معضلات بهداشتی در مدارس ایرانی دوره قاجار تنها یک رویداد تاریخی نیست
فرهنگ امروز: گاهی به کتابها و گزارشهای تاریخی تنها به شکل یک روایت و سند تاریخی نگاه میکنیم در حالی که آن واقعه در امروز ما همچنان بروز و ظهور دارد. در کتاب «مفتشان مدارس در دوره قاجار و پهلوی» به مواردی اشاره شده است که به اذعان زهرا علیزاده بیرجندی، یکی از مولفان کتاب هنوز در مدارس ما مشاهده میشود. بحث بیماریهای واگیر در مدارس و معضلات مدرسههای مناطق محروم همچنان مطرح است و فقر آموزشی و نبود امکانات هنوز مطرح است. علیزاده بیرجندی معتقد است مطالعه گزارشهای کتاب میتواند برای مدیران دلسوز و دغدغهمند آموزش و پرورش سودمند و در طراحی برنامههای آموزشی راهگشا باشد. در این گفتوگو از سید محمد فرزان یاد شد که با پیگیری و دلسوزی مشکلات مدارس مناطق شرقی را به مرکز اطلاع میداد و خود هم در تحول آموزش این مرز و بوم نقش داشت. برای اطلاع بیشتر از جزئیات کتاب «مفتشان مدارس در دوره قاجار و پهلوی» با زهرا علیزاده بیرجندی یکی از مولفان کتاب گفتوگو کردیم که در ادامه میخوانید:
************
چرا در کتاب اسناد بیشتری درباره شهرهای کردنشین مانند بانه، قزوه، سنندج، اورامانات نسبت به شهرهای بزرگ مثل تبریز و شیراز و اصفهان وجود دارد ؟
وجود اسناد زیاد درباره مدارس شهرهای کردنشین مانند بانه، قزوه، سنندج و اورامانات به معنای آن نیست که مفتشان به بازدید مدارس شهرهای بزرگ مانند شیراز، اصفهان و تبریز نمیرفتند. باید توجه داشت که بازرسی و اعزام مفتش به مدارس به شهرهایی صورت میگرفت که دور از حوزه نظارت آموزش و پرورش بودند یعنی مناطق دور افتاده. در واقع آنچه باید در پاسخ این پرسش گفت درباره مناطق محروم و دور از نظارت اداره معارف یا آموزش و پرورش اسناد بیشتری از بازرسی مفتشان وجود دارد، حتی این فراوانی اسناد درباره سیستان و بلوچستان هم صدق میکند زیرا در این شهرها معضلات متعددی از جمله فقر آموزشی و مشکلات دیگری که خاص مناطق محروم است، دیده میشود. در شهرهایی مانند اصفهان، شیراز و کلانشهرهای دیگر طبعا رسیدگی به امور آموزشی روی قاعده خاص خودش حرکت میکرد و معضل و مشکلی در میان نبوده است. ضمن اینکه بازرس به منطقهای میرفته که در نتیجه، شکایت، گلایه و عریضههایی که درباره مشکلات آموزشی و فقدان خیلی از امکانات مینوشتند و بر این سعی بودند این مسائل را به اطلاع مسئولان برسانند. اعزام بازرس هم در این راستا صورت میگرفت. این موضوع باعث شد که به دلیل کَمی اسناد بیشتری درباره بازرسی وجود داشته باشد. از بین 900 سندی که من به اتفاق همکارم دکتر حامدی بررسی کردیم موارد تکراری و مشابه خیلی زیاد بود به ویژه گزارشهای ساده و معمولی که در کتاب تحت عنوان فرمهای بازرسی به آن اشاره کردیم. از طرفی ما در صدد بودیم که بکرترین اسناد را در کتاب جای دهیم، لذا درباره شهرهای بزرگ هم اسناد زیادی وجود داشت اما در اسناد شهرهای کُردنشین نوع مطالبات متفاوت بود و همانطور که در کتاب اشاره کردیم شاید این شهرها مطالبهگری بیشتری داشتند، چون دور از مرکز قرار گرفته بودند. جالب اینکه به دلیل نوع مطالباتشان ضرورت اعزام بازرسان و بازدید از مدارس بیشتر از سایر شهرها احساس میشد.
