فرهنگ امروز: دوران شیخ مفید مقارن با برافراشته شدن پرچم اهلبیت پیامبر(ص) در بخش وسیعی از جهان اسلام، پس از سالها عسرت بود. دورانی که آلبویه به عنوان طایفهای ایرانی و متمایل به تشیع، به قدرت رسیدند و بنیعباس تا حدود زیادی در سختگرفتن بر شیعیان و انکار فضائل ائمه مهار شد.
تشکیل دولت آلبویه
آلبویه با پیشزمینه تشیع زیدی در سال ۳۲۰ قمری در غرب ایران به قدرت رسیدند و خیلی زود قلمروی خود را گسترش دادند تا جایی که بخشهایی از عراق و مرکز خلافت عباسی را نیز در برگرفت. آنها در سال ۳۳۴ قمری به بغداد وارد شدند و ضربه دیگری به خلافت عباسیان را وارد کردند.
امیران آلبویه با آنکه شیعه بودند اما تلاشی بر براندازی خلافت سُنّی عباسی و جایگزینی حاکمیت شیعه نکردند. استراتژی آنها این بود که خلیفه عباسی به عنوان رییس صوری حکومت همچنان بر مسند خلافت نشسته باشد و آنها به عنوان امیران منصوباش اعمال قدرت کنند.
سردمداران آلبویه در این تصمیم خود، حتما به این واقعیت توجه داشتند که اکثریت اتباع حکومتشان، سنّی مذهب بودند. با این حال وقتی آنها به قدرت رسیدند تشیع از انزوا خارج شد؛ برای اولین بار در روز دهم محرم، مراسم عزای عاشورا در سوگ فرزند پیامبر(ص) و شهدای کربلا که به دست حاکمان جور اموی -که بسیاری از اهل سنت حکومت آنها را مشروع میدانستند – مظلومانه به قتل رسیده بودند، برگزار شد.
علاوه بر عاشورا، روز ۱۸ ذیالحجه نیز شیعیان به اذن و اشاره آلبویه اقدام به برپایی جشن و سرور کردند. سال روز واقعهای که در آن رسولالله(ص) در مسیر بازگشت از حجهالوداع، در محلی به نام غدیرخم علیبنابطالب(ع) را به عنوان وصی، جانشین خود و امیرِمومنان معرفی کرده بودند.
در کنار این اقدامات قبور ائمه شیعه نیز در دوره آلبویه برای اولین بار در سطح گسترده مورد تکریم قرار گرفت. برای ائمه شیعه مدفون در عراق حرمهایی که ساخته شده بود توسعه پیدا کرد و سنت زیارت در شیعه گسترش یافت.
آری در دوران آلبویه، شیعه پس از دههها تحت فشار قرار داشتن از سوی خلفای سفیانی، مروانی و عباسی در حال بالیدن قرار گرفت و به خلق و رواج مظاهری پرداخت که تثبیت و تحکیم هویت مذهبیاش را در پی داشت.
تاسیس «دارالعلم» در کرخ بغداد
علاوه بر اینها با حمایت امرای آلبویه از علمای امامیه، مدارس درس و بحث شیعه نیز جان و قوت تازهای گرفت. از آنجمله «دارالعلم» در کرخ بغداد بود که به همت شاپور بن اردشیر وزیر ایرانی و شیعهدوست آلبویه در سال ۳۸۱ قمری ساخته شد.
کرخ، همان منطقهای بود که شیخ مفید در آن متولد شده بود و خاندانش اهل آنجا بودند.
بر اساس گزارشهای تاریخی یکصد هزار جلد کتاب در دارالعلم گردآوری و ترتیبی داده شده بود تا طلاب علوم دینی بتوانند به طور شبانهروزی از امکانات آن بهره ببرند. (۱)
در همین دارالعلم بوده است که شیخ مفید، به تربیت شاگردان طراز اولی در مکتب تشیع نظیر شریف مرتضی و شریف رضی میپردازد و پایه آموزشی کلام شیعی در این مدرسه گذاشته میشود.
