به گزارش فرهنگ امروز به نقل از ایبنا؛ در صد سال اخیر جهان با رشد صنعتی غیر قابل وصفی روبهرو بوده، ایران نیز از این رشد صنعتی بیبهره نمانده است. در همین سالها نظریه مدرنیزاسیون ـ که عملا پا جای پای نفس مشروطه گذاشته بود ـ در دل خود توضیحی مبتنی بر فرایندهای مداوم تفکیک و تمایزهای اجتماعی دارد، همزمان علل عقبماندگی و عدم پیشرفت جوامع غیر غربی را نیز توضیح میدهد و فردگرایی را عامل عقبماندگی برخی جوامع شرقی و عبور نکردن از سنت میداند. پرویز اجلالی، عضو هیئت مدیره انجمن جامعه شناسی ایران معتقد است: زمانی که ارزشها متفاوت میشود و نابرابری و تفاوت در بینشها زیاد میشود از طرفی سازمان و مدیریت اجتماعی نمیتواند نهادهایی را بوجود بیاورد که این فردگرایی را تنظیم کند، یک وضعیت به شدت نگرانکننده ایجاد میشود و چیزی به نام فردگرایی غیر مسئولانه ایجاد میشود.
چندی است که با یک بحران همگانی در کشور مواجه شدهایم. یک بیماری اپیدمی چهره دیگری از جامعه ما را نشان داد. آیا این رفتارها به دلیل خلقیات و ژنتیک ایرانیان است؟
ایرانیان به طور خاصی متفاوت نیستند، ولی یک عده معتقدند ویژگیهای هر فرهنگی مخصوص خودش است و قواعد خود را دارد. من تفاوت فرهنگی را میان فرهنگها رد نمیکنم. این تفاوتها امور بسیار مطلقی نیستند ولی وجود دارند. مثلا میدانیم مردم آسیا جمعگراتر هستند. برخی فرهنگها فرد گراتر و برخی دیگر جمعگراترند. ایران جزو کشورهای جمعگرا نیست، بلکه فردگرایی در ایران بسیار بالاست. اما این فردگرایی بالا در هر دوره یک نوع بروز میکند. فردگرایی در رابطه با نهادها، ارتباطی با اعتماد عمومی دارد که آن هم ارتباط با کارایی و ارزیابی مثبت و نسبی مردم از حاکمان دارد.
بیشتر تاریخ ارزیابی ایرانیان از حاکمان اینطور بود که اگر حاکم خشن و مستبد هم بود مردم اهمیت نمیدادند، ولی همین که امنیت ایجاد میکرد و به رفاه مردم اهمیت میداد کافی بود که به او اعتماد کنند. ولی این اعتماد وقتی به خلقیات فردگرایانه وارد میشود مقداری تغییر میکند. چیز دیگری هم که دخیل میشود این است که جامعه شهری به شدت تغییر کرده است. به خصوص از پنجاه یا حتی صد سال پیش تاکنون، در این جامعه تمام نهادهای جمعی یا تضعیف شده و یا در شهرهای بزرگ از میان رفته. این جزو ویژگی های مدرنیته است که در آن هرکس مهم است. ضربالمثل انگلیسی است که میگوید: everybody is somebody که هم فرد مهم است و برای خود تصمیم میگیرد. این مزید بر علت میشود. وقتی جامعه از طرفی به شدت مدرن میشود، به این معنی که فردگرایی رشد میکند.
زمانی که ارزشها متفاوت میشود و نابرابری و تفاوت در بینشها زیاد میشود از طرفی سازمان و مدیریت اجتماعی نمیتواند نهادهایی را بوجود بیاورد که این فردگرایی را تنظیم کند، یک وضعیت به شدت نگرانکننده ایجاد میشود و چیزی به نام فردگرایی غیر مسئولانه ایجاد میشود. در حالی که اگر حدی از اعتماد وجود داشته باشد و نهادهای مدرن جانشین نهادهای سنتی شده باشند؛ بعضا کشورهای توسعه یافته که نهادهای جدید تا حدود زیادی جای نهادهای سنتی را گرفته باشند. افراد در مجموع رابطهشان با مدیریت جامعه رابطه نسبتا متوازنی باشد این فردگرایی کنترل میشود.