اهمیت مدارس سیستان به چه دلیل است که در کتاب با تکیه بر اسناد نگاه خاصی به آن نگاه شده و حتی اشاره به ناظران خارجی دارد؟
در این رابطه چندین دلیل وجود دارد؛ نخست به دلیل محرومیت متعددی که در این مناطق وجود داشت و نامههایی که مسئولان اداره معارف پس از آن اداره آموزش و پرورش مینوشتند و در آن کمبودها را منعکس میکردند. لذا محرومیت این منطقه باعث شد تا اسناد زیادی به صورت گزارشهای متعدد و متنوع از مسائل آنها ثبت شود. همانطور که اشاره کردم در کلانشهرها، بازرسان به مدارس سرکشی میکردند، اما مانند مناطق محروم در این بازدیدها مسائل خاصی گزارش نشده است. همین امروز هم اگر نگاه کنید اوضاع مدارس در تهران متفاوت است با مدرسههای سیستان و بلوچستان. اگر این تفاوتها را در نظر داشته باشیم در آن زمان نیز مفتشان و بازرسان در بازدید خود بر آن بودند تا دریابند در این مدارس دورافتاده چه خبر است؟ اصلا یکی از آمال و اهداف آموزش و پرورش مطابق آئیننامهها و بخشنامههایی که رسالت وزارت معارف (آموزش و پرورش) در آن تعریف شده بود اطلاع از سطح آموزش در کشور بود. لذا مسئولان با فرستادن بازرس بر این بودند که دریابند معلمان در زمینه آموزش چهطور عمل میکنند؟ چنانکه در بعضی از مدارس مناطق محروم کلاس درس را تعطیل میکردند و چندان مقید به رعایت مقررات و تدریس بر اساس برنامه تدوین شده نبودند. از این نظر دولت احساس میکرد بنا بر گزارشهای مخفی که به آنها میرسید در صدد بررسی صحت و سقم گزارشها بربیایند. این وضعیت سبب شد حجم زیادی از گزارشهای مفتشان و بازرسان به این منطقه اختصاص داده شود. دلیل دیگری که باید در این رابطه به آن اشاره کنم از آنجا که پژوهشی درباره مدرسه شوکتیه در بیرجند انجام داده بودم (که برخی بر این باور هستند این مدرسه به لحاظ اهمیت دومین مدرسه پس از دارالفنون بوده و بعضی دیگر آن را سومین مدرسه در ایران میدانند که به شیوه نوین تاسیس شده است.) متوجه شدم برخی از مسئولان آموزش و پرورش که میان بیرجند، قائنات و سیستان و بلوچستان مشترک بودند؛ آدمهای تحصیلکرده و دغدغهمندی بودند مثل ناصح، مرحوم سید محمد فرزان(ریاست اداره فرهنگ بیرجند و بعدها سیستان و بلوچستان) که نامش بارها در اسناد آمده است، دردها، معضلات و کمبودهای آموزشی را در این مناطق گزارش کردند و پیگیر رفع آنها بودند. این پیگیری باعث شد به دلیل وجود مدیران دغدغهمند در این مناطق و درخواستها و مطالبات مکررشان ما اسناد بیشتری را از این منطقه داشته باشیم. لذا به این دو دلیل؛ نخست محرومیت این مناطق و گزارشهایی که به شیوههای مختلف به مرکز ارسال میشده است و دیگر وجود مدیران دغدغهمند و پیگیری که در این منطقه خدمت کردند به سبب کثرت نامهنگاریهای آنها و مطالباتشان برای بهتر شدن و غنای آموزش این مناطق ما با حجم زیادی از اسناد مواجه باشیم.