حمایت آلبویه از تشیع البته ضرورتا به زیان سایر مذاهب نبود مگر فرقههایی که تحمل رشد علمی و فرهنگی تشیع را نداشتند. وگرنه آلبویه با حمایت از تشیع در واقع توانست بستری را فراهم کند که سخن پیروان مذهب اهل بیت پیامبر نیز شنیده شود و به هیچ وجه اقدامات دولت آنها در راستای حذف صدای رقیب نبود. چنانکه در این دوران شاهد برگزاری جلسات مناظره میان علمای فریقین هستیم.
رواداری مذهبی در دولت آلبویه
اساسا روش آلبویه در امور مذهبی را میتوان واجد نوعی پلورالیسم و رواداری دینی دانست؛ چنانکه تمیمه بیگمدائو معتقد است حاکمیت آلبویه اهل مدارا و به دور از تعصب بود و در سایه آن جهان اسلام، شکوفایی و دگرگونی فرهنگیای را تجربه کرد که در زمانهای پیشتر یا سپستر نظیر نداشته است. (۲)
اما تنها شیعیان نبودند که از موهبت رواداری مذهبی حاکمان آلبویه متنعم شدند. بلکه بسیاری از شعرا، ادیبان و عالمان فرقههای مختلف مذهبی که در دورههای پیشین به انواع محدودیتها مبتلا بودند، در دوره آلبویه توانستند به رشد و بالندگی برسند.
از این نظر شاید بتوان دوران آلبویه را با دوران مغولها در ایران مقایسه کرد. چنانکه ذیل حاکمیت مداراجویانه مغولان نیز در امور مذهبی، تصوف و تشیع رشد چشمگیری کردند و شخصیتهایی نظیر سعدی، حافظ، مولوی و … توانستند قلههای ادبی و عرفانی را فتح کنند.
آری آلبویه نیز شرایطی را فراهم کردند که نتیجه آن خارج شدن برخی فرق تمامیتخواه اهل سنت از عرصه تکصدایی بود و لاجرم مجبور شدند به نوعی تن به رقابت فکری – کلامی با سایر مذاهب اسلامی و از آنجمله شیعیان دهند. خود امیران آل بویه نیز از تضارب آرا و بحثها و مجادلات عالمانه استقبال میکردند و به برگزاری آنها علاقه و اهتمام جدی نشان میدادند.
لذا دربار آلبویه به مرکزی برای برگزاری مناظرههای مذهبی تبدیل شد و نمایندگان گروههای مختلف مذاهب اسلامی در آنجا در میان انبوه جمعیتی از مسلمانان و حتی غیر مسلمانان به طور مستقیم با یکدیگر به بحث و مناظره میپرداختند. البته برای این مجالس پروتکلها و قواعدی نیز در نظر گرفته میشد و از جمله مهمترین آنها این بود که تکیه صرف بر اعتبار وحی و احادیث ممنوع بود و شرکت کنندگان در مناظرهها باید صرفا با اتکا به عقل و استدلال از عقاید خویش دفاع میکردند. (۳)
نسبت تشیع و معتزله و نقش شیخ مفید
به همین جهت بود مذاهبی که در اسلام بیشتر صبغه عقلانی داشتند و از قواعد استدلالی در اثبات معتقدات خود بهره میجستند، تقویت شدند که از آنجمله البته شیعه و معتزله از مهمترین مذاهب و مرامهایی بودند که این وضعیت جدید به سودشان تمام شد.
