود ناچار بود هم خشت بنای تازه را بزند، هم قالب خشت را عوض کند و هم بنای رفیع و درعینحال مطلقانگار سنتی را خشت به خشت با دید نسبینگر جایگزین کند. تحول و تکامل همه ابعاد و اجزای شعر به شکل همزمان، بعید بود؛ نیما قالب را عوض کرد، خشتهایی خامی و پخته عرضه کرد؛ نظریه نوشت و شعرهایی بر اساس آن نظریهها آفرید؛ اما کماند و گاه خام، نمونه شعرهایی از نیما که بتوان در آنها تمام تحولات شعر مورد نظر استاد رادید.
شاگرد او، اخوان بود که بهترین نمونههای شعر آرمانی استادش را در شعرهایی چون «کتیبه» و «خوان هشتم» را نوشت. البته اخوان در کتاب «بدعتها و بدایع نیما» نمیتواند به درک درستی از میدان دید تازه نیما برسد.
امید وقتی شعرهایی چون «کتیبه» را آفرید که استادش دیری بود که رفته بود.
ایبنا
نظر شما