تفاوت راپورتهای مفتشان مدارس در دوره قاجار با دوره پهلوی در چیست؟
این موضوع به تفاوت دو دوره برمیگردد چنانکه از لحاظ آموزشی تفاوتهای زیادی میان دوره قاجار و پهلوی وجود داشت؛ به عبارت دیگر هر حکومتی اهداف و سیاست خاصی را دنبال میکند و ساخت قدرت با یکدیگر متفاوت است. همین تفاوت در سیستم آموزشی نیز انعکاس پیدا میکند و پیشرفتهایی در زمینه آموزش به وجود میآورد. به طوری که میان گزارشهای بازرسان دوره پهلوی اول و دوم تفاوتهایی دیده میشود. در دوره پهلوی اول بحث تغذیه دانشآموزان اصلا وجود ندارد و طبعا وقتی در دوره پهلوی اول ردی از تغذیه دانشآموزان نیست در دوره قاجار که این مساله اصلا مطرح نیست. چون مسولان آموزش و پرورش به مرور فهمیدند بحث تغذیه در مدارس مهم است و نقش زیادی در سلامتی دارد. لذا سعی کردند در مدارس به آن بها بدهند. زیرا بسیاری از دانشآموزان به دلیل سوءتغذیه به ویژه در مناطق محروم دچار مشکل میشدند. شاید گزارشهای متعددی در این زمینه به ویژه تفاوت اهداف و رسیدگی به دانشآموزان باعث شد در گزارشها نیز این تفاوت انعکاس پیدا کند. همچنین در گزارشها یکی از مسائلی که خیلی قابل توجه است؛ تحولات و اقتضای زمانه است که این تفاوتها را به چشم ما میآورد. به طوری که وقتی جلوتر برویم بحث ورزش مطرح میشود. شاید آن تاکیدی که از سوی مفتشان در دوره پهلوی اول و بعد پهلوی دوم درباره ورزش دانشآموزان است، در دوره قاجار اصلا محل اعتنا نبود. در همین زمینه حتی تاکید بر تربیت بدنی و ورزش در نوع گزارشهای دو دوره متفاوت است. در گزارشهایی که در زمان پهلوی دوم وجود دارد نوع ورزش صبحگاهی، الگو و متد ورزش و آهنگی که باید در ورزش به بچهها نشاط بدهد در گزارشهای بازرسان انعکاس یافته است. بنابراین در راپورتهای دوره قاجار و پهلوی تفاوت زیادی وجود دارد و از عمدهترین تفاوتها بحث ورزش دانشآموزان، تغذیه و لباس متحدالشکل است که خیلی گزارشهای متنوعی درباره آنها دیده میشود و با دوره قاجار بسیار تفاوت دارد و این تفاوت را مخاطب احساس میکند. نکته جالبی که میتوانم به آن اشاره کنم سندی است که هنگامی بررسی مدرسه شوکتیه مشاهده کردم؛ پدر یکی از دانشآموزان که هندی(سیک) است به بخشنامه لباس متحدالشکل اشاره کرده بود که ما همه مقررات را رعایت میکنیم اما در دین ما مسائلی وجود دارد که نمیتوانیم سربند لباس را تغییر دهیم. قصدم از اشاره به این موضوع تفاوت گزارشهاست که در بحث لباس متحدالشکل از اقتضائات پهلوی اول و سیاستهای آن موقع است که در دوره پهلوی دوم نیز همچنان ادامه داشت اما در قاجاریه چنین چیزی را نمیبینید. اینها نمونههایی از تفاوتهایی بود که در میان دو حکومت متفاوت توضیح دادم.
موارد خیلی کمی به راپورت فعالیتهای سیاسی معلمان اختصاص داده شده است. آیا در این رابطه اسناد زیادی وجود نداشت؟ در حالی که برههای که در کتاب به آن پرداختید فعالیتهای سیاسی به ویژه در میان گروههای سیاسی چپ جریان داشت و در میان معلمان و مدارس نیز طرفدارانی را به خود اختصاص داده بود.