در حقیقت فرد حق خودش میداند که هر مشکلی پیش آمد برخورد و شکایت کند و در عین حال میداند که حقوق دیگران نباید زیر پا بگذارد. در ایران مدتهاست با فردگرایی غیر مسئولانه روبرو هستیم به این علت که نهادهای مدرن پیدا نشده و به جای آن عدهای میخواهند ارزشهای سنتی را به مردم تحمیل کنند؛ در حالی که مردم از این مرحله گذشتهاند. در نتیجه مردم به هیچ چیز اعتقاد ندارند. این هم روی این که ایران و فرهنگ ایرانی با طبقه بندیکلی موافقند تاثیر میگذارد. ایران جزو فرهنگهایی است که فردگرایی در آن بالاست. آمریکا هم همینطور است. بیشتر کشورهای غربی و عربی همینطورند.
همانطور که گفتید رفتار غیر مسئولانه و شاید به طور عامیانه خودخواهی است. اما این سبقه برخوردها در کشور ما برای چیست؟ عنی آیا این استبداد که از مغول به این سمت در تاریخ ما به وجود آمد میتواند تاثیر گذاشته باشد؟
موضوعات را پیچیده میکنید. کلیگویی و پیچیده کردن از ویژگیهای ایرانیهاست. این دست طمعورزیها همه جای دنیا وجود دارد. شما وقتی میبینید ناگهان برخی اقلام در مواقع بحرانی در بازار کمیاب میشود، این جزو قوانین اقتصادی است که برخی از اقتصاددانهای نئولیبرال این را قبول دارند. وقتی در بازار پدیدهای کمیاب میشود انتظار میرود قیمتش بالا برود. شما آن را نگه میدارید تا آن را زمانی بفروشید که سود بالایی ببرید. این طمع در تمام انسانها وجود دارد.
پس چرا همانطور که فرمودید در کشورهای شرق آسیا کمتر است. مثلا در ژاپن کمتر این موضوع دیده میشود. در عکسها هم در فضای مجازی منتشر میشود میبینیم وقتی سیل یا زلزله در ژاپن میآید مردم خیلی منظمتر عمل میکنند؟
به فضای مجازی زیاد اعتماد نکنیم. فضای تاریخ ژاپن و زندگی مردم ژاپن موضوع مفصل و جدی و پیچیدهای است. اینکه با چند تصویر فضای مجازی آن هم در زمان حال استناد کنیم، قابل اعتماد نیست و اهداف سیاسی هم دارند. چیزی که مشخص است در ژاپن هم، طمعورزی وجود دارد. اینکه برخی فرهنگها جمعگراتر و برخی فردگراتر هستند. آنجا هم بیرحمی و پولپرستی دیده میشود، ولی آنها جمعگرا هستند. در کل رابطه خانوادگی و حتی بردگی دارند. وقتی برای کارفرما کار میکنند بیشتر حالت نوکری و وفاداری و وابستگی دارند. این ویژگی جمعگرایی آنهاست. این که نظم دارند خیلی حالت وفاداری به اربابان و رهبرانشان دارند. اما اینکه این را تبدیل به ویژگی اخلاقی کنیم و بگوییم آنها افرادی خوبی هستند و اینجا بد هستند اینگونه نیست.
از این رو به اعتقاد شما به سیستم مدیریتی کشور انتقادی وارد نیست؟
همانطور که گفتم وقتی از مدیریت صحبت میکنیم منظورمان سیاست است. مدیریت جامعه ما در حال حاضر چون همزمانی با تحولات اجتماعی ندارد و عقب است، بر اساس ارزشهایی میخواهد عمل میکند که خیلی مواقع این برنامهها عملی نیستند. در عین حال جامعه در حال مدرن شدن است. تهدیدها بالا میرود. افراد شهرنشین میشوند. بزرگان فامیل و ایدههایی که جامعه را مطیع میکند و نظم میدهد، کدخدای محل، رئیس ایل و طایفه قدرت خود را از دست میدهند. خانوادههای هستهای پیدا میشود و فردنگری رشد میکند و هرکسی خود را شهروند مساوی با دیگری میداند. فردگرایی رشد میکند و جامعه مدرن شده ولی سیستم و نهادهای نظارتکننده با آن هماهنگ نیستند. در این شرایط افراد که فردگرا میشوند فردگرایی غیر مسئولانه پیدا میکنند.