چنانکه معتزلیان نیز چون شیعیان در پرتو حاکمیت آل بویه، نیروی تازهای گرفتند و شخصیتهای مهم این مکتب از جانب وزرای آلبویه پشتیبانی و حتی به مقامات ارشد در حکومت منصوب میشدند. چنانکه عالم و قاضی برجسته عبدالجبار معتزلی (متوفی ۴۱۵ق) برای مدتی در بغداد زندگی و کار کرد و سپس دورهای طولانی در ری (نزدیک تهران کنونی) در دربار و وزیر معتزلی آلبویه، صاحببن عباد قاضیالقضات بود. (۴)
تاکید بر روش عقلی در توجیه مدعیات مذهبی چیزی بود که عامل نزدیکی زیدیه، امامیه و معتزله به یکدیگر شد و شیخ مفید در هرچه نزدیکتر شدن امامیه به معتزله نقش کلیدی ایفا کرد؛ تشیع امامی، تاثیر معتزله را پذیراتر شد، گرچه آموزه امامتِ آن همچون سدی عقیدتی در برابر درآمیختن بیشتر با اندیشه معتزلی عمل میکرد.
اما رواداری آلبویه به مذاق مخالفان مذهب اهلبیت چندان خوش نمیآمد. چه آنان مدتها بود عادت کرده بودند در وضعیتی به سر برند که همه صداهای دیگر سرکوب شود و جز سخن خودشان را درعرصه عمومی نشنوند. لذا با وجود تلاش آلبویه در عراق برای حفظ بیطرفی مذهبی و حتی هر از گاهی دست زدن به اقداماتی که نشاندهنده حسن نیت آنها نسبت به پیروان مذهب اهل سنت باشد، اما هیچیک از این اقدامات باعث نشد که برخی سیاستهای شیعه دوستانه آلبویه از جانب گروههای تندروی اهل سنت تحمل شود. کشمکشهای میان شیعیان و اهلسنت به ویژه حوالی زمانهای مراسم مذهبی در تکریم خاندان پیامبر(ص)، مجددا کلید خورد و حتی به رویاروییهای مسلحانه و به نحو فزایندهای خشونتبار نیز کشیده شد. همانطور که امروزدر قرن بیستویکم نیز کموبیش شاهد چنین رفتارهایی هستیم. چنانکه هر از گاهی شاهد بمبگذاریها و حملات تروریستی از سوی گروههای منحط و تندروی منتسب به اهل سنت نسبت به مراقد ائمه شیعه و یا به خاک و خون کشیدن مراسم و مناسک مذهبی در مناطقی از ایران، عراق، افغانستان، پاکستان و … هستیم.
این وضعیت باعث شد حتی آلبویه نیز که سیاست حمایت از علمای شیعه را داشت در مواردی به تغییراتی در روش خود دست بزند. چنانکه نوشتهاند با وجود اینکه سندی دال بر دخالت شیخ مفید در غائلههایی که میان فریقین پیش میآمد وجود نداشت، اما امرای آلبویه سه بار دست به تبعید او از بغداد زدند. (۵)
از جمله مهمترین مخالفان شیخ مفید حنبلیان بغداد بودند. مذهبی اخباری و سختگیر که اساسا بهرهگیری از استدلالات عقلی را در اصول مذهبی بر نمیتافت و بالطبع شیعیان و معتزلیان در مرکز حملات و مزاحمت آنها قرار داشتند. آنها که به تعبیر تمیمه بیگم دائو «گرایشات ستیزه جویانه» پررنگی داشتند و از قضا از جاذبه گسترده مردمی نیز برخوردار بودند. (۶)
بغداد؛ کانون تشیع امامیه
با این همه اما بغداد از قرن دوم هجری به بعد، کانون عمده تشیع امامی بود. (۷) تمام پیشرفتهای اصلی در آموزه امامیه و سازماندهی جامعه امامی با بغداد گره خورده است؛ صورتبندی آموزه امامت در مذهب امامیه، دفاع از شریعتمداری تشیع امامی در مقابله با جریانهای دیگر نظیر غالیان و … را علمایی در بغداد یا شخصیتهایی که در ارتباط تنگاتنگ با آن شهر بودند به شکل مدون بیان کردند. حتی مهمترین مجموعه حدیثی شیعه نیز به نام «اصول کافی» در طول بیست سال از سیسالی که مولف آن -محدث بزرگ شیعه شیخ کلینی – در بغداد میزیست تدوین شد.