در مطالعاتی که داشتیم و طی آن اسنادی که بررسی شد همین قدر ممنوعیت فعالیتهای سیاسی معلمان که در برخی از بخشنامهها آمده بود، در اسناد ثبت شده بود. البته اگر دقت کنید به طور تلویحی در برخی از صفحات دیگر کتاب به ممنوعیت فعالیتهای سیاسی اشاره شده است. در یک مورد جابهجایی عکس شاه از دیوار کلاس درس منجر به مسائلی شده که این ماجرا به طور ضمنی این نکته را میرساند با هر گونه فعالیت معلمان که رنگ و بو و صبغه سیاسی داشته باشد، برخورد میشد. بنابراین گاهی به صورت تلویحی هم در این زمینه اسنادی موجود است. اگرچه با عنوان فعالیت سیاسی ثبت نشده است اما محتوای سند به فعالیتهای سیاسی اشاره دارد که در کتاب مواردی آمده است. نکته دیگر اینکه برای آگاهی از اسناد فعالیت سیاسی معلمان و دستگیری برخی از آنها باید در اسناد دیگری جستوجو کرد؛ از جمله در اسناد ساواک بیشتر نمود دارد و در کار ما که بررسی فعالیت ناظران و مفتشان بود ناظر تنها به بازدید مدارس میرود تا اجرایی شدن بخشنامهها را پیگیری کند. شاید به این دلیل وقتی عنوان مفتشان جستوجو میشود کمتر با مسائل سیاسی معلمان برخورد میکنیم. اگرچه همین تعداد سندی که در کتاب آمده در بیان موضوع کفایت میکرد که خواننده از اوضاع باخبر شود، اما سند بیشتری در میان نبود و ما اسناد بیشتری در این رابطه پیدا نکردیم.
درباره مساله بهداشت که در اسناد مفتشان مدارس به آن اشاره کردید چه بیماریهایی و بیشتر در کدام شهرها گزارش شده است؟
در کتاب مبحثی با عنوان جایگاه بهداشت در گزارشهای مفتشان آمده است که نشان میدهد کثرت این اسناد نسبت به سایر موضوعات بسیار بالاست و یکی از معضلات مدارس موضوع بهداشت بوده است. به شکلی که در مدارس به دلیل تعداد دانشآموزان و فضایی که به عنوان مدرسه در آن گرد هم میآمدند بسیار مستعد این بود که بیماریهای موجود در این فضا را به خانواده انتقال دهند. همین طور امکان سرایت موج بیماری در جامعه از طریق مدرسه بسیار بالا بود. برای همین بحث بهداشت در مدارس بسیار مهم بود که در همان دوره هم بنا به شرایط جغرافیایی بیماریهای متعددی وجود دارد، مثلا در مناطقی مانند سیستان و بلوچستان مالاریا بسیار زیاد بود اما بیماریهایی مانند تراخم، بیماریهای چشمی، پوستی، کچلی و امثال آن در اغلب شهرهای ایران گزارش شده است. از جمله بیماریهایی که در موارد متعددی در گزارش مفتشان و بازرسان به آن اشاره شده، علاوه بر بیماریهای پوستی، حصبه است که ما بر اساس اسناد به بیماری مذکور اشاره کردیم. همچنین بحث بیماری آبله هم در آن موقع بسیار شایع بود که به آن نیز پرداختیم. در آماری که به بحث بهداشت و بیماریها در مدارس اختصاص دارد به بیماریهای پوستی، سرخچه، یرقان و مالاریا و سالک در بعضی موارد با ذکر آمار در گزارش مفتشان آمده است.
درباره راپورتهای مربوط به مدارس دخترانه به چه نکته یا سند قابل توجهی دست پیدا کردید؟
اگر بخشنامهها را مطالعه کنید متوجه خواهید شد که چندان تفاوتی میان مدارس دخترانه و پسرانه وجود ندارد و حتی ممنوعیتهایی مثل نرفتن دانشآموزان به سینما وضع شده به لحاظ سنی است. به عبارتی آموزش و پرورش در آن زمان بحث خارج از مدرسه را نیز مدنظر دارد، لذا در اسناد تفکیکی میان دانشآموزان دختر و پسر نمیبینیم به جز موارد خاصی که در کتاب مطرح شده. نکته جالبی که در کتاب نیز به آن اشاره کردم معضلی که در آن موقع وجود داشت و در اسناد مربوط به یکی از مناطق کردنشین به آن اشاره شده مسائل اخلاقی بود که معلم نسبت به دانشآموز دختر مرتکب شده بود و وقتی به مقامات بالا گزارش داده شد، سریع بازرس به منطقه ارسال شد و معلم مزبور اخراج میشود. این تنها مورد متفاوتی بود که درباره مدارس دختران در ذهنم مانده والا در بقیه موراد تنها سبک پوشش دختران مطرح است و گرنه موضوع خاصی وجود ندارد و این نگاه تفکیکگونه در گزارشهای مفتشان به چشم نمیخورد.
