احمد محمداسماعیلی (عضو انجمن منتقدان و نویسندگان سینمای ایران)
بعد از خاتمه فصل اول سریال "رحیل" که پایان بازی داشت اغلب مخاطبان منتظر ساخته شدن و نمایش فصل دوم این سریال عاشقانه تاریخی خوش ریتم و جذاب بودند و دوست داشتند سرنوشت محا و رفقایش ( صحاف و اصلان و...) و تقابل هایشان با سرهنگ ، زن جادوگر و شخصیت خبیث شفیق را ببینند. انگاری که هیچگاه در تاریخ این تقابل بین خیر و شر از بین نخواهد رفت.
تقابلی که به نظر می رسد با تبعید محا به درون اندرونی و انجام کارهای سخت و تحت فشار قرار دادن صحاف و اصلان توسط سرگرد و شفیق کف ترازو به نفع قطب شر داستان سنگینی کند اما نویسنده و کارگردان با درک درست از خلق درام های چند لایه این مبارزه بین خیر و شر را با بسط دادن و روایت تدریجی سقوط آدم های شر ادامه دادند و توانسته اند اسباب بک تعلیق جذاب را رقم زده و سریالی پردلهره پیش چشم مخاطب قرار دهند. هر چند طبق یک حکم نانوشته فرهنگ ایرانی، فرجام و سرنوشت اغلب عشاق به وصال قد نمی دهد و این سوز و گداز عاشقانه جزو فرهنگ تاریخی ایرانیان محسوب می شود ولی باید صبر کرد و عاقبت را دید.
در کنار جذابیت های داستانی و وامداری به الگوهای ژانر تریلر(مهیج) که رامین عباسیزاده طراح و تهیهکننده سریال به خوبی در خلق آن، مبادرت نموده، موسیقی جذاب سریال رحیل نیز به خوبی توانسته جذابیتهای داستان و تم عاشقانه کار را در فضای هیجان آور به مخاطب عرصه کند. موسیقی سریال رحیل طنینی است از سرنوشت کاراکترهای خوب و بد و ندایی است برای بازنمایی تصویری تازه از بانوان ایرانی در دل تاریخ.
جسارت تهیهکننده رحیل آن بوده که داستان پردازی زنانه را ورای کلیشه ها و با آفرینش زنان مثبت و منفی باورمند انجام داده و قبل تر از آن با پژوهش تاریخی و تمرکز بر سرنوشت زنانی که در گذار بین دو سلسله قاجار و پهلوی از سرای شاهی به محله ای نازیبنده انتقال مییابند روی دیگر فیلمنامه ساختهنشده "آینه های روبرو"ی بهرام بیضایی را بازنمایی کرده. بیضایی در آن فیلمنامه درباره عاقبت تراژیک زنان بدنام بعد از فروپاشی پهلوی، گفته بود و حالا عباسیزاده در سریال رحیل چگونگی تبدیل زنانی عمدتا خانوادهدار به زنان بدنام را مورد واکاوی قرار داده است و انگاری ریشه های آینه های روبرو را تحلیل میکند؟
اینکه تلویزیون بالاخره دریافته ساخت سریال تاریخی بدون داشتن تهور در ورود به حلقه های مفقوده تاریخی ممکن نیست و محدود کردن سریال تاریخی به یک سری آکسسوار و اقلام تزیینی، کفایت نمیکند و باید مجددا همچون علی حاتمی به سراغ نقاط تاریک تاریخ رفت و اتفاقاتی را نشانه گرفت که سرنوشت چند نسل را متاثر میسازد، اقدامی است بخردانه که به نظر میرسد بعد از "رحیل" باز باید ادامه پیدا کند.
تجربه رحیل نشان داد داستان گویی تاریخی با محوریت زنان باید متکی بر درام هایی زنانه و برآمده از واقعیات مدون تاریخی باشد و اتفاقا این سبک تاریخ نگاری است که میتواند سریالهای ایرانی را به مراتب جلوتر از سریال های حریم سلطانی قرار دهد.
در روزگاری که در سینما و تلویزیون فیلم سازی و سریال سازی سردستی و با شتاب فقط و فقط برای جذب مخاطب بیشتر در پلتفرم ها در فضای عصبی ، خشن و پر از قتل و خون ریزی و یا کمدی احمقانه و سطحی انجام می شود در سریال رحیل خیلی شاعرانه و تغزلی به قدرت عشق و نقش اعتقاد برای رسیدن به هدف نزد آدمها اشاره می شود و در عین حال به خوبی یک اتفاق مهجور تاریخی کالبدشکافی گردیده است؛ امید که این مسیر سریال سازی به جز تلویزیون، سینما و پلتفرم ها را دربرگیرد.
نظر شما