باز شدن فضای سیاسی اجتماعی به نفع تشیع در دوره آلبویه اما در عین حال شیعیان را در مواجهه مستقیم و جدیتری با مکاتب و مذاهب مختلف اسلامی قرار داد. به این معنی که حال وظیفه علمای امامیه حساستر شده بود چراکه باید از مذهب اهل بیت در برابر گروههایی که برخیشان با فراغت بیبدیلی که داشتند در جامعه اسلامی قدرت و مرجعیت یافته بودند دفاع میکردند. از سویی چهار مذهب اهل سنت بودند که در تقابل رسمی با تفکر شیعی قرار داشتند، از سوی دیگر معتزله بود که آنها نیز پا به پای شیعه از رواداری مذهبی آلبویه بهرهمند شده و به قدرتی کلامی – مذهبی تبدیل شده بودند. در کنار اینها اما گروههای مختلف تشیع از زیدیه گرفته تا اسماعیله و … بودند که تشیع امامیه به نوعی در برابر آنها قرار داشت و شاید از همه آنها مهمتر نیز باید به ظهور غلات شیعی اشاره کرد.
غالیان که در تکریم ائمه شیعه افراط میکردند و برخی از آنها حتی حکم به نفی ضرورت رعایت شریعت داده بودند و اینها به نام شیعه فعالیت میکردند و به نوعی کلیت تشیع را نزد سایر فرق اسلامی متهم ساخته بودند.
شیخ مفید در دورانی پا به عرصه گذاشت که باید در برابر تمام این مکاتب افراطی یا تفریطی میایستاد و از اصول ناب شیعی که ذیل آموزههای اصیل نبوی و قرآنی قرار داشت دفاع میکرد. علما و محدثان بزرگ دیگر شیعه نیز نظیر شیخ صدوق البته کموبیش با چنین وضعیت دشواری روبهرو بودند و هر یک به سهم خود در پیراستن آموزههای شیعی از غلو و انحرافات دیگر تلاش کردند. اما آنچه مفید را به شخصیتی متفاوت از سایرین تبدیل کرده بود تسلط وی به قواعد عقلی و استدلالی بود.
روش شیخ در دفاع از ارکان تشیع
شیخ در دفاع از ارکان تشیع و مقولاتی نظیر امامت، ولایت، عصمت و … از مباحث فلسفی، الهیاتی و عقلانی بهره میگرفت که در مکاتب اسلامی آن روز شاید در نوع خود امری نسبتا بدیع بود و چنانکه اشاره شد غیر از شیعیان تنها معتزله به این هنر آراسته بودند.
برای نمونه، شیخ وجود امام را ضروریِ عقلی میدانست و میگفت اگر خداوند ما مسلمین را مکلف قرار داده چنانکه اگر بر سبیل صواب نباشیم، مستوجب عقوبت و عذاب خواهیم بود، پس بر او واجب است که برای بندگان خود حجت قرار داده باشد.
انبیاء البته حجتهای الهی بودهاند و پیامبر خاتم نیز، خاتم ایشان. اما پس از رحلت رسول که اختلاف در برداشت از سیره و سنتاش میان امت رواج میگیرد، چه معیاری وجود دارد برای آنکه مکلف بر صراط حق باشد و به وظایف خود عمل کند؟
این مباحث البته در اردوگاه عامه نیز مطرح بود و پاسخهای متفاوت و گاه متناقضی به آن داده میشد. مثلا در دورهای میگفتند که قول و فعل صحابه حجت است و بعد از دوران درگذشت صحابه گفتند عمل اهل مدینه! در دورهای دیگر گفتند محدثان و در دورهای دیگر گفتند فقهیان.
اما امامیه در تمام دوران پس از رحلت پیامبر همواره معتقد بود که مرجعیت دینی تنها در انحصار شخص پیامبر است و ائمهای که مطابق نص وی و البته بر اساس نصب الهی برای دوران پس از ایشان معرفی شدهاند.