بررسی این اسناد چه نکتهای برای امروز آموزش و پرورش ما دارد؟
این موضوع پرسش مهمی است که انگیزه و هدف ما را از نگارش کتاب نشان میدهد. به نظرم روایت گذشته بدون اینکه پیوندی با حال ما و آینده داشته باشد نه رسالت تاریخ است که در این صورت تاریخ تنها وسیلهای برای سرگرمی و پر کردن اوقات فراغت میشود. اگرچه دانستن گذشته کمک میکند به تقویت هویت ملی ما اگرچه فقط این موضوع مطرح نیست. هدف از بررسی تاریخ یافتن راهی برای عدم تکرار اشتباهات گذشته است. من در ابتدای کتاب هم اشاره کردم؛ مبحث بازرسی و بازرسان یک مقولهای است که زماندار نیست و تنها در یک دوره مطرح نشده است. امروز هم اگر فرایند بازرسی و نظارت با هدف ارتقای کیفیت آموزش صورت نگیرد آموزش و پرورش با مخاطرات جدی مواجه خواهد شد. در این کتاب با تکیه برگزارشهای مفتشان و بازرسان نوعی مدیریت آموزشی وابسته به نظارت صحیح را منتقل میکند. به عبارتی تجربیاتی در لابهلای گزارشهای مفتشان و ناظران وجود دارد که هر کسی در آموزش و پرورش و بحث مدیریتی قرار دارد، آنها را بخواند برایش نکات خوبی در رابطه با الگوهای آموزشی و تجارب ناشی از آن در بر خواهد داشت. چون برای مدیریت مهمترین مساله تجربه است این گزارشها کمک خواهد کرد به عملکرد و وسعت افق دید مدیرانی که در حوزهها و پستهای مدیریتی آموزش و پرورش قرار گرفتند. این موضوع نکته بسیار مهمی است.
از طرفی وقتی گزارشها را مطالعه میکردم بیشتر از اینکه در گذشته قرار بگیرم به امروز فکر میکردم. در اسنادی که در کتاب آمده مدیری مانند سید محمد فرزان، در زمان تصدیگری اداره فرهنگ بیرجند کار جالبی میکند و پزشکی به او پیشنهاد میدهد که بهتر است دانشآموزان مانند سجل یک شناسنامه بهداشتی هم داشته باشند و وضعیت بیماریها و واکسنهای هر دانشآموز در آن ثبت شود. برای نخستین بار این شناسامه بهداشتی از یک شهر کوچک آغاز میشود. بعد محمد فرزان با وزیر آموزش و پرورش مکاتبه میکند تا این الگو برای همه شهرها به اجرا دربیاید. این پیشگامی یک شهر کوچک را به دلیل نوع مدیریت و نگاه یک مدیر دلسوز و آگاه نشان میدهد. در کل نکات زیادی در گزارشهای بازرسان وجود دارد که از جمله به بهداشت مدارس و شیوه کنترل بیماریهای واگیر پرداخته است که شاید تصور کنید امروز که اوضاع خیلی تغییر کرده و پیشرفتهای زیادی در بحث بهداشت و درمان رخ داده نیاز به این روشهای گذشته نیست اما متاسفانه در برخی نقاط محروم کشور ما همان بیماریها و معضلات وجود دارد و حتی در مدارس برخی شهرها همچنان بیماریهایی دیده میشود که در گزارشهای بازرسان به آن اشاره شده است. بنابراین گزارشهای کتاب «مفتشین ومدارس در دوره قاجار و پهلوی» در انتقال تجربیات گذشته و داشتن یک الگو موثر است. تردیدی نیست که برای ساختن امروز بررسی گذشته گام بلندی است و حتی در مبحث آیندهپژوهی، آینده آموزش و پرورش و ساختن مدارس را موکول به یک گذشتهپژوهی دقیق و درست و انتقال تجربه میکند. اصلا به این انگیزه من و دوستم دکتر حامدی دست به قلم شدیم و سعی کردیم به نکاتی توجه کنیم که بتواند این انتقال تجربه را فراهم سازد.
نظر شما