عملکرد نظام آموزشی را در این زمینه چگونه ارزیابی میکنید؟
نظام آموزشی هم اهمیت دارد. در نظام آموزشی ما افراد به اندازه کافی تربیت نمیشوند. نظام آموزشی ضعیف است و نمیتواند خود را با تحولات اجتماعی تطبیق دهد. این امر باعث میشود فضای غیر مسئولانه ایجاد شود که به نوعی در مواقع بحران بروز میکند و حالت رفتار جمعی غیر عادی شده و اضطرابها بیشتر میشود. ولی باید در مجموع پذیرفت که همکاری جمعی به خاطر فردگرایی خودخواهانه در ایران خیلی ضعیف شده است. ولی این چیزی نیست که ما را ناامید کند. مردم خودشان به این موضوع واکنش نشان میدهند. بیاعتمادی به حکومت و مدیریت و توانمندی مدیران کار را مشکل میکند ولی وقتی مدیران نتوانند کاری بکنند مردم خود وارد کار میشوند. این تعالیمی بوده که داشتهایم و هنوز هم داریم.
همانطور که اشاره داشتید ما در دوران مدرن شدن هستیم. ولی در سال ۱۲۶۴ نخستین برنامه دولت برای واکسن به فرمان امیرکبیر انجام شد که این، چند روز بعد برای مقابله با بیماری آبله بود. اما چند وقت بعد دیدیم مردم به خاستگاه برخی از افراد این کار را متوقف کردند که ممکن بود روحانی و یا علمای دین و... باشند. اشاره کردید افرادی به طب اسلامی و برخی داروها روی میآورند. افرادی که این روش را پیش گرفتند شاید افراد حقهبازی باشند ولی مشکل با جامعهای است که پیرو آنها هستند.
به خاطر اینکه فردی و افرادی این صحبتها را داشتند و در فضای مجازی منتشر کردند، ولی بلافاصله تمام روحانیون درجه اول و آیات عظام اعلام کردند که باید مراکز زیارتی را تعطیل کرد. در آمریکا هم بیشتر از ما شبکه اجتماعی دارند. در آمریکا کسانی هستند که به پزشکی اعتقاد ندارند و ماشین سوار نمیشوند و میگویند گناه دارد و پیاده میروند. همه جای دنیا این افراد هستند. این دلیل نمیشود و ربطی به ایران ندارد. همه جای دنیا گروههایی هستند که متفاوتند و افکار متفاوت ضد علمی دارند و در این مواقع پیدا میشوند چون امیدوارند به حرفشان گوش داده شود و گسترش پیدا کند. ولی در مجموع روحانیت همه اعلامیه و نظر و فتوا دادند و همه زیارتگاهها را بستند و گفتند پزشکان درست میگویند و از پزشکان متابعت میکنیم.
پس در حقیقت این رفتاری که برخی انجام دادهاند نمیتواند در ایدئولوژی و آینده فکری جامعه تاثیرگذار باشد؟
اینها افراد کوچکی هستند که تاثیر مهمی ندارند و همه جا هستند. ولی به نحوی قدری رندی وجود دارد. ممکن است فرد به پزشکی اعتقاد داشته باشد، ولی وقتی موقع تصمیمگیری میشود به این سمت میروند. این فرهنگ بیخیالی و نترسیدن و ایمنی را توجه نکردن در ایران وجود دارد. افرادی که به این صورت هستند حتی در حساب پول و درس خواندن مدرن هستند و همه چیز را دقیق انجام میدهند. ولی در شرایطی رندی پیدا میکنند. اینکه مردم طرفدار دیدگاه قدرگرایی مانند زمان قدیم هستند و همه چیز را به تقدیر میسپارند اینگونه نیست.
نظر شما