لذا شیخ با استدلال عقلی میگفت بر خدا واجب بوده که ائمه پس از رسول را به طور واضح – و نه سربسته – معرفی کرده باشد. در واقع وی با این استدلال سعی میکرد مساله غدیر و تقلیل مساله «مولی» به دوستی با امیرالمومنین در تفسیر اهل سنت را امری انحرافی نشان دهد و در این موضوع به روش الهیدانان با استدلالات عقلانی بحث میکرد.
شیخ تصریح میکرد از آنجا که خداوند عادل است، باید هویت امامان را ورای هر شکی محرز کند تا آنجا که مردم بتوانند وظایفی را که او بر آنان تکلیف کرده است بشناسند و انجام دهند. (۸)
مساله عصمت ائمه
عصمت نیز از دیگر مبانی کلامی تشیع بود که شیخ با بیان ادلهای عقلانی سعی در تبیین آن داشت. او بر مبنای همان قاعدهای که برای امامت ذکر میکرد نتیجه میگرفت امامی که بر اساس نص تعیین شده است، ضرورتا باید معصوم و مصون از خطا باشد. در غیر اینصورت ممکن است در امر هدایت به خطا افتد و به تبع آن امت نیز بر باطل عمل کند. لذا شیخ اصل عصمت را لازمه امامت میدانست که هدایت امت مبتنی بر آن است. البته مقوله عصمت قدمتی پیشتر از اینها دارد و حتی در دوران امام صادق(ع ) بحث آن میان برخی شاگردان ایشان و مخالفان تشیع مطرح بوده است. مخالفان عصمت با استناد به آیاتی از قرآن مدعی بودند چطور بسیاری از انبیا مبتلا به خطا بودهاند و حتی استغفار کردهاند و در عین حال میتوان قائل به عصمت جانشینان پیامبر بود؟
اما عالمان شیعه میگفتند مساله اصلی هدایت خداوند است؛ بر این اساس عصمت، لازمه نبوت نیست. چراکه اگر نبی در خطر خطا قرار میگرفت، از طریق وحی انذار میشد و فعل یا قول خود را اصلاح میکرد. اما در مورد ائمه چون بحث وحی مطرح نیست و در عین حال مساله هدایت الهی به قوت خود به شرحی که گذشت باقی است، پس ائمه لاجرم باید از مقام عصمت برخوردار باشند. وگرنه هر آن ممکن است آنها به خطا بیفتند و امتی را به جای هدایت هدایت به راه باطل بکشانند. پس بر این اساس معصوم بودن ائمه، پیش از هر چیزی لزوم عقلی دارد.
چنانکه یوزف فان اس مستشرق آلمانی در جلد اول کتاب مهم خود تحت عنوان «کلام و جامعه» با نقل همین مطلب به گفته هشامبن حکم استناد میکند که در محضر امام صادق(ع) چنین گفت و حضرت موضع نفی و انکار نگرفتند. (۹)
در واقع نوع دلایلی که امثال هشام و بعدها مفید در اثبات عقاید امامیه به کار میبردند از جنس همان دلایلی بود که امثال ابنسینا و فلاسفه برای اثبات وجود خدا به کار میبردند. براهین اثبات وجود خدا بیش از آنکه صرفا دلایلی مبتنی بر نصوص مقدس باشند، استدلالات عقلی هستند که البته در خدمت الهیات گرفته شدهاند؛ نوعی تلاش عقلی برای موجه نشان دادن خداباوری.
سبک و سیاقی که علمای کلامی چون مفید به کار میبردند نیز کموبیش از چنان ویژگی برخوردار بود. اما این روش عقلی چیزی نبود که مورد پسند یا تایید سایر فرق اسلامی باشد و حتی برخی از علمای امامیه نیز با این روش چندا سر آشتی نداشتند. برای نمونه محدث بزرگ و استاد مفید، شیخ صدوق علیهالرحمه، به این نوع مطالب باور نداشت و معتقد بود هرچند انبیا و ائمه مصون از معاصی کبیره و صغیره هستند اما در معرض ارتکاب خطاهای ناخواسته قرار داشتهاند. علاوه بر این او میگفت شاید خداوند آنها را در معرض خطا قرار میداده تا پیروانشان مطمئن شوند که آنها بشری بیش نیستند!
