فرهنگ امروز: اهل کتاب گفتند: یهودی یا مسیحی باشید تا هدایت یابید. بگو! نه، بلکه بر آیین ابراهیمِ حقگرا هستم.» (بقره/135)
در مطالعه آیه فوق با این سؤال مواجه میشویم که چرا خداوند یهودی یا مسیحی شدن را نمیپذیرد ولی به پذیرش دین ابراهیم توصیه میکند؟ بااینکه میدانیم خداوند بیش از یک دین نازل نفرموده، و یهود و مسیحیت بعد از ابراهیم (ع) و در ادامه ابراهیم (ع) شکلگرفتهاند.
در اینباره چند نکته عرض میکنم:
1. علامه طباطبائی در تفسیر این آیه میفرماید کهای بسا دگرگونیِ رسوم، آداب و شعائر اقوام، باعث شود که مراسم دینی هم منحرف و دگرگون شود، و چیزهایی داخل در دین گردد، که جزء دین نبوده، و یا چیزهایی از دین بیرون شود، که جزء دین بوده، و ایبسا پارهای اغراض دنیوی جای اغراض دینی و الهی را بگیرد، ایشان همین نکته را بلا و آفت دین دانسته و میگوید:
«اینجاست که دین رنگ قومیت به خود گرفته، و بهسوی هدفی غیر هدف اصلیاش دعوت میکند، …. تا آنجا که رفتهرفته کاری که در دین منکر بود معروف و جزء دین بشود، و مردم نسبت به آن تعصّب به خرج دهند، چون بر طبق هوسها و شهواتشان است، و بهعکس کاری که معروف و جزء دین بود، منکر و زشت شود، و کسی از آن حمایت نکند، و هیچ حافظ و نگهبانی نداشته باشد، و سرانجام کار بجایی برسد، که امروز به چشم خود میبینیم..»!
ایشان در ادامه انشعابات و ضمائمِ به وجود آمده در دین را منتهی به شرک میداند.(تفسیر المیزان، ج 1، ص 310)
2. قرآن هر جا که از دین ابراهیم سخن میگوید بر مشرک نبودن او نیز تصریح میکند. با توجه به فرمایش علامه طباطبائی که علّتِ به وجود آمدنِ شرک در دین را انشعابات و ضمائمِ به وجود آمده در دین میداند، به این نتیجه میرسیم که دین ابراهیم (ع) خالی از انشعابات و ضمائم بوده است. علت خالی از شرک بودنِ دین ابراهیم (ع) را میتوان در چند امر جستوجو کرد:
الف) دین ابراهیم (ع) دین فطرت است و تنها بر آنچه از طرف خدا نازل شده بسنده میکند و فرهنگهای خاص، سلائق و اغراض خاص در آن راه پیدا نکرد.
ب) ابراهیم (ع) حنیف است. حنیف یعنی متمایل به حق. حق محوری بجای فرقه محوری، شرط لازم ماندن بر دینِ حق است.
3. جالب اینکه خداوند بعد از نپذیرفتنِ ایمان به یهودیت و نصرانیت، در آیه بعد ایمان آوردن به آنچه بر انبیا (س)، ازجمله هر آنچه به موسی و عیسی (ع) داده شده را لازم میداند. معلوم میشود میان «ما اوتی موسی و عیسی» و «یهود و نصارا» تفاوت جدی وجود دارد. پرواضح است که بیان این تفاوت در قرآن، هشداری بر مسلمانان و مخاطبینِ قران است. ما مسلمانان نیز با خطرِ جدی فاصله گرفتن از پیامِ اصلی پیامبر اسلام (ص) هستیم. گذر زمان، ورود اسلام به جوامع گوناگون، شکلگیری مذاهب و فرقههای مختلف و … هرکدام بهتنهایی میتواند ما را از دین نازل شده بر حضرت محمد (ص) دور کند.
هر مذهب و فرقهای خواسته یا ناخواسته پیرایههایی بر دینِ نابِ محمدی (ص) بستهاند. در این میان حتّی مذهب تشیع از این خطر مصون نیست.
«جمله ممّا تعتقده الشیعه الیوم، و یعدّونه من ضروریات المذهب؛ کان القدماء یعدّونه غلوّا و ارتفاعا» (رجال مامقانی، ج 19، ص 164)
به نظر میرسد رعایت دو نکته زیر در رسیدن به دین ناب ضروری است:
الف) بسنده نمودن بر فطرت توحیدی؛
ب) پرهیز از اعتبار بخشی به حدس و گمانها. هر فرقهای با قرار دادنِ حدسیات و مشهورات خود در داخل دین سببِ آلایشِ دین میشود.
فَأَقِمْ وَجْهَک لِلدِّینِ حَنِیفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِی فَطَرَ النَّاسَ عَلَیهَا … وَلَا تَکونُوا مِنَ الْمُشْرِکینَ مِنَ الَّذِینَ فَرَّقُوا دِینَهُمْ وَکانُوا شِیعًا کلُّ حِزْبٍ بِمَا لَدَیهِمْ فَرِحُونَ (روم/30 -32)
* محمدتقی سهرابی فر
منبع:دین آنلاین
نظر شما