اختلاف شیخ مفید با شیخ صدوق در مواجهه با غالیان
البته ناگفته نماند که شیخ صدوق (ابن بابویه) در دوران رونق غالیان، مجبور به اتخاذ مواضعی بود که هرچه بیشتر تشیع را از غلو نسبت به ائمه هدی، مبرا کند. این مساله هرچند دغدغه شاگرد فاضل او شیخ مفید نیز بود اما وی به هیچ وجه امکان خطا را برای ائمه، تحت هیچ شرایطی مجاز نمیدانست چون در غیر اینصورت مساله عدالت خداوند در عذاب اهل باطل، زیر سئوال میرفت. لذا هرچند صدوق رسالهای تحت عنوان «سهوالنبی» مینویسد و شک پیامبر در نماز را جایز میداند اما شاگرد او چنین مسالهای را بر نمیتابد و حتی با پاره دیگری از آرای استاد خود در میپیچد که برخی از آنها در کتاب «تصحیحالاعتقاد» وی بازتاب مییابد.
البته چنانکه اشاره شد شیخ مفید نیزبی توجه به اهمیت غلات و آسیبشان به مکتب تشیع نبود اما در مقابله با اهل غلو، البته مسیری غیر از استاد خود را میپیمود.
در واقع شیخ با تاکید بر مساله عصمت ائمه و دلایل عقلی که برای آن بر میشمرد درصدد مقابله با اندیشه غالیانه بود. چراکه عصمت امام، در واقع اراده باریتعالی بود برای هدایت امت و نه اینکه شخص امام به صفات الهی متصف یا به مقام الوهیت رسیده باشد.
از دیگر عقاید برخی از غالیان، نفی خاتمیت و تداوم نبوت در ائمه بود! شیخ با تبیین نظریه عصمت از این اندیشه باطل نیز تبری میجوید. چراکه اساسا ائمه به این دلیل معصوم هستند که نبوت خاتمه یافته و بر آنها وحی نمیشود. بنابراین هرآنچه مفید در باره وجوب عصمت امام گفته بود، پیش از هرچیز ثبات کننده مساله خاتمیت است.
علاوه بر اینها شیخ در کتاب تاریخی خود با عنوان «الارشاد» که به زندگی ائمه شیعه پرداخته روایاتی را آورده است که ائمه در خصوص میزان و نوع محبت شیعیان به خودشان، هشدار دادهاند و برای آن چارچوبهایی را معین کردهاند.
در همین راستا شیخ با اشاره به موضع امام سجاد (ع) در باره اهل غلو به ذکر روایتی از ایشان میپردازد: «اَحِبُّونا حُبَّ الاسلام، فَما زالَ حُبُّکُم لَنا حَتّی صارَ شَیناً عَلَینا؛ ما را به دوستیِ اسلام دوست بدارید، پس پیوسته دوستی شما برای ما است تا آنگاه که آن دوستی بر ما زشت و نازیبا شود.» (۱۰)
در واقع مفید در دفاع از امامت اینطور نبود که تنها به دلایل عقلی و کلامی بسنده کند و همواره در آثار او بعد تاریخی و حدیثی نیز از جایگاه قابل توجهی برخوردار است.
رهیافت شیخ در تبیین عقاید امامیه
اساسا میتوان گفت وی از دو رهیافت به تببین عقاید امامیه پرداخته است؛
- کلامی – عقلانی.
- تاریخی – سیره نویسی.
در مورد بخش اول به قدر وسع این مقاله توضیح داده شد. اما مورد بخش دوم (تاریخی – سیره نویسی) روش شیخ این بود که برای اثبات اعتبار نگاه امامیه به مفهوم امامت علاوه بر مبانی کلامی، پای استنادات تاریخی و روایی را نیز به میان کشد. وی از روایت تاریخی جریان عامه به ویژه به هنگام بحث از امامت حضرت امیر(ع) استفاده گستردهای کرد.
توجه تاریخی شیخ
کتاب «الارشاد» او از منابع دستاول در معرفی ائمه شیعه محسوب میشود. وی در این کتاب به مسائل پیرامون امامت هر یک از ائمه دوازدهگانه پرداخته و بخش مفصلی از آن – شاید نیمی از آن- را البته به زندگی حضرت امیر(ع) اختصاص داده است.
ورود شیخ به مباحث تاریخی صدر اسلام البته بیش از «الارشاد» است. چنانکه وی کتابی مستقل در مورد فتنه جمل به رشته تحریر درآورد. جنگ جمل، از مهمترین حوادث سده نخست اسلام است. تا پیش از آن مسلمین در برابر کفار و مشرکین میجنگیدند. اما این برای نخستین بار بود که تنها پس از گذشت ربع قرن از رحلت پیامبر(ص) اینک مسلمانان در برابر هم صفآرایی کرده بودند و به قتال با یکدیگر پرداختند. در هر دو سو هم شخصیتهای صاحب نامی بودند که سابقه روشنی در اسلام داشتند و این مساله را به غایت پیچیدهتر کرده بود.
در یک طرف بردار، وصی و خلیفه بر حق رسولالله بود که پس از بیستوپنج سال فرصت حکومتش مهیا شده بود. در طرف دیگر عایشه همسر پیامبر بود و صحابهای چون طلحه و زبیر! وقوع این نبرد چه مشکلات کلامی که در جهان اهل سنت نیافرید. چراکه نمیدانستند بالاخره باید طرف چه کسی را بگیرند؟ لذا در حکمی شاذ گفتند هرکدام از صحابه چه علی(ع)، چه طلحه و زبیر بر مبنای اجتهاد خود عمل کردهاند و خلاصه همه بر صراط حق بودهاند! در میان اهل سنت احتمالا تنها معتزله بغداد و شخصیتهایی جسوری نظیر ابنالبیالحدید بودند که آشکارا رای به ناحق بودن جبهه جمل دادند و از عایشه گرفته تا طلحه و زبیر را همه بر صراط باطل اعلام کردند با این تفاوت که به عقیده آنها عایشه، طلحه و زبیر هر سه توبه کردند اما در عین حال تصریح میکنند آنها که در لشکر اینان کشته شدند همگی هلاک گشتهاند.
این واقعه تاریخی و بحثهای کلامی پیرامونش آنقدر مهم بوده که متکلمی چون مفید دست به قلم برده و «کتابالجمل» را نوشته است.
میراث مفید
آری مفید را میتوان به حق در دوران خودش یکهسوار کلام شیعی در امامیه دانست که هیچ عرصهای را فرو نگذاشت و در برابر هر هجمهای به میراث خاندان عصمت و آموزههای ائمه هدی با رویکردی عقلانی – کلامی و مستظهر به تاریخ و حدیث ایستاد و بنایی را بنا نهاد که همچنان پس از قرنها، دژی محکم و استوار مینمایاند. همان دژی که شالودهاش را تعالیم قرآن و سنت پیامبر(ص) بر مبنای تفسیر اهلبیت تشکیل میداد.
آری محمد بن محمد بن نُعمان را به حق میتوان سخنگوی تشیع امامی دانست. هم او که به واسطه نقش یگانهای که در تعلیم و آموزندگی ایفا کرد، «مفید» نامیدندش.
از اینها گذشته شیخ، نقشی کلیدی و بیبدیل در تربیت نسلی از علمای شیعه ایفا کرد که هر کدام در نوع خود شخصیتی ممتاز و استثنایی شدند. شاید مهمترین ثمره او را بتوان در دو شخصیت بزرگ شیعی یافت؛ دو برادری که از خردسالی در مجلس درس او حاضر شدند و به صورت ویژه تحت تعلیم و تربیت استاد قرار گرفتند. شریف رضی و شریف مرتضی که یکی در ادبیات و شعر و دیگری در فقه و کلام سرآمد دوران خود شدند و به گواه برخی محققان حتی سرآمد نسلهای بعدتر الی زماننا هذا. کتاب مهم و بیبدیل «نهجالبلاغه» یکی از آثار پرشمار سید رضی است که برخی پژوهشگران معتقدند شهرت این کتاب، مانع از درخشش دیگر آثار وی شده است.
شریف رضی و شریف مرتضی از سادات مشهور و صاحبنام علوی بودند که همچنین منصب نقابت اولاد ابوطالب را نیز بر عهده داشتند. آنها در کودکی به محضر شیخ میرسند تا زانوی تلمذ بزنند اما روایتی عجیب از نحوه آشنایی شیخ با آنها در منابع مختلف و البته موثق نقل شده که بسیار خواندنی است. روایتِ نخستین دیدار این دو برادر با شیخ هرچند در کتابهای مختلف آمده اما شاید از مهمترین آنها «شرح نهجالبلاغه» ابنابیالحدید معتزلی باشد که به عنوان حسنختام اینجا نقل میکنم.
ابنابیالحدید در مقدمه شرح خود از قول سید فخاربن مَعَد علوی موسوی – عالمِ شیعیِ قرنِ ششم هجریِ قمریِ و از نوادگانِ امام کاظم (ع)- آورده است که شیخ مفید در خواب می بیند که گویی فاطمه زهرا (س) بر او (شیخ مفید) که در مسجد خود – در کَرخِ بَغداد – نشسته بود، وارد شد و درحالی که دو فرزندش حَسَن و حُسِین (علیهماالسلام) را در سِنّ کودکی به همراه داشت، بر شیخ سلام کرد و فرمود: «به این دو فقه بیاموز»! شیخ با شگفتی از خواب برمیخیزد و بامدادِ همان روز، همچنان که در مَحَلِ دَرسِ خود نشسته بود دید که فاطمه دختر ناصر وارد مسجد شد و دو پسرش محمدرضی (سیدرضی) و علی مرتضی (سیدمرتضی) – که هر دو کودکی خردسال بودند – را پیش آورد. شیخ در برابر او به احترام بلند شد، سلام کرد و فاطمه گفت: شیخ این دو فرزندانم هستند، آنان را به حضورت آوردهام تا بدانان فقه بیاموزی. شیخ گریست و داستان خواب خود را برای مادرِ سیّد بازگو کرد و تعلیم فقه بر آن دو (سیّد رضی و سیّد مرتضی) را عهدهدار شد. (۱۱)
شیخ مفید نهایتا در سوم رمضان سال ۴۱۳ در سن حدود هفتاد و هفت سالگی از دنیا میرود و در حرم مطهر امام کاظم(ع) و امام جواد(ع) به خاک سپرده میشود. محل دفن سید رضی و سید مرتضی شاگردان خاص او نیز در فاصله کوتاهی از آرامگاه او و در نزدیکی حرم کاظمین(علیهمالسلام) قرار دارد.
فهرست ارجاعات
- شیخ مفید، تمیمه بیگُم دائو، ترجمه پویا همتزاده، نشر نامک، چاپ اول، ۱۳۹۸، ص۳۸.
- همان، ص۴۰.
- همان.
- همان، ص۴۱.
- همان، ص۴۲.
- همان.
- همان، ص۳۵.
- همان، ص ۷۶.
- کلام و جامعه، یوزف فان اس، ترجمه فرزین بانکی و …، جلد اول، چاپ اول؛ ۱۳۹۶، ص۵۵۷.
- الارشاد، شیخ مفید، جلد دوم، ترجمه سیدهاشم سولی محلاتی، چاپ سیزدهم؛ ۱۳۹۶، ص۲۰۶.
- (شرح نهجالبلاغه، ابن ابیالحدید، ترجمه غلامرضا لایقی، جلد اول، انتشارات کتاب نیستان چاپ دوم؛ ۱۳۹۲، ص۶۷)
- منبع :دین آنلاین
نظر شما